وجوب دروغ گویی و جاسوسی برای حفظ نظام ؛
نگاهی به آرای آیت الله خمینی آیت الله خمینی وقتی «مصلحت نظام» ایجاب کرد، فرمان داد تا چند هزار زندانی سیاسی را در تابستان ۱۳۶۷، «بی رحمانه»، «با خشم و کینه انقلابی» قتل عام کنند.
اکبر گنجی (روزنامه نگار و پژوهشگر)
طرح مسئله: نزاع های سیاسی ایران در سال های اول انقلاب، نمی توانست از راه گفت و گو حل و فصل شود. «تسخیر قهرآمیز دولت»، اصل تنظیم کننده رفتار همگانی بود. وقتی دعواهای بنی صدر و خط امامی ها افزایش یافت، سازمان مجاهدین خلق با بنی صدر در یک جبهه قرار گرفت.
پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا (۲۰ خرداد ۶۰) و ریاست جمهوری (۳۰ خرداد ۶۰)، فاز نظامی سازمان مجاهدین آغاز شد، موج انفجارها و ترورها (دفتر حزب جمهوری اسلامی، نخست وزیری، دادستانی، ترور ائمه جمعه و...) همه جا را فرا گرفت و جامعه را بیش از پیش در چنبره ی خشونت و سرکوب گرفتار ساخت. سازمان مجاهدین خلق به دنبال آن بود تا به روش های تروریستی نظام را سرنگون سازد. به همین خاطر، ترورهایش را به سران اصلی نظام معطوف کرد.
پانزده روز قبل از آغاز فاز نظامی، آیت الله خمینی در۱۵/ ۳/ ۱۳۶۰ طی پیامی به ملت ایران نوشت:
«[گروه هایی چون سازمان مجاهدین خلق و گروه های مارکسیستی] آزادی مسلح بودن در مقابل حکومت اسلامی و آزادی در ایجاد اغتشاش را می خواهند. اینان آزادی ژ- ۳ برای نابودی اسلام و جمهوری اسلامی را می خواهند؛ و این آزادی همان است که پیامبران و اسلام و رهبران آن، در سرتاسر تاریخ با آن به جنگ برخاستهاند و خود را فدا کردهاند، و ما نیز به حکم پیروی از آنان در صحنه هستیم. و غربزدگان آزادی به شکل غرب که حتی آزادی جنسی به حد فجیع آن و آزادی مراکز فحشا را طالبند، اسلام و جمهوری اسلامی مخالف ایدههای حیوانی آنان است"[۱].
پس از آغاز جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق، فرار رجوی و بنی صدر به پاریس، آیت الله خمینی برای مهار فعالیت های تروریستی و تلفات بالای آن ، در۱۹/ ۵/ ۱۳۶۰، در دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا، همه مردم را به جاسوسی همدیگر مکلف کرد.
او فقط به این قانع نبود که مانند رژیم شاه به طور عمودی در جامعه حضور داشته باشد، بلکه به دنبال آن بود که به طور افقی هم در سراسر جامعه حاضر و ناظر باشد. رژیم سلطانی فقیه سالاری که او تأسیس کرد، به همین روش ها توانست به صورت عمودی و افقی در کل جامعه حضور داشته باشد/حضور دارد.
غایت و برنامه اصلی او، به تعبیر میشل فوکو، برساختن نظام «سراسر بین» (panoptic) بود[۲]. منتها به صراحت می گوید که دولت ایران در شرایط کنونی فاقد چنین قدرتی است.
آیت الله خمینی فقیهی بود که فتوا داد برای حفظ اسلام و نظام، دروغ گویی واجب شرعی است. مدعای ما این نیست هر که دروغ گفته یا می گوید، مسئول آن آیت الله خمینی است، مدعای ما این است که او به عنوان رهبر انقلاب، مرجع تقلید، بنیانگذار جمهوری اسلامی و اولین ولی فقیه به جانشینان خود آموخت و مجوز شرعی داد که برای حفظ نظام دروغ بگویند و برای حفظ نظام کلیه احکام اولیه اسلام را تعطیل کنند. مگر «دروغ گویی حرام است»، یکی از احکام اولیه اسلام نیست؟ وقتی برای حفظ نظام بتوان کلیه احکام اولیه اسلام را تعطیل کرد، چرا این حکم را نتوان زیر پا نهاد؟
او در این دیدار گفت: «من به حسب تکلیف شرعی به همه ملت عرض می کنم که هر منزلی، این دو- سه تا منزلی که در اطراف خانه خودش است، نظر بکند ببیند چه جور می گذرد در سرتاسر ملت. وقتی مملکت مال خود شما هست و دارند بر ضد مملکت شما عمل می کنند، خودتان باید این مسائل را حل بکنید، ننشینید که دولت بکند. دولت همچو قدرتی الآن ندارد که همه در سرتاسر کشور- عرض می کنم- اطلاعات داشته باشد. خوب، شما باید جمعیت اطلاعاتی و گروه اطلاعاتی باشید. خوب، هر انسانی می تواند که بفهمد این منزل همسایه، کیها هستند، چه می کنند، آن منزل آن طرفیش هم چه می کند. این دو- سه تا منزلی که اطراف است، شما آن را تحت نظر بگیرید، شما هم او را تحت نظر بگیرید. اگر ده روز، بیست روز، یک ماه این کار بشود که همه مردم توجه به این داشته باشند که این همسایه من چه می کند، تو خانه همسایه من کی رفت و آمد می کند، پیدا کردن یک رد پایی از این منافقین و منحرفین فوراً اطّلاع بدهند به آن کمیته نزدیک، به آن کلانتری نزدیک اطلاع بدهند که یک همچو قصه ای در آن منزل هاست، اگر این طور بشود زود حل می شود. اینها یک عده ای کمی هستند که بسیارشان گرفتار شدند و بسیاری از خانههایشان از بین رفته و یک جزئی مانده و یک دسته بازی خوردهای که ما واقعاً متأسفیم از این. پدر و مادرها توجه کنند بچههایشان را که چه می کنند و چه می گذرد، این دختر بیچاره را نگذارند که در دام اینها بیفتد، این پسر بیچاره را نگذارند که در دام اینها بیفتد، خودشان آنها را نصیحت کنند و اگر نصیحت پذیر نیستند معرفی کنند. یک تکلیف شرعی است، کسی که می خواهد یک مسلمان را بکشد شما باید قبل از این که او بکشد معرفیاش کنید و اگر نکنید شما شریکید در این جرم. اگر این مطلبی که من عرض می کنم و این یک تکلیف شرعی الهی است که خود مردم سرتاسر کشور، خود مردم که در هر جا هستند نظر کنند ببینند در این همسایگی با آن همسایه، آن همسایه چه می گذرد، کی رفت و آمد می کند، رفت و آمدهای مشکوک است، رفت و آمدهای عادی است؟ رفت و آمدهای مشکوک را نظر بگیرند و بعد اطلاع بدهند. اگر یک مدت کوتاهی این کار بشود این عده کمی که مشغول این فساد هستند [شناسایی می شوند]...اگر مردم به این تکلیف شرعی که برای حفظ دماء مسلمین است، برای حفظ جان بندگان خداست، این مطلب را عملی کنند و خودشان نظارت کنند ببینند این منزل در آن چه می گذرد، در آن منزل چه می گذرد، در آن منزل چه می گذرد، رفت و آمدها چه جوری هستند، وقتی که شناسایی کردند اگر دیدند که یک رفت و آمدهای مشکوکی است، یک اشخاص مشکوکی در آنجا هستند، یک توطئه هایی در اینجا می گذرد، فوراً اطلاع بدهند به این کمیتهها، به پاسدارها، به کسان دیگر و به کلانتریها اطلاع بدهند. اگر یک مدت کوتاهی این کارها انجام بگیرد تمام می شود"[۳].
این حکم کلی، که در صورت عدم پیروی تک تک افراد را به شریک جرم تبدیل می ساخت، اعتراض مهدی بازرگان را برانگیخت که چنین تکلیفی مخالف قرآن است.
