رحیم مشایی، سینمای ایران و داستان فتنه ۲


رحیم مشایی، سینمای ایران و داستان فتنه ۲

اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر بحث برانگیز محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران از زمان روی کار آمدن دولت نهم در تابستان ۸۴ به رغم انتصاب به عنوان رییس سازمان میراث فرهنگی همواره به عنوان یکی از چهره های کلیدی دولت در تصمیم سازی های داخلی و خارجی مطرح بود.

این موضوع در هفته های پایانی دولت نهم با انتصاب رسمی او به عنوان معاون اول رییس جمهور بیش از پیش آشکار شد. انتصابی که با مخالفت چند تن از وزیران وقت کابینه و همچنین چهره های شاخص سیاسی و مذهبی خارج از دولت رو به رو شد. و حتی رهبر جمهوری اسلامی ایران به آن انتقاد کرد.

منتقدان، این چهره نزدیک به رییس جمهور را به دلیل طرح مباحثی مانند «مکتب ایرانی» و اظهار نظرهایی به نظر آنان بدیع در مورد اسلام، موسیقی و مطالبی از این قبیل سرزنش می کنند و مخالفان معتقدند که او با طرح این دیدگاه ها به دنبال جلب آرایی است که در انتخابات دهم به سبد حامیان محمود احمدی نژاد ریخته نشد.

گرچه محمود احمدی نژاد در نهایت اسفندیار رحیم مشایی را به عنوان رییس دفتر خود برگزید، اما اختیارات او را در این نهاد گسترش داد تا جایی که منتقدان اصولگرای دولت حتی می گویند جابجایی برخی از چهره های کابینه دهم به ویژه منوچهر متکی، وزیر امور خارجه، با نظر اسفندیار رحیم مشایی انجام شده.

روابط ویژه محمود احمدی نژاد و رییس دفترش و ابراز حمایت های مداوم از او حتی در برابر خرده گیری های رهبر جمهوری اسلامی ایران این گمانه زنی را در برخی محافل سیاسی ایران تقویت کرده است که اسفندیار رحیم مشایی گزینه اول هواداران دولت دهم برای انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران در بهار ۱۳۹۲ است.

شماری از منتقدان اصولگرای دولت ابراز عقیده کرده اند که اسفندیار رحیم مشایی با راه اندازی چند سایت و تلاش اخیر حامیانش در تاسیس هفت تشکل سیاسی و سه روزنامه خود را آماده نامزدی انتخابات آینده ریاست جمهوری می کند.

اگر اسفندیار رحیم مشایی گزینه مناسب برای اجرای این طرح باشد، تا چه حد بخت این را دارد که اعتماد اقشار مختلف جامعه را به خود جلب کند و چگونه از انتقادها و مخالفت های چهره های شاخص مذهبی و سیاسی در امان خواهد ماند؟

این پرسش ها را با سه میهمان این هفته برنامه در میان گذاشته ایم: حسین قاضیان، جامعه شناس و پژوهشگر میهمان در دانشگاه سیراکیوز آمریکا، علیرضا حقیقی، کارشناس امور سیاسی ایران و مدرس خاورمیانه شناسی در دانشگاه تورونتو و محمدصادق جوادی حصار، از مشاوران مهدی کروبی چهره شاخص مخالف دولت در ایران.

آقای قاضیان، اول مروری کنیم بر سابقه و کارنامه اسفندیار رحیم مشایی که الان درباره او بحث های زیادی در محافل سیاسی هست.


حسین قاضیان: سوابق آقای مشایی دست کم شفاف نیست به دلیل این که شاید ایشان هیچ وقت در سمت های مهم و برجسته ای نبودند تا پیش از آمدن آقای احمدی نژاد به شهرداری تهران و وقتی ایشان مسئول سازمان فرهنگی هنری شهرداری شدند تا پیش از آن سمت مهمی نداشتند.

در این تردیدی نیست که پیوندهای وسیعی با آقای احمدی نژاد داشتند و این پیوندها هم فقط مربوط به سیاست و حوزه اجرایی نیست. این پیوندها عمیق تر است و به جنبه های عقیدتی، فکری و حتی عاطفی ناشی از این اشتراک عقیده می رسد.

