نگاهی به روابط هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای - بخش اول


نگاهی به روابط هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای - بخش اول

 روابط هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای؛ تا پایان اصلاحات

اکبر گنجی

تحلیلگر مسائل ایران

اکبر هاشمی رفسنجانی می گوید آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در آخرین لحظات حیات اش آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی را به همراهی با یکدیگر سفارش کرده است

حذف سازماندهى شده اکبر هاشمى رفسنجانى از ریاست مجلس خبرگان رهبرى توسط آیت الله على خامنه اى، یک بار دیگر نگاه ها را به روابط این دو معطوف کرده است.

در این نوشتار کوشش مى شود تا ضمن گزارشى توصیفى از نگاه و رابطه آقای هاشمى رفسنجانى با آیت الله خامنه اى،علل توجیه کننده این نوع نگرش و تداوم آن بیان شود.

نگاهى گذرا تا خرداد ۷۶

بهترین راوى این ارتباط شخصى غیر از اکبر هاشمى رفسنجانى نیست .او یک هفته مانده به انتخاب رئیس مجلس خبرگان دوزادهم اسفند 89 سخنان سال ۱۳۸۲ خود را مجدداً در وبسایت اش منتشر کرد.

آقای هاشمی رفسنجانی مى گوید: "ما از جوانى با هم بودیم. من پنج سال از ایشان بزرگتر هستم. اولین بار در درس آیت‌الله داماد، همدیگر را دیدیم. بعد هم با هم سفرى به کربلا رفتیم. خیلى صمیمى شدیم. از آن موقع به بعد غیر از دوستى، محبت، همکارى و اعتماد نسبت به هم چیزى نداشتیم. من قبلا قوى‌تر از این حرف را در نماز جمعه گفتم. شائبه‌اى بود که میان من و آیت‌الله خامنه‌اى اختلاف است. در زمان ریاست‌جمهورى ایشان، من در نماز جمعه گفتم که حاضرم کاغذ سفید را امضا کنم و ایشان هر چه مى‌خواهند، بنویسند و از پیش تعهد مى‌کنم که حرف ایشان را قبول دارم. این را تعارف نمى‌کردم. در همه مراحل کسى را بهتر از ایشان نمى‌ دیدم.

ایشان اوایل انقلاب در مشهد بودند و نمى‌خواستند به تهران بیایند. من اصرار کردم که ایشان به تهران بیایند و در شوراى انقلاب باشند. بعد با توجه به آثار جسمى حادثه ترورشان نمى‌خواستند رئیس‌جمهور شوند، من اصرار کردم که رئیس‌جمهور شوند. مى‌دانستم که بهتر از ایشان نداریم. در مسئله ى رهبرى، ایشان اصلا آمادگى پذیرش آن مسئولیت را بعد از امام نداشتند. اصرار من و دوستان دیگر ایشان را قانع کرد. همیشه همین‌طور بود. همین الان اگر زمانى ایشان زیر این آسمان نباشند، من خیلى تنها هستم. یعنى انس، همکارى و رفاقت ما این‌قدر بالا است. طبعا ایشان هم مثل من عواطفى دارند."[۱]

روزنامه کیهان در همین مصاحبه به آقای هاشمى رفسنجانی مى گوید که آیت الله خامنه اى گفته اند "اگر قرار است اتفاقى براى آقاى هاشمى بیفتد، براى من بیفتد."

هاشمى رفسنجانی در پاسخ مى گوید: "این را آقاى راشد یزدى گفتند. براى مراسم شهدا به یزد رفته بودیم و آقاى راشد مسئول بنیاد شهید آنجا بود.