مگر خانه مردم قلمرویی نبود که به فرمان قرآن هیچ کس مجاز به ورود به آن نبود؟ آیا با این تکلیف شرعی، قلمرو خصوصی افراد به قلمرو عمومی همگانی تبدیل نمی شد که کل آن در اختیار نیروهای نظامی/انتظامی/امنیتی قرار می گرفت؟ نظامی که می خواست «سراسر بین» باشد و کل جامعه را تحت کنترل در آورد، برای «سراسر بینی»، همه مردم را به جاسوس تبدیل می کرد. آیت الله خمینی در۲۷/ ۵/ ۱۳۶۰، ضمن طرح اصل اشکال، بدان پاسخ گفت:
«یک بیچاره ای به من نوشته بود شما که گفتید که همه اینها باید تجسس بکنند یا نظارت بکنند، خوب، در قرآن می فرماید که: وَ لا تَجَسَّسُوا: در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو نکنید(حجرات،۱۲)، راست است، قرآن فرموده است، مطاع هم هست امر خدا، اما قرآن حفظ نفس آدم را هم فرموده است که هر کسی باید لا تَقْتُلُوا انْفُسَکُمْ: خودتان را مکشید (نسا، ۲۹). این اشکال را به سید الشهدا بکنید. وقتی که اسلام در خطر است، همه شما موظفید که با جاسوسی حفظ بکنید اسلام را. وقتی که حفظ دماء مسلمین بر همه واجب باشد، اگر- فرض کنید که- حفظ جان یک نفر مسلمانی، حفظ جانش وابسته [به] این است که شما شرب خمر کنید، واجب است بر شما. دروغ بگویید، واجب است بر شما. احکام اسلام برای مصلحت مسلمین است، برای مصلحت اسلام است، اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم. اگر دماء مسلمین را در خطر دیدیم، دیدیم که یک دسته دارند توطئه می کنند که بریزند و یک جمعیت بی گناهی را بکشند، بر همه ما واجب است که جاسوسی کنیم. بر همه ما واجب است که نظر کنیم و توجه کنیم و نگذاریم یک همچو غائلهای پیدا بشود. حفظ جان مسلمان بالاتر از سایر چیزهاست. حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. این حرف های احمقانهای است که از همین گروه ها القا می شود که خوب، جاسوسی که خوب نیست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نیست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شراب خمر هم واجب است» [۴].
این فتوا/ حکم تاریخی آیت الله خمینی از جهات گوناگون قابل تأمل است.برای صرفه جویی، فقط به چند نکته ی زیر بسنده خواهیم کرد:
اول: در «خطر بودن اسلام»، چند معنا می تواند داشته باشد.
الف- در خطر افتادن اسلام به عنوان متن: اسلام به عنوان متن(کتاب و سنت معتبر)،ممکن است در گذشته احتمال از بین رفتن می داشت، اما در دنیای مدرن کنونی، هیچ کس قادر به در خطر انداختن اسلام به این معنا نیست. پس این معنا مراد آیت الله خمینی نبوده است.
ب- اسلام به عنوان مسلمانی: شاید بتوان مدعای در خطر بودن اسلام را به مدعای در خطر بودن دینداری/ مسلمانی تحویل کرد. اما تعداد افرادی که در طول تاریخ مسلمانی/ دینداری را کنار نهاده اند، بسیار قلیل بوده است. پس این معنا هم منظور آیت الله خمینی نبوده است.
ج- اسلام به معنای نظام: نظام جمهوری اسلامی می توانست در خطر باشد، و در خطر بود. جنگ تحمیلی عراق از یک سو، و حمله های تروریستی انبوه از سوی دیگر، نظام مستقر را به خطر افکنده بود. بدین ترتیب، به احتمال بسیار، این معنای سوم مراد آیت الله خمینی بوده است.
نکته دیگری هم این احتمال را قوت می بخشد. آیت الله خمینی در ادامه گفته است: «حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است». این فتوا نیز به احتمال زیاد ناظر به همین معنای سوم است، یعنی حفظ نظام از حفظ جان مسلمان ها بالاتر است.
دوم: آیت الله خمینی گفته است: «حفظ جان مسلمین واجب است». این یکی از احکام اسلام است. آیت الله خمینی در جای دیگر گفته است: «حفظ نظام از اوجب واجبات است». اما آنچه اساس و محور اندیشه ایت الله خمینی را تشکیل می دهد، امر دیگری است.
روشن است حکومتی که آیت الله خمینی بنا نهاد از اساس بر بنیان کج نهاده شد. در نظر او حکومت یا نظام اصالت مطلق داشت، و همه چیز از جمله دین و اخلاق را می توان در پای آن قربانی کرد، و بلکه در پاره ای موارد که حفظ قدرت سیاسی ایجاب کند هر نوع جنایت و خیانتی مجاز و بلکه تکلیف می شود.
گوهر اندیشه او این نظرش بود که:
«حکومت...به معنای ولایت مطلقه ای[است] که از جانب خدا به نبی اکرم واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد... حکومت، که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه ، حتی نماز وروزه و حج است»[۵].
او بر این باور است که ولی فقیه(سلطان) حق دارد برای حفظ نظام کلیه احکام اولیه اسلام را تعطیل کند. پس حفظ نظام بر حفظ کلیه احکام اولیه اسلام- از جمله حکم حفظ جان مسلمین- تقدم دارد. به تعبیر دیگر، به فرض آنکه «دروغ گویی حرام است» حکمی مطلق و یکی از واجبات شرعی باشد. این واجب شرعی در کنار دیگر واجبات شرعی قرار می گیرد و یک نظام را بر می سازد.
سوم: معنای فتوا/حکم آیت الله خمینی درباری وجوب شرابخواری و دروغ گویی و جاسوسی را در این زمینه/ سیاق است که می توان فهمید. اعمال تروریستی سازمان مجاهدین خلق معطوف به اسلام و مسلمین نبود، بلکه معطوف به نظام جمهوری اسلامی بود. سازمان می خواست از طریق ترور سران نظام، نظام را سرنگون سازد. نظام جمهوری اسلامی به خطر افتاده بود، نه اسلام و مسلمین. آنچه می بایست حفظ شود، نظام بود، نه اسلام و مسلمان ها.اعضای سازمان مجاهدین خلق مسلمان هایی بودند که تروریسم را بهترین شیوه رسیدن به مقصود به شمار می آوردند.
آنان که دهه اول انقلاب را به یاد دارند، می دانند که در آن دوران به همه دستور داده شد که اسامی کلیه اعضای خانواده مستأجران خود را به کمیته های محل اعلام کنند. هر صاحبخانه ای موظف بود که اگر مستأجر جدیدی می گرفت، فوراً موضوع را به کمیته های انقلاب محل زندگی خود اطلاع دهد.
چهارم: به این فتوا/ حکم دقت کنید: «دروغ گویی برای حفظ دین واجب شرعی است». دینی که با دروغ حفظ می شود/حفظ خواهد شد؛ چگونه دینی است؟ دین برای پشتیبانی و ترویج مکارم اخلاق آمده است، یا برای آنکه خود را از راه دروغ گویی بسط دهد و حفظ کند؟ فرض کنیم که فضایل اخلاقی سرشت دین را تشکیل می دهند، آیا می توان/امکان پذیر است که فضایل اخلاقی را به کمک رذایل اخلاقی بسط داد و حفظ کرد؟ فرض کنیم که این عمل امکان پذیر باشد، آیا اخلاقاً موجه است؟ یعنی به هر هدفی از هر راهی می توان رسید و هدف وسیله را توجیه می کند؟
دین، چنین مقامی در اندیشه آیت الله خمینی داشت. یعنی امری بود که اگر حفظ آن منوط به دروغ گویی می شد، دروغ گویی در این زمینه واجب شرعی می گشت.
پنجم: در واقع حکم آیت الله خمینی این است: برای حفظ نظام هر کاری مجاز و مشروع است. به عنوان مثال، فردی بازداشت شده است که در بازجویی حاضر نیست محل خانه های تیمی سازمان خود را افشا کند. با این فرد چه باید کرد؟ در دهه شصت، به حکم آیت الله خمینی افراد به شدت شکنجه می شدند. تنها تفاوت قصه با زمان رژیم پهلوی در این بود که رژیم جمهوری اسلامی نام جدید «تعزیر شرعی» بر آن عمل واحد نهاده بود.
آیت الله خلخالی در خاطرات خود نوشته است که لیبرال ها «تعزیرات شرعی را جزء شکنجه به حساب» می آوردند[۶]. در رژیم پهلوی، کابل، کابل نامیده می شد. در رژیم جمهوری اسلامی، محسنی اژه ای، مصطفی پور محمدی، محمدی گیلانی، رازینی، فلاحیان، ری شهری و... حضور دارند که به بازجو می گویند متهم راست نمی گوید، همکاری نمی کند، صد ضربه تعزیرش کنید. متهم بیچاره صد ضربه شلاق یا کابل را نوش جان می کند، اما اسمش «تعزیر» است.
سید مهدی هاشمی به دستور مستقیم آیت الله خمینی به محمدی ری شهری توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد[۷]. دیگر هیچ کس با او ارتباطی نداشت تا اعترافات تلویزیونی- باز هم به دستور مستقیم آیت الله خمینی- پخش شد[۸]. بعد هم در دادگاه غیر علنی محاکمه و سپس خبر اعدام او در ۶ مهر ۱۳۶۶ اعلام شد[۹].
