یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۸ - ۱۰ ژانویه ۲۰۱۰
بازیهای سنتی از یاد رفته
بازیهای سنتی قدیمی از قبیل: هفت سنگ، عمو زنجیرباف، قایم موشک، گرگم به هوا، کی بود کی بود، لی لی، شیر و آهوها، وسطی و ... ریشه در سنت های دیرینه ی مردم ایران دارد و هنوز نسلی از آن افرادی که با این بازی ها اوقات فراغت خود را سپری می کردند نگذشته که امروزه دلایلی چون استفاده از وسایل ارتباط جمعی، بازی های رایانه ای و ورزش های جدید امکان پرداختن به بازی های محلی را به حداقل ممکن کاهش داده و میتوان گفت به دست فراموشی سپرده شده است.
ولی هر چه باشد همین بازیهای قدیمی در ذهن پدرها و پدربزرگ های عزیز ما تجسم خاطراتی شیرین است و دیدن تصاویر زیر حتی برای من و شما که سهمی در چگونگی اینگونه بازی ها نداشتیم هم خالی از لطف نیست.


















|
aria-aria-nl - هلند - روتردام
|
یادش بخیر فقط توی خاطراتمون این چیزها موندن. بچه های حالا کامپیوتر pspوnintandoو.... دوره زمونه همه چیزش عوض شده ولی من قدیمهارو بیشتر دوست دارم. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
mehr47 - ایران - تهران
|
هفت سنگ الک دولک قائم موشک بهترین بود. بازی های امروزی هم که نگو: دروغ حسادت خساست نامردی بی تفاوتی و از همه مهمتر بی فرهنگی.... |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
شعله - انگلیس - دنکستر
|
من عاشق وسطی و هفت سنگ بودم.یادش به خیر .دلم نمیخواد به دوران بچگیم برگردم ولی دوست دارم دوباره بازی کنم. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
reza.paris - ایران - تهران
|
پس الک دولک و تیله بازی و بادوم بازی چی?????????? من عاشق این بازی ها بودم واقعا تک تک اینا خودشون یک ورزش بود . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
شب قطبی - امارات - دبی
|
یادش بخیر عجب روزگاری بود.هر بعد از ظهر دوربر ساعت 2 یا 3 بچه های محل جمع میشدیم و حسابی خودمونو سرگرم میکردیم.داد و فریاد همراه با گرد و خاک.همسایه ها هم که تقریبا هر روز دنبالمون میکردند.اخرش هم زخم و زیلی و کثیف به خونه برمیگشتیم.تازه یادمون می افتاد خیلی خسته هستیم.البته اول یه دست کتک از دست پدر و مادر و فاعدتا داداش بزرگه میخوردیم و بعدش هم همراه با تیپا میرفتیم حموم.تازه اخر شب یادمون می افتاد که تکلیف فردا رو ننوشتیم.عجب روزگاری بود.یادش بخیر. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
venoosi - بلژیک - ورویر
|
ما اینجا هر وقت که تفریح بریم حتما با دوستامون وسطی بازی میکنیم یا هر وقت دور هم جمع میشیم اسم و فامیل یا دوز رو حتما یازی میکنیم.نمیدونید چه حالی داره.البته تعداد هر چی بیشتر باشه واسه ی این بازیها بهتره:) |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
فراز_نروژ - نروژ - تونسبرگ
|
هفت سنگ و شیتونک را یادم هست که تا ده سالگی بازی می کردیم. شیرپلنگ را هم بازی کرده ام ولی بازی اش یادم نیست. لی لی و وسطی و گانیه هم مال دختر بچه های محل بود. جمعیت بچه های کوچه ما از پنجاه نفر بیشتر بود! |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
1k adame sadegh - کانادا - تورنتو
|
از جمله گرگم به هوا.شیتونک و 1پی2پی و خرمگس و جناق شکستن یادم تو را فراموش و لیله فرنگی و لیله ساده و انواع تناب بازی از 1نفره تا چندین نفره و دست رشته و الک 2لک و قلعه و گل یا پوچ و شانسی و 1ک ضرب2ضرب و لیس پس لیس و تیله و گردوبازی و شیر یا خط و 3قاب و کاغذ ادامس بادکنکی را جمع میکردیم و به عنوان پول قمار میکردیم چون هر 2000 تا یک توپ فوتبال میدادند.یادش بخیر |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
porharfi - هلند - آرنم
|
دوز و قایم موشک هنوز در گوشه و کنار ِ اروپا دیده میشه..." *7 سنگ*. بازی باغ مادر .پدر بزرگ ها....یادش بخیر!!!...اکنون بازیها ی نشسته مُد. شده...!!! |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
nooshin tehrani - ایتالیا - رم
|
خیلی از این بعضیها هنوز در ایتالیا هست مثل: دوز که من هنوز با بچههای خودم بازی میکنم. قایم موشک، گرگم به هوا، گرز بازی، کی بود کی بود من نبودام، ولی بقیه بازی هارو من نمیشناسم.ای کاش دستور بازی را هم مینوشتید. در ضمن یکی از بعضیهایی که من خیلی دوست دارم و اطلاعات کودک را زیاد میکنه، اسم فامیله: اسم فامیل شهر اشیا حیوان................ |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
