افسردگی، ناامیدی، خودکشیرادیو فردا : برنامه نگاه تازه این هفته، به بررسی و ابعاد و دلایل خودکشی اختصاص دارد.
«توی خانه تنها بودم. تصمیم گرفتم کار را تمام کنم. یک ضربه زدم و دیدم بعد از یک مدتی خون دارد بند می آید. ضربه دوم و سوم و چهارم را زدم. دیدم تقریباً سر شده ام. دیدم شاید رگ را درست پیدا نکرده ام. یک مقدار از قرص های افسردگی که داشتم یک دو بسته خوردم که راحت تر تمام کنم. دیدم باز هم خون بند می آید. شنیده بودم که آب سرد انعقاد خون را سریع می کند. به خاطر همین رفتم آب گرم ریختم که عمل عکس انجام دهد. دیدم باز هم خون بند می آید. با ناخن گیر این دفعه خواستم ببرم. طشت را گذاشته بودم خون ها روی زمین نریزد که صحنه زشتی بعد از مرگم ایجاد شود. موبایلم هم خواستم همان موقع از خودم عکس بگیریم، نمی دانم چرا این تصمیم را گرفتم، افتاد توی خون ها...»
سام یکی از جوان های ایرانی است که چند سال پیش تا آستانه مرگ رفت و برگشت،او سپس ادامه می دهد و می گوید بعد ازاین که روی زمین افتادم. چیزی یادم نمی آید. یادم می آید با صدای در جند ساعت بعدش رفتم به سمت در. ظاهراً مادرم این ها چند ساعتی پشت در مانده بودند. گریه می کردند. زنگ زدند به دامادمان که بیاید من را نجات بدهد. شب آخر سال بود و شب ماقبل عید. آمبولانس آمد و باند پیچی موقت کرد. مرا بردند به یک اورژانس بیمارستان که یادم نیست. برای بخیه کردن، خانم دکتری که مسئول من بود با مشکل مواجه شد. کلی انبر این ور و آن ور کرد و نتوانست درست بخیه بزند. یک ماه بعد بخیه را باز کردم.
چه شد که خودکشی کردی؟
هشت سال پیش بود من با یک خانمی آشنا شدم. بعد از یک ماه آن خانم مرا ول کرد ولی من شدیداً به او دلبسته شده بودم. آن قضایا باعث افسردگی شدید من شد و بعد از آن یک ازدواج ناموفق هم داشتم. علاقه ای که به آن خانم داشتم باعث شد که ازدواج من موفق نباشد. من از آن روز به بعد همیشه به مرگ فکر می کردم. ولی همیشه به خاطر دردش و این که ممکن است نمیرم و به جای آن ناقص شوم، ترس جلوی مرا گرفته بود. چندین بار با قرص تلاش کردم خودم را بکشم. با تعدادی زیاد قرص. ولی هیچ وقت اثر نکرد. نهایت تاثیری که قرص روی من گذاشت، این بود که مرا یکی دو روز می خواباند.
حالا خوشحالی از این که زنده ماندی یا نه؟
با این حالی که الان دارم خیلی ناراحت نیستم. ولی کلاً قبل از این که دکتر بروم و داروهای تازه نگیرم خیلی ناراحت بودم که چرا نشد. تصمیم ام را گرفته بودم که بشود. از آن به بعد هم دید دور و بری ها نسبت به من عوض شد. فکر می کنم یک جوری دلسوزیبرای من می کنند و این خیلی من را ناراحت می کند..
***
همین چند وقت پیش خبر خودکشی شاهزاده علیرضا پهلوی منتشر شد و خانواده اش گفتند که این خودکشی در اثر افسردگی بوده است. بعضی جاها برای انجام عمل خودکشی خیلی محبوبیت دارند. این محبوبیت هم بسیار زبانزد شده است . مثلاً یکی از آن جاها پل «گلدن گیت» در سانفرانسیسکو است که به عنوان محبوب ترین محل برای خودکشی کردن شناخته شده است. تخمین زده می شود از سال ۱۹۳۷ تا سال ۲۰۰۸ میلادی ۱۳۰۰ نفر از روی این پل پریده اند. اما چرا این پل این قدر محبوبیت دارد؟ چون زیر این پل آبی جریان دارد که به اقیانوس می رود و جسد کسی که داخل این آب خودش را غرق کند، پیدا نخواهد شد. در شهر پراگ، پایتخت جمهوری چک، پلی وجود دارد که به نام «نوسلسکی موست» که به «پل خودکشی» معروف است. تخمین می زنند حدود ۳۰۰ نفر از سال ۱۹۷۳میلادی تاکنون خودشان را از روی پل پرت کرده اند.