بنا را بر این می گذاریم که کل مدعیات وزارت اطلاعات، ری شهری، فلاحیان و رازینی درباره او درست بود. وقتی حقیقت این قدر روشن بود، چرا این قدر پنهان کاری صورت گرفت؟ چرا دادگاه علنی برگزار نشد؟ چرا وکیلی دفاع از او را بر عهده نگرفت؟ چرا او را با خبرنگاران مواجه نساختند تا مستقیماً اعتراف به جرائم را از زبان خود او بشنوند؟
محمدی ری شهری در خاطرت خود به «تعزیر» او اشاره کرده بود. می گوید:
«او [سید مهدی هاشمی] به جرم اخیر، از سوی قوه قضائیه به تحمل هفتاد ضربه شلاق محکوم شد. متهم پیش از اجرای کامل حکم، برای افشای حقیقت اعلام آمادگی کرد. لذا از اجرای بقیه حکم خودداری شد»[۱۰].
معنای «تعزیر» را اینک همه می دانند که چیست؟ محل نزاع، گناهکار یا بی گناه بودن سید مهدی هاشمی و دیگر متهمان نیست، محل نزاع توجیه های شرعی آیت الله خمینی برای حفظ نظام است که حقوق بشر را نقض می کند و هر عملی را برای حفظ نظام موجه می سازد.
ششم: دروغ گویی امری رایج و دارای کارکردهای بسیار در جامعه ماست. اما آیت الله خمینی فقیهی بود که فتوا داد برای حفظ اسلام و نظام، دروغ گویی واجب شرعی است. مدعای ما این نیست هر که دروغ گفته یا می گوید، مسئول آن آیت الله خمینی است، مدعای ما این است که او به عنوان رهبر انقلاب، مرجع تقلید، بنیانگذار جمهوری اسلامی و اولین ولی فقیه به جانشینان خود آموخت و مجوز شرعی داد که برای حفظ نظام دروغ بگویند و برای حفظ نظام کلیه احکام اولیه اسلام را تعطیل کنند. مگر «دروغ گویی حرام است»، یکی از احکام اولیه اسلام نیست؟ وقتی برای حفظ نظام بتوان کلیه احکام اولیه اسلام را تعطیل کرد، چرا این حکم را نتوان زیر پا نهاد؟
آیت الله احمد جنتی در نیمه شعبان سال ۱۳۸۹ در جمکران طی سخنانی گفت:
«من سندی را به دست آوردم که آمریکایی ها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشور های منطقه هستند، به سران فتنه [سید محمد خاتمی] دادند و همین سعودی ها که به نمایندگی آمریکا صحبت می کردند، گفتند، اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم می دهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد»[۱۱].
این سخنان دقیقاً در راستای فرامین «امام راحل» است که می گفت: «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و برای حفظ آن دروغ گفتن و جاسوسی کردن واجب شرعی است. آیت الله خمینی خود به نحو احسن به این حکم خویش عمل می کرد.
به چند نمونه زیر بنگرید:
در سخنرانی۱۵/ ۲/ ۱۳۵۸، گفت: «در ۱۵ خرداد قریب پانزده هزار نفر را آنها کشتند» و طی چند ماه اخیر «شصت هزار نفر یا بیشتر در ایران کشته شد»[۱۲].
او آگاهانه دروغ می گفت، برای این که با گذشت ۳۵ روز، شمار کشته شدگان توسط رژیم شاه را از ۷۵۰۰۰ (۱۵۰۰۰ در پانزده خرداد و ۶۰۰۰۰ در ماه های آخر) به بیش از دویست و پانزده هزار نفر افزایش می دهد. در۲۰/ ۳/ ۱۳۵۸ در جمع اعضای مرکز آمار ایران، به آنها می آموزاند که چگونه می توان به راحتی آمار سازی کرد:
«۱۵ خرداد می گویند ۱۵ هزار کشته شده است؛ از ۱۵ خرداد تا حالا شاید دویست هزار یا بیشتر کشته دادیم»[۱۳].
این در حالی است که کل کشته شدگان در رژیم شاه از سال ۱۳۴۰ تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، کمتر از ۳۸۰۰ نفر بوده است.
در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ در سیمای جمهوری اسلامی می گوید: «جوانانی ما داشتیم که در حبس پای آنها را اره کردند؛ آنها را روی تاوهها بو دادند»[۱۴].
در سخنرانی دیگری همین مدعا را تکرار می کند که: «در اینجا با تاوه سرخ می کردند و بشری را که پای او را می بریدند با اره»[۱۵].
در سخنرانی مورخ۲۵/ ۲/ ۱۳۵۸، می گوید: «آن طور اینها را شکنجه دادهاند که در زیر شکنجه مردند، یا پاهای آنها را ارّه کردند، یا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند»[۱۶].
به نامه ای که آیت الله خمینی درباره نهضت آزادی به وزیر وقت کشور نوشت و به نامه ۶/ ۱/ ۱۳۶۷ او درباره عزل آیت الله منتظری از رهبری آینده نظام بنگرید، چند دروغ در این نامه ها وجود دارد؟ این دروغ ها برای حفظ جان مسلمین و حفظ اسلام بود، یا برای حفظ نظام؟
در۳۰/ ۱۱/ ۱۳۶۴ درباره مهدی بازرگان نوشت:
«نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است ، و در این باره از هیچ کوششی فروگذارنکرده است»، «اگر[مهدی بازرگان] مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملت های مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا ومستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرنها سر بلند نمی کرد»، «نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند»[۱۷].
در نامه عزل آیت الله منتظری دروغ های زیر را نوشته است:
«روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می سپارید»، «مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود»، «در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی [یعنی حدود ۳۸۰۰ نفر] که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب [در تابستان ۱۳۶۷] محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند»، «دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند»، «والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم»[۱۸].
رفتاری که آیت الله خمینی با آیت الله شریعتمداری کرد، یکی از مصادیق هدف وسیله را توجیه می کند بود. نامه آیت الله شریعتمداری به آیت الله خمینی در آن زمان را بخوانید، دروغ کمترین کاری بود که در حق او روا داشتند.
|
دیدار آیت الله خمینی و آیت الله سید کاظم شریعتمداری |
آن مرجع تقلید که در زمان بازداشت آیت الله خمینی، او را مرجع تقلید خواند تا از زندان آزاد شود، اینک «کارد به استخوان رسیده» به او می نویسد: «اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گردید و اگر مقصود سلب مرجعیّت است، به مقصود رسیدند»، دیگر چرا این همه دروغ گویی می کنید؟ «امروز، نقل کردند که آقای رفسنجانی گفته است که حقیر در سه سال پیش از آمریکا پول برای انقلاب خواستهام بوالله العلیّ العظیم، دروغ محض است. پس چرا در این سه سال، اظهار نمیکردند؟ آقای مهدوی [کنی] اظهار کرده است که در صدد تجزیۀ آذربایجان بودهام با این حرفهای بیحقیقت، تبلیغات و تحریکات میکنند». چیز زیادی طلب نمی کرد. فقط و فقط خواهش و تمنا می کرد که به دستگاه تبلیغاتی خود فرمان دهید به این دروغ گویی ها پایان بخشند[۱۹].
هفتم: خطای مهلک دیگری هم در نگاه آیت الله خمینی وجود دارد. می گوید: «اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم...حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است». یعنی او حاضر است آدمیان را در پای ایدئولوژی قربانی سازد. به تعبیر دیگر، ایدئولوژی مهم است، نه انسان ها. اما درست این است که ایدئولوژی ها برساخته شده اند تا خادم انسان ها باشند. آنها قرار است زندگی انسان ها را بهتر کنند، نه نابود. همه ایدئولوژی ها باید فدا شوند تا انسان ها سعادتمندانه زندگی کنند، نه این که همه انسان ها نابود شوند تا یک ایده تقویت شود. این نگاه نشان می دهد که آدمی در اندیشه او فاقد ارزش بود. اگر آدمی مهم باشد، اسلام و مسیحیت و یهودیت و مارکسیسم و لیبرالیسم و سوسیالیسم و.. در خدمت او خواهند بود، نه آن که انسان با پوست و گوشت و خون چون ابزاری در خدمت این ایده های انتزاعی باشد.
هشتم:
معنای این سخن آن است که اگر برای حفظ نظام دروغگویی، قتل، پرونده سازی، جاسوسی، تجاوزجنسی، و هر کار اخلاقاً ناروا و شرعاً حرامی لازم باشد، انجام آن جنایت اخلاقی یا فاحشه دینی به حکم مصلحت نظام و تشخیص ولی فقیه مجاز و بلکه تکلیف خواهد بود.این گوهر حکومتی است که آیت الله خمینی بنا نهاد.
بیان حقیقت، نه تحریف ایدئولوژیک تاریخ و واقعیت، وظیفه روشنفکران است.
همان گونه که کارل پوپر و ریچارد رورتی بارها و بارها تأکید کرده اند، کاهش درد و رنج مردم هدف/ وظیفه اخلاقی روشنفکران است. اخلاقی/ دموکرات قلمداد کردن آیت الله خمینی، تحریف ایدئولوژیک تاریخ است. طرح این مدعا که همه مسائل و مشکلات پس از درگذشت آیت الله خمینی آغاز شد، مدعایی سراسر ایدئولوژیک/ کاذب است.