این پیوندهای مهم باعث می شود که ما زندگی آقای مشایی را در پرتو موقعیت هایی که آقای احمدی نژاد داشته بررسی کنیم. ایشان چه در موقعی که در آذربایجان و کردستان بودند و چه در این دوران اخیر، همه موقعیت هایشان تابع وضعیت آقای احمدی نژاد بوده و این ممکن است که این گمان را بیاورد که پس ایشان تابع آقای احمدی نژاد است در حالی که به دلیل آن پیوندهای عاطفی و عقیدتی که عرض کردم، اتفاقاً شاید ماجرا برعکس شود.

آقای حقیقی، ویژگی های تفکر و اندیشه سیاسی آقای اسفندیار رحیم مشایی چیست؟ از آغاز از موقعی که در وزارت اطلاعات نقش داشتند تا طرح مکتب ایرانی؟


علیرضا حقیقی: آقای مشایی در وزارت اطلاعات بوده و در امور مربوط به کردستان بوده و مدتی هم در آذربایجان غربی معاون سیاسی استانداری بوده.
در مورد خط مشی و نحوه برخوردش با مخالفان چه کردها و چه قبلاً که در استان مازندران بوده، در برخورد با گروه های مخالف و مسلح، گزارش های متناقضی هست. برخی از این گزارش ها ایشان را فردی بسیار خشن و سخت گیر معرفی کرده و برخی هم گفتند که تسامح و تساهل داشته.

نحوه خروجش از وزارت هنوز هم مبهم است. آیا به خاطر ازدواجش بوده، چون همسرش از اعضای سابق مجاهدین خلق بود و خود ایشان بازجویش بوده. معلوم نیست که آیا به خاطر این بوده. گزارش هایی هم معتقدند که ایشان ارتباطات مشکوک داشته و به خاطر این از وزارت اخراج شده.

یک گزارش می گوید که ایشان خودش استعفا داده. اما از این که بگذریم به نظر می رسد که از جنبه تفکری چند عنصر در سیستم فکری ایشان وجود داشته که حداقل آنجاهایی که می شود رد پایش را شناسایی کرد چه در رادیو پیام، چه در معاونت شهرداری که به عنوان رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری و بعداً این ها را می شود پیدا کرد.

یکی این است که ایشان احساسش این است که یک نوع گرایش معنوی به دین اسلام و بازخوانی جدیدی از رویکرد به مذهب را مدنظر دارد. این رویکرد همچنین شامل این است که یک نوع تزکیه درونی، الهامات معنوی کمک می کند به درک شما از دین. از این بابت نقش روحانیت خیلی ضعیف است و روحانیت در این مسیر عقب است.

دوماً مسئله اندیشه ظهور امام دوازدهم به این معنا که برخلاف عقاید رایج شیعیان، ایشان معتقد به غیبت امام دوازدهم نیست بلکه معتقد است که امام دوازدهم حضور دارد. با این حضور، افراد خودشان می توانند وصل شوند به امام حاضر. در این تئوری در حوزه سیاست دولتی که وصل شده باشد به اندیشه ظهور نه پاسخگو به مجلس است نه به ولی فقیه و نه رهبری و دیگر نهادها.

عملاً آقای مشایی از سرباز گمنام امام زمان به عنوان عضو وزارت اطلاعات به سرباز نامدار امام زمان تبدیل شده که عنوان سلمان فارسی زمان را هواداران آقای مشایی برای ایشان انتخاب کرده اند و دارد در حقیقت با طرح مکتب ایرانی یک گسست ایجاد می کند با اندیشه های انقلاب و آیت الله خمینی.

با توجه به این که اینها معتقدند در آینده سیاسی ایران، روحانیت و آن گفتار قبلی فاقد کارآیی و توانایی است برای این که بتواند تداوم پیدا کند. بنابراین گفتار جدیدی را مطرح کرده اند و عناصر تازه ای هم در سیاست شان هست که با تلفیق مسئله کوروش و امام زمان سعی می کند یارگیری کنند از نیروهای متوسط.