خودکشی پدیده عصر ماست. نام های بزرگی در دنیا وجود دارند که خودکشی کرده اند. در صحنه ادبیات ایران، صادق هدایت و غزاله علیزاده را می توان نام برد. در دنیای سیاست هیتلر را می شود دید و در صحنه ادبیات جهانی از کافکا، ارنست همینگوی و سیلویا پلات را می شود نام برد. این فهرست به این جا ختم نمی شود.
اولین مهمان برنامه خانم بت کنارد است، روانپزشک و استاد دانشگاه در مرکز پزشکی دانشگاه تگزاس:
بت کنارد: می توانم بگویم ۹۰ درصد کسانی که خودکشی می کنند به بیماری روحی دچار اند. به نظر می رسد دلیل اصلی، بیماری روحی باشد و در درجه اول افسردگی روحی. اولین نکته این است که متوجه باشیم روش های درمانی موثر در دسترس است. هم درمان با دارو و هم روان درمانی. در واقع فکر خودکشی در میان بیماران مبتلا به افسردگی خیلی رایج است. پس نه می توان به آن بی اعتنایی کرد و نه دست پاچه شد. باید بدانیم که قابل درمان است. باید پیش متخصص بیماری های روحی برویم تا بیماری را تشخیص بدهد و برنامه ای برای درمان تهیه کند. به نظر من باید این مسئله را خیلی جدی گرفت. بی اعتنایی کردن به آن اشتباه است. چون نشانه این است که کسی در رنج است و به درمان نیاز دارد. به گمان من این بیماری روحی مسئله جهانی است. اما مناطقی وجود دارد که به دلایل گوناگون نسبت به جاهای دیگر دارای آمارهای بالاتری هستند.
***
فیلم مستند «دلیلی برای زندگی کردن» ساخته دو فیلمساز مستقل آمریکایی با نام های «آلن ماندل» و «سینتیا سالزمن» است. این فیلم به خاطره «بن شپس» اهدا شده است. پسر جوان بیست و یک ساله ای که در سال ۲۰۰۵ میلادی خودکشی کرد. هدف از تهیه این فیلم بالا بردن آگاهی عمومی از موضوع افسردگی و پریشانی روحی و روانی و ارتباط آن با خودکشی است. پدر و مادر این جوان ۲۱ ساله امیدوارند که از طریق این فیلم بتوانند به دیگر جوانان دلیلی برای زنده بودن و زنگی کردن بدهند.
در جریان فیلم دلیلی برای زندگی کردن می بینیم که افسردگی و پریشانی، قوم و ملیت و گروه و طبقه اقتصادی و اجتماعی نمی شناسد. پیام فیلم این است که همه چیز بهتر می شود. آن هایی که در این فیلم مستند شرکت کرده اند، گروهی هستند که تلاش کرده بودند خودکشی کنند و در فیلم نشان می دهند که خوشحال اند موفق نشده اند.
هر کدام دلیلی برای زنده ماندن پیدا کرده بود. یکی از مادرها در این فیلم می گوید وقتی جوانی تصمیم به خودکشی می گیرد، مشکل می شود از قصدش آگاه شد مگر اینکه همه علائم را به خوبی بشناسیم. حرف زدن درباره خودکشی، فکر کردن به مرگ، دوری کردن از جمع، عوض شدن رفتار و کردار، بی علاقگی به مسائل و ناامیدی، بی توجهی به قیافه ظاهری و تلاش های قبلی برای خودکشی، تنها چندتایی از این علائم هستند. فیلم می خواهد بگوید که اگر شما دچار افسردگی و پریشانی هستید، یادتان باشد که تنها نیستید و این کسالت بی نهایت متداول است. این مهم است که نوجوانان و جوانان حقایق را بدانند. داستان زندگی آنهایی که درست در همین موقعیت بودند که امروز آنها هستند. دراولین صحنه فیلم باران می بارد. چارلی مرد جوان تلفن به دست در یک ماشین پارک شده در یک پارکینگ خالی نشسته، به بیلی زنگ زده. کسی که آن سوی خط تلفن در مرکز حل بحران نشسته، کارش کمک به چارلی و امثال چارلی است تا بتوانند این مسیر پرفراز و نشیب احساسی و بحرانی را به آرامش پشت سر بگذارند. یعنی خودکشی نکنند. چارلی بعد از یک شکست عشقی به این نتیجه رسیده که دیگر این زندگی بیش از این ارزش ندارد.