به دنبال عصر طلایی امام راحل رفتن، موجب افزایش درد و رنج مردم خواهد شد. او گاندی یا نلسون ماندلا نبود، دستانش تماماً خونین بود. آری، مخالفانش هم دمکرات و طرفدار حقوق بشر نبودند، اما این واقعیت، توجیه کننده برساختن نظام دروغ و جنایت نیست.
پاورقی ها:
۱- صحیفه امام، جلد ۱۴، صص ۴۰۵- ۴۰۳ .
۲- میشل فوکو ، مراقبت و تنبه ، تولد زندان، ترجمه ی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده ، نشر نی، صص ۲۸۱- ۲۴۳ .
۳- صحیفه امام ، جلد ۱۵ ، ص ۱۰۱- ۹۵.
۴- صحیفه امام ، جلد ۱۵ ، ص ۱۱۶.
۵- صحیفه امام ، جلد ۲۰ ، ص ۴۵۲- ۴۵۱.
۶- آیت الله حاج شیخ صادق خلخالی، خاطرات آیت الله خلخالی ، اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب، جلد اول، چاپ نهم: ۱۳۸۴، نشر سایه ، ص ۳۱۳.
۷- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ، سال ۱۳۶۵، اوج دفاع ، ص ۲۹۲.
«امام به آقای ری شهری هم گفته اند تعقیب را شروع کنند.»
۸- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال ۱۳۶۵، اوج دفاع ، ص ۳۶۰ .
«احمد آقا آمد و گفت نظر امام این است که مصاحبه ی آقای سید مهدی هاشمی پخش شود.»
متن کامل اعترافات تلویزیونی سید مهدی هاشمی، در کتاب بالا، صص ۷۱۱- ۷۰۰ منتشر شده است.
۹- کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۶، دفاع و سیاست، ص ۲۹۳ .
«نزدیک ظهر، احمد آقا اطلاع داد که سید مهدی هاشمی را اعدام کرده اند.»
۱۰- محمدی ری شهری، خاطرات سیاسی ، ص ۹۵ .
۱۱- صحیفه امام ، جلد نهم ، ص ۳۸۰- ۳۷۵ .
۱۲- روح الله خمینی، صحیفه ی امام ، جلد هفتم ، صص ۳۱۲- ۳۰۶ .
۱۳- صحیفه امام، جلد هشتم ، صص ۸۴- ۷۶ .
۱۴- صحیفه امام، جلد ششم، صص ۴۵۹- ۴۵۸ .
۱۵- صحیفه امام، جلد هفتم، صص ۱۱۲- ۱۰۹ .
۱۶- صحیفه امام، جلد هفتم ، صص ۳۱۲- ۳۰۶ .
۱۷- صحیفه امام، جلد ۲۰، صص ۴۸۲- ۴۸۰ .
۱۸- صحیفه امام، جلد ۲۱، صص ۳۳۲- ۳۳۰ .
۱۹- متن کامل نامه به شرح زیر است:
«بسمه تعالی. حضرت مستطاب آیتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله موسوی خمینی دامت برکاته. با ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجتالاسلام آقای صانعی را فرستاده بودید و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمینان فرموده بودید بی نهایت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را به وسیلۀ ایشان بهحضور عالی معروض داشتیم که امیدوارم مورد لطف و عنایت مخصوص قرار بگیرد. برای توضیح و تأکید بیش تر، مجدداً مزاحم میشوم که وضع فعلی ما قابلِ بیان نیست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همینقدر بگویم که کارد به استخوان رسیده است! زیرا از آقایان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غیره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامهها، مطالبی گفته میشود که مردم را تحریک میکند و وضعی را ایجاد میکند که خطر قریبالوقوع است. همین امروز عصر، عدۀ زیادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزدیکی منزل آمده بودند خانواده و بچهها و نوهها نالان و گریان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به سرمیبرند و خود حقیر مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نیست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونریزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با این سختگیری فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتی خویشان نزدیک هم مجاز نیستند، ادامۀ معالجه ممکن نیست و معلوم نیست عاقبت چه خواهد شد اکنون، شما را قَسَم میدهم به خدای لایزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرین و به روابط حسنۀ پنجاه ساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرمایید و زکات قدرت و مقام را در این موقع، ادا فرمایید! بحمدالله شما رهبر هستید و ولایت فقیه دارید و میتوانید امر صادر فرمایید که این تحریکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلی موقوف کنند اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گردید و اگر مقصود سلب مرجعیّت است، به مقصود رسیدند. و اکنون، ادامۀ این تبلیغات دو ضرر مهم دارد و دوم، استفادههای رادیوهای کذائی خارجی است که بهنفع خود سوءِاستفاده میکنند و هر دو مطلب ملالآور و رنجافزاست. پس خواهش میکنم که امر فرمایید این تبلیغات را به همین مقدار اکتفا کنند که دیگر حاصلی جز ضرر ندارد. امروز، نقل کردند که آقای رفسنجانی گفته است که حقیر در سه سال پیش از آمریکا پول برای انقلاب خواستهام بوالله العلیّ العظیم، دروغ محض است. پس چرا در این سه سال، اظهار نمیکردند؟ آقای مهدوی [کنی] اظهار کرده است که در صدد تجزیۀ آذربایجان بودهام با این حرفهای بیحقیقت، تبلیغات و تحریکات میکنند. ببینید نتیجه چه خواهد شد؟ شما را بهخدا، ما را به اینها واگذار نکنید جنابعالی خودتان تحقیق فرمایید و هرچه ثابت شرعی شود، بفرمایید عرض دوم اینکه امر کنید صحبت محاکمۀ ما را راکد بگذارند و اگر لازم باشد، خودتان شخصاً در وضع ما دخالت فرمایید. چنانچه قبلاً معروض کردم، فقط مهدوی آمده و چیزهایی به اینجانب گفته است و حقیر نهی کردم. گفت: "از حرف شما اطاعت نمیکنند". و اینجانب حرفهای او را جدّی و قابل تصدیق نگرفتم، زیرا خیلی احمقانه بود. لذا، در ذهنم ایجاد حالتی نکرد و متوجه لزوم اطلاع دادن نشدم. از این اراجیف را مکرر در افواه شنیده بودم. معذالک، اگر قصور و تقصیری شده است که اطلاع ندادهام، استغفار میکنم و معذرت میخواهم و انشاءالله تعالی دیگر مشابه این واقع نخواهد شد. در آینده منتظر دستورات جنابعالی در هر موردی که لازم باشد هستم که اطاعت شود.اولاً، حقیر در این مدت، نسبت به شخص جنابعالی و مقام شامخی که دارید، وفادار بوده و هیچ مخالفتی نکرده ام و نخواهم کرد و انتقادهایی که از بعضی از گروهها داشتم، موجب سوءِتفاهم قرار دادند. ثانیاً، امر فرمایید که محاکمۀ اینجانب که گفتوگو میکنند، راکد باشد؛ زیرا که در خصوص خود، هیچ اطمینانی ندارم که رسیدگی تحقیقی گردد. و علاوه، با اینکه ما را خلع مقام کردند، ولی فتح این باب بهضرر مقامات عالیۀ روحانیّت و بهضرر جمهوری اسلامی است و بهنفع تبلیغات خارجی و موجب اختلاف داخلی است و اگر زیاد لازم میدانید، جنابعالی خودتان شخصاً اینجانب را احضار فرمایید و رسیدگی کنید و در مورد تمام این اتهامات تحقیق فرمایید. ثالثاً، رفت و آمد نزدیکان ما را زیاد سختگیری میکنند و موجب اختلال امور داخلی میشود. دستور فرمایید که بهاعتدال، رفتار و رفع کنند بالاخره اینجانب در ختیار جنابعالی هستم و هر امر و فرمایشی باشد، اطاعت کامل خواهم کرد، ولی به طوریکه معروض شد که کارد به استخوان رسیده است، الغوث، الغوث، منتظر مراحم هستم که به وسیلۀ مطمئنی اجابت آنها را اعلام فرمایید. اطال الله بقائکم والسلام علیکم و رحمته الله. سیّد کاظم شریعتمداری.
رونوشت: حجتالاسلام جناب آقای حاج سیّد احمد خمینی۲۹ /۲/ ۱۴۰۲.»
۲۰- روح الله خمینی، صحیفه امام، جلد ۲۰، صص ۴۵۲- ۴۵۱.
۲۱- خاطرات آیت الله مهدوی کنی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۳۷۰.
۲۲- در مقاله "آیت الله خمینی و حقوق بشر" به طور مشروح در این خصوص توضیح داده ایم.
۲۳- صحیفه امام ، جلد ۱۰، ص ۲۲۴- ۲۲۳ .
۲۴- صحیفه امام ، جلد ۱۱، صص ۴۶۴- ۴۶۳ .
۲۵- صحیفه امام ، جلد ۱۹، ص ۴۰۳ .
