ظرفیتها، باورها و چشم اندازهای افراد و اقشار را به سادگی می توان از حساسیتهای آنها دریافت. این امر بالاخص در مورد کسانی که به علت جایگاه و موقعیت اجتماعی خود کمتر در مورد مسائل مورد مناقشه در حوزهی عمومی سخن می گویند بیشتر صدق می کند.
به همین دلیل یکی از بهترین راهها برای شناخت ظرفیت و چشم انداز نهاد مرجعیت شیعه در دنیای امروز کشف حساسیتهای مراجع از لابه لای اظهار نظرهای آنان در مورد مسائل مورد مناقشه است.
حساسیتهای مراجع شیعه
حساسیتهای مراجع شیعه (بجز چند استثنای نادر) که تازگی هم ندارند به پنج موضوع محدود می شود:
۱. حضور زنان در محیطهای عمومی- در این قلمرو بر موضوعاتی مثل تفکیک جنسیتی در دانشگاهها ("اختلاط دانشجویان دختر و پسر ضرر دارد و مایه عقب گرد دانشجو و دانشگاه میشود،" جعفر سبحانی، الف، ۱۳ آذر ۱۳۸۹)، عدم اعزام زنان به مسابقات بین المللی ("اعزام ورزشکاران زن به خارج از کشور مایهی شرمساری است،" صافی گلپایگانی، حوزه نیوز، ۹ آذر ۱۳۸۹) و عدم حضور زنان در ورزشگاهها و عدم پخش رقابتهای زنان از تلویزیون تاکید شده است.
۲. مقدسات شیعه و حفظ ظرفیت این مقدسات برای ایجاد شور و اشتیاق و تبعیت از اوامر و نواهی روحانیت- از این قبیل است واکنش غیر منتظرهی حسین وحید خراسانی (که هر سال یکی دو بار سخنی از وی شنیده می شود) به نمایش چهره حضرت عباس در نمایش تلویزیونی مختار نامه: "آنچه که من شنیده ام، خدا نکند که چنین باشد، غلطی می خواهند انجام بدهند، که اگر این غلط را انجام دادند، من وظیفه ام این است که به آنها گوشزد کنم، اگر سعادتمند باشند در دنیا بیچاره خواهند شد، اگر اهل شقاوت باشند در دنیا آسیبی بهشان نخواهد رسید، ولی آن وقتی که دست بریده او وارد محشر بشود، کمر همه آنها را خواهد شکست که برای ابد از رحمت خدا محروم باشند، و آن کلمه این است، شنیده ام می خواهند، لا اله الا الله، می خواهند قمر بنی هاشم را به نقش هنرپیشه ها درآورند... (حسین وحید خراسانی، تابناک، ۱۳ آذر ۱۳۸۹)
علت این خروش بی سابقه نه اخلاق عمومی و مشکلات خلائق بلکه کاهش رونق مجالس عزاداری است: "این نقشهها برای این است، وقتی قمر بنی هاشم را به آن صورت نشان دادند، دیگر این سوز و گداز در روضهها نخواهد بود، آن کسانی که آن صحنه را ببینید آن هنرپیشه را تماشا کنند، اینها دیگر آنچنان که باید در عزای او نمی سوزند، ولی باید بدانند اگر با چکمه، با کراوات خواستند این چراغ را خاموش کنند نشد، با این ریشها، با این یقه های باز هم این نور خدا خاموش شدنی نیست." (حسین وحید خراسانی، تابناک، ۱۳ آذر ۱۳۸۹) صافی گلپایگانی نیز این نظر را تایید کرد. (تابناک، ۱۹ آذر ۱۳۸۹)
۳. نقض دستورات شریعت- از این قبیل است ترساندن مردم با فجایای طبیعی مثل زلزله و خشکسالی ("انجام معاصی و گناهان و بدحجابیها در بروز مساله خشکسالی تاثیر زیادی دارد،" صافی گلپایگانی، حوزه نیوز، ۹ آذر ۱۳۸۹) و تاکید بر اجرای احکام شریعت (سنگسار قانون اسلام، عطوفت اسلامی، مکارم شیرازی، سایت شخصی)