«اسم من چارلیه. می خوام خودمو بکشم. خسته شدم. از همه چیز و همه دوروبری هام خسته ام. فکر می کنم اگه من نباشم، همه چی درست شه. همه چی خوب شه.»
این فیلم مستند پرقدرت و تاثیرگذار سراسر قصه غصه ها و امیدهای این جوانها است. از زبان خود آنها و نزدیکان شان:
«کنترل این احساس دست خود آدم نیست. اینطوری نیست که آدم خودش تصمیم گرفته باشد و این را انتخاب کرده باشد. سخت است این را برای کسی که هیچوقت چنین حسی نداشته توجیه کنی. بهش بگه که چه حالی داره.»
«آدم دلش می خواد به مردم بگه با من حرف بزنین. دوستم داشته باشین.»
«آدم راستی راستی حس می کنه سربار همه است. حس می کنه همه بدون اون حال و روز بهتری خواهند داشت.»
«می خواستم همیشه بخندم. می خواستم گریه نکنم. نمی توانستم صبح ها بلند شم. اونموقع دلیلی برای زندگی کردن پیدا نمی کردم.»
پدر دختری که خودکشی کرده در این فیلم می گوید:
«خودکشی و مرگ دخترم هزار جوره از من یک آدم دیگه ساخت. من تا روزی که زنده ام دیگه یه آدم درست و حسابی نخواهم شد. همه اش به خاطر کاری که دخترم کرد.»
***
مهدیس کامکار، روانپزشک و روانکاو در تهران در بخش پایانی برنامه به پرسش های اساسی پیرامون خودکشی وافسردگی پاسخ می دهد:
انسان به چه مرحله ای از افسردگی می رسد که در آنجا دیگر می تواند دست به عمل خطرناکی مثل خودکشی بزند؟
مهدیس کامکار: در افسردگی دو مرحله هست که ممکن است در آن دست به خودکشی بزند. این مرحله هم قبل از درمان و هم بعد از درمان افسردگی است. اصولاً ۱۵ درصد از افرادی که افسردگی اساسی یا افسردگی شدید را تجربه می کنند و ۱۵ درصد از افرادی که روانپریشی یا به شکل کلی شیزوفرنی را تجربه می کنند، خودکشی موفق یا اقدام موفق به اصطلاح روانپزشکی دارند. این سطح هیجانی خاص اینست که از نظر ساز و کار روانی من در یک شرایطی از نظر روانی قرار داشته باشم که بتوانم نقشه اش را طرحریزی کنم و اقدامش را مبادرت ورزم. بنابراین انرژی روانی فعال می خواهم و انرژی جسمی هم می خواهم که بتوانم نقشه را به اقدام برسانم.
چقدر سن و جنسیت و نسل با خودکشی ارتباط پیدا می کند؟
خودکشی و دیگرکشی سومین دلیل مرگ در نوجوانان و جوانان است. در افراد بزرگ سال هشتمین دلیل است. در مورد جنس زنان دو برابر مردان اقدام به خودکشی می کنند. ولی مردان دو برابر زنان خودکشی موفق انجام می دهند.
امروز در دنیای امروز چه تفاوتی مسئله افسردگی کرده است؟ افسردگی فقط به ایران اختصاص ندارد و در کشورهای اروپایی به ویژه کشورهایی که بعد از فروپاشی شوروی سابق استقلال پیدا کرده اند دیده می شود. اغلب اعلام می کنند که آمارهای خودکشی ناشی از افسردگی دارد بالا می رود.
«امیل دورکیم» جامعه شناسی است که یک تقسیم بندی برای خودکشی ترسیم کرده است. در تقسیم بندی او خودکشی سه فرم دارد. یک فرمش اینست که اصلاً شخص پیوندی با جامعه ندارد. یک فرم اینست که شخص خودش را فدای دیگران می کند مثلاً برای وطن یا عقیده...
در مورد مسئله ما یعنی خودکشی به دلیل افسردگی...