ایشان در خوش آمدش گفت که من با گوش خودم از آیت‌الله خامنه‌اى شنیدم که گفتند: "از خدا خواستم که اگر بنا است براى فلانى ( اکبر هاشمى رفسنجانی) اتفاقى بیفتد، سراغ من بیاید. این حرف را از ایشان نقل کردم. من هم واقعا در مورد ایشان این گونه هستم. با شهید باهنر و آیت‌الله خامنه‌اى این گونه بودم. البته با ایشان یک مقدار بیشتر. چون در مبارزه به ایشان نزدیکتر بودم. هر دو، به خاطر پرونده‌اى در قم فرارى بودیم و به تهران آمدیم و خانه‌اى را در خیابان ایران اجاره کردیم و با زن و بچه‌هایمان، ایشان در طبقه بالا و من در طبقه پایین بودیم. به هر حال روابط ما روابطى صمیمى و براساس اعتماد و آن هم براى خداست و هیچ‌ وقت مسأله ى دنیایى بین ما مطرح نبوده و هنوز هم نیست. براى خدا با هم رفیق بودیم. دوستى ما مصداق "اخوت فى الله" است.

در دولت هم معمولا کارى بدون موافقت ایشان نمى‌کردم. بنابراین طبیعى بود ایشان چنین اظهارى بکنند. مى‌دیدند که مى‌خواهم صحنه را خالى کنم، چنین قضاوتى کردند. من این حرف را حرف دل ایشان مى‌دانم و در آن هیچ مبالغه‌اى نمى‌بینم و من هم نسبت به ایشان این حالت را دارم."[۲]

آیت الله على خامنه اى در خاطرات خود گفته است: "بهار سال ۱۳۶۵، روزى را که امام در بستر بیمارى بودند، فراموش نمى‌کنم. ایشان دچار ناراحتى قلبى شده بودند و تقریبا ده، پانزده روزى در بستر بیمارى بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقاى حاج احمد آقا به من تلفن کردند و گفتند سریعاً به آن‌جا بیایید؛ فهمیدم که براى امام مسأله‌اى رخ داده است. آنا حرکت کردم و پس از چند ساعت طى مسیر، خود را به تهران رساندم.

اولین نفر از مسؤولان کشور بودم که شاید حدود ده ساعت پس از بروز حادثه، بالاى سر ایشان حاضر شدم.روزهاى نگران‌کننده و سختى را گذراندیم. خدمت امام رفتم و هنگامى که نزدیک تخت ایشان رسیدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگهدارم و گریه کردم. ایشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه کردند. بعد چند جمله گفتند که چون کوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بیرون آمدم و آنها را نوشتم.در آن لحظاتى که امام ناراحتى قلبى پیدا کرده بودند، ایشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند، بنابراین مهمترین حرفى که در ذهن ایشان بود، قاعدتا مى‌باید در آن لحظه‌ى حساس به ما مى‌گفتند.

ایشان فرمودند: "قوى باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکى باشید، "اشدّا على الکفّار رحماء بینهم" باشید، و اگر با هم بودید، هیچ‌کس نمى‌تواند به شما آسیبى برساند". به نظر من، وصیت سى‌صفحه‌اى امام مى‌تواند در همین چند جمله خلاصه شود."[۳]

آقای هاشمى رفسنجانی هم گفته است که در سال ۱۳۶۸ در زمان درگذشت آیت الله خمینى بر سر بالین وى رفته و او در آخرین لحظه ها دست هاشمى را گرفته و به او گفته اگر تو و خامنه اى با هم باشید، این رژیم باقى و پایدار مى ماند. آقای هاشمی رفسنجانی مى گوید چند ماه پیش از آن هم به آنها گفته بود:"اگر شما با هم‌ خوب‌ باشید بعد از من‌ نه‌ تنها خلائى‌ پیش‌ نمى‌آید بلکه‌ انقلاب‌ و این‌ راهى‌ که‌ شروع‌ شده‌ است،‌ محکم‌تر و وسیع‌تر و مطمئن‌تر ادامه‌ مى‌دهد."[۴]

اکبر هاشمی رفسنجانی در ۸ سال اول رهبرى آیت الله على خامنه اى که همزمان با دوران ریاست جمهورى او بود، دقیقاً همین خط را دنبال کرد.