البته نتایج تناقض آلودی هم ایجاد می کند در این تلفیق که یک نمونه اش مسئله امام زمان است. چون می دانید آقای احمدی نژاد معتقد است ایشان دولت امام زمان است و امام زمان بر تمام کارهای ایشان نظارت دارد و دیدید که آیت الله صافی گلپایگانی پیام داد به چهار روحانی که جلسه آقای احمدی نژاد را ترک کرده بودند به خاطر مسئله نواختن موسیقی و گفتند که شما با خروج تان قلب امام زمان را شاد کردید. این سئوال برای مردم پیش می آید که امام زمان در کدام سمت ایستاده.

مسئله کوروش هم یک بازخوانی جدید است. مسئله این است که بر خلاف دوره های قبل که عهدنامه مالک اشتر را به عنوان منشور حکومتی جمهوری اسلامی مطرح می کردند، منشور کوروش به عنوان راهنمای عمل مطرح شده و خود آقای مشایی توجه ندارد که با تلفیق این نظریه یک نوع احیای سلطنت را هم دارد مطرح می کند بدون این که به نتایج طرحش فکر کند.

آقای جوادی حصار، علت توجه محافل سیاسی در ایران چه در جناح اصول گرا و چه در جناح اصلاح گرا چه در میان حامیان دولت و چه در میان مخالفان دولت به اسفندیار رحیم مشایی چیست؟


محمدصادق جوادی حصار: در جبهه اصول گرایان ضرورت یک بازنگری یا ایجاد یک جبهه جدید اصلاح طلبی که پاسخگوی بخشی از مطالبات معترضانه و منتقدانه جامعه باشد، وجود دارد. در میان یک بخشی از اصول گرایان که آقای احمدی نژاد آنها را نمایندگی می کرده، تقسیم کاری صورت گرفته تا آقای رحیم مشایی این بخش نیاز به رفرم و ایجاد اصلاحات در میان اصول گرایان را نمایندگی کند.

ضرورت سیاسی و کمتر عقیدتی به اعتقاد من باعث شده اینها به این سمت بروند که نمادها و عناصری را که آقای حقیقی هم به آنها اشاره کردند مثل کوروش و امام زمان و نمادهای ملی و ایرانی را مطرح کنند. از آن طرف بحث امام زمان را مطرح می کنند تا بر قله اعتقادات مذهبی، تمام مجموعه ها را ساکت کنند؛ به معنای این که ما با اوج مسئله ولایت هماهنگی داریم و هر حرکتی هم که در این ساحت انجام گیرد، می تواند با مسائل عقیدتی و ولایت فقیه و امثال آنها هماهنگ باشد چون در قله بالاتری از ولایت فقیه که ولایت امام زمان است ما متصل ایم و با آن ارتباط داریم.

معترضان خودشان را به نحوی ساکت می کنند و وسطی هایی که تقریباً بی تفاوت تر هستند و شاید به حالت معترضانه نسبت به بعضی از اصول گراها دنبال یک حرکت اصلاحی در بین خودشان می گردند، به این سمت تمایل پیدا کنند.

بحث دوم، بحث ملی گرایی است که از آلترناتیوهایی است که در اکثر نظرسنجی هایی که در یکی دو سال اخیر در ایران اتفاق افتاده، شاید قبل هم تر بوده ولی در این یکی دو سال شدت پیدا کرده، نیاز به جذب این مجموعه ها هم کاملاً برایشان محسوس بوده.

پایگاه اجتماعی

آقای قاضیان، پایگاه اجتماعی این جریان کجاست؟ حامیان اسفندیار رحیم مشایی را در چه اقشاری می شود پیدا کرد؟ وجه مشترک بیشترشان چیست؟ نسبت شان به شهر و روستا و رده بندی سنی، روحانیت، جبهه و جنگ؟

به نظر من هنوز زود است که برای این گروه پایگاه اجتماعی جستجو کرد. دست کم برای آقای مشایی. آقای احمدی نژاد پایگاه اجتماعی قابل توجهی دارد در جامعه ایران. ولی در مورد آقای مشایی ماجرا متفاوت است.

