در طی سالهای مختلف چهره های گوناگونی بر پرده عریض سینما ظهور کرده و به اوج رسیدند. بسیاری از آنان با به جای گذاشتن آثاری بدیع و خارق العاده میراثی برجای گذاشتند که امروز به عنوان گنجینه ای عظیم و گرانبها برای تمامی دوستداران سینما است. در میان این نامهای بزرگ و به نوعی اسطوره های افسانه ای سینما بدون شک اینگرید برگمن جایگاه ویژه ای دارد. این بازیگر سوئدی با استعداد خارق العاده اش و اشتیاقی که برای بازیگری داشت توانست به جایگاهی دست پیدا کند که از او به عنوان یکی از سه بازیگر زن برتر در تاریخ سینما یاد شود. ● زندگینامه اینگرید برگمن در ۲۹ آگوست ۱۹۱۵ در استکهلم سوئد به دنیا آمد. او در همان کودکی و در سه سالگی مادرش را از دست داد. فقدان مادر باعث دلبستگی شدید او به پدرش شد که یک عکاس بود. اما در ۱۳ سالگی اینگرید، پدرش را هم از دست دادو عمویش سرپرستی او را به عهده گرفت. علاقه وافر اینگرید به بازیگری تا بدان جا پیشرفت که در سال ۱۹۳۳ وارد مدرسه سلطنتی هنرهای دراماتیک در استکهلم شود. چهره زیبا و معصومش باعث شد که در سال ۱۹۳۴ و در حالیکه فقط سه ماه از حضورش در مدرسه هنر می گذشت اولین نقش سینمایی اش را در جلوی دور بین و در نمایشی با عنوان عروس راهبه بازی کند. آغاز شهرت برگمن با نقش آفرینی در فیلم اینترمتزو در سال ۱۹۳۶ رقم خورد. او دراین فیلم نقش مقابل گوستاو اکمان هنرپیشه مورد علاقه اش را اجرا کرد و نامش در سینمای سوئد بر زبانها افتاد. برگمن در سال ۱۹۳۷ با پیتر لیندستروم که یک پزشک جوان بود، ازدواج کرد. ماحصل این پیوند دختری به نام پیا بود. با نمایش فیلم سوئدی اینترمتزو در سینماهای آمریکا، دیوید سلزنیک تهیه کننده مشهور هالیوودی از او دعوت کرد تا به هالیوود رفته و با او همکاری کند. برگمن این پیشنهاد را پذیرفته و راهی آمریکا شد. بدین ترتیب آغاز دوران طلایی او در هالیوود شکل گرفت. اولین فیلم برگمن در آمریکا بازی نسخه بازسازی شده آمریکایی اینتر متزو بود. این فیلم در سال ۱۹۳۹ ساخته شد و اینگرید در کنار لزلی هاوارد هنرپیشه نامدار آمریکایی به نقش آفرینی پرداخت. این فیلم تا حدی نام او را به عنوان یک بازیگر تازه وارد با چهره معصوم و دوست داشتنی اش مطرح ساخت. فیلمهای بعدی برگمن آرام آرام چهره او را به عنوان یک هنرپیشه محبوب مطرح کرد. او با بازی در نقش مقابل بزرگانی چون اسپنسر تریسی در فیلم دکتر جکیل و آقای هاید و رابرت مونتگمری در فیلم شورش در بهشت تجربیاتی متفاوت از کار در هالیوود کسب کرد. اما اوج شهرت و محبوبیت برگمن از سال ۱۹۴۱ با بازی در فیلم کازابلانکا بود. او در این فیلم رمانتیک در کنار همفری بوگارت هنرنمایی کرد و به هنرپیشه درجه یک هالیوود تبدیل شد. برگمن در همان سال با بازی در فیلم زنگها برای که به صدا در می آیند نامزد دریافت جایزه اسکار شد. انتظار او برای دست یافتن به اسکار خیلی طول نکشید و در سال ۱۹۴۲ با هنرنمایی در فیلم چراغ گاز به کارگردانی جرج کیوکر به این مهم دست یافت. بدین ترتیب