ازدواج دختر دانشجو به زندان ختم شد


ازدواج دختر دانشجو به زندان ختم شد

معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ اظهار داشت: دختری که 4 سال پیش دست به ازدواجی بدون صلاحدید خانواده اش زده بود، سر از زندان در آورد.

به گزارش فارس، اول بهمن سال جاری زنی با مراجعه به دادسرای شهرستان محل سکونت خود در یکی از استان‌های شمالی کشور در شکایت خود با موضوع فقدانی عنوان داشت: دخترم به نام مهناز (متولد 1363) که دانشجوی مترجمی زبان در یکی از دانشگاه‌های تهران است به بهانه عزیمت به محل تحصیل خود به تهران آمده و از آن زمان تاکنون هیچ اطلاعی از او نداریم.

با تشکیل پرونده مقدماتی و با توجه به اظهارات مادر فرد گم شده در خصوص مراجعه دخترش به تهران، پرونده با صدور قرار عدم صلاحیت به تهران ارسال و در اختیار شعبه دوم دادیاری دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفت.

با ارجاع پرونده به دادسرای جنایی و به دستور سلیمانی، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

در تحقیقات انجام شده مشخص شد مهناز در حدود چهار سال پیش به بهانه مراجعه به محل تحصیل خود به تهران آمده و پس از گذشت مدتی با تماسی که با اعضای خانواده خود داشته عنوان کرده است که دیگر به خانه باز نمی‌گردد.

به این ترتیب خانواده برای منصرف کردن دخترشان از این موضوع به دانشگاه محل تحصیل و محل سکونت او در تهران آمده و در مراجعاتشان متوجه می‌شوند که مهناز پس از ترک تحصیل از دانشگاه، محل سکونت خود را نیز تغییر داده است.

مادر مهناز در خصوص مراجعه دیرهنگام به مراجع قضایی، آن‌هم پس از گذشت 4 سال، به کارآگاهان گفت: در طول این مدت با مهناز تماس تلفنی داشتیم و او پاسخگوی تماس‌های ما بود؛ سعی داشتیم تا بدون آنکه کسی متوجه موضوع شود مهناز را به خانه باز گردانیم که پس از مدتی دیگر تماس‌های تلفنی نیز قطع شد؛ آن زمان بود که تصمیم گرفتیم تا موضوع را با پلیس در میان بگذاریم.

مادر مهناز در پاسخ به این سؤال کارآگاهان که در خصوص گم شدن دخترتان ، آیا از فرد یا افرادی شکایت دارید ؟ به کارآگاهان گفت : به رمضان که راننده بین شهری و دارای خودروی سمند به شماره پلاک انتظامی مشخص، مظنون هستم.

وی در این خصوص اظهار داشت: پس از گذشت مدتی که دخترم برای مراجعه به تهران از خودروهای بین شهری استفاده می‌کرد، در زمان حضور در خانه در خصوص یکی از رانندگان بین شهری که با او آشنا شده بود صحبت می‌کرد؛ حتی در چند نوبت نیز که به همراه مهناز به تهران می‌آمدم با این راننده ملاقات داشتم اما چون ظاهر مناسبی نداشت از دخترم خواستم تا دیگر با ماشین این شخص در مسیر تهران به منزل تردد نداشته باشد اما او همچنان اصرار داشت که به این شخص اعتماد دارد.

با توجه به اظهارات مادر مهناز در خصوص راننده بین شهری، شناسایی دقیق این فرد و انجام تحقیقات از وی در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت اما در تحقیقات مشخص شد که رمضان در حدود 5 سال پیش و کمی قبل از ناپدید شدن مهناز شغل خود را رها کرده و از آن زمان نیز دیگر هیچ کدام از رانندگان یا دوستانش او را ندیده‌اند.

با توجه به ناپدید شدن همزمان رمضان و مهناز و احتمال نقش و مشارکت رمضان در ناپدید شدن این دختر دستور توقیف خودروی سمند وی صادر و در اختیار تمام مراکز انتظامی سطح کشور قرار گرفت.

در ادامه تحقیقات و در شرایطی که هیچ‌گونه نشان مشخصی از محل‌های تردد و یا سکونت مهناز و رمضان وجود نداشت کشف خودروی رها شده سمند متعلق به رمضان، دوم مردادسال جاری و در استان خراسان شمالی، به اداره یازدهم اعلام شد.

کارآگاهان اداره یازدهم در ادامه تحقیقات خود با استعلام از بانک مجرمان سابقه دار اطلاع پیدا کردند که رمضان (متولد 1337) در 16بهمن سال جاری به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر دستگیر شده و در حال حاضر نیز در زندان قزل‌حصار به سر می‌برد.

بلافاصله با انجام هماهنگی‌های قضایی رمضان به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد تا تحقیقات در خصوص سرنوشت دختر فقدانی از وی آغاز شود.