به دلیل این که ایشان فعلاً در پناه آقای احمدی نژاد ایفای نقش می کند و هنوز آن نقش عمومی سیاسی را پیدا نکرده که بشود در پی آن به دنبال پایگاه اجتماعی برای ایشان بود. ولی می شود تصور کرد که ایشان روی چه پایگاه اجتماعی هدف گذاری کرده باشد و چه پایگاه هایی را ممکن است مورد خطاب خودش بخواهد قرار دهد برای جمع کردن نیرو در موقعی که این هماوردی ها در عرصه سیاسی لازم می شود.

بخشی از آنها بی تردید کسانی در ایران هستند که عده قابل ملاحظه ای هم هستند، به مهدویت باور جدی دارند و برایشان این ماجرا از خود اسلام و سایر مسائلی که در حوزه فکر اسلامی می گذرد مهم تر است و جنبه مرکزی برایشان دارد. اینها بخش قابل توجهی هستند. یک نمونه واضح آن در مورد مناسک مربوط به این ماجرای جمکران است و جشن های نیمه شعبان.
شما می بینید این یکی از رقبای جدی مراسمی است مثل محرم و عاشورا.

یعنی این دو تا مناسک هماوردی می کنند در عرصه جذب مومنان برای این که مورد توجه قرار گیرند. اینها معتقدند و بارها هم اعلام کرده اند که تا به حال این سی سال گذشته را چند خانواده داشتند می چرخاندند در بین خودشان و حالا ما کسانی هستیم که دیگر آن پیوندهای خانوادگی را نداریم. آن کسانی نیستیم که با به اصطلاح دم کلفت های سیاسی اجتماعی این دوره در ارتباط هستیم.

ما آدمهای خیلی معمولی هستیم و از پائین رشد کرده ایم و آمده ایم بالا. این ها گروهی هستند که به تعبیر آنها حق شان در این سی سال خورده شده. توی بدنه نیروهای حزب اللهی و مدافع جدی حکومت از این دست آدمها زیادند.

کسانی که در این سی سال تبعیت کرده اند از حاکمان ولی در عین حال در ته دل هم یک نوع کینه پنهانی وجود داشته که اینها چه کاره اند که همه چیز را بین خودشان قسمت می کنند؟ پس سهم ما چه می شود؟ به همین دلیل هم هست که مسئله آقازاده ها در این چند سال این قدر رشد کرده و رونق گرفته.

چون اشاره اش هست در واقع به توزیع منابع در میان خانواده های حاکم. این که چرا دیگران از این منافع نمی توانند بهره مند شوند.

یک قسمت دیگر که در این گروه وجود دارد، قسمت فاصله گیری اش از روحانیت است. یعنی وصل شدنش به مهدویت همانطور که آقای جوادی هم گفتند، منها کردن روحانیت است به عنوان یک واسطه.

همانطور که آقای احمدی نژاد گهگاه درجلسات خصوصی اشاره کرده اند، ایشان فرمانبر «آقا» هستند و بعد برای این که مخاطبان کاملاً توجیه شوند که مفهوم «آقا» در اینجا چه معنایی دارد، اشاره کردند به آن «آقای دوردست» که دیگر این «آقای نزدیک دست» که ولی فقیه باشد، نیست. درواقع ایشان فرمانبر ولی امر مسلمین واقعی است تا ولی امر مسلمین سیاسی که در جمهوری اسلامی باب شده.

بنابراین اینجا یک نوع قیچی کردن روحانیت در این میانه هم هست و بی عنایتی آقای احمدی نژاد و اطرافیانش به روحانیت تا حد زیادی به نظر من آشکار است. بی اعتنایی ایشان به مراجع تا به حال در بین روسای جمهوری ایران سابقه نداشته.

سخنان، ادعاها یا سیاست هایی که مراجع را رنجانده در کار ایشان کم نبوده و این بی اعتنایی کاملاً آشکار است و برای همین هم روحانیون بزرگی را در ایران که همیشه جایگاهی داشتند مثل آقای هاشمی، آقای ناطق، آقای خاتمی در این دوره اخیر، به چالش گرفته و در این چالش هم موفق بوده. بنابراین، این سه جنبه احتمالاً آن جنبه هایی از لایه های اجتماعی را در بر می گیرد که ممکن است هدف جلب پایگاه اجتماعی برای روزهای دیگری باشد که در آینده ممکن است مدنظر این جریان هست.