برگمن محبوبتر و مطرح تر از همیشه پله های رشد و موفقیت را یکی یکی طی کرده و در مدت زمان اندکی در اوج قله افتخار قرار گرفت. در ابتدای دهه ۱۹۴۰ برگمن در سفری به اروپا به میان سربازان رفته و با اجرای نمایش زنده به آنان روحیه می داد. آشنایی او با آلفرد هیچکاک سرآغاز دوره جدیدی از عمر حرفه ای برگمن بود. او تا سال ۱۹۵۰ در سه فیلم استاد به نامهای طلسم شده (۱۹۴۵)، بدنام (۱۹۴۶) و در برج جدی (۱۹۴۹) نقش آفرینی کرد. اینگرید که به محض ورودش به آمریکا قرار بود در فیلمی در نقش ژاندارک بازی کند، به آرزویش رسیده و در سال ۱۹۴۸ با بازی درخشانش در این فیلم به محبوبیتی جهانی دست یافت. اما این موفقیت و شهرت و محبوبیت دوام چندانی نیافت و سرنوشت طور دیگری رقم خورد... برگمن در بهار سال ۱۹۴۸ و به طور اتفاقی در یکی از سینماهای آمریکا به تماشای فیلمی از روبرتو روسلینی کارگردان مشهور ایتالیایی (که در آن زمان گمنام بود) به نام رم شهر بی دفاع رفت. این فیلم چنان تاثیری روی او گذاشت که در تماسی با روسلینی خواستار بازی در فیلمی به کارگردانی او شد. هرچند که جواب روسلینی دیر به دست اینگرید رسید، اما با حضور خود او در آمریکا و ملاقاتش با برگمن آشنایی بین آنها شکل گرفت. اینگرید که سخت شیفته شخصیت روسلینی شده بود پیشنهاد او را برای بازی در فیلم استرومبولی در ایتالیا پذیرفت و علیرغم مخالفت همسرش راهی ایتالیا شد. شایعات زیادی مبنی بر رابطه عاشقانه میان آن دو سراسر رسانه های آمریکا را فرا گرفت. این هیاهو و جنجال زمانی به اوج رسید که خبر باردار شدن برگمن نیز شنیده شد. این در حالی بود که برگمن هنوز به طور قانونی از همسر سابقش جدا نشده بود. بدین ترتیب رسوایی ناشی از این بی آبرویی زندگی حرفه ای و شخصی برگمن را تحت الشعاع قرار داده و بانوی اول هالیوود در اوج سقوط کرد. دوران وحشتناک زندگی اینگرید آغاز شده بود. با این وجود او این حق را از آن خودش می دانست که در مورد زندگی شخصیش تصمیم بگیرد اما از این نکته مهم غافل مانده بود که مقامش و محبوبیتش به حدی بوده که نه تنها به خودش بلکه به جامعه ای که او را به عنوان یک بت و الگو و اسطوره می پرستیدند، تعلق داشته است. بازتاب این ماجرا تا حدی بود که حتی به مجلس سنای آمریکا نیز کشیده شده و یکی از سناتورها به شدت از برگمن انتقاد کرد. با وجود این همه فشار برگمن در کنار آتشفشان استرومبولی و در شرایط سخت محیطی و روحی اولین همکاری مشترکش را با همسرش آغاز کرده بود. نمایش فیلم موفقیت آمیز نبود و انتقاد از این زوج هنری فراتر رفت. برگمن هفت سال را دور از آمریکا سپری کرد. او از روبرتو روسلینی صاحب دو دختر دوقلو و یک پسر شد. برگمن فعالیت هنری خود را با بازی در جند فیلم از روسلینی ادامه داد. زندگی با روبرتو نیز تجربیات خاص خودش را داشت. در حالیکه همگان بر این عقیده بودند که روسلینی باعث زوال برگمن و ضربه زدن به زندگی حرفه ای او شده است اما خود برگمن اعتقاد داشت که بازی در فیلمهای همسرش بلوغ فکری را برای