یک فرم دیگر هم وجود دارد وقتی که رابطه با جامعه به هم می خورد. یکی این است که رابطه با جامعه وجود نداشته باشد. این ها افراد معمولاً گوشه گیر هستند که ممکن است انگیزه ای برای زیستن نداشته باشند که آن بر می گردد به فلسفه نیهیلیسم و فلسفه اگزیستانسیالیستی...که اصلا فلسفه وجودی است... یعنی انسان اصلاً چرا هست. ولی فرمی که درباره افسردگی مطرح می شود و شاید در دنیای معاصر مطرح می شود، در مورد فروپاشی آرمانی یا حکومتی و مسائل سیاسی و اجتماعی مطرح می شود بیشتر مربوط می شود به روابط اجتماعی و آرمانی و روابط یک فرد با جامعه. حالا این جامعه می تواند جامعه کوچک مثل رابطه عاطفی با خانواده یا جامعه بزرگتری مثل شهر و وطن و رابطه با انسان باشد... از هم گسسته شود و این باعث اختلالات تطابقی در درجه اول شود و اختلال تطابقی ممکن است تبدیل شود به اختلال سوگ... مثل از دست دادن هر چیز عزیز... و اختلال سوگ پاتولوژیک یا بیمارگونه شود و تبدیل شود به اختلالات افسردگی و افسردگی های اساسی یکی از مهمترین مسائلش می تواند خودکشی باشد.
اگر کسی چنین مشکلی داشته باشد و دور از خانواده زندگی کند چطور می شود به چنین کسی کمک کرد و در ضمن چه طور می شود زیر نظر داشت که مبادا دست به خودکشی بزند؟
در کسانی که منزوی و مجرد هستند،بیوه، بی کس و تنها هستند، مهاجر و مطرود هستند، سامانه های حمایتی بسیار برای کاستن از اضطراب و ایجاد و افزایش آرامش و شادی موثر است. هر آنچه موجب ایجاد سیستم یا سامانه امنیتی و حمایتی می شود، یعنی هر نوع گروهی، هر نوع دسته ای و کسانی که به یک شکلی با آن آدم پیوندی دارند می توانند به او کمک کنند. از دور یا نزدیک. مثلاً یکی از چیزهایی که کمک می کند همین دهکده جهانی ارتباطات است.
یعنی شما اگر توی جزیره دوردست هم افتاده باشید اگر یک جوری با رسانه ها ارتباط داشته باشید تنها نیستید. ولی بازهم جای روابط گرم نزدیک انسانی را نمی گیرد. ۵۰ درصد موارد خود فرد اصلاً متوجه نمی شود که افسردگی دارد. به خصوص افسردگی های خفیف که زیر ۲۱ سال شروع می شوند. کج خلقی در فارسی ترجمه می شود.می گوییم اصلاً جزو خلق و خوی فرد است. ولی اینها افسردگی های خفیف زیر ۲۱ سال است که تشخیص داده نشده است. کم کم علائقشان را از دست می دهند. کم کم لذت هایشان را از دست می دهند. کم کم بی تفاوت می شوند. چندی پیش یک زوج به من مراجعه کردند و خیلی رک آمده بودند و می گفتند ما هر دو بی میل جنسی هستیم. خب خیلی عجیب است که دو نفر همزمان بی میل جنسی شده باشند یک نفر از آن ها که میل جنسی اش را سرکوب کرده بود و فکر می کرد چاره ای ندارد آن یکی هم این بی میلی جنسی اش یک علامت بود در زمینه یک افسردگی چون زیر بیست و یک سال مادرش را از دست داده بود و این یک پوششی بود برای این افسردگی که از آن موقع شروع شده بود و خیلی هم به همه چیزبی تفاوت بود، یعنی این جوری از خودش دفاع کرده بود ،نه خودش اشرافی داشت نه خانمی که شش سال با او زندگی می کرد. و اتفا قا می گفت بدم نمی آید بمیرم چون خسته ام.
در مورد افرادی که مشکلی برایشان پیش می آید و در مقابل دوستان یا خانواده شان می گویند ما می خواهیم خودکشی کنیم. اینها آیا می تواند یک نشانه باشد از این که این فرد آمادگی روانی پیدا کرده که خودش را بکشد، یا این بیشتر یک افسردگی است که فشار آورده تا در آن لحظه طرف خودش را خالی کند، یا یک نمایش است فقط؟
این را از استادم یاد گرفته ام که آنها که خیلی حرفش را می زنند بالاخره این کار را می کنند. یا آنها که چند بار اقدام می کنند نه همه شان چون هیچ چیز در مورد انسان صد در صد نیست. چون تنها ملانکولیک ها هستند که افسردگی های درست حسابی دارند و قصد خودکشی شان جدی است. چون کسانی دست به خودکشی می زنند که لذت نمی برند این آدم تازه وقتی که به زندگی اش خاتمه می دهد تازه یک چیزی برایش لذت بخش می شود.