آقای حقیقی، یک ویژگی اسفندیار رحیم مشایی به گفته آگاهان منحصر به فرد بودن و بدیع بودنش است حتی در گرایشی که بخشی از آرایش را به آن مدیون است. این تا چه حد می تواند برایش فایده داشته باشد و تا چه حد هزینه؟ با توجه به این که در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ محمود احمدی نژاد هم به گفته برخی آگاهان همین ویژگی را داشت، نامزد غیرمتعارف اصول گرایان بود و بسیاری از اصول گرایان در آن زمان به همین دلیل پیش بینی می کردند که محمدباقر قالیباف رقیب او نامزد غالب اصول گرایان شود، اما قرعه به نام محمود احمدی نژاد افتاد.

وضعیت آقای رحیم مشایی الان با وضعیت آقای احمدی نژاد متفاوت است. برای این که آقای احمدی نژاد در حقیقت با یک نوع چراغ خاموش آمد و از شکاف میان اصلاح طلبان که سه کاندیدا داشتند استفاده کرد و در عین حال توپخانه تبلیغاتی اصلاح طلبان علیه آقای قالیباف بود و هیچ کاری با آقای احمدی نژاد نداشت و استفاده کردند.

الان آقای مشایی بیش از این که در تیررس تبلیغاتی اصلاح طلبان باشد در تیررس تبلیغاتی اصول گرایان است. آنها اگر در گذشته سعی می کردند آرا را جذب کنند، الان سعی می کنند با افزایش تبلیغات جناح های اقتدار گرا و تریبون هایی مثل کیهان علیه آقای مشایی یارگیری جدیدی کنند به جز اقشاری که آقای دکتر قاضیان مطرح کردند در درون طبقه متوسطی که دنبال خواسته های سیاسی نیست بلکه خواسته های اجتماعی، آزادی های اجتماعی و یا خواسته های محدود مشخصی را دنبال می کند.

تئوری آقای مشایی این است شعارهایی که اصلاح طلبان دادند ما هم می توانیم آن شعارها را مطرح کنیم و می توانیم بخشی از آن جناح های اجتماعی را که خواسته های سیاسی مشخصی ندارند جذب خودمان کنیم. شروع کردند با تزریق منابع مالی از طریق دادن پروژه به بخش خصوصی و گرفتن منابع مالی از آنها برای تزریق در این شبکه، دارند کار می کنند. مثل سایت های تبلیغاتی، وبلاگ نویس ها... و کاری که آقای مشایی می کند این است که جریان های غیرمذهبی و سکولار را با تشویق منافع شان و حتی جاه طلبی شان به یک جوری وارد این شبکه می کند.

با نیروهای جوان که جویای نام هستند دارند یارگیری جدید می کنند که می تواند در انتخابات موثر باشد و سیاست اصلی شان این است که بتوانند یک؛ در مجلس آینده سهم بیشتری از طیف قدرت را در اختیار داشته باشند که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری قدرت فائق خواهند بود و در صورت شکست بخشی از مجلس را دارند که می توانند چانه زنی کنند و دوم این که به نظر می رسد شورای نگهبان در لحظه کنونی ممکن است که صلاحیت آقای مشایی را رد کند. در چنین وضعیتی ممکن است آنها بروند به سمت گزینه بعدی که فردی مانند آقای دکتر صالحی را که رای منفی ندارد به عنوان یک کاندیدا مطرح کنند. کاری که در انتخابات شوراهای دوم کردند و بخشی از نیروهای تحصیل کرده را که موضع سیاسی نداشتند مطرح کردند.

هدف آقای مشایی و آقای احمدی نژاد از جنبه تبلیغاتی آن تابلویی که مطرح می کنند تابلوی خط سوم است. تلفیق کوروش و امام زمان است که هم ناسیونالیسم ایرانی و هم جریان مذهبی را وارد بازی کند و سیاست بوسه و نوازش برای طبقه متوسط حالا یا انجام یا ایجاد توهم انجام آزادی های اجتماعی مثل حجاب و موسیقی و آزادی های فرهنگی و در عین حال جذب طبقه فرودست با مسئله یارانه ها که در شهرهای کوچک و روستاها این یارانه ها برای افراد مستمند می تواند کمک دست باشد و آنها را جذب کند و گوشه چشمی هم دارند به مذاکرات با قدرت های غربی که می توانند مسئله تحریم را حل کنند.