۲۶- صحیفه امام، جلد ۲۱، نامه ۶/۱/ ۱۳۶۸عزل آیت الله منتظری،صص ۳۳۲- ۳۳۰.
۲۷- صحیفه امام، جلد ۲۱، نامه ۸/۱/ ۱۳۶۸عزل آیت الله منتظری،صص ۳۳۵- ۳۳۴.
۲۸- صحیفه امام، جلد ۲۱، نامه ۸/۱/ ۱۳۶۸عزل آیت الله منتظری،صص ۳۳۵- ۳۳۴.
۲۹- صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۳۵۰ .
«مصلحت نظام» را ساخته بود تا با توسل به آن، همه کارهایش را موجه سازد.
امروز می گفت «مصلحت نظام» این است که تا پیروزی بر صدام به جنگ ادامه دهیم. فردا می گفت، «مصلحت نظام» این است که به جنگ پایان بخشیم:
«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم ... در مقطع کنونی آن [قعطنامه ۵۹۸] را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم...همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود...تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود» (صحیفه امام، جلد ۲۱، پیام پذیری قعطنامه ۲۹/ ۴/ ۱۳۶۷).
در۷/ ۹/ ۱۳۶۷ گروهی از نمایندگان مجلس نسبت به کارهای فرا قانونی از او سئوال کردند. در پاسخ آنان نوشت: «مصلحت نظام و اسلام اقتضا می کرد تا گرههای کور قانونی سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد» (صحیفه امام، جلد ۲۱ ، پاسخ ۷/ ۹/ ۱۳۶۷ به نامه نمایندگان مجلس).
در ۸/ ۱۰/ ۱۳۶۷ به شورای نگهبان نوشت: «تذکری پدرانه به اعضای عزیز شورای نگهبان می دهم که خودشان قبل از این گیرها، مصلحت نظام را در نظر بگیرند»( صحیفه امام، جلد ۲۱، نامه ۸/۱۰/۶۷ به مجمع تشخیص مصلحت نظام).
مصلحت اسلام و مسلمین جهان هم در نهایت امر به مصلحت نظام تحویل می شد: «آن مسلمی که در آفریقاست، حفظ جمهوری اسلامی برایش واجب است» (صحیفه امام ،جلد ۱۹، ص ۴۸۷).
۳۰- خاطرات آیت الله منتظری، شرکت کتاب، ص ۳۵۱.
برخی بر این باورند که اگر گفته شود آیت الله خمینی به شعارها/ وعده های پاریس باور نداشت، او به فردی دروغ گو تبدیل می شود. با توجه به این که اینان این تالی فاسد را نمی توانند بپذیرند، پس مدعی می شوند که او به سخنانی که در پاریس بر زبان جاری ساخت، باور داشت. اما این افراد توجه ندارند که آیت الله خمینی در مواقع ضروری، دروغ گویی را واجب شرعی می دانست. چرا دوران پاریس را نباید یکی از آن مواقع ضروری به شمار آورد؟ مگر آیت الله خمینی ای که به پاریس رفت کسی غیر از مولف «کشف الاسرار» و «ولایت فقیه» بود؟
«میان پرده کوتاه» پاریس چند ماه بیشتر به طول نینجامید. به محض ورود به تهران، همان اندیشه هایی دنبال شد که در این دو کتاب آمده بود. منتها بعدها این پروژه را بیشتر و بیشتر به پیش راند تا آنجا که دولت/ حکومت / سلطان را جانشین خدا کرد. به واقع نظریه پرداز لویاتان بود. وقتی نظریه «ولایت مطلقه فقیه» را بر می ساخت، به صراحت نوشت که فضیلت اخلاقی وفای به عهد هیچ ارزشی برای او ندارد. گفت:
«حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند»[۲۰].
او حتی به قانون اساسی مورد تأیید خود هم تعهدی احساس نمی کرد و به صراحت می آموزاند که حکومت می تواند یکجانبه آن را نادیده بگیرد/ لغو کند/ زیرپا بگذارد. سه ماه قبل از وفاتش وقتی آیت الله مهدوی کنی در همین خصوص به او اعتراض کرده بود، با ناراحتی به او چنین پاسخ داده بود:
«شما می گوئید که انقلاب از بین برود من هیچ نگویم. من این قانون اساسی را قبول دارم، تا جایی که احساس خطر برای اسلام و انقلاب نکنم، اما اگر احساس خطر کنم نمی توانم ساکت بنشینم و نظاره گر نابودی اسلام و انقلاب باشم» [۲۱].
نظام که به خطر می افتاد، هر کاری مجاز بود. آری، او وقتی می خواست ولایت فقیه را به قانون اساسی تبدیل سازد، گفت: «میزان رأی ملت است». کسانی بدون توجه به سیاقی که این جمله در آن بیان شده، آن را به اساس اندیشه او مبدل می سازند[۲۲].
اما حتی اگر این زمینه/ سیاق را فراموش کنیم، این جمله فقط و فقط یک بار بیان شده است، ولی ولایت مطلقه فقیه که اساس اندیشه او را تشکیل می داد، صدها بار در کلام او تجلی یافته است. فقط در تصویب ولایت فقیه میزان رأی مردم بود. در سخنرانی برای اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی به مخالفان ولایت فقیه که می گفتند این اصل فاجعه است، می گفت:
«ملت ولایت فقیه را می خواهد، که خدا فرموده است، شما می گویید خیر، لازم نیست...این ملت است، ملت می خواهد، ما چه بکنیم. شما فرض بکنید که خیر، فاجعه است، ما فرض می کنیم که فاجعه است، این فاجعه را ملت ما می خواهد، شما چه می گویید این ولایت فقیه را شما می گویید این "فاجعه" است! این فاجعه را ملت ما می خواهد. بیایید، سؤال می کنیم، به رفراندم می گذاریم، که آقا ولایت فقیه را که آقایان می فرمایند "فاجعه" است، شما می خواهید؟ ببینید "آری"اش چه قدر است "نه" اش چه قدر است»[۲۳].
یکی از نقدهای اصلاح طلبان این است که مطابق تفسیر شورای نگهبان، اختیارات ولی فقیه بیش از آن است که در قانون اساسی آمده است.اما این رویکرد، همان نظر آیت الله خمینی است. او از همان ابتدا این نظر را بیان کرد و گفت:
«اینکه در این قانون اساسی یک مطلبی ـ ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنند یک مقداری کوتاه آمدند ـ اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هست نه همۀ شئون ولایت فقیه...بهترین اصل در اصول قانون اساسی این اصل ولایت فقیه است»[۲۴].
آنان که از قانون اساسی مطابق تفسیر امام سخن می گویند، آیت الله خمینی به صراحت تمام گفته است که ولایت فقیه بهترین اصل قانون اساسی است و اختیارات ولی فقیه بیشتر از آن است که در قانون اساسی آمده است. او در۱/ ۸/ ۱۳۶۴ خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوشت:
«فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبرا موکول به آنان است»[۲۵].
نهم: رکن دیگری در اندیشه آیت الله خمینی وجود دارد که مدعای ما را تثبیت می کند. تأکید دائمی او بر «مصلحت نظام» بود. همه چیز حول این محور می بایست متحول می شد. به تعبیر دیگر، سیاست مدرن حول «مصلحت مردم»- یعنی مطالبات/ ترجیحات/ خوشایند و بدآیند آنان- سامان می یابد. در حالی که برای آیت الله خمینی «مصلحت نظام» مهم بود، نه مردم.
به گمان او اگر «مصلحت نظام» ایجاب کند، تعطیل کردن اخلاق و فرامین اصلی دین واجب می شود. در حالی که در سیاست مدرن، حتی به بهانه «مصلحت مردم» نمی توان حقوق بشر را نقض کرد. به تعبیر دیگر، برخی قراردادها/ قواعد/ حقوق وجود دارد که دولت/ حکومت/ زمامداران سیاسی به هیچ بهانه ای مجاز به تعطیل کردن آنها نیستند. اما در اندیشه آیت الله خمینی، «مصلحت نظام» دروغ گویی و عدم وفای به عهد را واجب شرعی می کند.
فیلسوفان سیاسی مدرن با تفکیک «حق» از «خوب»، حوزه حق را قلمرو دولت/ حکومت به شمار می آورند. دولت/ حکومت/ زمامداری سیاسی بیرون از قلمرو خوب/ خیر/ سعادت ایستاده و فقط موظف به رعایت حقوق اساسی مردم(حقوق بشر) است. «حق» جایگاهی در اندیشه سیاسی آیت الله خمینی نداشت.
«حق» به «مصلحت» فرو کاسته شد و «مصالح مردم» به «مصلحت نظام» تقلیل یافت. به صراحت گفته است که در رهبری کشور، «رضای خدا» را بر «رضای مردم»، «مقدم می دارم»[۲۶]. تشخیص اینکه در این مورد خاص، «رضایت مردم» با «رضای خدا» تعارض دارد، با خود او بود.