اکبر هاشمی رفسنجانی در ۸ سال اول رهبرى آیت الله على خامنه اى که همزمان با دوران ریاست جمهورى او بود، نه تنها همه وزراى خود را با نظر آقای خامنه اى انتخاب کرد، بلکه رفته رفته حوزه سیاست و فرهنگ و امنیت (وزیر امور خارجه، وزیر کشور، وزیر اطلاعات، وزیر فرهنگ و آموزش عالى، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى) را هم به آیت الله خامنه اى واگذار کرد.

او نه تنها همه وزراى خود را با نظر آقای خامنه اى انتخاب کرد، بلکه رفته رفته حوزه سیاست و فرهنگ و امنیت (وزیر امور خارجه، وزیر کشور، وزیر اطلاعات، وزیر فرهنگ و آموزش عالى، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى) را هم به آیت الله خامنه اى واگذار کرد.

پیش از این هم از او نقل کردیم که گفت:"در دولت هم معمولاً کارى بدون موافقت ایشان نمى‌کردم."

آقای هاشمی رفسنجانی در پایان دوران ریاست جمهورى اعلام کرد که مى خواهد در حوزه ى رهبرى یاور على خامنه اى باشد: "من جایى هم گفتم که در حوزه رهبرى و براى کمک به رهبرى هرجایى ایشان نیاز داشته باشند، حضور خواهم داشت و هرجایى هم که لازم به دفاع از انقلاب باشد، دفاع مى‌کنم و هرجایى ضرورت پیدا کند، کمک مى‌کنم. گاهى که بعضى‌ها پیشنهاد مى‌کردند که در مرکزیت نظام بیایم، مى ‌گفتم که رهبرى هستند و جوهر ثابت ما رهبرى است و بقیه باید به ایشان کمک کنیم. این سیاست من بود و بعد هم مصمم بودم که همان سیاست را ادامه بدهم."[۵]

دوران پس از دوم خرداد ۷۶

امواج اجتماعى که در دوم خرداد ۱۳۷۶ خود را علنى ساخت، فضاى رسانه اى کشور را موقتا گشود و صداهایى به گوش مى رسید که مطلقا مطلوب آیت الله على خامنه اى نبود.

به همین دلیل در اوائل سال ۱۳۷۹ مطبوعات را "پایگاه دشمن" قلمداد کرد و فرمان توقیف مطبوعات و بازداشت روزنامه نگاران را صادر کرد.

دهها روزنامه تعطیل و تعداد زیادى از روزنامه نگاران زندانى شدند.

آقای هاشمى رفسنجانى با تأیید کامل موضع و نگرش خامنه اى به مطبوعات مى گوید:"این تفسیر همان تعبیر مقام معظم رهبرى است که فرمودند: "بعضى از مطبوعات پایگاه دشمن شدند. یکى از حرفهاى بسیار مهمى که آیت‌الله‌ خامنه‌اى زدند و در عمل کم بها داده شد، همین است. رهبرى درست روى نقطه حساسى که باید دست مى‌گذاشتند، دست گذاشتند. به هر حال بیشتر خارجى‌ها به این سوژه مى ‌دادند و سوژه‌اى را که اینها مطرح مى‌کردند، آنها به استناد حرفهاى داخلى پرورش مى‌دادند. آنها براى این‌گونه کارها ماهر هستند. به هر حال جریانى این‌گونه بود که ضربه‌هاى جدى در دنیا و داخل به حیثیت انقلاب زدند."[۶]

افشاى قتل هاى زنجیره اى در داخل و خارج از کشور، و طرح قتل عام زندانیان در تابستان ۱۳۶۷ به حکم آیت الله خمینى، برخى از مهمترین دستاوردهاى مطبوعات در آن دوران بود که آیت الله خامنه اى را عصبانى کرد و به مقابله با مطبوعات واداشت.

اتفاقا اکبر هاشمى رفسنجانی هم یکى از مواردى را که به عنوان شاهد "پایگاه دشمن" بودن مطبوعات مثال مى زند، مورد اساسى قتل عام تابستان ۶۷ است.

