موج گسترده ناآرامی و تحولات سیاسی که جهان عرب را در برگرفته توجه جامعه جهانی را از ایران که برای مدت های طولانی اولویت اصلی سیاست خارجی آمریکا بود، منحرف ساخته است. با این وجود هنوز این سوء ظن وجود دارد که برای بسیاری از سیاستگذاران آمریکایی حوادث کشورهای دیگر خاورمیانه هیچکدام به اندازه مورد ایران، که به خاطر رویارویی آن کشور با آمریکا به «معادله بزرگ» شهرت یافته، اهمیت ندارند.
شاید در اولین هفته هایی که موج تحولات سیاسی مرسوم به « بهار اعراب» خاورمیانه را به لرزه درآورد ایران که همواره پر سرو صداترین کشور منطقه بوده است ساکت به نظر می رسید. ولی سه ماه پس از آغاز بحران ها در کشورهای عربی هنوز هم به خوبی می توان دید که کماکان برای بسیاری از سیاستگذاران در واشنگتن ایران معضل اصلی محسوب می شود.
برخی از کارشناسان حوادث اخیر در خاورمیانه را یک وقفه موقت در روند همیشگی رقابت و جدال ایران و آمریکا بر سر توسعه نفوذ خود در خاورمیانه می دانند و به نظر می رسد که مقامات حکومت ایران نیز چنین دیدگاهی دارند. روزنامه «نیویورک تایمز» روز دوم ماه آوریل در مقاله ای با عنوان « ایران هنوز هم مسئله اصلی در خاورمیانه» گزارش داد که حتی در مباحثات مشاوران امنیتی باراک اوباما با رئیس جمهور آمریکا پیرامون بحران لیبی و دخالت نظامی در آن کشور موضوع بحث به مسئله ایران کشیده شده است.
یکی از مقامات امنیتی آمریکا به این روزنامه گفت: « مهار قدرت ایران هنوز هم مسئله اصلی دولت آمریکا در خاورمیانه است. تمام کانون های بحران در کشورهای عربی، از سوریه گرفته تا بحرین و لیبی هنوز هم در سایه توجه به مسئله اصلی سیاست خارجی آمریکا یعنی ایران بررسی می شود.»
تریتا پارسی رئیس « شورای ملی ایرانیان آمریکا» معتقد است که نگرانی مقامات آمریکا در مورد ایران را به خوبی در گفتگو با آنها و یا در مواردی مثل تردید دولت آمریکا در حمایت از جنبش اعتراضی مردم مصر علیه حکومت مبارک می توان دید. تریتا پارسی می افزاید: « از طریق گفتگو و صحبت با مقامات آمریکایی من به خوبی دریافته ام که آنها همه این حوادث را از این منظر می نگرند که چه تاثیری روی جدال قدرت بین ایران و آمریکا خواهد داشت.
به عنوان مثال در مورد مصر سئوال اصلی برای سیاستگذاران آمریکا این نبود که بر سر مصر و دمکراسی در آن چه خواهد آمد. برای آنها موضوع اصلی این بود که بر رقابت ژئوپلیتیک بین ایران و آمریکا چه تاثیری خواهد داشت. مسئله اصلی این است که آمریکا به چه شکلی و از طریق چه تصمیماتی می تواند قدرت ایران را در منطقه تضعیف کند.»
یکی از عواملی که نگرانی از موقعیت ایران را برای آمریکا تشدید می کند این فرضیه است که ناآرامی ها و تحولات اخیر در جهان عرب به نفع ایران تمام خواهد شد. « سوزان مالونی» از پژوهشگران ارشد امورخاورمیانه در موسسه تحقیقاتی « بروکینگز» معتقد است که این حوادث زمینه ای برای بهره برداری جمهوری اسلامی خواهد شد.
« سوزان مالونی» می افزاید: «به نظر من ایران از تمام حوادث در خاورمیانه به استثناء مورد سوریه سود خواهد برد. یکی از اولین نتایج این تحولات این است که تمام حکومت های رقیب و دشمن ایران در منطقه هم اکنون در موضع تدافعی قرار گرفته اند و دولت آمریکا را نیز تحت فشار قرار داده تا در برخی از سیاست های خود تجدید نظر کرده و رهبران سیاسی جدیدی را به رسمیت بشناسد.
تمام این حوادث به نفع ایران خواهد بود چون جمهوری اسلامی حکومتی است که ذاتا از بحران و آشوب بهره می گیرد. آنها برای تقویت موضع خود نیازی ندارند که حکومتی نظیر جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر روی کار بیاید. برای آنها سرنگونی و یا برکناری برخی از رژیم های دشمن و یافتن فرصت برای جلب متحدان جدید درمیان نیروهای جایگزین آنها کافی است.»
به نظر می رسد که نمونه بحرین، سلطان نشین کوچک حاشیه خلیج فارس که نیروهای عربستان برای دفاع از حکومت اقلیت سنی در برابر اعتراض اکثریت شیعه مداخله نظامی کرده اند، موردی است که به خوبی زاویه دید حکومت ایران را روشن می کند.