وقتی «مصلحت نظام» ایجاب کرد، با توسل به دروغ های شاخدار و عدم وفای به عهد، آیت الله منتظری را قربانی کرد. برکناری آیت الله منتظری، مصداقی از عدم وفای به عهد بود. برای اینکه انتخاب رهبر آینده با مجلس خبرگان رهبری بود که آنها آیت الله منتظری را انتخاب کرده بودند. عزل آیت الله منتظری از رهبری آینده نظام، از اختیارات او نبود و وی با نقض قانون اساسی، تعهد خود به رعایت آن را زیر پا نهاد.
خود او در نامه۸/ ۱/ ۶۸ به همین موضوع اشاره کرده و نوشته است: «خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمی خواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم»[۲۷]، اما دخالت کرد.ولی هنوز این عمل- نقض قانون اساسی و عدم وفای به عهد- نیازمند توجیه بود. «مصلحت نظام» که «مقدم بر هر چیز است»؛ توجیه عمل او را فراهم می آورد. با استناد به همین ابزار توجیهی در پایان نامه عزل آیت الله منتظری نوشت:
«طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها، و رادیو- تلویزیون، باید برای مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام، مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم برهر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم» [۲۸].
اما حتی وزرا و نمایندگان مجلس شورای اسلامی مسئله دار شده بودند. لذا در۲۶/۱/ ۶۸ طی نامه ای به آنها در این خصوص نوشت:
«وظیفه شرعی اقتضا می کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم»[۲۹].
خواننده هوشمند به خوبی شاهد است که آیت الله خمینی در اینجا «حفظ نظام و اسلام» و «مصلحت نظام و اسلام» را یکی قلمداد می کند. به همین خاطر در آنجا هم که می گوید برای حفظ اسلام دروغ گویی واجب شرعی است، منظورش چیزی جز حفظ نظام نیست.
دروغ گویی مهمتر است یا جان چند هزار زندانی سیاسی؟ وقتی «مصلحت نظام» ایجاب کرد، فرمان داد تا چند هزار زندانی سیاسی را در تابستان ۱۳۶۷، «بی رحمانه»، «با خشم و کینه انقلابی» قتل عام کنند. باز هم تأکید کرد که بی رحمی نسبت به زندانیان سیاسی محکوم به حبس، «از اصول تردید ناپذیر نظام» است:
«رحم بر محاربین ساده اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است»[۳۰].
عادلانه بودن نظام هیچ اهمیتی در نگاه او نداشت. همین که ولی فقیه در رأس دولت/ حکومت قرار می گرفت، نظام مشروع و عادلانه می شد. «مشروعیت» و «عدالت» مفاهیمی مستقل و ایستاده بر پای خود نبودند، نه اولی از رضایت مردم ناشی می شد، نه دومی ناشی از رعایت حقوق بشر و دمکراسی بود. فقیه جامع الشرایط نظام و همه امور را مشروع و عادلانه می کرد.
دهم؛ نتیجه: بنابراین، روشن است حکومتی که آیت الله خمینی بنا نهاد از اساس بر بنیان کج نهاده شد. در نظر او حکومت یا نظام اصالت مطلق داشت، و همه چیز از جمله دین و اخلاق را می توان در پای آن قربانی کرد، و بلکه در پاره ای موارد که حفظ قدرت سیاسی ایجاب کند هر نوع جنایت و خیانتی مجاز و بلکه تکلیف می شود. استدلال او ساده و سر راست بود:
۱- حفظ نظام اوجب واجبات است، یعنی اگر میان مصالح نظام سیاسی و هر حکم دینی و اخلاقی تعارض رخ دهد، تقدم با مصلحت نظام است.
۲- در پاره ای موارد میان مصالح نظام سیاسی و حکم دینی یا اخلاقی به واقع تعارض رخ می دهد، یعنی رعایت حکم دین یا اخلاق مصلحت قدرت سیاسی را آنچنانکه ولی فقیه می فهمد، به مخاطره می اندازد.
۳- بنابراین، بر مبنای مقدمه اوّل و دوّم و قاعده وضع مقدم، در آن مواردی که بنابه تشخیص ولی فقیه رعایت حکم دین و اخلاق با مصلحت نظام سیاسی سازگار نیست، ولی فقیه می تواند (و بلکه مکلّف است که) حکم دین و اخلاق را تعطیل کند.
a.ahooraei - المان - کلن
|
خوب حالا که چی؟ اونی که اینارو نمیدونه که الآن پاچه خوار همیناست و یا اونایی که اشتباه کردند یا بعمد پشتیبانی کردند همچنین بنوعی دارند از کنار اینها میخورند و اموراتشون رو میگذرونند. اونایی هم که هالو اند و حالیشون نیست که همون بهتر که در این جهالت بمونند و بمیرند تا آیندگان قبورشون رو واسشون رنگین کنند که بوی تعفنش کسی رو تا چند متری نپذیره. ای عزیز من تا این ملت ,حداقل جمع جزعی از اون, بجای اینکه وقت واسه غیبت همسایه گذاشتن, یه ذره وقت واسه آگاهی خودش نذاره, این مملکت همین میمونه و همین خواهد بود. تا زمانیکه سدها شکسته نشده و مردم ما این جرعت رو بخود ندادن که یه قدر فراتر از اسلام و مذهب فکر کنند امثال خمینی ها راحت به قدرت میرسند و روشنفکران قتل و عام میشن. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
زنده باد اکبر گنجی عزیز , ماشالله اینهمه اندیشمند و روشن فکر داریم که صد تا رضا پهلوی بی عرضه برادر کش و میزارن تو جیب ساعتیشون . بعد یه سری خود کمبین نوکر صفت چسبیدن به ....رضا پهلوی بی عرضه و میگن چون پدر بزرگش زرنگ بوده نطفه مقدس ایشون هم دارای ژن مملکت داری و زرنگییه !!. زنده باد روشن فکران و اینده سازان متفکر ایرانی که بیشمارند . زنده باد جمهوری ایرانی مرگ بر پادشاه خامنه ای مرگ بر هرچی شاه و شاهزاده |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
متن و یاداوری بسیار اموزنده و تاریخی ! از مسئولین محترم سایت تمنا دارم مانند tv که فیلمهای خوب را, هر چند وقت انرا " تکراری " نشان میدهند که باعث خوشحالی بیننده میشه, شما هم خواهشن این " سند تاریخی " را هر 6 ماه در این سایت بنمایش بگذارید تا نسل قدیم بخاطر " نسیان " و نسل جدید بخاطر " نااگاهی " دچار تبلیغات " بت پرستی " که از امام خ. میکنند نشوند ! با عرض پوزش از مسئولان زحمتکش سایت, شاد و راهنما باشید ! |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
مشتعل - سوئد - استکهلم
|
پس این یزید هم برای جفظ اسلام ناب ممدی شراب میخوره راستی این هیولاها همشون مثل هم هستند متعفن و از دهانشون جز بوی مرگ ونیستی چیزی در نمیاد خداوند دنیارو از دست اینه ناجی های دروغین نجات بده |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
rezashah1919 - ایران - تهران
|
خانه از بیخ ویران است. ما ایرانیها خودمونو مسخره کردیم . تا وقتی اخوند و اسلام در این مملکت هست همین است. عمامه و عبا لباسهای فریب دهنده ای هستند. اگر توانستیم در حوزه هارا تخته کنیم و اینهارا از ایران بیرون بیندازیم و عبا و عمامه را قانونا ( مانند کشور ترکیه ) ممنوع کنیم ایران را نجات داده ایم وگرنه روزگاران بدتری در انتظار ماست. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
pashmakjon - آمریکا - علمو
|
من که حوصله خوندنشو ندارم فقط میتونم بگم لعنت به روحت خمینی که بیرحمتر از تو به تمام عمرم ندیدم،واقعاً اگر خدایی وجود داشته باشه الان باید تقاص اینهمه خونی که ریخته رو بده. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
bache shapoor - سوئد - یوسدال
|
درست است که گفته اند که باید به دیگران احترام گذاشت, و از قدیم گفته اند اگر میخواهی به تو احترام بگذارند تو هم باید بدیگران احترام بگذاری یا این ضرب المثل هست که میگویند از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری! ولی من از مسئولین(iranianuk) و یا( نویسنده این متن یا مقاله) گله و شکایت دارم! به این ضحاک خون اشام دروغگو چرا اینقدر احترام گذاشته اید و از این افریته یا(عفریته) خون اشام دروغگو با لقب ایت ا... یاد کرده اید? این حتی کلمه خمینی برایش زیاد است و او را همیشه باید با لقب ضحاک خون اشام یاد کرد!!! |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
kamal_1351 - ایران - مشهد
|
