محمود احمدی نژاد تا کنون همواره مورد حمایت آیت الله خامنه ای بوده است.
دوم- اهداف آیت الله خامنهای: رهبری که خود محمود احمدینژاد را بالا آورد و حمایتهای کم نظیر خود را معطوف به او ساخت، اینک با مسألهای مواجه شده است.
فرایند سلطانی کردن قلمروهای متفاوت در طی ۲۲ سال گذشته بسط و تعمیق یافت.
هر فرد و گروهی که سودای «حاکمیت دوگانه» در سر میپرورد، حذف و یا به حاشیه رانده شد.
اما گویی این بار کسی که «نزدیکترین دیدگاه به رهبری» به شمار میرفت، بیرق حاکمیت دوگانه را بر گنبد سلطانیسم برافراشته است.
در این شرایط، برای حل مسأله ولی فقیه چه راههایی را میخواهد طی کند؟
۱-۲- حفظ احمدینژاد کم قدرت در دو سال باقی مانده: رهبری به دنبال آن است تا با کاهش حوزه نفوذ محمود احمدینژاد، دو سال باقی مانده ریاست جمهوری او بیدردسر طی شود.
رئیس جمهوری که دیگر در حوزه سیاست خارجی نتواند با لفاظی علیه اسرائیل و هولوکاست و آمریکا و نامه نگاری با پاپ و رئیس جمهوری آمریکا برای خود در منطقه خاورمیانه کسب شهرت نماید، اما این هدف فقط با محدود سازی فعالیت آقای احمدینژاد در قلمرو سیاست خارجی به دست نمیآید.
۲-۲- تبدیل وزارت اطلاعات به سازمان اطلاعات زیر نظر رهبری: نه تنها حوزه نظامی، که اطلاعات و امنیت نیز قلمرو انحصاری رهبری باید باشد.
وزارت اطلاعات در نظام سلطانی هم وقتی زیر نظر قوه مجریه است، حداقلی از نظارت مجلس موجود را بر خود دارد.
اما با تبدیل به سازمان زیر نظر ولی فقیه، این نظارت به کلی از بین خواهد رفت و قدرت سلطان باز هم افزایش خواهد یافت.
نزاع کنونی «فرصت» مناسبی برای ولی فقیه پدید آورده تا پیروانش تحت عنوان «ضرورت بیطرفی و غیر جناحی بودن امنیت و اطلاعات»، طرح تبدیل وزارت اطلاعات به سازمان اطلاعات را تبلیغ کنند.
گویی ولی فقیه بیطرف بوده و هیچگاه در طول سه دهه گذشته جناحی عمل نکرده است.
۳-۲- حذف یاران اصلی احمدینژاد و در رأس آنها مشایی: حذف «اتاق فکر» رئیس جمهوری و حلقه اتصال او با امام زمان و عالم غیب مهمترین رکن این طرح است.
افرادی که در نزاع میان رهبری و محمود احمدینژاد او را انتخاب میکنند، غیر قابل اعتمادند.
از این بدتر آن است که این گروه محرک اصلی ایستادن آقای احمدینژاد در برابر رهبری باشند. اسفندیار رحیم مشایی از نزدیک ترین یاران محمود احمدی نژاد است.
وحدت روحانیت و سپاهیان و بسیجیان علیه باند محمود احمدینژاد و طرح عناوینی چون «جریانی انحرافی»، ضد روحانیت، دین ستیز، فراماسونری، مجری اوامر غرب و... نشان میدهد که رهبری چگونه زدن عقل منفصل آقای احمدینژاد را مدیریت میکند.
این نزاع، قیام سپاهیان و بسیجیان علیه روحانیت نیست، در این نزاع، روحانیت درباری، مراجع تقلید (به جز مراجع تقلید مخالف رهبری که موضعشان در این نزاع روشن نیست) و نظامیان پشت آیت الله خامنهای و علیه محمود احمدینژاد هستند.
این سخن جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که «رئیس جمهوری مشایی است، نه احمدینژاد»، راهبرد زدن و حذف را برجسته میسازد.
- ترور مشایی: اگر محمود احمدینژاد کوتاه نیاید، یک راه پیش رو، ترور اسفندیار رحیم مشایی است.
تروریستها هم بازداشت شده و اعتراف خواهند کرد که اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند.
این پروژهای سابقه دار در دوران زعامت سیاسی آیت الله خامنهای است.
به عنوان نمونه، مسئولیت سه ماجرای زیر به گردن سازمان مجاهیدن خلق انداخته شد: انفجار حرم امام رضا در ۳۰/۳/۱۳۷۳، قطعه قطعه کردن دو تن از کشیشان مسیحی در قتلهای زنجیرهای، به شهادت رساندن دو تن از تظاهرکنندگان ۲۵ بهمن هشتاد و نه.
