saraee - : سلام سرایی عزیز, منم برای شما خیلی خوشحالم و بهتون تبریک میگم که امیدوارم خدای مهربان یک نی نی سالم بشما ببخشد ! ولی عجب دنیایی شده که برای داشتن چنین " لحظه ای " ادم باید اینقدر بخودش زحمت و فکروخیال بده, زیرا در 100 سال قبل, دختر همسایه برای اب اوردن به منزل, سرچشمه میرفت و پسر همسایه برای اوردن هیزم میرفت به جنگل برای پختن غذای مادرش, که یا ایندو نفر ( پسر و دختر ) همدیگر را بین راه می دیدند و یا پسر به بهانه تشنگی به سرچشمه میرفت که دخترخانم به او اب میداد, که این امر باعث اشنایشان میشد که با هم ازدواج میکردند ! و در زمان شاه شاهان بزرگ ارتشداران, " فقط " کافی بود یک پسر از خانواده اش قهر کند |