او مى گوید:"بعضى‌ها پا را بالاتر از من گذاشتند و سراغ بعضى از اعدامها رفتند که به نحوى هم به امام منتسب کردند و خارجى‌ها هم این را خیلى بزرگ کردند. متاسفانه از حرفهاى آقاى منتظرى هم سوء‌استفاده کردند."[۷]

آقای هاشمى رفسنجانی در اینجا چندین مدعا مطرح ساخته است. اولاًمدعى است که مطبوعات دوران اصلاحات قتل عام تابستان ۱۳۶۷ را "به نحوى به امام منتسب کردند" منظور او چیست؟ یعنى این قتل عام به حکم آیت الله خمینى نبود و مطبوعات آن را به وى منتسب کردند؟

ثانیا مدعى است که مطبوعات از مستندات آیت الله منتظرى در خصوص این قتل عام "سوء استفاده کردند". منظور او چیست؟ یعنى مستندات طرح شده در خاطرات آیت الله منتظرى در این باره صادق نیست، یا طرح آن شواهد و قرائن از سوى مطبوعات "سو ء استفاده" تلقى مى شود؟

ثالثا مدعى است که خارجى ها نیز این کار مطبوعات را "خیلى بزرگ" کردند.

این مدعا نیز کاذب است. قتل عام تابستان ۶۷ در همان زمان از سوى آیت الله منتظرى افشا شد و اتفاقا آیت الله خمینى به صراحت در نامه عزل آیت الله منتظرى، طرح این مسأله از سوى قائم مقام سابق رهبری و "بزرگ کردن آن توسط رسانه هاى غربى" را به عنوان یکى از "خیانت" هاى آیت الله منتظرى طرح مى کند.

منتها، آیت الله خمینى مدعى نمى شود که اصل ماجرا دروغ است، بلکه میزان اعدام هاى را که با حکم خودش صورت گرفته "معدود" قلمداد مى کند.

یک نکته هم در خور تأمل بسیار است. خاطرات آقای هاشمى رفسنجانى تا سال ۱۳۶۶ انتشار یافته است. با اینکه تقریباً ۲۴ سال از آن زمان مى گذرد، هنوز خاطرات سال ۱۳۶۷ وى- که سال قتل عام تابستان ۶۷ است- منتشر نشده تا مردم از وقایع پشت صحنه این ماجرا مطلع شوند.

آقای هاشمی رفسنجانی پس از درگذشت آیت الله خمینی، در مجلس خبرگان زمینه ساز انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان دومین رهبر جمهوری اسلامی شد

آقای هاشمى رفسنجانی در خصوص قتل هاى زنجیره اى در داخل و خارج نیز مدعى است که این ترورها متعلق به دوران اصلاحات است و در دوران ریاست جمهورى او حتى یک نفر از مخالفان به قتل نرسیده است.

او مى گوید:"بررسى کنید و یکى را پیدا کنید و بیاورید و به من بگوئید که این فرد مشخصاً در زمانى که شما رئیس جمهور بودید به قتل رسیده است. هیچ کس نتوانست این کار را بکند. تا به حال هم نیاورده اند."[۸]

آیت الله على خامنه اى از همان ابتداى کار موضوع "تهاجم فرهنگى" و شبیخون فرهنگى" غرب را مطرح ساخت تا در ذیل آن بتوان دگراندیشان را نابود کرد.

بدین ترتیب، پروژه قتل عام درمانى در دستور کار قرار گرفت. به همین دلیل مدعاى آقای هاشمى رفسنجانی کاذب است.

دوران ریاست جمهورى اکبر هاشمى رفسنجانى با ترور عبدالرحمن قاسملو، عبدالله قادرى و رسول فاضل در اتریش آغاز شد.

در دوران ریاست جمهورى او کاظم رجوى در تیرماه ۱۳۶۹ در سویس ترور و عبدالرحمن برومند در ۱۳۷۰ ترور شدند.