یک احتمال نیز این است که مشابه ترور سعید حجاریان عمل شود.
یعنی پس از اماده کردن فضای ذهنی نیروهای به اصطلاح حزب اللهی، توسط یکی از آنان این ترور صورت گیرد و در دادگاه هم با افتخار گفته شود که یک «منحرف فراماسونر جاسوس» را به قتل رساندهایم.
۵-۲- عزل احمدینژاد از ریاست جمهوری: اگر همه اینها کارساز نباشد، عزل محمود احمدینژاد در دستور کار قرار خواهد گرفت.
مجلس عدم کفایت سیاسی وی را تصویب خواهد کرد و رهبری هم بر آن صحه خواهد نهاد.
سوم- اهداف احمدینژاد: محمود احمدینژاد بر این باور است که بدون حمایت هیچ یک از گروههای سیاسی و جناحهای رژیم توسط مردم به ریاست جمهوری انتخاب شده است.
سهل است، همه مخالفش بوده و کاندیداهای دیگری داشتهاند، ولی مردم او را برگزیدند.
در ابتدأ اقشار محروم را با خود داشته ولی اینک طبقه متوسط شهری را هم در پشت خود دارد. فقط این باور نیست، باور دیگری هم متکای اوست.
اسفندیار رحیم مشایی وی را به امام زمان وصل کرده است.
امام زمان هدایت و مدیریت وی را در دست دارد.
اقای مشایی از عالم قدس برای وی خبر آورده که باید بایستد که طرف مقابل رفتنی است.
این قصه دوم یا بازی مشترک مشایی و احمدینژاد است، یا محمود احمدینژاد به اخبار اسفندیار رحیم مشایی اعتقاد قلبی دارد، در حال حاضر روشن نیست.
اما روحانیت که با کسانی روبه رو شده که در ارتباط با امام زمان از خودشان پیشتر رفتهاند، ماجرا را ارتباط با اجنه و رمالها و فال گیران جلوه میدهد.
۱-۳- خیز برداشتن جهت تسخیر مجلس آینده و در گام بعد، ریاست جمهوری آینده: محمود احمدینژاد از مدتها قبل برای در دست گرفتن اکثریت مجلس آینده خیز برداشته است.
گروههای اصولگرا لیست ۱۳ نفرهای (حبیب الله عسگراولادی، غلامعلی حدادعادل، علی اکبر ولایتی، آشتیانی، مهدی چمران، صادق محصولی، مجتبی هاشمی ثمره، شهاب الدین صدر، محمدحسن ابوترابی فرد، محمدرضا باهنر، محسن کوهکن و احمد توکلی) را به وی پیشنهاد کردهاند تا به عنوان تیم اصلی کلیه جناحهای اصولگرا- در هماهنگی کامل به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و روحانیت مبارز تهران- فهرست مشترک اصولگرایان را انتخاب کنند.
اما این گروه لزوماً به لیست مد نظر آقای احمدینژاد نخواهد رسید. فتح مجلس، مقدمه فتح ریاست جمهوری آینده است.
۲-۳- نزاع بر سر چگونگی خصوصی سازی: طی فرایند خصوصی سازی هزارها میلیارد تومان به خودیها واگذار شده و خواهد شد.
بدین ترتیب، ثروت منابع ملی در حجم عظیم از نظارت عمومی خارج میگردد و افراد به خصوصی از طریق اتصال به رژیم صاحب ثروتهای باده آورده میشوند.
جایگاه جهانی ایران در فساد، از بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آفریقایی بالاتر است (رتبه ۱۴۶ در میان ۱۷۵ کشور جهان). به تعبیر دیگر، رژیم حاکم بر ایران، یکی از فاسدترین رژیمهای موجود جهان است.
دانشگاه آزاد یکی از ثروتهای کلانی است که طی سه دهه گذشته بدون حسابرسی کار کرده است. نزاع بر سر دانشگاه آزاد، نزاع بر سر ثروت بدون نظارت است. باید دید که هیأت ده نفره جدید این دانشگاه در خدمت چه کسی خواهد بود؟ علی خامنهای؟ محمود احمدینژاد؟ منافع شخصی اکبر هاشمی رفسنجانی ایجاب میکند تا همراه با رهبری علیه محمود احمدینژاد باشد.
۳-۳- نزاع ایدئولوژیک: آقای احمدینژاد و همفکرانش به نوع دیگری از اسلام باور دارند. نظریه ولایت مطلقه فقیه، مهمترین میراث آیت الله خمینی است.