او به ارمغان آورده است. دیدار اینگرید با دخترش پیا نیز حواشی فراوانی را به همراه داشت. اینگرید در سراسر اروپا به بازی در روی صحنه تئاتر پرداخت. برگمن با حضورش در فرانسه و اجرای زنده نمایش در صحنه تئاتر رفته رفته و آرام آرام مجددا خود را مطرح کرد. طوری که سالن نمایش هر شب به واسطه حضور او و بازی بی نظیرش لبریز از تماشاگران مشتاق بود. در این زمان بود که اولین پیشنهادات برای بازگشت او به هالیوود پس از گذشت هفت سال مطرح شد. او در این زمان در حال بازی در فیلمی به کارگردانی ژان رنوار بود. اینگرید راهی آمریکا شد. بازگشت او با واکنشهای مختلفی همراه بود. روسلینی مخالف این سفر بود و همین باعث شد تا روابط آنها رو به تیرگی برود. آناستازیا اولین فیلمی بود که برگمن پس از بازگشتش به آمریکا در آن نقش آفرینی کرد. بازی منحصر به فردش در کنار یول براینر باعث شد تا او دومین جایزه اسکارش را هم به دست بیاورد. در این زمان او با لارس اشمیت ازدواج کرد. اینگرید با نمایش های فوق العاده اش در صحنه بازگشتی موفقیت آمیز داشت و این مسئله با حمایت رسانه ها و مطبوعات با او همراه بود. برگمن در طی این سالها در فیلمهای مختلفی حضور پیدا کرده و با کارگردانهای مختلفی به همکاری پرداخت. او در سال ۱۹۷۲ از سناتوری که پس از ترک آمریکا به او توهین کرده بود انتقاد کرد. همین مسئله باعث شد تا در مجلس سنا در حمایت از او سخنرانی شود. برگمن با بازی در فیلم قطار سریع السیر شرق اسکار نقش مکمل را نیز دریافت و به ویترین افتخاراتش افزود. او در واپسین روزهای حیات حرفه ایش در فیلم سونات پاییزی ساخته هم وطنش اینگمار برگمان هنرنمایی کرد. این در حالی بود که از ابتلا به سرطان سینه رنج می برد. آخرین حضور برگمن در روی صحنه اجرای نمایشی با عنوان آب های ماه در سال ۱۹۷۹ بود. این هنرمند توانای سینما پس از ۶۷ سال زندگی در سالروز تولدش و در ۲۹ آگوست ۱۹۸۲ چشم از جهان فروبست. ● نکات خواندنی از زندگی برگمن اینگرید برگمن یک برگ برنده در تمام زندگیش به همراه داشت: او همیشه به نظرات و انتقادات که درباره حرفه و نحوه بازیگریش میشد احترام میگذاشت و از آنها استفاده میکرد. او از تجربیات بازیگران و هنرمندان نامدار تاریخ سینما، حتی در زمانی که در اوج بود، استقبال میکرد و همین تجربیات را عامل موفقیتش در بازیگری و حرفهاش میدانست. برگمن در اوج عصبانیت خونسردیاش را حفظ میکرد. البته گهگاهی او نیز مانند سایر انسانها عصبانی میشد و حتی پرخاشگری هم میکرد. اما در مجموع رفتار و خصوصیات اخلاقیاش بر پایه یک خونسردی خاص بود. او حتی وقتی برای اولین بار در کودکی روی صحنه رفت آنقدر خونسرد بود که حتی خودش هم باور نمیکرد. او تمام اضطرابها و مشکلات و مصائب حرفهاش را با خونسردیاش از بین برده و روی بازیش تمرکز میکرد. انسانهای موفق کسانی هستند که در حرفه و کارشان علاوه بر علاقه و پشتکار جدیت نیز داشته باشند. برگمن هیچگاه در طول حرفه اش چه در صحنه تئاتر و چه در بازیگری در سینما جدیتش