آنتونی کویین و بهترین فیلمهایش
● زنده باد زاپاتا (۱۹۵۲)
▪ کارگردان: الیا کازان
▪ سایر بازیگران: مارلون براندو، جین پیترز، جوزف وایزمن، هارولد گوردون، آلن رید و...
خلاصه داستان: سال ۱۹۰۹ مکزیک. دهقانان روستایی برای رهایی از دست زمینخواران به رییس جمهور متوسل میشوند. اما رییس جمهور کمک نمیکند و پس از آن مبارزه دهقانان علیه زمینخواران با رهبری «امیلیانو زاپاتا» آغاز میشود. زاپاتا با کمک یک شورشی تبعیدی «مادرو» رییس جمهور را شکست میدهند و «مادرو» رییس جمهور میشود. اما شرایط برای دهقانان چندان تغییری نمیکند و طی یک کودتای نظامی توسط یک ژنرال سرنگون میشود. «زاپاتا» اما رهبری مبارزه جدید را میپذیرد و با پیروزی در جنگ رهبر کشور میشود. اما برادر او (آنتونی کویین) زمینخواری را ادامه میدهد و روستاییان به کاخ ریاست جمهوری میروند تا از برادر زاپاتا شکایت کنند. «زاپاتا» به این نتیجه میرسد که قدر ت او را تباه کرده است بنابراین ریاست جمهوری را رها کرده و به زندگی سابقش بر میگردد. اندکی بعد، در کمین خیانت گرفتار میآید و کشته میشود...
در مورد فیلم: فیلم زندگینامهیی به قلم «جان اشتاین بک» نویسنده نامدار و صاحب سبک است، در مورد یکی از رهبران شورشی و استقلال طلب مکزیکی، که وجه رمانتیک آن بر وجه تاریخیاش چربید و همین هم باعث میشود فیلم چندان محبوب منتقدان زمان خودش نباشد. اما کمتر منتقدی پبدا میشود که از بازیهای زیبای «مارلون براندو» و «آنتونی کویین» در فیلم «زندهباد زاپاتا» یاد نکرده باشند. به هر حال، یک آغاز درخشان برای «آنتونی کویین» کهنهکار در نقشهای منفی است...
● جاده (۱۹۵۴)
▪ کارگردان: فدریکو فیلینی
▪ سایر بازیگران: جولیتا ماسینا، ریچارد بیهارت، آلدو سیلوانی و مارچلا رووره
▪ خلاصه داستان: زامپانو (آنتونی کویین) نمایشگری است که از طریق نمایش قدرتش روزگار میگذراند. «جلسو مینای» ابله و معصوم را میخرد تا در نمایشهایش دستیار او باشد. «جلسو مینا» عاشق او میشود، اما وقتی «زامپانو» دلقک سیرک را میکشد، «جلسومینا» از نظر روانی به هم میریزد و وقتی زامپانو او را رها میکند...
▪ در مورد فیلم: فیلمی ساده، عمیق و البته چند لایه و پر رمزوراز، که تلفیقی از نئورئالیسم ایتالیایی با نوعی سوررئالیسم است. فیلم، فیلمی اخلاقگرا و عمیقا مذهبی است و همین هم باعث شد تا چپگرایان ایتالیا چندان دلخوشی از فیلم نداشته باشند. بازی «آنتونی کویین» و «جولیتا ماسینا» در فیلم جزو بهترین بازی های تاریخ سینما قلمداد میشود.
● شور زندگی (۱۹۵۶)
▪ کارگردان: وینسنت مینهلی
▪ سایر بازیگران: کرک داگلاس، جیمز دانلد، پاملا براوان و اورت اسلوان
▪ خلاصه داستان: «ون گوگ» هلند را ترک میکند تا به بلژیک برود و برای معدنچیان زغال سنگ موعظه مذهبی کند. آنجا تحت تاثیر بدبختی مردم قرار گرفته و بر ریاکاری اهالی کلیسا میآشوبد. برادرش او را به هلند باز میگرداند و «ونگوگ» دوباره به حرفه نقاشی میپردازد. تحت تاثیر شدید امپرسیونیستها قرار میگیرد و بخصوص با «گوگن» (آنتونی کویین) دوستی نزدیکی برقرار میکند...
▪ در مورد فیلم: فیلم همیشه در ذهن «مینهلی»، که به دلیل موضوع آن شکوه یک نقاشی را در بهترین شکل ممکن به روی پرده سینما میآورد. «شور زندگی» شاید تلخترین فیلم کارگردانش باشد و این تلخی نشات گرفته از همدلی کارگردان با نقاشی است که تنها تسلای زندگیاش کار کردن و کار کردن است. فیلم، یکی از روشنفکرانهترین و عمیقترین فیلمهای کارگردانش و نیز کمپانی «پارامونت» که تهیه کننده فیلم بود، به شمار میآید و تمام تلاش کارگردان و بازیگران فیلم معطوف در آوردن حس نقاشانه کار شده است و از این حیث «شور زندگی» را جزو بهترین فیلمها در مورد نقاشی به شمار میآورند.