اسلام اینان، اسلام فقاهتی نیست.
مراجع تقلید، گروه مرجع این طیف نیستند.
اسلام رسالهای فاقد اهمیت است، شهود و اتصال مستقیم به امام زمان مهم است.
این تفاوت دیدگاه، دو سیستم حامی پروری متفاوت برمی سازد.
اینان نمیپذیرند که روحانیت توزیع کننده منابع باشد. پیروان آیت الله خامنهای تازه فهمیدهاند که آقای احمدینژاد در سال ۱۳۸۴بیست و شش بار از ولایت فقیه نام برده است، اما سیر نزولی بیانگر خفای اوست.
سال ۱۳۸۸ هفت بار و در سال ۱۳۸۹ سه بار وی از ولایت فقیه حرف زده است.
۴-۳- ایستادن و قهر کردن: محمود احمدینژاد این مطالبه را مطرح میسازد که آقای مشایی معاون اول رئیس جمهوری شود و وی قادر باشد تا سه وزیر را برکنار کند. در شرایط کنونی، اگر وی بتواند به خواست خود دست یابد، پیروزی عظیمی کسب کرده است.
ولی بسیار بعید است پس از این همه نزاع و آبروریزی آیت الله خامنهای زیر بار چنین مطالبهای برود.
۵-۳- ایستادن و قهر کردن و سازش و حفظ مشایی و دیگر یاران: قهر کردن محمود احمدینژاد و طرح مطالبات حداکثری معطوف به سازش از موضع قدرت است تا بتواند اسفندیار رحیم مشایی و دیگر یارانش را در جای خود حفظ کند.
بدین ترتیب وی قادر میشود تا نه تنها یاران خود را حفظ کند، بلکه از طریق رهبری همه را مجبور میسازد تا اهانت و تهمت زنی به یارانش را پایان بخشند.
۶-۳- ایستادن و استعفا: این احتمال وجود دارد که محمود احمدینژاد برای رسیدن به مقاصد خود استعفایش را به رهبری تقدیم کند.
باید دید که تهدید به استعفا و عمل به استعفا تا چه میزان راهبر به مقصود است.
۷-۳- ایستادن و عزل: شاید محمود احمدینژاد برنامه کلان تری داشته باشد.
یعنی به گونهای عمل کند که مجلس طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری را به کار اندازد.
برخلاف ابوالحسن بنی صدر در مجلس حاضر شود و از این امکان استفاده کند تا حرفهایش را بزند و در اثر عزل از ریاست جمهوری خود را به قهرمان تبدیل سازد.
ممکن است این نزاع به زندانی شدن وی بینجامد.
آیا آقای احمدینژاد آماده پرداخت چنین هزینهای است؟
چهارم- نتیجه: جهان خارج به گونهای نیست که هرکس هرکاری خواست، بتواند انجام دهد. «خواستن» و «توانستن» دو کنش متفاوتند.
اما ساختار سلطانی نظام این امکان/قدرت را به ولی فقیه میدهد تا محمود احمدینژاد را حذف کند.
اما این حذف بدون هزینه نخواهد بود.
حذف بیدردسر آقای احمدینژاد، قدرت ولی فقیه را در ساختار سیاسی باز هم افزایش خواهد داد.
در عین حال، رهبری طی سالهای اخیر مجبور شده تا از پشت صحنه به روی صحنه آمده و به دیگران نشان دهد که همه امور به او باز میگردد.
یکی از پیامدهای این امر جا افتادن این اصل است: «گشودن گره فروبسته نظام جمهوری اسلامی، بدون گره گشایی از مهمترین میراث آیت الله خمینی- یعنی نظریه ولایت مطلقه فقیه- امکان پذیر نیست».
پروژهٔ احمدی نژادی سازی قلمرو سیاسی، پروژه تغییر «ترکیب هیأت حاکمه» ایران و حذف طبقه حاکمه پیشین بود.
حذف محمود احمدینژاد به معنای اثبات مدعای اوست که یک گروه هزار فامیل اشرافی بر این نظام حاکم است و اگر کسی بخواهد تغییری در این ترکیب ایجاد کند، حذف خواهد شد.
در این شرایط، حتی اگر سازشی صورت گیرد، دیگر هیچ کس در جای سابق خود قرار ندارد.
نزاعهای اخیر، روابط بسیاری را تغییر داده و خواهد داد. ممکن است جابه جاییهایی در جبهه بندیهای سیاسی صورت پذیرد. دیریابی «سلطانی بودن رژیم» پروژه گذار به دموکراسی را به تأخیر انداخت. اما ائتلاف با ولی فقیه چیز دیگری است.
|
|
|
|
|
|