را از دست نداد. او با جدیت تمام در نقشی که آن را بازی میکرد فرو میرفت و به قول سینماییها بازی او زیرپوستی بود. شوخی و خنده در محیط خانواده یا در زمان استراحت در بین صحنههای فیلمبرداری از خصوصیات برگمن بود و معمولا هیچگاه خنده از لبانش محو نمیشد. اما هنگامی که کار فیلمبرداری آغاز میشد زبانزد بود. او به قدری برای کارش احترام قائل بود که وقتی صحنهای به پایان میرسید، نزد کارگردان رفته و اظهار میکرد که صحنه بعدی را بهتر بازی خواهد کرد. این در حالی بود که کارگردان از بازی او به وجد آمده بود ... و نیازی به گرفتن صحنه مجدد نداشت. در زمانی که دوران ستاره سازی و ستاره سالاری در اوج بود، معمولا بیشتر کارگردانان و تهیه کنندگان با بازیگران به خصوص خانمها مشکل خاصی داشتند. آنها مدام از همه چیز ایراد میگرفتند و خواستار امکانات و پول و لباسهای گرانبها و گوناگون داشتند اما اینگرید برگمن از همان لحظه ورودش به هالیوود بابت قناعتی که داشت مورد مثل بود. او در اولین ملاقاتش با همسر دیوید سلزنیک، تهیه کننده بزرگ هالیوودی، او را به تعجب واداشت. چرا که با وجود اینکه دیگر ستارگان هالیوود برای یک بازی در یک فیلم طلب ماشین و بهترین محل اقامت را میکردند، اینگرید حاضر شد که در همان اتاق بالای استودیوی فیلمبرداری و تنها با یک چمدان سر کند. ساده بودن نیز یکی دیگر از خصوصیات برگمن بود. جو حاکم بر هالیوود به گونهای بود که همه چیز جنبه تجملاتی داشت و همه در پی کسب گوشهای از این تجملات بودند. اما برگمن از همان ابتدا که وارد این نظام شد به سادگی رو آورد. ساده زندگی میکرد، ساده لباس میپوشید حتی زمانی که با روبرتو روسلینی آشنا شد، روسلینی از اینکه او پالتوی پوست خز نداشت به او خرده گرفت و به زور برای او یک پالتو خرید زیرا عقیده داشت که همه بازیگران زن سینما در آن زمان پالتو پوست خز دارند و اینگرید نیز باید داشته باشد. پشتکار و علاقه شدید اینگرید به کار و حرفهاش میتواند برای هر کسی یک الگوی بزرک باشد. پشتکار برگمن در زمانی که در آغاز راه هنر بود جالب توجه است. او با وجود مخالفت عمویش که بعد از فوت پدر سرپرستی او رابر عهده گرفت، با پشتکاری که داشت وارد عالم سینما شد. بعد از آن رسوایی بزرگ که در زمان ازدواجش با روسلینی و به طبع بعد از باردارشدنش برایش به وجود آمد، مطمئنا هر کس جای برگمن بود دیگر بازگشتی نداشت. اما او با تلاش فراوان و پشتکار مثال زدنیاش دوباره از افول به اوج بازگشت.شاید هر یک از ما به هنر، کار، یا حرفهای عشق داشته باشیم اما عشق واقعی ما به آن زمانی ثابت می شود که نمود پیدا کند. برگمن عاشق سینما و عاشق حرفه اش بود گاهی اوقات پیش می آمد که هیچ پیشنهادی جهت بازیگری دریافت نمی کرد و برخی مواقع ناچار بود که دو سه ماهی را بیکار بگذراند که این برایش دیوانه کننده بود. عشق به صحنه و عشق به بازی در وجودش مثل یک کوه آتشفشان فوران می کرد. بدترین لحظات برای او دوران بیکاریش بود. بارها شده بود که از خود مایه گذاشته تا