کی حوصله داری این همه نوشته رو بخونه. خلاصه کلام اینکه همشون از اون خمینی گرفته تا خامنه ای برای حفظ قدرت خودشون هر غلطی دلشون بخواد میکنن مثلا تو همین قائله انتخابات فرمایشی نیروهای نظامی مستقیم به مردم شلیک میکردند ولی پلیس تونس تیر هوایی میزد به امید روزی که ایران ایران آزاد بشه |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
shemiranian - ایران - تهران
|
جناب گنجی با این قصه طولانی و تفسیر اخوندی جرات داری که یکجا و فقط یکبار بگویی :خمینی یک جلاد خونخوار ضد بشر بود که با نام اسلام بزرگترین . ضربه ها ی جبران ناپذیر را هم به ملت ایران و هم به اسلام زد.این روده درازی ها برای چیست هنوز هم فکر میکنی از امامزاده جمهوری اسلامی معجزه بر میخیزد?. تا شیخ و ملا و افکار پوسیده و مسموم امثال خمینی کفن نشود ...........جناب گنجی این وطن وطن نشود. ضمنا فراموش نکن که خمینی بود که مجاهدین را مجبور به استفاده از اسلحه کرد. چرا که تا قبل از حرکت مسلحانه مجاهدین این خمینی بود که پنجاه نفر از هواداران این سازمان را در متینگ های مختلف قانونی اشان در سراسر کشور به قتل رساند. اقای گنجی تاریخ را در این دوران ارتباطات پیشرفته نمی توان تحریف کرد. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
avareh swed - سوئد - بوروس
|
حالا پس از سی سال گفتن بعضی چیزها دیر است ان روز ها باید گفته میشد که نشد .مثل حالا که همه خاطرات خودشان را مینویسند .بله ما به شاه گفتیم.یا ما چنین وچنان کردیم .ولی بر سر مقامهایمان هم باقی ماندم .حالا حکایت اقای کنجی است .تقیه از صدر اسلام بوده وان دراصل به معنای دروغ گفتن .درحالیکه دروغ گو دشمن خداست .در قران امده .خمینی هم تقیه کرد .گفت پول اب وبرق واتوبوس ومالیات ندهید مجانی است وملت مفتخوار باور کردند .تاوانش را بچهای ما بابد بدهند . |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
ساعت 12 - ایران - تهران
|
قسمت 1-(((خمینی یک شیفته قدرت یک دنده و جو گیر بود که از اسلام نردبانی ساخت برای رسیدن به آرزوی دیرینش یعنی نشستن جای محمدرضا شاه و تا نشست آنچنان دروغگوئی جنایت خیانت و عوامفریبی می کردو چنان جوگیرانه فکر می کرد که حرف و نفسش حق است که هیچ کسی را برتر از خود در دنیا نمی دید ،و هر چه می کرد را عین صواب می دانست و حتی به خدا خدا هم اجازه نمی داد در معجون حکومتیش شک کند و گرنه دستور قتل خدا را هم می داد، ))) |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
ساعت 12 - ایران - تهران
|
قسمت 2-(((خمینی به معنای واقعی کلمه یک عاشق قدرت لجباز و یک دنده بود که می دانست چطور با دروغگوئی و مظلوم نمائی ok جماعت را برای قتل و عام و خواسته های قدرت طلبانه پلیدش بگیرد و سر مردم را با پنبه ببرد .همان کاری که خامنه ای با تقلید از خمینی دجال کرد و بعد از کودتای انتخاباتی آمد و با مظلوم نمائی و اشک تمساح در نماز جمعه گفت جسمی علیل دارم و مغزی علیل تر و اندک آبروئی نزد خدای آخوندها ،و در جواب او مثل تئاترهای معروف جماران خمینی جلادان و هالوها گریه کردند و بر اشک تمساح اشک ریختند و وقتی خامنه ای حکم قتل مردم را داد مانند آنانی که به خون خواهی حسین جامه دریدند به خون خواهی اشک تمساح خامنه ای و به حرمت جامه های خیس شده خامنه ای در آن شبها ،کشتند و دریدند و سوزاندند و اکثر مردم ایران دیدند و سکوت کردند و پاره شدن پیکر جوانان وطن خود را دیدند و دم بر نیاوردند.))) |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
farhad352 - ایران - تهران
|
اما هموطن من سواری دادن و تمکین این ابلهان وطن فروش تا به کی؟. اگر تو در خدمت آخوندی و با مزدوری به دست بوسی و چاکری مشغول، زمان آن رسیده است که از خود بپرسی که ننگ تحمل این حرام خوران متجاوز، به پایان رسیده است و باید با آویز طناب دار و آویز کردن آخوند محله شروع به پاک سازی وطن خود از این متجاوزان خمس و زکوت خور شد.تا بزودی شاهد ایرانی رها از ننگ حکومت ملا و باقیمانده های تازی باشیم به امید روز آخوند مرگی به همت تو هموطن شجاع و مبارز که در بر اندازی این بیشرفان در تمامی لحظه های زندگیت بی امان مشغولی |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
Nani2008 - انگلستان - لندن
|
«اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم...حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است» من مخالفتی با این گفته ندارم. ما تا به حال هرچی شنیدیم اسلام و قرآن بوده اما هرچی دیدیم ظلم و بیعدالتی، دروغ، تزویر و عوامفریبی، آدمفروشی و خیانت و تحقیر بوده. دروغ شاخدار مجانی شدن آب و برق که خیلی تابلو شده، بگذریم. میگن؛ یه آخونده داشت سرپایی می... یکی بهش میرسه میگه: مگر تو نبودی که بالامنبر گفتی ایستاده ادرار کردن مکروهه؟ [در جواب] گفت: چرا که نه؟ اما ببین سرش را کج گرفتم. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
ساعت 12 - ایران - تهران
|
قسمت 3-(((قتل عامی دیگر در راه است و آن قتل عام زمانیست که قدرت از خامنه ای بخواهد به سیدمجتبی دریده و یا غیر برسدکه برای محکمات مسند سلطان جدید خون عده ای از رده بالائی ها و عده ای از مردم که بر حق مشارکت خود بر سرنوشتشان در جامعه اعتقاد دارند ریخته خواهد شد و اما جلادان و هالوها طرفدار قدرت برتر و بلا منازعترند همانند جنگل حیوانات .))) |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
reza791 - انگلیس - لندن
|
. mashady - انگلیس - منچستر/ ایا هنوز پس از سی سال از جنایات اشکار و نهان این رژیم اگاه نشده اید که زبان به ثنای شکنجه گر سابق دهه شصت و همرزم احمدی نژاد در کشتار کردها میگشایید غافل ازاینکه این سخنان نیزدر راستای بالا بردن این اپوزیسیون خیالی سبز و معرفی کردن انها بعنوان تنها گزینه جایگزین دولت کنونی است مشکل ما اینجاست با شنیدن این حرفها خیلی زود پیشینه این افراد و هدفشان از این سخنان را فراموش میکنیم. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
1k adame sadegh - کانادا - تورنتو
|
این همه طومار احتیاج نیست بنویسید و وقت مردم را تلف کنید.فقط در یک جمله کوتاه از افت الله کافیست. برای حفظ نظام هر جنایتی که از دست تون بر میاد انجام بدید.حتی اگر اسلام از بین برود نظام اسهالی باید بماندچون نظام قدرت مطلقه هست ونه اسلام. من نمیفهمم کی این مسلمانان دنیا کی میخواهند بفهمند که سران ادیانشان انها را بخاطر اسلام به گروگان گرفتنشان. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
aziz iran - دانمارک - کپنهاک
|
یکی از بزرگترین ایرادیاتی که میتوانم به سازمان مجاهدین خلق ایران بکنم اینست که چرا در همان ابتدای انقلاب این مرتیکه هندی زاده ی جنازه را رو بقبله اش نکرد . توجیه اینکه این مرتیکه میتواند بعد از دود شدنش بهوا تا سالهای سال امام شهید نامیده شود ارزش اینرا داشت که این فداکاری را نیز سازمان مجاهدین در حق ملت ایران بنماید و میگذاشتند نام این... امام شهید بماند و این نیز در طی سالها از خاطرات محومیشد. و لاکن دست مریزاد به اعضای و هواداران سازمان مجاهدین که بسیاری از این اراذل و اوباش را در طی سالهای اولیه ی انقلاب دودشان نمودند و گرنه اینک میبایست امثال این تمساحها و دیناسورها و جنتی ها وعنتری و خاهمنی - حشر و حشرات و درندگان دیگری نظیر بهشتی و رجایی و باهنر و لاجوردی و هزاران جانور خون اشام دیگری که دست کمی از این منافقین کور دل تروریستی که در راس حکومت هستند و روزگارانشان بدون خون ملت نمیگذرد فراوان داشته باشیم . khosh bavar - یزد پیشنهاد شما کاملاً منطقی و بجاست و با آن کاملاً موافقم . |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