این در این مجموعه دارد مطرح می شود ولی معلوم نیست که همه این بازی متناسب با آن چه می خواهد پیش برود. ولی اصل کار این است که در ارتباط با نهاد رهبری و هسته قدرت سعی می کنند با آچمز کردن رهبری و تنگنایی که آنها ایجاد کرده اند و هیولایی که از اصلاح طلبان ساخته اند و خطر آقای موسوی و جنبش سبز و این که آنها مدعی اند ۲۵ میلیون آراء دارند و بیش از همه نهادهای جمهوری اسلامی رای دارند، در این حالت آچمز کار خودشان را پیش ببرند.

آقای جوادی حصار، به جز اسفندیار رحیم مشایی چه چهره های دیگری ممکن است در صورتی که او نامزد اصلی حامیان دولت نباشد، این جناح در انتخابات آینده ریاست جمهوری روی وی سرمایه گذاری کند؟


شاید آقای صالحی که آقای حقیقی ازشان نام بردند، ممکن است. تصور من این است که شاید این هم یک نوع بازی باشد که آنهای دیگر را خیلی رو نکنند. که اگر یک وقتی قرار شد چنین اتفاقی بیافتد، آنهای دیگر در همین سطح اند.

خیلی چهره برجسته ای در میانشان دیده نمی شود و چهره تبلیغاتی هم ندارند که الان مثل مثلاً مشایی تبلیغاتی شده باشد. چهره جدیدی نمی بینم. مگر این که بروند به سمتی که کاندیدای اینها تایید نشود و بخواهند ائتلافی صورت بدهند که در آن صورت با آقای لاریجانی و امثال آنها باید حساب باز کرد که من تصور نمی کنم الان بشود با شرایطی که داریم مولفه های مقومی این نظریه داشته باشد که به ائتلاف خواهند رسید. من تصور می کنم که هنوز چهره جدید را خیلی رو نکرده اند.

آقای قاضیان، با توجه به نگاهی که گفتید آقای رحیم مشایی و به طور کلی مجموعه حامیان محمود احمدی نژاد به رهبر جمهوری اسلامی ایران دارند، رهبر چه اثری می تواند داشته باشد در تعیین چهره ای که مورد قبول طیف محافظه کار به طور کلی باشد؟

نکته ای که من گفتم در مورد ارتباط مستقیم با «آقا» و قیچی کردن «آقای این جهانی» مربوط است به بُعد نظری یا ایدئولوژیکی ماجرا.

اما در بُعد سیاسی آقای احمدی نژاد و همراهانشان نشان داده اند که از آن مقدار واقع بینی و مهارت سیاسی برخوردار هستند که بتوانند درک نسبتاً درستی از آرایش نیروهای سیاسی داشته باشند و بتوانند از نمد این آرایش کلاهی برای خود بسازند.

به هر حال آنها توجه دارند که نه تنها به لحاظ رسمی و قانونی بلکه به لحاظ قانونی و عملی فعلاً رهبری مهمترین منبع قدرت در ایران است و برای این که بدنه نیروهای حزب الله یعنی آن گروه راست افراطی که عمده ترین کانون جمع شده قدرت در حال حاضر است حمایتش را از آقای احمدی نژاد ادامه دهد، آنها نمی توانند خیلی از رهبری فاصله بگیرند.

برای همین در ارتباط با آقای مشایی می بینید که نسبت به رهبری کج دار و مریز برخورد می کند. نه کاملاً تابع رهبری هستند و نه کاملاً بی اعتنای به رهبری. جوری بازی می کنند که هم مشایی حفظ شود برای آینده مورد نظر و هم در عین حال آن گروهی از راست افراطی که نمایندگان برجسته حامیان گروه قدرت در حال حاضر هستند چندان از ایشان دور نشوند. بنابراین آنها همیشه این ملاحظه را دارند و فکر نمی کنم در آینده کوتاه مدت آنها به دنبال این باشند که در ارتباط با رهبری تنش یا مشکل ایجاد کنند. بلکه آن سطوحی از قدرت که در حال حاضر دارند، را می خواهند تحکیم کنند.