در تابستان سال ۱۳۷۰، شاپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی در فرانسه کشته شد. ترور صادق شرفکندى وچهار چند تن دیگر در رستوان میکونوس در تاریخ شهریور ۱۳۷۱ در برلین رخ داد.

فریدون فرخزاد در تابستان۱۳۷۱ در شهر بن آلمان ومحمد حسین نقدى در اسفند همان سال در شهر رم ایتالیا کشته شدند.

وزارت اطلاعات دهها تن دیگر را در دوران ریاست جمهورى آقای هاشمى رفسنجانى در خارج از کشور به قتل رساند.

على فلاحیان وزیر اطلاعات دولت آقای هاشمى در همان دوران یعنی در سال۱۳۷۱ در یک مصاحبه تلویزیونى گفت: "ما رد پاى آنها [مخالفین نظام] را در خارج نیز تعقیب مى کنیم. ما آنها را تحت نظر داریم و سال گذشته موفق شدیم که ضربه هاى سنگینى به اعضاى برجسته آنها بزنیم".

روح الله حسینیان از مدیران پیشین وزارت اطلاعات ، درباره ترورهاى سعید امامى در خارج از کشور گفته بود:"شاید صدها عملیات برون مرزى...خیلى عملیات داشت و اعتقادش همین بود".

در داخل کشور هم، دهها ترور در دوران ریاست جمهورى وى صورت گرفته که حتى روز و ساعت آن مشخص است. وزارت اطلاعات سعیدى سیرجانى را در بهمن ۱۳۷۲ بازداشت کرد. ۹ ماه بعد اعلام کرد در تابستان ۱۳۷۳ درگذشته است.

در هشتم آذر ماه آقای سعیدی سیرجانی در شرایط کاملاً امنیتى دفن شد.

دو کشیش مسیحى(میکائیلیان و دیباج) در نیمه تیرماه ۱۳۷۳ به طرز فجیعى به قتل رسیدند.

شمس الدین امیرعلایى در مرداد ماه ۱۳۷۳ به قتل رسید. این فهرست را مى توان همین طور ادامه داد. آیا با این فهرست بلند، حتى یک ترور هم در دوران وى صورت نگرفته است؟

همه این جنایات به وسیله وزرات اطلاعاتى که در رأس آن على فلاحیان قرار داشت، انجام گرفت.

آقای هاشمى رفسنجانی درباره نسبت خود با على فلاحیان و کارهاى او مى گوید: "روابط من با آقاى فلاحیان این گونه نبود که او هم خیلى بخواهد مرا بى اطلاع نگه دارد. قبل از این که ایشان وزیر شود،در جنگ که بودم، دفتر ویژه اى داشتم و ایشان بازرس ویژه من بود یا سمتى این گونه در جنگ داشت. یک نیروى اطلاعاتى به آن معنا نبود. در وزارت هم کار مى کرد. از اول هم در حزب و کارهاى سیاسى ایشان را مى شناختم. حالت تحمیلى نداشت. خودم ایشان را انتخاب کردم و بعد مراعاتش را هم مى کردم و مواظبش بودم."[۹]

پس از انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری، دشمن مشترک، اصلاح طلبان را به حمایت از اکبر هاشمى کشاند و پس از آن این سیاست دنبال شد اما هاشمى و به تبع او اصلاح طلبان، با تفکیک احمدى نژاد از آیت الله خامنه اى، چنان جلوه مى دادند و مى دهند که محمود احمدى نژاد مسئول همه مشکلات و مسائل است و نزاع ما با اوست.

آقای هاشمى رفسنجانی تقریباً همان نگاه آیت الله خامنه اى به دوران اصلاحات را ترویج مى کرد و مى کند.

به عنوان نمونه اى دیگر، نظر او درباره مجلس ششم- خصوصا استعفاى نمایندگان مجلس - همان نظر آیت الله خامنه اى بود. آقای هاشمی درباره اتفاقاتی که در اواخر دوران مجلس ششم رخ داد گفت: "یکصد و سى نفر از نمایندگان مجلس استعفا دادند و آن حرف ها را مى زدند. تریبون مجلس ما واقعاً داشت لجن پرانى مى کرد." [۱۰ ]

وقتى در ۱۸ تیر لباس شخصى ها به کوى دانشگاه حمله و دانشجویان را به شدت مضروب کردند، دانشجویان هم در تظاهرات خود شعار "مرگ بر خامنه اى" سر دادند.