حوادث بحرین به شکل گسترده ای توسط رسانه های دولتی ایران پوشش داده می شوند. در صورتیکه به حوادث خونین در سوریه که متحد حکومت ایران است هیچ توجهی نمی شود. رهبران ایران از جمله رئیس مجلس و رئیس جمهور به شدت دخالت عربستان در بحرین را محکوم کرده وبرخی از رهبران ایران حتی از سقوط حاکمان طرفدار غرب در عربستان صحبت می کنند.
برخی از کارشناسان امور استراتژیک از جمله « جورج فریدمن» مدیر وب سایت اطلاعاتی بین المللی به نام « استرتفور» بحران بحرین را موردی با ابعاد و پیامدهای استراتژیک بسیار مهمتری از لیبی یا کشورهای دیگر شمال آفریقا می دانند. به گفته وی «بحرین نقطه تمرکز رقابت و جدال قدرت بین عربستان سعودی و ایران بر سر کنترل بخش غربی خلیج فارس است.»
با این وجود برخی دیگر معتقدند که جلوه دادن ایران به عنوان مهمترین عامل سیاستگذاری برای خاورمیانه می تواند موجب خطای فاحشی شده وسیاستگذاران را از درک حوادث واقعی در منطقه عاجز کند.
«اسکات لوکاس» کارشناس امور ایران در دانشگاه « بیرمنگهام» می گوید: «دولت آمریکا یک سیاست نسبتا قدیمی را پیش می برد که حمایت از حاکمان در کشورهای منطقه است و به نظر من آنها به خوبی در مورد پیامدهای این راهکار فکر نکرده اند. مهمترین مسئله در قیام های اخیر در خاورمیانه مشروعیت نظام ها و رهبران سیاسی است. مسئله رقابت و جدال ایران و آمریکا نیست.
مسئله اصلی حتی مشکلات اقتصادی و محرومیت مردم هم نیست. و اگر آمریکا و یا هر نیروی دیگری با این خواست عمومی که زیر سئوال بردن مشروعیت حکومت ها است همراه نباشد ویا اگر به جای پرداختن به این موضوع همواره مسئله ایران را علم کنیم دیر یا زود پیامدهای آن به ضرر آمریکا خواهد بود.»
حکومت ایران نیز سعی دارد به همین تصور دامن بزند که گویا هر چه در خاورمیانه می گذرد تحت تاثیر نفوذ سیاسی و معنوی ایران است. رهبران جمهوری اسلامی تاکید می کنند که قیام ها و انقلابات در کشورهای خاورمیانه انعکاسی از انقلاب اسلامی ایران هستند که در سال ۱۹۷۹ یک حکومت مورد حمایت آمریکا را سرنگون کرد.
« اسکات لوکاس» یادآوری می کند که تفاوت بین روش ایران و آمریکا در این است که جمهوری اسلامی با اهداف تبلیغاتی و برای منحرف کردن ذهن مردم و سرپوش گذاشتن بر نارضایتی های گسترده و مخالفت های سیاسی موجود در ایران این کار را می کند. اما در مقابل سیاست آمریکا تحت تاثیر « درک نادرست از توانایی های ایران» شکل گرفته است که ضعف ها و بحران های داخلی ایران را نادیده می گیرد.
« اسکات لوکاس» می افزاید: « آنچه که ما می بایست از تجربه مصر می آموختیم این است که روش قدیمی تحلیل این اوضاع با عناوینی مثل « جدال بزرگ» نادرست است. این فرضیات که گویا کشورهایی نظیر مصر طعمه ای هستند در تور شکارهای بعدی ایران واقعا از دور خارج شده اند. در عین حال این فرضیات وضعیت بحرانی خود ایران را نیز نادیده می گیرند. با دامن زدن به این فرضیات و تکرار داستان « جدال بزرگ بین ایران و آمریکا» حقایق و بحران داخلی ایران از قلم می افتد. دولت آمریکا در سال ۲۰۰۹ با دادن اولویت مطلق به بحران هسته ای ایران دچار همین اشتباه شد و از درک حوادث سیاسی داخل آن بازماند. اکنون نیز همان اشتباه را در سال ۲۰۱۱ تکرار می کند.»
به گفته تریتا پارسی مطلق نمودن سیاست « جدال ایران و آمریکا» باعث خواهد شد که شروع محورهای جدیدی از رقابت ها و جدال های واقعی در منطقه را به خوبی درک نکند.
تریتا پارسی می افزاید: « ضعف ذاتی مطلق نمودن هر چهارچوبه برای سیاست های منطقه ای در این است که معمولا نمی تواند بروز عوامل جدید و یا نقش بازیگران نوین را درک کند. درست است که رقابت و جدال بین ایران و آمریکا ادامه دارد ولی این تنها عرصه مهم رقابت در منطقه خاورمیانه نیست. تحولات گسترده ای در سطح منطقه روی می دهد و شاید مهمترین سئوال این خواهد بود که مناسبات آینده بین سه کشور مصر، ترکیه و ایران چگونه شرایط جدید منطقه را شکل خواهد داد.
بچه ا اصلا به این امریکاییا توجه نکنید این امریکاییا دلشون به حال ملت ایران نسوخته.امریگا سالهای طولانی ازکنار ایران به نون و نوا رسیدند حالا یاد حقوق بشر افتادند من امریکا رفتم همون روز اول دیپورت شدم.مرگ بر امریکا.
شنبه 27 فروردین 1390
+0
رأی دهید
-0
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.