محرومیت ضیا نبوی از مرخصی


محرومیت ضیا نبوی از مرخصی

شعر این زندانی سیاسی خطاب به قاضی پرونده اش، پیرعباسی

ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل یکی از زندانیان حوادث پس از انتخابات است.او نزدیک به دو سال است که در زندان به سر می برد و نیمی از این مدت را نیزدر زندان کارون اهواز در تبعید گذرانده است .

به گزارش خبرنگار کلمه، ضیا نبوی در این مدت از هرگونه مرخصی محروم بوده است و یک ساعت را نیز خارج از زندان نگذرانده است . زندان کارون وضعیت بهداشتی و رفاهی بسیار نامناسبی دارد و ضیا در مدت تبعیدش سختی های زیادی کشیده، خانواده او نیز به دلیل دوری راه و مشکلات دیگر قادر نیستند همیشه او را در این زندان ملاقات کنند . ضیا نبوی با حکم قاضی پیر عباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب حکم ۱۵ سال زندان در تبعید را دریافت کرد .این حکم بعد در دادگاه تجدید نظربه یازده سال زندان در تبعید تبدیل شد . ضیا همیشه از دریافت این حکم از قاضی پیر عباسی متعجب است تاجایی که پس از انتقالش از زندان اوین نامه ای را خطاب به این قاضی دادگاه انقلاب نوشت . او اکنون و پس از ماه ها زندانی کشیدن در زندان اهواز که حتی آب سالم هم برای خوردن ندارد شعری را خطاب به قاضی پرونده اش سروده است ، در این شعر هم می توان تعجب ضیا را از حکمی که دو سال از صدورش گذشته دریافت .

ضیا در نامه قبلی اش به قاضی پیر عباسی بدون هیچ کینه ای با او سخن گفت و از اوخواست در هنگام صدور حکم هایش فقط کمی تامل کند و بداند که کسی را که از نعمت آزادی محروم می کند همانند او یک انسان است .انسانی با گوشت و استخوان .هر چند قاضی پیر عباسی تغییری در رویه اش نداد و یک بار دیگر حکم یازده سال زندان را برای نسرین ستوده ، وکیل دادگستری با دو فرزند خردسال صادر کرد او برای تعداد زیادی از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر حکم های طولانی زندان و محرومیت صادر کرده است .نام پیر عباسی به عنوان یکی از ناقضان حقوق بشر توسط اتحادیه اروپا اعلام شده است .

هم بندان ضیا در زندان اوین که این روزها به شدت دلتنگ او هستند، می گویند او همیشه در دوران حبس اش صبور بوده و هرگز حاضر نشده درباره کسانی که این گونه با او ناعادلانه رفتار می کنند سخنی درشت بر زبان براند . او هرگز در مدت یک سال و نیم حبس اش در زندان اوین گلایه ای نکرد تا روز تبعید که جمله ای بر زبان راند که هم بندانش فهمیدند غمی بر دلش نشسته است . او هنگام خداحافظی رو به دوسنتانش گفت:” دلم گرفته است” .شنیدن این جمله برای هم بندان ضیا کافی بود که اشک بر چشم آورند و تا روزها بعد از رفتن او آخرین نگاهش را از یاد نبرند . هم بندانش می گویند ضیا آنقدر با روحبه بوده است که آنها حتی انتظار شنیدن چنین جمله ای را نیز از او نداشته اند ،

ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل (ستاره دار) فقط ۲۶ سال دارد.او اکنون این شعر را در زندان کارون اهواز سروده است .این شعر در صفحه فیس بوک دفاع از ضیا نبوی منتشر شده است.

ای آنکه تو را نام و لقب از داد است/ با من تو هر آنچه کرده ای بیداد است

زین حکم غریبی که توام فرمودی/ انصاف و عدالتت همه بر باد است

کردار من ار به پیش حکم ات بنهند/ گویند همه که وحدت اضداد است!؛

تزویر و نفاق و بددلی در من نیست/ با صدق و صفا وجود من همزاد است

سال است رقم ها که تو می فرمایی/ در حیرتم این نکته تو را در یاد است!؟

آخر چه بگویم عدلیه ایران را/ سر تا قدمش چون که همه ایراد است

قصد گله و شکوِه ندارم ورنه/ ظلمی که نمودی پاسخش فریاد است

اینجا که تو اَم منزل دوران کردی/ پیش قدمش خرابه هم آباد است

روحم به هزاران سفر پرغوغا/ لیکن بدنم در قفس صیاد است

زندان نکند خانه در آن انسانی/ کو جان و دلش ز بند غم آزاد است

از غیر نرنجیم و ره کین نَرَویم/ کاین راه و روش ز هستی ام بنیاد است

؛”سید” که به چندین هنر آراسته است/ قلب اَر بتپد به سینه اش دلشاد است!؛

ضیا نبوی

نوروز ۹۰ – زندان کارون اهواز


khosh bavar - ایران - یزد
با درود فراوان بر تو ای رزمنده ایرانی, صدای دادخواهیت را شنیدیم و تا زمانیکه نفس میکشیم به راهت ادامه میدهیم ! شاد و ضیا باشیم .
دوشنبه 29 فروردین 1390

iranynab - ایران - تهران
من فکر کنم خود این بیچاره هم از این شعر خبر نداره. حرف به دهن بچه مردم نزارید.خودتون میخواهید چیزی بگید جرات ندارید چرا از زبان یکی دیگه میگید؟تازه اگه این همه بگیر و ببند و اختناق هست این شعرچطوری اومده بیرون؟؟؟؟؟ در ضمن خوب اگه برفرض هم که راست بگید آقا آدم باید پای عقیده اش بایسته. همین جمهوری اسلامی ما مگه کم زندانی و بدبختی و جنگ و .. بابتش نکشیدیم.هر کاری زحمت داره.درضمن بلدید کاسه داغ تر از آش چیه؟؟؟
دوشنبه 29 فروردین 1390

89562389 - ایران - نجف آباد
..چطور دلش نیامده به این جوان ازاده مرخصی دهد ....از این خبر عصابم خرد شد...
دوشنبه 29 فروردین 1390

saraee - ایران - اهواز
کاش من میتونستم به ملافاتش برم.. کاشکی ...
دوشنبه 29 فروردین 1390

amidjan - ایران - تهران
iranynab - ایران - تهران . سعی کن بگیری بخوابی ...
سه‌شنبه 30 فروردین 1390

حقایق تلخ - ایران - تهران
انسان شریفی است و دانشجوی دانشگاه تهران در اوین در بند 350 بوده مسئول تلفن کردن بچه ها با خانواده اشان در بند بود .به امید آزادی همه شیر دلان این مرز وبوم از اسارت .
سه‌شنبه 30 فروردین 1390

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.