pelle - سوئد - استکهلم
|
خامنه ای ،مموتی و جنتی هنوزم بازی کی بود کی بود من نبودم را دوست دارند وهر روز بازی میکنند ... |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
bache shapoor - سوئد - یوسدال
|
وای که یادش به خیر. تو این بازیها بازیهایی از جمله زو, استپ, الک دولک, خرپلیس, روپایی(پاپیروس), یه قل دوقل, اسم فامیل, نقطه بازی, و... فراموش شده که بنویسند! به هر حال از مسئولین سایت ممنونم که خاطره های ما را زنده میکنند. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
چه بازیهای شاد و متنوع و سالمی بود. یه بازی بود به اسم خونه بازی اگه درست یادم باشه رو زمین با گچ مربعهایی رو میکشیدیم مثلا هفت تا وسطی فقط دو خانه کنار هم بود. با لیله تو این مربع های بزرگ می رفتیم فقط تو اون خونه زوج دو پایی استراحت میکردیم. به ترتیب هر خونه ای که بازی میکردیم از روش با لیله میپردیم اگه پامون رو خط میومد یا نمی رسیدیم به خونه دیگه نوبت دیگری میشد. عجب دورانی بود اگر لحظه ای از بیکاری و یا اوقات فراغت را بازی نمی کردیم به گمان من یکی که وقتم به بطالت کامل رفته بود. چه دورانی بود چه دورانی بود. تنها بازی که نبود همدلی قهر و آشتی رفاقت صمیمیت تجربه های زندگی اجتماعی. فقط چرا اینها همه عکسها مال پسران. است . اتفاقا دختران پا به پای پسران چه بسا بیشتر در بازیها مشارکت داشتند. حتی در دوچرخه سواری. دختر و پسر چنان کورسی با هم میگذاشتند که تشخیص داده نمیشد کدام دخترند و کدام پسر. البته اگر منظور از این بازیها به بیشتر از هفتاد هشتاد سال قبل باز میگردد درست است چون در آن زمانها دختران بیشتر عروسک بازی و خاله بازی میکرده اند. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
oghab - فنلاند - هلسینکی
|
گردو بازی .لیس پس لیس .خدائی چه دورانی حاضرم بقیه عمرم را بدم.فقط 5 سال به ان زمانها برگردم . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
راستی دوستان خوندن این مطالب من هم خالی از لطف کنید *عجب دوران بچه گی داشتیم ما*. شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم . مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم . . شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم . . . شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره ! . . شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ.. . شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو . . شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.... . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
بخش 2 شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم:)))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود . . شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد . . شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون :))) . . شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم . . شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد. . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده . . شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام .. . شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه.. احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه . . شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم . . شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی . . شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن *. . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
بخش 3 *شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود . . شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن . . شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم . . شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه . . شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم . . شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل :دی . . شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم . . *. . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
. . شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!! . . شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!! . . شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم . . شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر...!! . . شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن . . شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی.... (دیری دیری ریییییینگ) : داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو) . . شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران . . . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد . . شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه . . شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح، رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم . . شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود . . شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما :)))) . . شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه ! . . شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید*. . . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم . . شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی . . شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد . . شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم . . شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم . . شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند *. . . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد . . شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم . . شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم :دی . . شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش . . شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه . . شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو *. . . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Pezhman - اتریش - وین
|
بعضی ها را اولین بار بود که می دیدم.برای ایجاد حس وطنپرستی واتحاد اقوام گوناگون و خود ودیگر شهروندان ایرانزمین را ملتی واحد وبرابر دیدن. این بازیهای دوران کودکی ونوجوانی مانند خدمت سربازی زیر پرچم مقدس سه رنگ شیروخورشید نشان , موثر ومفیدو برای برقراری صلح و آشتی میان ملت کهن ما سودمند است.چوب سنگ ازقلم افتاده بود.همینطور تنور گرمه ونوعی جدول روی زمین میکشیدیم وبکی درمیان گاهی بایک پا وگاهی با دوپا گویا هفت هشت شماره بود .آخر جدول دوردیفی برمیگشتیم ووو , احتمالا" , ل ی ن , بازی نام داشت. بیشتر دخترها بازی میکردند.هفت قل(تعدادی سنگ باندازه تخم کبوتر)...یادش بخیر.مرسی برای زنده کردن خاطرات. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند. تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید!! . آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان . . شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت: . آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم . . . . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم . . شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن . . شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا) . . شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم . همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه . . شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان .. *. . . . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه . . شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده. شاپرک خسته میشه.. بالهاشو زود میبنده.. روی گلها میشینه.. شعر میخونه، میخنده . . شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررتررررررررررررر صدا میداد . . شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم :دی . . شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه *. . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
*شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه . . شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است.. قیییییییییییییییییییییییییییییییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق، و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!!! *. . . . . . |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
majidusa - ایران - تهران
|
دوستان هر چیزی دوره خودش را داره این بازیها قشنگ بود ولی زمان خودش الان دیگه همه زدن تو کار ویل و پلی استیشن 3 ، من که بچه بودم بیشتر با دخترای همسایه دکتر بازی می کردیم آخ آخ یادش بخیر |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت
|
یادش بخیر. چه دورانی داشتیم با این بازیهای قشنگ و شادی بخش.یه بازی هم بود که بیشتر دخترها بازی میکردند بنام کش بازی. الک دلک هم بازی خوبی بود. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
راستی دوستان عذر میخوام اصلاح میکنم خوندم مطالب این بخش خالی از لطف کنید رو اصلاح میکنم به *خوندن مطالب من خالی از لطف نیست* |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
انقلاب دوم - آلمان - هامبورگ
|
پس بیخ دیواری و خر پلیس و تشتک بازی و کاشی بازی و گل یا پوچ و گل کوچیک و ... چی میشه? آخ راستی محمود خر منه, خامنه ای گاو منه یادم رفت! |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
zilan.zarza - ترکیه - استانبول
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون عزیزم با اینکه من تازه 20 سالمه ولی بیشتر اینا یادمه وقتی همشو نوشتین بهتر یادم امد.خیلی ممنون. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
bache shapoor - سوئد - یوسدال
|
Rooze barfi-پاراگوئه-اسونسیون. شما یادتون نمیاد که اون زمان خیلیها دوستت داشتن. شما یادتون نمیاد که الان من به شما میگم دمت گرم. شما یادتون نمیاد که به شما میگم خیلی باحالی. شما یادتون نمیاد که الان به شما میگم همیشه و همه جا شاد و پیروز باشید. |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
cat - اتریش - وین
|
roze barfi_سلام دوست عزیز,ممنون از اینکه خاطره های دوران کودکی رو کامل و واضح به یادم اوردی,خیلی جالبه دونه به دونش یادته من خیلیها ش و فراموش کرده بودم که خوشبختانه با کامنتهای تو عزیز یادم اومد و اشک تو چشمام جمع شد بازم میگم مرسی دوست من موفق و پیروز باشی |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
ramin.jp - ژاپن - سایتاما
|
من اولا درود میگم به هموطنهای عزیزم در تمام نقاط دنیا...وسال جدید میلادی رو خدمت شما دوستان و عزیزان .وبخصوص بنیانگزاران سایت ایرانین یوک تبریک عرض میکنم...شما دوستان اسم خیلی از بازیها وخاطرات گذشته رو زنده کردید. سپاس گذارم. شاید جایه قاپ انداختن ولیس پسلیس با دو تومانی شاهانشاهی یابیخ دیواری یا قاشق زنی چهار شنبه سوری هم عشق هموط بودنمونرو دوباره توئ قلبامون تدلی کنه....... |
دوشنبه 20 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
zilan.zarza - ترکیه - استانبول درود هموطن عزیزم الهی که 1000 ساله شی ..سپاسگذارم از لطف شما. قابلی نداشت.پیروز و کامیاب باشی. .bache shapoor - سوئد - یوسدال درود به شما وااااااااااای منو حسابی با کامنت جالبتون که شعر مانند بود کلی شرمنده و خجالت زده کردی مهربونم . ممنونم از محبت شما , قابل شما رو نداشت. شما هم همیشه سلامت و پیروز باشی. cat - اتریش - وین سلام به شما دوست مهربونم اخی الهی بگردم باور کن عزیزم منم وقتی داشتم دونه به دونه این مطالبها رو مینوشتم منم مثل شما اشک تو چشمام جمع شد رفتم تو حس عجیبی واقعا یاد خاطرات زیبای کودکی بخیر ,`سپاسگذارم قابل شما رو نداشت شما هم همیشه پیروز و سربلند باشی . دوستان عزیز من خیلی خوشحالم از اینکه تونستم یک جورایی با خاطرات گذشته هاتون یک جورایی شادتون کنم..همگیتان پاینده باشید |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