رمضان پس از انتقال به اداره یازدهم در اظهارات خود به کارآگاهان مدعی شد: 6 سال پیش با مهناز ازدواج کرده‌ام و پس از آمدن به تهران، در حالی که دیگر به خاطر اعتیاد شدید نمی‌توانستم شغل مشخصی داشته باشم، به خرید و فروش موادمخدر پرداخته و در طول این مدت نیز در یک پارک در حومه تهران چادر زده و به همراه مهناز در آن زندگی می‌کردم.

رمضان در پاسخ به این سؤال کارآگاهان که چرا مهناز با وجود شرایط نامناسبش از او متارکه نکرده و به نزد خانواده اش بازنگشته است؟ به کارآگاهان گفت: پس از ازدواج و آمدن به تهران مهناز نیز همانند من به مصرف مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد و حتی اعتیاد او از من شدیدتر شد و به مصرف شیشه گرایش پیدا کرد تا اینکه او نیز چندی پیش به اتهام حمل و مصرف مواد مخدر از نوع شیشه و تهدید با چاقو دستگیر شد.

در تحقیقات بعمل آمده در خصوص نحوه دستگیری مهناز نیز مشخص شد که وی برای مصرف موادمخدر به منزل یکی از مصرف کنندگان مواد در سرآسیاب کرج تردد داشته و از آنجایی که این محل به مکانی برای تردد افراد معتاد تبدیل شده بود، اهالی مجتمع با طرح شکایتی از پلیس درخواست رسیدگی به موضوع را می‌کنند.

با طرح شکایت اهالی مجتمع و انجام هماهنگی‌های قضایی لازم مأموران ضمن ورود به این واحد مسکونی که به محلی برای مصرف مواد مخدر تبدیل شده بود، مهناز را که تلاش داشت تا با تهدید چاقو از دست مأموران متواری شود به همراه سایر متهمان دستگیر و ضمن تشکیل پرونده به مرجع قضایی تحویل و از آنجا به زندان رجایی‌شهر منتقل می کنند.

سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ضمن اظهار تأسف شدید در خصوص سرنوشت مهناز در پایان گفت: با توجه به اطلاعات بدست آمده در خصوص فرد گم شده، نامبرده در زندان رجایی شهر مورد شناسایی قرار گرفت و مراتب جهت تأیید هویت او به خانواده‌اش اعلام و هویت وی از سوی خانواده اش مورد تأیید قرار گرفته است.

feminism - انگلستان - لندن
مهناز دانشجوی مترجم زبان 26 ساله و رمضان رانندۀ 52 ساله !! ای وای ! دریغا ! حسرتا ! من براستی هر وقت این خبر های چندش آور و غیر قابل باور را میخوانم , برای چند لحظه ای مغزم منجمد میشه !! مرتب از خودم میپرسم چطور ممکنه یک انسان تااین اندازه, قدر و ارزش خودش رو دست کم بگیره و تن به ذلت و خواری بده !? واقعأ چرا !؟
جمعه 20 اسفند 1389

dkdk - دانمارک - اسلیس
بیچاره پدر و مادرها با خون و دل فرزند دلبندشان را به دانشگاه میفرستند و انگاه تعدادی از این فرزندان خود را با فساد اخلاقی.فحشا.ولگردی و مواد مخدر به لجن میکشند و جسم خود را در اختیار هرزهتر از خودشان قرار میدهند و براحتی به یک فاحشه خیابانی مبدل میشوند که در هفته در هفت خانه مختلف با افراد مختلف بسر میبرند و در اخر دهها بیماری مختلف میگیرند و یا از زندان و یا از بیمارستان و یا از قبرستان سر در می اورند.بیچاره پدر و مادر.هر انسانی سازنده زندگی خویش است.تعدادی با عزم و اراده زندگیشان راباشکوه میکنند.و تعدادی زندگیشان را در مسیر باتلاق و لجن زار پیش میبرند که مطمئنا اخرش مرگی نکبت بار است.
جمعه 20 اسفند 1389

Anarchist - ایرلند - دبلین
وای بر مغلوب...!
جمعه 20 اسفند 1389

گوش آزاد - ایران - تهران
پایهء خوشبختی و بدبختی فرزند ، در خانواده گذاشته می شود .. این دختر ، آنقدر در خانوادهء خود ، ندیده گرفته شده ، که بعد از راهیابی به دانشگاه هدف اصلی خود را فراموش کرده و به دنبال جبران کمبودهای شخصیتی اش رفته و سر از منجلاب درآورده .. من خانواده اش را مقصر اصلی می دانم.
جمعه 20 اسفند 1389

sara-baran - المان - هامبورگ
گوش ازاد-ایران-تهران من هم با شما موافم به نظر من این دختر حتما در خانواده اش کمبود داشته که به چنین روزی افتاد
جمعه 20 اسفند 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.