مشکلات ناشی از عوامل مختلف را برطرف کرده تا کار فیلمبرداری ادامه یافته و وقفه ای ایجاد نشود. این عشق و علاقه تا بدان جا پیش رفت که زندگی آرام و حرفه در اوجش را به عشق بازی در فیلم هنری یک ایتالیایی ناشناس (روسلینی) فدا کرد تا تجربه ای متفاوت را در عالم بازیگری کسب کند. هر انسانی در زندگیش کمتر صاحب فرصت و موقعیت های مناسب می شود و اگر از همین اندک فرصت ها نهایت استفاده را ببرد مطمئنا انسان موفقی است. اینگرید نیز از آن دسته انسانهایی بود که از یکی از آن موقعیتها به خوبی استفاده کرد. او در زمانی که به تازگی وارد مدرسه هنرهای دراماتیک استکهلم شده بود به طور اتفاقی مورد پسند گوستاو مولاندر کارگردان سوئدی قرار گرفت. پس از بازی موفقیت آمیز در فیلم عروس راهبه ها مورد توجه و پسند تهیه کنندگان و کارگردانهای مختلفی قرار گرفت اما مدیر کالج با رفتن او شدیدا مخالفت کرد. در نهایت برگمن با فرصت طلبی بهترین تصمیم را گرفته و پس از ترک کالج قدم در راهی گذاشت که شاید هیچ یک از هم دوره هایش به نزدیکی آن هم نرسیدند. برگمن زمانی وارد هالیوود شد که بسیاری از بزرگان عالم سینما اعم از بازیگر و تهیه کننده در آنجا مشغول به کار بودند. نظام حاکم بر آنجا نیز فقط بر پایه پول و سرمایه بود. فروش خوب یک فیلم تضمین کننده موفقیت کلیه عوامل آن بود. تهیه کنندگان برای رسیدن به فروش بیشتر از هیچ دروغ و افترا و عمل نادرستی ابا نمی کردند. در چنین جوی برگمن سعی کرد تا متفاوت بوده و صداقت و روراستی خود را حفظ کند. این طرز فکر و رفتار برای همه تهیه کنندگان عجیب و باور نکردنی بود. اما برگمن در کل دوران بازیگریش همیشه متانت و صداقتش را حفظ نمود واین نکته از جمله مثبت ترین خصوصیات برگمن بود. هر کسی در جایگاه و موقعیت برگمن بود مطمئنا وقت و فرصتی برای بودن در خانه و در کنار خانواده پیدا نمی کرد. بسیاری از بازیگران بزرگ سینما بوده و هستند که از این نکته مستثنی نیستند. اما اینگرید با وجود فشار شدید کاری رابطه گرم و صمیمی در داخل خانواده ایجاد می کرد. طوری که پیا لیندستروم که دختر او از همسر اولش بود به واسطه حضور مادرش سالها در خانواده روسلینی و در کنار خواهران و برادر ناتنی اش بدون هیچ مشکلی زندگی می کرد. در حقیقت برگمن با وجود کار فراوان و حرفه وقتگیری که داشت از کوچکترین فرصتی برای حضور در جمع خانواده و ایجاد پیوند مستحکم بین اعضای آن کوتاهی نمی کرد. او حتی چندین پیشنهاد بزرگ را به خاطر خانواده اش رد کرد. انسانهایی که دارای شخصیتی مثبت باشند همواره زبانزد هستند. به قولی اینگونه انسانها همیشه موج مثبت می دهند. اینگرید نیز با اخلاق خوب و مثبتی که داشت در نزد بسیاری از مردم چهره ای دوست داشتنی بود. فیزیک چهره و معصومیت و سادگی نهفته در آن نیز به این ویژگی برگمن جان می بخشید. با وجود رسوایی اخلاقی که برایش پیش آمد و حتی با وجودی که بسیاری از مردم آمریکا در ابتدا با او بد شدند اما پس از بازگشتش به آمریکا همه چیز به فراموشی سپرده