● لارنس عربستان (۱۹۶۲)
▪ کارگردان: دیوید لین
▪ سایر بازیگران: پیتر اوتول، الک گینس، جک هاوکینز، عمرشریف، آنتونی کویین و...
▪ خلاصه داستان: لارنس، گروهبان انگلیسی جوان مستقر در قاهره در طول جنگ اول جهانی در انتظار رفتن به صحرا است. او به ملاقات ملک فیصل فرستاده میشود تا شورش عربها علیه ترکها را ارزیابی کند. در صحرا، راهنمای لارنس کشته میشود، اما لارنس پیش ملک فیصل میرود و او هم قبول میکند تا نیروهایش را با انگلیسیها متحد کند. لارنس با کمک عربها، از صحرا گذشته و نیروهای عثمانی را در جبههیی شکست میدهد. اما پس از بازگشت به قاهره، قرار میشود تا او جنگهای چریکیاش را ادامه دهد، تا اینکه ترکها او را اسیر میکنند و پس از آزادی تصمیم میگیرد کارش را رها کند، اما دوباره به صحرا فرستاده میشود و در نهایت نیروهای ترک را قتلعام میکند و...
▪ در مورد فیلم: یکی از عظیمترین و مرموزترین فیلمهایی است که تاکنون ساخته شده است. فیلم باشکوهترین تصاویر صحرا را در تاریخ سینما دارد، اما مساله اصلی فیلم این است که در فیلم از قهرمان اصلیاش چیزی نمیگوید و او را در حد یک معما باقی میگذارد. ریسک بزرگ هم در این است که با محوریت این «معما» سه ساعت و نیم فیلم ساخته شده و این با شرایط تولید استودیویی اصلا و ابدا همخوان نیست. بازیهای فیلم عالی است و «کویین» هم در یک نقش کوتاه مسحور کننده ظاهر میشود، با اینکه فیلم بیش از اینکه بازیگرانش را نشان دهد، فیلمی در مورد صحراست...
● مرثیهیی برای یک سنگین وزن (۱۹۶۲)
▪ کارگردان: رالف نلسون
▪ سایر بازیگران: جکی گلین، میکی رونی، جولی هریس، استنلی آدامز، محمدعلی کلی و لوگیلبرت
▪ خلاصه داستان: «مانتین ریورا» (آنتونی کویین) قهرمان سنگین وزن مشتزنی است که در هفده سال مبارزهاش بیش از صد مسابقه را برده است. اما «کاسیوس کلی» (محمدعلی) او را در نهایت شکست میدهد. پس از این شکست پزشک به «ریورا» توصیه میکند دست از مشتزنی بردارد وگرنه نابینا خواهد شد و او هم بوکس را رها کرده و دنبال کار دیگری میگردد. اما مدیر برنامههای او که سر «مانتین ریورا» شرطبندی کرده و بدهکار است، مانع در کار او به وجود میآورد و...
▪ در مورد فیلم: تصویر افول یک قهرمان مشتزنی، دردناک، سیاه، تلخ و آزارنده است و این تلخی و آزارندگی در فیلم به بهترین نحو ممکن از کار درآمده است. فیلم، در خلق و تکوین و بررسی و پیشرفت شخصیت اصلیاش با بازی «آنتونی کویین» که یکی از بهترین بازیهای عمرش را در این فیلم انجام داده، بینظیر عمل میکند. اما باز هم موکدا باید گفت همه چیز فیلم مدیون آنتونی کویین است که غرور و رنج و شکست یک قهرمان را در زیباترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
● اسب کهر را بنگر (۱۹۶۳)
▪ کارگردان: فرد زینهمان
▪ سایر بازیگران: گریگوری پک، عمر شریف، میلدرد داناک و...
▪ خلاصه داستان: «مانوئل آرتیگز» رهبر چریکهای اسپانیا پس از پایان جنگهای داخلی اسپانیا به فرانسه تبعید شده. بیست سال بعد، یک پسر یازدهساله که پدرش را ژنرال وینولاس (آنتونی کویین) اعدام کرده نزد مانوئل میآید و میخواهد او را متقاعد کند تا برای کشتن وینولاس به اسپانیا بازگردد. مانوئل که از مبارزه
دلسرد شده نمیپذیرد، اما خبر میرسد که مادر بیمار مانوئل میخواهد پسرش را ببیند. اما این توطئهیی از طرف وینولاس است که خبرش به گوش مانوئل میرسد، با این حال تصمیم میگیرد به اسپانیا بازگردد تا حسابش را با وینولاس و نیز یکی از افرادش که برای وینولاس جاسوسی میکند تسویه کند. او به بیمارستان مادرش میرود و در آنجا بین کشتن وینولاس و خائن مردد است، در این حال افراد وینولاس او را میکشند.