آرش کمانگیردوم - ایران - تهران
|
زنده باد روشنگری های اکبر گنجی! درود بر مسئولین محترم سایت ایرانیان یو کی برای گذاشتن چنین مطالب ارزشمندی در سایت!. مرگ و نفرت ابدی بر هرچی شاه و سلطان و آیت الله و امام و بت زنده و مرده و بت پرستی از نوع ضریح و دیوار و آدم . مرگ بر جهالت و فقر عقلی و فرهنگی که باعث و بانی بدبختی و فقر ایران زمین شده! به امید روزی که همه مردم ایران از زندگی در کنار همدیگر و دیگر ابناء بشر از هر قشر و قوم و قبیله و اعتقادی، احساس لذت ببرند. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
yahosen - ایران - تبریز
|
درباره شخصیت امام خمینی واقعا نمی شود حرف زد . وقتی می خواهیم راجع به ابعاد شخصیت این عزیز دوران و یادگار پیامبران حرف بزنیم ، می دانیم که ناقص خواهد ماند. زمان زیادی لازم است تا زبانهای گویا بتوانند عظمت این شخصیت را حیطه بندی کنند ، لذا من نمی خواهم درباره آن واقعا صحبت کنم. زیرا ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم در این زمینه ، به بررسی ابعاد شخصیت آن بزرگوار بپردازیم. خصوصیاتی که امام (ره) داشتند ، هر کدامش کافی بود یک انسان معمولی را ، انسانی بزرگ معرفی کند. اراده و قاطعیت و علم و شجاعت و صدق و صراحت و تقوا و ورع ، ویژگیهای بارز امام بودند. اگر هر کدام از اینها به تنهایی در یک انسان معمولی دمیده شود او را تبدیل به یک انسان بزرگ می کند.(تقدیم به اکثر کاربران مخالف اسلام ونظام که دیگر با عقل ناقص درباره امام اظهار نظرنکنند). |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
اتیلا - ژاپن - توکیو
|
سخنی با سران موج سبز. وقتی که شما خودتان مهیا شدید برای اینکه تحت ظلم بروید سبب می شود که ظالم پیدا شود،هرچه بیشتر برای ظالم خضوع کنید ظالم بیشتر فشار می آورد وقتی که مهیا بشویم برای جلوگیری از ظالم،ظالم عقب می نشیند،هرچه زیادتر فشار بیاوریم او عقبتر می نشیند،اگر شما یک قدم عقب بنشینید او جلو می آید و اگرشما یک قدم جلو بروید او عقب می رود،این یک سنت الهی است. . . سخنرانی لعنت الله خمینی در جمع دانشجویان دانشگاه اصفهان 13/8/58 کتاب کلام امام دفتر اول. صفحه 30. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت
|
خمینی یک موجود پلید و خونخوار بود که برای رسیدن بقدرت از هر وسیله ای استفاده کرد. او برای بقدرت رسیدن و انتقام از شاه که او را در قدرت سهیم نکرد از حمایت غربی ها برای سرنگونی رژیم شاه استقبال کرد و الت دست سیاستمدارهای غربی شد. ادامه جنگ با عراق که فقط بسود کشورهای غربی بود نیز از خیانتهای مشخص او به مردمی که فریب شعارهای او را خوردند بود. خمینی نه تنها به ایران خیانت کرد بلکه به خداپرستی و دین اسلام نیز ضربه شدیدی وارد کرد. سرنگونی حکومت ولی وقیح که پایه ای جز دروغ و تزویر نداره ولی بنام خدا بر ضد خدا حرکت میکنه به تضعیف اعتقادات مذهبی نیز می انجامد. نابود باد حکومت جهل و جنایت ولی وقیح و اثار مخربش |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
rezashah1919 - ایران - تهران
|
اسلا م علت همه این بدبختیهای ایرانیان است. عاقلان علت را نابود میکنند. ما باید از اسلام به هر طریقی که میسراست جدا شویم و راه ایرانی خودمان را برویم. فلسفله ایران هزار بار غنی تر از خرافات های عربیست. ما باید این جرئت را داشته باشیم که لا اقل از خودمان شروع کنیم. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
pashmakjon - آمریکا - علمو
|
کلپترا۷،،،،،، خوب معلومه از چه روشی برای اقرار استفاده میشه از روش کهریزک در کمتر از یک روز. |
جمعه 1 بهمن 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
ساعت 12 - ایران - تهران : دوست گرامی, مرسی از همکاریتان و دستت درد نکنه و aziz iran - دانمارک - کپنهاک : عزیز جان, مرسی از ابراز پشتبانیتان که بمن اطمینان بیشتر میده که فکرم درست است و منو تشویق میکنه که برای ایران عزیزم باز بهتر تلاش کنم که ایده و عمل بهتری داشته باشم, شاد و سربلند باشید ! |
شنبه 2 بهمن 1389 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس
|
mashady - انگلیس - منچستر . دیگر در مزدور بودنت کوچکترین شکی ندارم درست را خوب بلدی استادان ملایت !!به تو جیره خور یاد داده اند در هر محلی در هر موضوعی شروع به افسانه سازی کنی برای لجن پراکنی به شاه و شاهزاده تا بتوانی ملایان اشغالت را در ادامه ی جنایت محق جلوه دهی -----اقای ساواما کدام ...بتو گفته رضا پهلوی برادرش را کشته????????? یک مشت مزدور مثل خودت باورت دارند .گنجی پاسدار و قاتل می شود عزیز...رضا پهلوی قاتل -----شرم کن.......شرم کن...شرم کن |
شنبه 2 بهمن 1389 |
|
a.ahooraei - المان - کلن
|
قابل توجه کسانیکه سرشون رو زیر برف کردن و وقتشون رو واسه پیگیری و کند وکاو در اسلام نمیذارن و فقط ترس و خوف بر تنشون حاکم هست که مبادا جهنمی شوند: یه نگاهی توی تاریخ زندگی این امام های دوازده گانه بندازین و ببینید جریان چی بوده و این دروغگویی ها از امام محمد باقر که بنیانگذار تقیه هست شروع و قبل از اون هم چطور همین ها دست بیعت با فرزندان ابوسفیان و فرزندش معاویه دادند که مخصوصآ خلق ایرانی رو بچاپند و قتل و عام کنند و حالا یه عده احمق واسشون سینه میزنند. یکعده .. بیابانگرد وحشی مثل تازیان هم راهشون به این سرزمین باز شد و رهپیمایان مسیر تازیان شدند و این فرهنگ تازی را در ایران رواج دادند. الآن همه باسم سید و آقا زبان فارسی رو تکلم میکنند اما عقاید و آیین و رویه آنها همون مسیر تازیانی هست که بخاطر از هم پاشی قدرت داخلی ساسانیان و ضعیف شدن دولت آنزمان بر حسب تصادفی که فکرش رو نمیکردند و به قدرت رسیدند, و هنوز هم ادامه دارد. بی سوادانی که نمیدانند ....ادامه دارد |
شنبه 2 بهمن 1389 |
|
a.ahooraei - المان - کلن
|
////همین حسن و حسین در زمان خلافت معاویه در صف سربازان تازی معاویه در طبرستان و مازندران سر ایرانی رو با شمشیر قطع میکردند که باج و خراج برای امویان بفرستند, امروزه توی خیابان برای قاتلین گذشتگانشون سینه میزنند و در مسجد اشک میریزند. ای ننگ بر شما. |
شنبه 2 بهمن 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس شلوغ نکن بچه . نمی بینی نوشتم مرگ بر پادشاه خامنه ای . گنجی قبلن پاسدار بوده که بوده . سازگارا هم معاون سیاسی رئیس جمهور(رجایی)بود اصلن کل ملت ایران موافق جمهوری اسلامی بودن و حالا نیستند در حقیقت مخالف شاه بودند نه موافق استبداد اخوندی . |
شنبه 2 بهمن 1389 |
|
zartusht67 - المان - فرانکفورت
|
mashady انگلیس - منچستر فکر کردم رفتی پیش روانشناس زودتر برو که اوضاع عصبیت بدتر خواهد شد و مزاحم وقت گرانمایه بقیه میشوی دیگر اراجیف هایت را میشناسیم |
شنبه 2 بهمن 1389 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس
|
mashady - انگلیس - منچستر . هر چه دلت می خواهد بنویس که دور دور شماست یک مشت اراذل اوباش شبیه سازگارا گنجی با فیلمهای جایزه اسکاری خود --را به عنوان مخالف جا زده اند حال که اکثریتی از خمینی خامنه ای و عنتر متنفرند. به وظیفه ات عمل کن توهین بی وقفه به شاه...حتی وقتی می نویسی//پادشاه خامنه ای// این هم بی مقصود نیست.به درک بنویس برای همفکرانت که روز بروز در این سایت بیشتر می شوند///عاقلان دانند. |
شنبه 2 بهمن 1389 |
|
azadazad - ایران - تهران
|
مذهب و مسلکتون که وقت آدمو تلف می کنید با یک مشت اراجیف مسخره بابا یک کلام آخوند خوب آخوند مرده است تمام چیزی به نام شیخ مفید وجود ندارد |
یکشنبه 3 بهمن 1389 |
|