ramin.jp - ژاپن - سایتاما سلام هموطن خوبی سال نو میلادی شما دوست ارجمند هم مبارک باشی برای شما تو این سال بهترینهارو خواستارم..واااااااااااای آفرین چهار شنبه سوریها طبق سنت گذشته فال گوش و قاشق زنی مرسوم بود هر چند الان اکثرا این سنت زیبا رو ادامه میدن تا یک جورایی خاطره های و سنت گذشتگانمان حفظ بمونه. همیشه تندرست و موفق باشی.. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
اقا چرا بازی سنتی دکتربازی رو که من یاداوری کردم، حذف کردید؟ بچه بودیم، دکتربازی میکردیم! مشکلی داره؟! تازه یه بازی سنتی هم هست! همه بچهها هم بازی میکردن! |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
حقگو - انگلستان - لندن
|
اRooze barf عزیز ماشاالله چه ذهنی داری که چیزهای ریز هم یادته ولی فکر کنم حدودا 29-30سالته راستی این دو تا رو یادت رفت . . اولی ها شلخته. دومی ها پاتخته. سومی ها رئیس اند. چهارمی ها پلیس اند. پنجمی ها رفوزه یک وره می رند تو کوزه. کوزه که در نداره. باباش خبر نداره. کوزه که در دار شد بابش خبر دار شد…. یکی دیگم. پسرا شیرن مثل شمشیرن دخترا موشن مثل خرگوشن. این لالایی ها رو چی یادت میاد؟. لالا لالا گل پونه / گدا اومد در خونه / آبش دادم بدش اومد / نونش دادم خوشش اومد . برو لولوی صحرایی / از این بچه چه می خواهی؟/ که این بچه پدر داره/دوقرآن زیر سر داره/دوشمشیر بر کمر داره. گنجشک لالا- سنجاب لالا- آمد دوباره مهتاب بالا . اگه می خوای میتونی از این جا دانلودش کنی. https://www.tebyan.net/index.aspx?pid=73065musicID=80660. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
تی تی - اکراین - کیف
|
افرین روز برفی. همینطور که حافظه قوی و خلاقی دارین , قلم شیوایی هم دارین. به به هض کردم,بازم افرین و مرسی برای مرور کودکیمون |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا
|
آی دلم میخواد برای یک بار هم که شده با مموتی ، گرز بازی کنم. محسن خان با درود، من شنیدم دکتر بازی این روزها تو حوزههای علمیه خیلی رواج داره. فقط هم مدرسین با طلاّب بازی میکنند!. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
1k adame sadegh - کانادا - تورنتو
|
ولی من هیچ موقع فراموش نمیکنم سر راه دبستان و دبیرستان زیر مغازهها پیراشکی پزی و بامیه پزی و قطاب گوشی اردی و نان بلوکی که همان نون ساندویچ بود داغ داغ داغ که دهنمون میسوخت میخوردیم.بویش ادم میکشت چه برسه که بخوریش بهشت برین بود. یادتون میاد میگفتیم.....نگو که دلم اب افتاد دلم به تاپ تاپ افتاد. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
sakura - ژاپن - توکیو
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون ممنون از یاداوری خاطرات زیبای کودکی . شما یادتون نمیاد: زمستون دو سانت که برف میبارید صبح زود رادیو و تلویزیون رو روشن میکردیم ببینیم مدرسه تعطیل میشه یا نه.......همیشه تندرست و شاد باشی |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
siba12 - چین - پکن
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون سلام ممنون باعث شدی من به کودکی ام سفر کنم چقدر دلم برایش تنگ شده |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
حقگو - انگلستان - لندن خواهش میکنم هوطن گرامی ماشاالله به جونت ممنونم از کامنت زیبایی شما آفرین شما هم چیزهای با حال و خاطره انگیزی گفتی مرسی از لینک دانلودش منم میگم هزار ماشاالله به حدس زدنی شما که سنمو چقدر دقیق گفتی .همیشه شاد و کامیاب باشی . تی تی - اکراین - کیف.درود به شما دوست خوبم خواهش میکنم .منم از شما سپاسگذارم که زحمت کشیدی و کامنت منو خوندی و خاطره زیبای کودکیتان برایتون زنده شد. موفق باشی |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
sakura - ژاپن - توکیو سلام دوست خوبم خواهش میکنم وااااااااااای ای ول اینو فراموش کردم بگم آفرین به شما چقدر خوب و به موقع گفتی واقعا بعدش وقتی می فهمیدیم به خاطر برف مدرسه ها تعطیله چه ذوقی میکردیم سریع به دنبال آدم برفی و...الهی که همیشه سلامت و پاینده باشی مهربونم..حالا خودمونیم بگو ببینیم شما یادت میاد یا نه؟;) |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
siba12 - چین - پکن سلام دوست خوبم خواهش میکنم قابل شما رو نداشت منم واقعا دلم تنگ شده بود و برای نوشتن مطالبهام چشمهام پر از اشک شده بود |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