۴. برگزاری مراسم و شعائر دینی- این امر آن قدر برای مراجع اهمیت دارد که وحید خراسانی در مورد آن می گوید: "بیدار باشید مردم ایران، بدانید. کوچک ترین کلمه که شعائر حسینیه را سست کند کمر خاتم النبیین را می شکند. ... سینه زدن، زنجیر زدن برای سید الشهدا حتی اگر خون جاری بشود جایز است." (سخنرانی وحید خراسانی در سایت یوتیوب، گذاشته شده در ۱۷ مارس ۲۰۰۸) جعفر سبحانی نیز که در عموم مسائل اجتماعی سکوت اختیار کرده در نامه ای به اردوغان از شرکت ی در مراسم عزاداری حسینی تشکر می کند. (سایت حوزه نیوز، ۲۸ آذر ۱۳۸۹)
۵. بسط و گسترش شیعه با سرکوب دیگر ادیان- "محافل تبلیغ مسیحیت، بهائیت، وهابیت و صوفیگری باید به همت نیروی انتظامی برچیده شود. آفت مهم فکری از این مجالس و محافل پیدا میشود، آنها مفسد و بزرگ ترین مخل امنیت کشور هستند." (وحید خراسانی در دیدار با فرمانده نیروی انتظامی قم، شیعه نیوز، ۲۵ خرداد ۱۳۸۹) بر اساس همین نوع حساسیت است که بهاییان، درویشان، سنیان و نوکیشان مسیحی محاکمه، زندانی (بهروز خانجانی) محکوم به اعدام (یوسف ندرخانی) یا به دار آویخته (حسین سودمند) می شوند. برخی از فقها و مراجع شیعه همین دیدگاه را در مورد کلیت سنیان دارند و با معرفی کردن سنیان به عنوان وهابی و عوامل داخلی کشورهای عربی، سنی گری را به موضوعی امنیتی تبدیل کردهاند. اگر منکر ولایت فقیه را منکر خداوند بخوانیم (همانند جنتی) اهل همهی ادیان از جمله شیعیان غیر باورمند به ولایت فقیه کافر خواهند بود.
اکنون می توان پرسید که مشکلات و دغدغهی چند درصد از مردم ایران منع ورزش زنان، منع نمایش رقابتهای زنان از تلویزیون، منع نمایش چهرههای مقدس شیعه، جلوگیری از گناه افراد در حریم خصوصی (در حریم عمومی که مردم چنین امکانی ندارند) و منع انجام مراسم دینی توسط اهل دیگر ادیان غیر از شیعهی دوازده امامی باورمند به ولایت فقیه است؟ آیا روحانیت و مراجع شیعه و اکثریت مردم ایران در یک دنیای واحد زندگی می کنند؟
گزینش بر اساس انحطاط
مقایسهای اجمالی میان حساسیتهای مراجع شیعه و متون فقهی، اخلاقی و تاریخی شیعه بیانگر نوعی گزینش از میان مجموعهی تعالیم این مذهب است. مراجع و روحانیون امروز شیعه به دلیل مردسالاری، نگرش تنبیهی به نظام حقوقی، و نیاز به حفظ نهاد روحانیت با تمسک به تقدس صرفا بر بخشهای خاصی از این تعالیم تمرکز یافته و اصول دیگر مذهب مثل به چالش گرفتن قدرت حاکم، پرهیز از دروغ و تقلب و رسیدگی به فقرا و مستمندان را به کلی وا گذاشتهاند. آنها در مورد اجرای مجازاتهای شقاوت آمیز شریعت تقیه نمی کنند اما (اگر نقدی به حکومت داشته باشند) در مورد فساد و سرکوب آن به تقیه می پردازند. معیارها و بنیادهای گزینش تعالیم فوق از میان مجموعه تعالیم مستقیما تحت تاثیر احساس خطر ناشی از انحطاط هزارسالهی حوزههای فرهنگی و مدرسی شیعه بودهاند.
افول اقتدار اجتماعی
آنچه در این پنج نوع حساسیت کاملا غائب است نقض هر روزه و نهادینهی حقوق مردم (حق تحصیل، حق رسیدگی عادلانه به اتهامات، حق کرامت و احترام، حق برخورداری از حداقل امکانات زندگی شرافتمندانه، حق آزادی بیان، تجمع، تشکل و راه اندازی رسانه)، آلودگی محیط زیست، فساد گسترده در مراکز دولتی، مهاجرت نیروهای تحصیلکرده و نخبه به خارج از کشور، استبداد و جباریت حاکمان، رواج تقلب، ریاکاری و دروغ، گسترش اعتیاد، فقر و فحشا در جامعه (تا حد فروش اعضای بدن یا فرزندان) و بی اعتباری ایران در میان دیگر ملتهاست.
رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی مردم تهران در روز روشن، بستن دهها نفر به گلوله توسط عوامل ولی فقیه دوم، کشتن دهها هزار نفر در زندان در چند هفته توسط ولی فقیه اول، فرو بردن سر زندانیان در کاسهی توالت، مردن افراد بی خانمان در سرمای زمستان در کف خیابانها، فروش دختران ایرانی به اعراب ثروتمند، فروش کلیه برای درست کردن جهیزیه، و صدها روند و حادثهی دلخراش نتوانسته گوشهای از ذهن و قلب مراجع شیعه را به خود معطوف سازد. در همهی این موارد هیچ گاه حکومت مورد خطابهای سنگین (مثل موارد فوق) قرار نگرفته است. همهی این سکوت اگر به خاطر منافع (رانتهای حکومتی) و تهدیدات (بستن حسابهای بانکی یا حمله به خانه و دفتر) نباشد برای اجرای احکام الهی یعنی قطع دست، سنگسار، شلاق، پرتاب کردن انسانها از کوه و اعدام است.
شکاف عمیقی که میان حساسیتهای اکثریت افراد جامعه و حساسیت مراجع وجود دارد موجب از کف رفتن مشروعیت و اقتدار اجتماعی مراجه شیعه شده است. مراجع شیعه هیچ نقشی در کاهش رنج مردم ایران (مثلا با ادارهی نهادهای خیریه) ندارند بلکه با تاکید بر اجرای مجازاتهای غیر انسانی مثل قطه دست یا سنگسار بر این رنج مرتبا می افزایند. مراجع موجود که همه از مواهب حکومت دینی برخوردارند و حتی اگر خود مستقیما از منافع و رانتهای حکومت برخوردار نباشند شاگردان و اعضای خانوادهی آنها از مقامات حکومتی و برخوردار از مواهب آن هستند در انتقاد از وضعیت موجود دست بستهاند و تنها می توانند حساسیتهای شرعی خود را ابراز کنند. انتقاد از نمایش حضرت عباس در تلویزیون به جایی بر نمی خورد و هزینهای ندارد. همین جاست که حکومت دینی نقشی جدی در افول جایگاه و شان اجتماعی مرجعیت بازی می کند.
امامزادههایی که معجزهای ندارند
با توجه به حساسیتهای مراجع موجود و داد و ستد آنها با حکومت، نوشتن نامه به آنان برای تظلم تنها می تواند حاکی از سه واقعیت باشد: ۱) طرح نقض حقوق انسانها و جمهوریت نظام که دیگر مخالف و موافق بر آن توافق دارند (موافقان حکومت منصوب از جانب خدا و شهروندان را تکلیف مدار می دانند)، ۲) تلاش مخالفان برای اثبات بی اثر بودن مراجع در جامعه و دولت (با سکوتی که آنان را در موضوعات حاد اجتماعی و سیاسی فرا گرفته)، و ۳) عدم درک نامه نویسان از زوال اقتدار اجتماعی این قشر.
در هر صورت مشخص است که مراجع شیعه اعم از اقلیت بسیار کوچک منتقد و اکثریت ساکت یا همراه با حکومت دیگر نقشی در تحولات اجتماعی بازی نمی کنند و گروههای مرجع دیگر جای آنها را گرفتهاند. حداکثر ظرفیت روحانیت در تاثیر گذاری بر سرکوبهای پس از جنبش سبز آن بود که به خواسته موسی شبیری زنجانی، فرزند یکی از آشنایان وی (علی شکوری راد عضو حزب مشارکت) پس از چند هفته زندان آزاد (و دوباره دستگیر) شد. درخواست موسوی اردبیلی از خامنه ای برای آزادی برخی از زندانیان نادیده گرفته شد. مقامات نظامی و امنیتی نیز به این ضعف کاملا وقوف دارند.
گروههای مرجع مثل دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان و ورزشکاران حرفهای، فعالان حقوق بشر و اعضای اتحادیههای حرفهای، صنفی و کارگری به دلیل درک نیازها و دغدغه های مردم به زبان اکثریت تبدیل شدهاند و شکافی میان جهان آنها با جهان مطالبات مردم به چشم نمی خورد. اما چهرههایی که نه دغدغهی معیشت دارند و نه دغدغهی نقض حقوق ابتدایی مردم را، تنها در میدانی خالی از رقابت نمایش جلال و شکوه می دهند.