این که آقای احمدی نژاد به دنبال مجلس و ریاست جمهوری آینده است از همین بابت است. یعنی سطح کار خودشان را فعلاً محدود به همین حوزه کرده اند. این که بعدها چه اتفاقاتی بیافتد به خیلی از مسائل بستگی دارد منجمله میزان دوام زندگی آقای خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی. ولی تا موقعی که وضعیت کنونی برقرار است، من فکر نمی کنم که بخواهند از آن حوزه عبور کنند.

بلکه آن حوزه را به عنوان یکی از منابع پشتیبانی کننده برای خودشان در نظر خواهند گرفت برای این که همانطور که آقای حقیقی هم اشاره کردند، رهبری هم در موقعیتی قرار گرفته که جز حمایت از آقای احمدی نژاد چاره دیگری ندارد.

به دلایل مختلف. بنابراین وقتی ناچار است از ایشان حمایت کند، آقای احمدی نژاد از این حمایت استفاده می کند برای جلب آرای کسانی که در کنف و حمایت رهبری هستند برای آن دورانی که مورد نظر است در مجلس و ریاست جمهوری آینده.

آقای حقیقی، نکته آخر؟

من بعید می دانم که این گفتمان کوروش و امام زمان به راحتی بتواند آن یارگیری که مدنظرش است را پیش ببرد. جز این که بتواند در حوزه اقتصادی و مدیریت سیاسی موفق شود. نشانه های این موفقیت را کمتر می شود دید. به خاطر این که معمولاً طرح هایی که آقای احمدی نژاد مطرح می کند فاقد آن مبانی کارشناسی است، با عجله تهیه شده و نتوانسته تاکنون جناح های مختلف را با خودش همراه کند.

همین الان هم آقای مشایی یک گسست اساسی در میان هواداران آقای احمدی نژاد ایجاد کرده. حتی حلقه های بسیار نزدیک به آقای احمدی نژاد مثل آقای ... و غیره عملاً با آقای مشایی مخالف هستند. بعید می دانم که اینها بتوانند آن پروژه ای را که می خواهند پیش ببرند.

اما نباید فراموش کرد افزایش قیمت نفت، بحران های بین المللی و ضعف جناح های دیگر ممکن است باعث شود در این وضعیت این پروژه بتواند رویاهایی را که دارد تا اندازه ای پیش ببرد یا آن موردی که آقای قاضیان مطرح کردند، تغییراتی در ساخت قدرت و رهبری در ایران که قابل پیش بینی نیست. همه اینها ناشی از این است که این دو جریان آماده است که حضور داشته باشد، تمام قد حضور داشته باشد و بتواند از موقعیتی که پیش می آید برای آن پروژه استفاده کند.

آقای جوادی حصار؟

آقای احمدی نژاد و تیم شان با یک ظرافتی دارند دو تا کار عمده انجام می دهند.
یکی این که برنامه هایی که از گذشته چه دولت های قبل از اصلاح طلبان و چه در مقطع اصلاح طلبان و چه حتی برنامه هایی که کاندیداهای ریاست جمهوری دادند، که این برنامه ها می توانست جذب کننده توده مردم باشد مثل همین بحث یارانه ها و یارانه های نقدی که دوره آقای کروبی دو دوره مطرح شد و احیا و اجرایی کردن این طرح ها متن جامعه را جذب کند و پروایی ندارد که این طرح ها مال دیگران بوده و حالا دارد به نام خودش اجرا می کند و هیچ هم حرف نمی زند که یک وقتی ما مخالف بودیم با این طرح ها که اصلاح طلبان مطرح می کردند.

از آن طرف هم به شدت دارد روی نقاط ضعفی که در گذشته توده مردم روی آن انگشت می گذاشتند، مثل بحث های خانوادگی آقازاده ها، رانت خواری و گردن کلفت های حکومتی و امثال آنها. به شدت دارد اینها را تبلیغاتی می کند. روی این مسائل انگشت می گذارد. خودش و تیمش را تافته جدابافته ای دارد معرفی می کند که سناریوی ارائه شده توسط اینها می تواند ناجی توده مردم باشد.