آقای هاشمى در مرداد ماه ۷۸ در نماز جمعه تهران در این خصوص گفت:"از تلخى‏هاى این حادثه [۱۸ تیر ۷۸] شکست حرمت و قداست مقام معظم رهبرى و ولایت بود که چنین حرکتى حتى در پیش از انقلاب و در رژیم طاغوت هم رخ نداده بود . . . در فکر و اندیشه ى آحاد و همه مردم، قداست رهبرى به گونه‏اى است که هیچ کس چنین اجازه یا گستاخى را به خود نمى‏داد، اما به هر حال این قضیه تلخ به عنوان لکه ننگى در تاریخ و انقلاب ما به ثبت رسید و یک اثر تلخى در ذائقه‌ ى مردم گذاشت چون همه‌ ما مى‏دانیم که به چه مقام و شخصیتى توهین شد."

در سال ۱۳۸۴ که دولت اصلاحات کارش پایان مى یافت، اکبر هاشمى رفسنجانی با مشورت آیت الله على خامنه اى کاندیداى ریاست جمهورى شد.

در آن انتخابات، آقای هاشمى طى سه مصاحبه ى گوناگون اعلام کرد که اگر به ریاست جمهورى برگزیده شود، تمامى وزراى خود را با موافقت آیت الله خامنه اى انتخاب خواهد کرد.

با اینکه اصلاح طلبان هم از آقای هاشمى در دور دوم حمایت کردند،اما از انتخابات بحث برانگیز دوره نهم، محمود احمدى نژاد برون آمد.

دشمن مشترک، اصلاح طلبان را به حمایت از اکبر هاشمى کشاند و پس از آن این سیاست دنبال شد اما هاشمى و به تبع او اصلاح طلبان، با تفکیک احمدى نژاد از آیت الله خامنه اى، چنان جلوه مى دادند و مى دهند که محمود احمدى نژاد مسئول همه مشکلات و مسائل است و نزاع ما با اوست.

هاشمی رفسنجانی همراه با گروهی از اصلاح طلبان این طور وانمود می کردند که ما نگران آنیم که احمدى نژاد به رهبرى صدمه وارد آورد و شأن مقام معظم رهبرى را تنزل دهد.


پاورقى ها:

۱ و ۲- رجوع شود به لینک: https://www.hashemirafsanjani.ir/?type=dynamic&lang=۱&id=۳۶۴۸

۳- رجوع شود به لینک: https://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=۹۴۹۶

۴- رجوع شود به لینک:https://www.hashemirafsanjani.ir/?type=dynamic&lang=۱&id=۹۷

۵ و ۶ و ۷ - رجوع شود به لینک:https://www.hashemirafsanjani.ir/?type=dynamic&lang=۱&id=۱۹۸۶

۸- هاشمى بدون روتوش، گفت و گوهاى فرشته سادات اتفاق فر و صادق زیبا کلام با هاشمى رفسنجانى،انتشارات روزنه،چاپ اول ۱۳۸۷،ص ۱۵۲.

۹- هاشمى بدون روتوش، ص ۱۵۴

۱۰- هاشمى بدون روتوش، ص ۲۳۱

 

سمانه خانم - ایران - تهران
اقای هاشمی بد کردی به رهبری.این نبود پاسخ به اونهمه اعتماد امام راحل
دوشنبه 23 اسفند 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
روابطشان از دوره طلبگی شروع شد
دوشنبه 23 اسفند 1389

sourena.de - آلمان - اشتوتگارت
روابط شون که مشخصه ولی کدومشون اول توی بشکه بوده معلوم نیست!!!
سه‌شنبه 24 اسفند 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.