katrina - اسکاتلند - گلاسگو سلام هر گردی که گردو نیست. به جای این چیزها کامنت منوبخون که چطوری باعث زنده شدن دوران شیرین کودکی و همچنین باعث زنده شدن خاطراتت میشه..موفق باشی دوست خوبم |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
pegahsr - امارات - دبی
|
خیلی هاش به سن من نمی خورد ولی بعضی هاشم یادمه با دوستام بازی می کرد تو دوران دبستان و قبل از اون |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
katrina - اسکاتلند - گلاسگو
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون-عجب !!!!!!!!پس که اینطورررررررر گفتم بوی سیراومد ,ای ول به خودم!! |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
goleshab - المان - اوگسبورگ
|
ramin.jp - ژاپن - سایتاما . . سلام!!!!!!!!. یه قل دو قل بازی چه کیفی داشت حالا تیله بازی یا بقول بچه های خوزستانی فنگ بازی کی یادشه البته این بازی پسرها بود . |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
خانه به دوش - سوئد - استکهلم
|
راستی پس کاتونهای قدیمی چی .کارتون مگ مگ و دوستان.کارتون بابا لنگ دراز (جودی ابوت).کارتون سفرهای میتی کمان.کارتون جیمبو.کارتون رامکال.کارتون بچه های کوه آلپ.کارتون کاراگاه گجت.کارتون لولک و بولک.کارتون آنی شرلی.کارتون ماجراهای مارکوپولو.کارتون دوقلوهای افسانه ای.کارتون دختری به نام نل.کارتون هاکلبری فین.کارتون یوگی و دوستان.کارتون سندباد و علی بابا.کارتون پینوکیو.کارتون معاون کلانتر.کارتون گربه سگ.کارتون چاق ولاغر.کارتون افسانه توشیشان.کارتون پسر شجاع.کارتون گوریل انگوری.کارتون عصر حجر.کارتون بل و سپاستین.کارتون حنا دختری در مزرعه.کارتون میگ میگ.کارتون مورچه و مورچه خوار.وپلنگ صورتی.خوب بید,,باتشکر از مسعولین زحمتکش. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
siya48 - آلمان - کلن
|
ramin.jp - ژاپن - سایتاما. عزیز.من یادمه سنگ هاش رو اختصاصی از کفّ دریای خزر یا لب ساحل جمع میکردیم میاوردیم.ضمنا چوب بستنی بازی - بیخ دیواری- یادمه.مدرنترین بازی اون زمان ایروپولی بود که الان هم روی بورسه. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
حقگو - انگلستان - لندن لالا لالا گل پونه / گدا اومد در خونه / آبش دادم بدش اومد / نونش دادم خوشش اومد افرین فکر کنم نمکی *مهدی فخیم زاده* سریال مسافران مهتاب باشه .*. ماشاالله شما هم خوب یادته و اون شعره اولی ها شلخته. دومی ها پاتخته. سومی ها رئیس اند. چهارمی ها پلیس اند. پنجمی ها رفوزه یک وره می رند تو کوزه. کوزه که در نداره. باباش خبر نداره. کوزه که در دار شد بابش خبر دار شد چقدر قشنگ گفتی اینو واقعیتش حضور ذهن نداشتم .خیلی لطف کردی که به خاطرم اوردی .پیروز باشی |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
cat - اتریش - وین
|
ramin.jp سلام ,یادمه یه قل دو قل اما نه زیاد بازیش تقریبا یادم رفته اگه امکانش هست یه خورده توضیح بده لطفا مرسی |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون. خیلی سبک جالبی نوشتی ولی از تو چه پنهون دلم گرفت از این خاطرات و قلبم بهم فشرده شد. وقتی دوران دبستان راهنمایی و دبیرستان خودمون رو با شما بچه های انقلاب کذایی مقایسه می کنم. البته سال آخر نحسی اینها دامن ما رو هم گرفت اما اصلش به خیر گذشت. ما به جای مقنعه های عذاب آور یقه های تور کتانی سفید جدا می بستیم و هر کلاس یک روبان سر رنگی داشتیم که اگر روبان نمی بستیم از نمره انضباتمون کم میشد. کفش ملی که واقعا از نظر جنس بی نظیر بود اما چون تقریبا همگانی بود اکثر بچه ها کسر شانشون از فروشگاهای کفش ملی بپوشن. مگر مدلهای قانتزی تابستونیش. یادش بخیر . جورابهای سه ربع توری بافتنی در رنگهای ملایم آبی اسمونی صورتی یا سفید که دو تا منگوله درشت از کاموا کنارش بود که واسه ایام عید نوروز جون میداد. ..... |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
....کفش های ورنی مشکی یا سفید یا قرمز دخترانه که تخت بود و یه بند ظریف روی پا میخورد. تو راهنمایی گردشهای علمی کارخانجات صنعتی کشاورزی تولیدی. مسابقات نقاشی. تخته برق درست کردن واسه دختر و پسر برا حرفه و فن. کاشت شاهی تو جعبه های چوبی. دادن جعبه های بزرگ بیسکوئیت سیتا که همه به چشم حقارت بهش نگاه میکردیم در صورتیکه بیسکوئیت بسیار مقوی و کار درستی بود..... |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