▪ در مورد فیلم: فیلم را از آثار ناموفق فرد زینهمان ارزیابی میکنند. فیلمی شعاری و سیاسی، در مورد مردی تنها و مبارز، که میان تعهد اخلاقی مبارزه و زندگی امروزی سرگردان است. فیلم، اثری گرم است که به رغم نظر مخالفانش در آن روز، امروز هم زنده و سرحال به حیاتش ادامه میدهد. بازیهای بازیگران فیلم عالی است و آنتونی کویین هم یک شخصیت منفی قابل لمس و باور را به بهترین وجهی اجرا کرده است...
● زوربای یونانی (۱۹۶۴)
▪ کارگردان: مایکل کاکویانیس
▪ سایر بازیگران: آلن بتیس، ایرنه پاپاس، ژرژ فونداس، لیلا کدرووا و یورگو ویاگیس
▪ خلاصه داستان: بازیل، نویسنده انگلیسی که عازم کرت است تا معدن به ارث رسیده از پدرش را بازگشایی کند با «زوربا» (آنتونی کویین) دهقان یونانی آشنا میشود و او را به عنوان آشپز استخدام میکند. آنها در هتلی اقامت میکنند که مدیرش یک بانوی فرانسوی پا به سن گذاشته است و زوربا با او دوست میشود.
آنها در حین شروع کار با روستاییان، من جمله یک بیوه جوان و افراد دیگر روستا آشنا میشوند. زوربا برای خریدن تجهیزات استخراج معدن به شهر میرود و بازیل با زن بیوه جوان (پاپاس) دیدار میکند و روستاییان آنها را میبینند و جوان دلباخته این بیوه هم خودکشی میکند. پدر این جوان سوگند میخورد که انتقام خواهد گرفت، نامه زوربا به دست بازیل میرسد و بازیل به زن مدیر مسافرخانه میگوید که در نامه زوربا از او خواستگاری کرده است. زوربا به روستا برمیگردد و پس از بازگشت او روستاییان به زن بیوه جوان حمله میکنند و پدر جوان خودکشی کرده هم، زن را با چاقو میزند. زن هتل دار هم میمیرد و روستاییان هتلش را ویران میکنند. معدن افتتاح میشود ولی سیستم خراب میشود و فاجعه به بار میآید. اما زوربا امیدوار است و سرخوش و سرخوشی او به بازیل هم سرایت میکند و هر دو در ساحل میخندند و میرقصند...
▪ در مورد فیلم: فیلم براساس رمان بسیار موفق «نیکوس کازانتراکیس» ساخته شده و مثل خیلی از آثار ادبی دیگر، فیلم به اندازه رمان موفق نشان نمیدهد. فیلم، در ستایش زندگی و شاد زیستن است، اما تناقض در این است که کارگردان فیلم همواره به درامهای تیره علاقه نشان داده و این در ساختار فیلم هم قابل رویت است. از نقاط قابل اشاره فیلم بازی عالی «آنتونی کویین» در نقش دهقان عظیمالجثه و شاد دل یونانی است...
● قدمزدن روی ابرها (۱۹۹۵)
▪ کارگردان: آلفونسو آرائو
▪ سایر بازیگران: کیانو ریوز، آتیانا سانچز و...
▪ خلاصه داستان: دهه چهل، کالیفرنیا، پل تازه از جبهه برگشته و آن آدم سابق نیست. او نمیتواند خاطره انفجار بمب در یک یتیمخانه را از سرش بیرون کند، اما اطرافیانش به او فشار میآورند تا شغل سابقش که فروشندگی شکلات است را از سر بگیرد. او با یک دختر جوان به نام ویکتوریا آشنا میشود و با او ازدواج میکند، اما پدر خانواده (آنتونی کویین) از پل خوشش نمیآید...
▪ در مورد فیلم: یک ملودرام دهه پنجاهی هالیوودی با همان خوشبینیها، که حالا در دهه نود مثل یک شوخی بیمزه به نظر میرسد. «کیانو ریوز» در فیلم عالی است، اما نقش کمرنگ و کوتاه «آنتونی کویین»، شاید پیش زمینهیی باشد برای مرگ «استاد»! او از همین زمان به قهقرا رفته بود و البته میتوان حتی گفت از سیسال پیش این اتفاق برای «کویین» رخ داده بود...