ما در متن جامعه ایران حداقل خود من چندین نفر از روشنفکران منتقد آقای احمدی نژاد، منتقد اصلاح طلبان، آقای هاشمی و قبلی ها را دیدم که جزو طرفداران آقای احمدی نژاد شده اند به این خاطر که می تواند این گسست بین ملت و دولت را یک نحوی از بین ببرد و با متن جامعه ارتباط ارگانیکی برقرار کند. هیچ بعید نیست که دوره هشت ساله اصول گراها بتوانند ریاست جمهوری در کشور را از آن خود کنند.

آقای قاضیان؟

برنامه های آقای احمدی نژاد، حامیان ودوستانش با فرض ثبات موجود دارد پی گیری می شود. اما اوضاع در ایران آن چنان بی ثبات و متغیر هست که معمولاً بسیاری از این پروژه هایی که زمان بر است وصال نمی دهد. این کاری است که آقای احمدی نژاد و یارانش به دنبالش هستند. از طرف دیگر باید ماجرا را از آن سو دنبال کرد و دید که آن گروه مقابل به آقای احمدی نژاد و مشایی چگونه نگاه می کنند.

من وقتی از زاویه آن گروه به موضوع نگاه می کنم احساس می کنم برنامه آینده سینمای سیاست در ایران اکران فیلم «فتنه ۲» باشد. با شرکت و کارگردانی آقای احمدی نژاد و مشایی. و آن چیزی است که در انتظار آقای احمدی نژاد و مشایی است، تا آن خواب های خوشی که احتمالاً برای مجلس و ریاست جمهوری می بینند. باید دید که آنها چگونه می خواهند با چنین وضعیتی مقابله کنند.

مقصودتان این است که آنها این دفعه ممکن است سران فتنه تشخیص داده شوند؟

بله. دقیقاً منظورم همین است.

بیگلی بیگلی - ایران - مشهد
اینقدر از این مستر بین خبر نذارین . من عاشق اون مستر بین اصلیه بودم از وقتی این اومد از اونم دیگه بدم میاد
سه‌شنبه 16 فروردین 1390

khosh bavar - ایران - یزد
ان صندلی را واسه خانم هدیه تهرانی و یا برای خانم هاله نوری رزو کرده ?! عجب تیپی زده ! شاد و هنر باشیم .
سه‌شنبه 16 فروردین 1390

parandeh_shargh - ایران - کرمان
خوش باور,شادو هنر باشیم یعنی چی? حداقل بگو هنرمند اینجوریم متمایزیا
سه‌شنبه 16 فروردین 1390

khosh bavar - ایران - یزد
parandeh_shargh - : من مینویسم شاد و هنر باشیم که شما بهتترش را برای دیگران بنویسید ! شاد و نو باشیم .
سه‌شنبه 16 فروردین 1390

haghighatgo - آلمان - برلین
آخیش دارم حال می کنم ...اصلا فکرش رو نمی کردم ...خیال میکردم اصلا و یا که شاید چند میلیونشون از اون پنچاه میلیون و یا شصت میلیونش نمی زارن که من به این جاه و مقام برسم ولی دیدم که نه بابا نگرانی من کاملا بیهوده بوده!! تا وقتی انگلیس و فرانسه پشتمون هستن ترس کاملا بیهودس !! عجب انگلیس و فرانسه تکنیک مثتعمره گردوندنی دارن و هوای همه ما کارمنداشون هم رو دارن که بهمون بد نگذره !! ایرانی ها هم اکثر بدرد بخورهاشون تو تهرون جمع هستن و اینها هم به جز قر زدن و جیب هم دیگر رو خالی کردن عرضه دیگری ندارن و بخاری هم ازشون دیگه بلند نمیشه !! عجب ..عجب شاه خری بوده که با یه چندتا ترقه در کردن و لگد پرونی کردن بازاری ها و تاتر بازهای انگلیس تو ایران ترس ور داشته و چل و پلاسش رو جمع کرد و به خارج فرار کرد !!! های. های دارم کیف می کنم خانم های خوشگل هم سفارشی برام صف کشیدن !!
چهار‌شنبه 17 فروردین 1390

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.