....تو دبیرستان کلاسهای موسیقی هنری مینی ژوپ با جورابهایی که به رنگ موشی معروف بود. جلیقه دامن با بلوزهایی که همیشه سر بستن دکمه هاش ناظمها حواسشون بود که بیش از معمول باز نباشه و یا اندازه دامنها از چند سانت بالاتر از زانو بیشتر نباشه. دبیرهای تر و تمیز آرایش کرده و آخرین مد پوشیده که طراوت و سر زندگی را به کلاس می آوردند. مسابقات ورزشی هنری اردوهای رامسر. اولین محصولاتی که در دنیا به بازار میامد همزمان در ایران داشتیم چه علمی چه هنری چه بهداشتی. از جون آدمیزاد تا شیر مرغ بود همه رفابت داشتند که بتونن جنسشون را با کیفیت تر عرضه کنند تا تقاضا بیشتر بشه. دریا کنار. با موتور 2000 تو جاده های شمال رفتن تا به دریا رسیدن. بعداز ظهرهای تابستون تو کوچه یا حیاط خونه ها دوچرخه سواری کردن..... |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
.... شبا تو حیاط زیر آسمون خدا خوابیدن و پشه بند بستن. و خوندن این شعر : زرد است و ذلیل است کمر بسته خلیل است امشب شب نور است علی مهمان رسول است بستم دهن مار و مورو و دم عقرب نه ما گزد نه بچه ها نه در بوم و همسایه ها.. و بعد با صدای بلند سه بار دست زدن و گفتن صد جا صد جا صد جا ....که تا صد جا صدا رفته و دیگران هم علاوه بر خود از آزار گزندگان خطرناک در امان باشند . چرا که همه یکی بودیم از مسلمانان گرفته تا مسیحی و کلیمی و بی دین و بادین به شرط انسانیت. رسم جدایی و جدا سازی نمی دانستیم افسوس و صد افسوس که اهریمنان چنین مردم ایران را دستخوش جدایی و دوری از یکدیگر کرده اند. به خود بیائیم شان ما این نیست. ما در آن زمان هم خدا را داشتیم و هم دنیا را با عزت و سربلندی نه حقارت دزدی و جنایت که هر کس به حق خود قانع بود و خداشناس و از شرف و انسانیت نشانه ها داشت. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا// با درود. اول یه لطفی بکنید هر موقع خواستید با محمود گرز بازی کنید، من و سیدعلی رو هم خبر کنید فقط من چون گرز ندارم، تبر با خودم میارم. مطلب بعدی هم در مورد بازیهای سنتی حوزه؛ اینجوری که من شنیدم اونجا یه بازیهای مخصوص خودش رو داره، مثل: تیلهبازی، نه ببخشید تولهبازی. یا بازیه یه قل دوقل زیرپتو. میگن یه بازی هم دارن که هی میرن اتاق پرو، عباشون رو پرو میکنند! |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
در جامعه ای که آزادی رفتار و اختیار باشد و فرهنگ سازی شود حق و حقوق مردم از هر قشر و طبقه ای رعایت میشود. در آن زمان بودند کسانی که روسری پوشیده حتی تا مقطع دانشگاه. یکی از دوستان با اینکه خودش پروای زیادی نداشت دخترش به گونه ای در دانشگاه بود که همکلاسهایش گمان برده بودند کچل است در صورتیکه موهایش از زانو بلندتر بود و در خانواده و اقوام به این معروف بود. بدون اینکه آنها را بالا ببرد که مشخص شود که اصلا مو دارد. دانشجویان با هم شرط بسته بودند سر کچلی او که بعد خودش موهایش را به همه نشان داده بود و گفته بود دوست دارم ببندم.... |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
...یا امثال خانواده ما که از موقعیت فرهنگی اجتماعی خوبی برخوردار بودند هیچگاه از موفعیت خود سوء استفاده نکردیم چه در نوع پوشش چه نوع رابطه. ما عاشق جمع شدن و صمیمیت بودیم عاشق عشق بودیم عاشق زیبایی های دوران جوانی اما از بی بند و باری و گم کردن خود بشدت پرهیز میکردیم با علم به اینکه به راستی از هر نظر زبانزد خاص و عام بودیم ( سقف فرو ریخت :) بخدا نه الکی نمیگم دست صد تا مانکن و ملکه های زیبایی را از یشت بسته بودیم . حالا مجبوریم با عصا راه رفته و دولا دولا . هی دندون عاریه ها رو در بیاریم و بزاریم عینک ته استکانی بزنیم ) (بشنوید میگویند مسجد خراب میشه محرابش بافی میمونه ما که محراب ندیدیم فقط خرابی مسجد دیدیم و بس ) . در آزادی و اختیار از سویی راهنمایی درست و مراقبت به جا انسانها رشد میکنند و سریع خود را در هر شرایطی نمی بازند. |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
iranazadiran - ایران - تهران سلام خوبی پس که اینطور عجب دلم سوخت برای دوران گذشته شما هر چند که اینطور مشکلات عمومی بود نه خصوصی . |
