تناقضهای ناگزیر؛ داستان دو میدان: التحریر و امام حسین
امید پارسانژاد
بیبیسی
وائل غنیم با ایجاد یک صفحه ویژه در فیسبوک نخستین تظاهرات اعتراضی مصر را سازماندهی کرد، او اکنون از چهرههای اصلی معترضان مصری شناخته می شود |
حکومت جمهوری اسلامی ایران می خواهد که از جنبش های ضد استبدادی در منطقه دفاع کند، اما بین این دفاع و عملکرد خود حکومت، نشانه هایی از تناقض آشکار به چشم می خورد.
وقتی گروه بزرگی از معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات سال گذشته ایران به خیابان آمدند و دست کم در روزهای اول تعدادشان بسیار زیاد بود، حکومت ایران حمایت دولت های دیگر از خواسته های آنها را "دخالت در امور داخلی" ایران نامید؛ آیا اکنون اظهارنظرهای به مراتب صریح تر و تندتر مقامات ایرانی هم شامل همین توصیف است؟
یا سال گذشته که معترضان ایرانی با استفاده از فیس بوک و توییتر پیام های خود را منتشر می کردند و با هم تماس می گرفتند، مقامات و رسانه های حکومتی ایران این شبکه های اجتماعی را "ابزار جنگ نرم" و در خدمت "صهیونیسم بین الملل" و دولت آمریکا معرفی می کردند؛ آیا اکنون هم که "انقلاب فیس بوک" در مصر جریان دارد، تحلیل آنها همان است؟
تناقض دیگر در خواسته های معترضان مصری و تونسی با وضعیت جاری در ایران نهفته است. آنها می گویند که سی سال حکومت حسنی مبارک و زین العابدین بن علی کافی است و ما حاکم مادام العمر نمی خواهیم؛ در حالی که مطابق قانون اساسی ایران، حاکم این کشور رهبر جمهوری اسلامی است و حکومت او "مطلقه" و جز در شرایط استثنایی، مادام العمر است.
سئوال دیگر این است که آیا حکومت ایران حاضر است به معترضان اجازه راهپیمایی روز ۲۵ بهمن از میدان امام حسین را بدهد تا شمار آنان معلوم شود؟ و اگر چنین کرد، آیا حاضر است شرایطی را که در هفته های گذشته در میدان تحریر قاهره جریان داشته، در تهران تحمل کند؟
آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران در روزی که معترضان مصری آن را "جمعه رفتن" نامیده بودند خطاب به آنها سخنرانی کرد و به صراحت آرزو کرد که حسنی مبارک از مصر فرار کند، اما اکنون که اعتراضات مصری ها به جنبش اعتراضی ایران امیدی تازه بخشیده و رهبران این جنبش را به تعیین روزی برای دوباره به خیابان آمدن تشویق کرده است، آیا هنوز هم حاکمان ایران امیدوارند که آقای مبارک امروز یا فردا از قدرت کنار برود؟
آیا کنار رفتن احتمالی آقای مبارک بر انگیزه و انرژی معترضان ایرانی نخواهد افزود و آنها را به مطرح کردن شعارهای تندتر و اتخاذ مواضعی رادیکال تر تشویق نخواهد کرد؟
وضعیت طرف دیگر ماجرا، یعنی معترضان ایرانی هم چندان بی تناقض نیست.
گروهی از معترضان، آشکارا تحت تأثیر قیام های تونس، یمن و به ویژه مصر دوباره انگیزه به خیابان آمدن پیدا کرده اند.
اما آنها نمی گویند که اگر دوباره به خیابان بیایند، آیا می توانند تاکتیک های مشابه معترضان مصری را به کار بگیرند؟ آیا می توانند در خیابان بمانند تا خواسته هایشان عملی شود؟ اساسا آیا خواسته های جنبش اعتراضی ایران ماهیتا طوری است که بشود رسیدن به آن را شرط بازگشت معترضان به خانه ها عنوان کرد؟
تقریبا هیچ یک از خواسته های رسما اعلام شده جنبش سبز طوری نیست که یک روزه عملی شود. نمی توان قانون اساسی ایران را یک روزه و بدون تنازل اجرا کرد. نمی توان تا انتخابات آینده در خیابان ماند و دید که آیا آن انتخابات آزاد برگزار می شود یا نه. حتی نمی توان آزادی زندانیان سیاسی را به عنوان شرط مطرح کرد، چرا که حکومت ایران بعضی از این زندانیان را در طول سال گذشته بارها آزاد و دوباره بازداشت کرده است.
از سوی دیگر رهبران مخالفان دولت ایران عمدتا به این دلیل از طرح خواسته های رادیکال خودداری کرده اند که طرح چنین خواسته هایی را باعث کاهش احتمالی شمار هواداران جنبش ارزیابی می کنند.
به نظر می رسد که آنها با اعلام روز دوشنبه آینده به عنوان روزی برای راهپیمایی، آگاهانه خطر کرده اند. آقای کروبی گفته است که این روز برای جنبش اعتراضی "سرنوشت ساز" خواهد بود. اگر این راهپیمایی برگزار شود و حضور معترضان در آن چشمگیر نباشد، آیا ضربه ای مهم به اعتبار مخالفان دولت وارد نخواهد شد؟
آیت الله خامنه ای روز جمعه خطاب به معترضان مصری گفته بود که هر جنبش اعتراضی "جنگ واقعی بین اراده ها است" و هر طرفی که مصمم تر باشد، "پیروز قطعی" است.
باید دید که پیروز "جنگ اراده ها" در ایران کیست.
|
|