شد. زیرا اینگرید برگمن شخصیتی مثبت و دوست داشتنی داشت. برگمن پس از بازی در نقش ژاندارک در اروپا و خصوصا در فرانسه محبوبیتی بسیار پیدا کرد بطوریکه حتی در برخی از نقاط فرانسه مردم او را هم تراز ژاندارک مقدس می دانند. مقاومت و ایستادگی در برابر مشکلات از خصوصیات بارز و برجسته برگمن بود. به جرات می توان گفت هر کسی جای او بود و آن شرایط سخت گریبانگیرش می شد به راحتی زیر این همه فشار و انتقاد خرد می شد. اما برگمن شجاعانه در برابر این سختیها و مشکلات مقاومت کرده و با موفقیت از تمامی آنها سربلند گذر کرد. بانوی اول هالیوود به ناگاه و در عرض چند هفته توسط مطبوعات و رسانه ها مورد تهاجم موج سنگین انتقادات قرار گرفت اما او با صبر و شکیبایی در برابر این مشکلات مقاومت کرد و هفت سال بعد با سربلندی به آمریکا بازگشت. برگمن شخصیتی شجاع داشت. او با شجاعت تمام به قلب مشکلات می زد و با شهامت حرفها و انتقادات خود را بیان می کرد. او حتی در اولین برخوردش با دیوید سلزنیک با شهامت و شجاعت، تمام آنچه را که در ذهن داشت مطرح کرد که همین گفتگو آغازی برای بی پروایی و شهامت برگمن درهالیوود بود.. ● گزیده فیلم شناسی ▪ عروس راهبه ها (۱۹۳۴) ▪ خانواده سوئدنهیلم (۱۹۳۵) ▪ اینتر متزو- نسخه سوئدی (۱۹۳۶) ▪ اینتر متزو- نسخه آمریکایی (۱۹۳۹) ▪ شبهای ژوئن (۱۹۴۰) ▪ چهار فرزند آدام هد (۱۹۴۱) ▪ دکتر جکیل و مستر هاید (۱۹۴۱) ▪ شورش در بهشت (۱۹۴۱) ▪ کازابلانکا (۱۹۴۲) ▪ زنگها برای که به صدا در می آیند (۱۹۴۳) ▪ چراغ گاز (۱۹۴۴) ▪ ناقوسهای سنت مری (۱۹۴۵) ▪ ساراتوگا ترانک (۱۹۴۵) ▪ طلسم شده (۱۹۴۵) ▪ بدنام (۱۹۴۶) ▪ طاق نصرت (۱۹۴۸) ▪ ژاندارک (۱۹۴۹) ▪ در برج جدی (۱۹۴۹) ▪ استرومبولی (۱۹۵۰) ▪ اروپای ۵۱ (۱۹۵۱) ▪ سفر در ایتالیا (۱۹۵۳) ▪ ما زنها (۱۹۵۳) ▪ آناستازیا (۱۹۵۶) ▪ النا و مردان (۱۹۵۶) ▪ بی احتیاط (۱۹۵۸) ▪ مهمانسرای ششمین خوشبختی (۱۹۵۸) ▪ آیا برامس را دوست دارید (۱۹۶۱) ▪ دیدار (۱۹۶۴) ▪ رولز رویس زرد (۱۹۶۴) ▪ گل کاکتوس (۱۹۶۹) ▪ قدم زدن زیر باران بهاری (۱۹۷۰) ▪ از میان پرونده های درهم و برهم خانم بازیل (۱۹۷۳) ▪ قتل در قطار سریع السیر شرق (۱۹۷۴) ▪ مسئله زمان (۱۹۷۶) ▪ سونات پاییزی (۱۹۷۸) ▪ زنی به نام گلدا (۱۹۸۲) ● نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن: ▪ زنگها برای که به صدا در می آیند (۱۹۴۳) ▪ ناقوسهای سنت مری (۱۹۴۵) ▪ ژاندارک (۱۹۴۸) ▪ سونات پاییزی (۱۹۷۸) ● برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن: ▪ چراغ گاز (۱۹۴۴) ▪ آناستازیا (۱۹۵۶) ● برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن: ▪ قتل در قطار سریع السیر شرق (۱۹۷۴)
واقعا فیلم کازابلانکا یکی از شاهکارهای تاریخ سینما هست و من همیشه از دیدنش لذت می برم ، هم به خاطر بازی اینگرید برگمن و هم بازی فوق العاده هامفری بوگارت .
چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390
+0
رأی دهید
-0
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.