سهشنبه 21 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون. سلام. ما خودمون بیشتر دلمون میسوزه. وقتی استاد شجریان میگه سی ساله غم درونمو آب کرده و یه چیزی تو این مایه ها با همه وجود متوجه میشیم چه احساسی دارن. برا من هم یک روز و یک ساعت این حکومت عادی نشد. یعنی نخواستم عادی بشه. چون این روزها رو پیش بینی میکردم و نمی خواستم عادی شدنش باعث بشه عرق ایرانی بودن و فرهنگمون رو فراموش کنم. وگرنه هیچ چیز دیگری غیر از این باعث نشد که یادم نرود اینها هویت ایرانی ندارند و ضد ایرانی و اعتبار آنها هستند. مخصوصا که از همان ابتدای در دست گرفتن حکومت ماهیت حقیقیشان روشن شد. ...... |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
...قطعا جنبه ی عمومیش رو عنوان کردی و آفرین به این چشم هوشیار بینا و دقیق و توضیح هنرمندانه. من هم بیشتر از جنبه عمومی توضیح دادم البته سر سوزنی . وگرنه ما اجازه با کسی رفتن پشت موتور 2000 رو با کسی تا شمال نداشتیم و یا با اینکه چندین بار شرایط رفتن به اردو رامسر را داشتیم نرفتیم اما تمام برنامه هاش رو دنبال میکردیم چه از دوستان یا تلویزیون. منو برا . پلیس شدن آزمایشی خواستن پدرم اجازه نداد. اما توجیه بودیم و خودمون هم به قدری از موقعیتها درست و با حال استفاده میکردیم که اصلا برامون عقده نمیشد تازه خودمون هم همکاری میکردیم اما جوونی کردن رو تعطیل نمی کردیم. عزیزم همش یه طرف و داشتن هویت یه طرف. من قکر میکنم هیچ چیز مانند از دست رفتن هویت جامعه ای رو از پا نمی ندازه و بی افتخار و ذلیل نمیکنه و اعتماد به نفس اون جامعه رو نمی گیره. |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
pesar shoja - استرالیا - استرالیا
|
من مامان بابا بازی میکردم با دخترای همسایه. یک دقیقه روز بود و میرفتم اداره و می اومدم خونهو شام و چای و10 دقیقه شب بود. |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
شکلات - ایران - تهران
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون * اشکمو درآوردی و منو بردی به بچگی هام، حیاط مدرسه مون و شبهای عید . چقدررررر دلم میخواد زمان به عقب برگرده دلم برای اون روزها تنگ شده حتی برای همون آژیر قرمز و سفید . یادش بخیر . راستی من 32 ساله م و تو هم به نظرم 32 یا سه ساله هستی . نه؟ |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
Darvish101 - انگلیس - لندن
|
یادش بخیر کمر بازی در نوجوانی خیلی حالا میداد اینجا نوشته شده ( گرزان - گرز بازی ) ، هفت سنگو ، قایم موشکو ، وسطی ، هم مال دوران بچه گی بود اما ( چلک مسته ) هم فراموش شده ، در کل دستتون درد نکنه تجدید خاطرات قشنگی بود . |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
iranazadiran - ایران - تهران هموطن باور کن منم مثل شما همدردم درکت میکنم خیلی درد آور گفتی .اشک تو چشام جمع شد...مرسی از لطف شما خواهش میکنم قابلی نداشت |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
katrina - اسکاتلند - گلاسگو
|
شکلات - ایران - تهران-عزیزم-->> روزبرفی همون-->> دختراریایی,فلفل قرمز,............هستند گویا مارکوپولوتشریف دارند هرروزازسمنان ویزامیگیره به یکجاسفرمیکنه :)) |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
mehr461 - ایران - شیراز
|
سلام بازی الک دولک که خیلی بازی جزاب و فرح بخشی نبود. یه چیزی مثل کریکت امریکایی |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
Rooze barfi - پاراگوئه - آسونسیون
|
شکلات - ایران - تهران سلام عزیزم الهی که قربونت برم شما رو به یاد دورام گذشته ات انداختم آفرین منم ارزوی شما رو دارم کاشکی زمونه برگرده به دورانی که مدرسه میرفتیم منم دل تنگم آره کاملا درسته سنمو خوب گفتی امیدوارم که شما 1000 ساله شی عزیزم و هر چی از خدا میخواهی بهت بده عزیزم |
چهارشنبه 22 دی 1389 |
|
|
homa-ir - المان - هامبورگ
|
بازیهای سنتی هیچوقت ازیاد نمیرود . بلکه اشغال 31 سال ایران در چنگال اخوندها , وگرفتن خنده و شادی ازمردم موقتا نیست ولی باسرنگونی این دجالان دوباره مثل سابق چه حاجی فیروز قشنگ و چه بازیهای سنتی و چه. ورزش باستانی و... خواهدبرگشت |
پنجشنبه 23 دی 1389 |
|