کاسیت - ایران - خرم اباد
|
اخ چه حالی میداد اگه آدما این همه از بدی مرگ نمیگفتن که ادم با خیال راحت این کارو میکرد از دست این همه بدبختی راحت میشد.میگن بالاتر از سیاهی رنگی نیست پس مرگ سفید چیست |
سهشنبه 5 بهمن 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
این فرمول در مورد ضحاک ریش نقره ای صدق نمیکنه ! او مدتهاست که درد دارد که چرا مردم ایران زیر فرمان او تبدیل به عرب نشدند و بیصبرانه منتظر جنگ و خونریزی توسط ظهور امام زمان است که امام زمان به ریش نقره ای بی اعتنایی داده که دچار غمگینی و " افسردگی " او شده است و از روی افسردگی دچار " ناامیدی " شده است ! و همانطور که ملاحظه کردیم دست به " خودکشی " نمیزند و فقط منتظر است تا اسرائیل جانش را بگیرد ! دوستان, شاد و باز هم شاد باشید ! ( کسی نیست که برای خوش باور هم ارزوی شادی کند ? شما اگر بگویید چون خوش باورم, باورم میشه ! خجالت نکشید ! ) |
سهشنبه 5 بهمن 1389 |
|
mahyar1212 - ایران - تهران
|
saraee - ایران - اهواز بد بخت سرطان داشت خودشو حلق اویز کرد. صادقم به خاط ر اعتیاد و دلایل سیاسی خودشو کشت.ولی کافکا خودشو نکشت متن ایراد دارد. |
سهشنبه 5 بهمن 1389 |
|
feminism - انگلستان - لندن
|
sima998-نروژ و کاسیت-ایران دوستان عزیز باورکنید که گذران روزگار برای بسیاری از مردم در خیلی مواقع سخت ,طاقت فرسا و حتی بیمعنی میشه امّا باید استوار و مقاوم بود و ذهن مشغولی برای خود درست کرد و یا به یاد خاطرات خوش ,تبسمی بر لب بنشونید . سعی کنید با آهنگهای شاد برقصید هیچ اشکالی هم نداره اگر بخوبی بلد نیستید و یا مطالب فکاهی و خنده آور بخوانید . و عبارت * بگذرد اینهم را *در موارد سختی با خود تکرار کنید. من مطمئنم که روحیه تان بهبود پیدا خواهد کرد. خندان باشین . |
سهشنبه 5 بهمن 1389 |
|
*fanoos* - ایران - خرم آباد
|
sima998 - نروژ - اسلو دوست عزیز منم مثل شما همدردم منم واقعا از این زندگی یکنواخت به طور کلی ذله شدم . |
چهارشنبه 6 بهمن 1389 |
|
*fanoos* - ایران - خرم آباد
|
sima998 - نروژ - اسلو دوست عزیز منم مثل شما همدردم منم واقعا از این زندگی یکنواخت به طور کلی ذله شدم . |
چهارشنبه 6 بهمن 1389 |
|
a.ahooraei - المان - کلن
|
وا , همه که خسته شدن. پس این هفته کلی خونه خالی میشه و کرایه ها هم میاد پایین جون. شوخی بود. بجنگ با زندگی حتمآ موفقی. |
چهارشنبه 6 بهمن 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
amir pishro - ایران - تهران : قربون داداش امیر مهربان, مرسی عزیز و شما هم شاد و شاد باشید, پس تا بعد |
چهارشنبه 6 بهمن 1389 |
|
capochin0o - امارات - شارجه
|
وای چه بد.اینگار من تنها نیستم که زندگی کاملا یکنواخت دارم بیایید یک گروپ برنیم بر بندازیم رو هر کی افتاد بکشیمش |
چهارشنبه 6 بهمن 1389 |
|
pariha - کویت - کویت
|
sima998 - نروژ - اسلو- دوست نازنین - -همه آدمیان به شیوه های گوناگون سختی های روزگار را می چشند فقط اگر شما به مشکلات پشت کنید سختی ها هیچگاه به شما پشت نخواهند نمود بهترین راه ، مبارزه پیگیر و همیشگی با سختی هاست - . |
چهارشنبه 6 بهمن 1389 |
|