ناگفته های خواهر شهلا جاهد از اعدام شهلا


ناگفته های خواهر شهلا جاهد از اعدام شهلا

سرنخ : همه چیز تمام شده است. روی پرونده‌ای که هشت سال لحظه به لحظه‌اش برای صفحه حوادث روزنامه‌ها خبر داغ بود، مهر قرمز رنگ مختومه خورده و برای همیشه باطل شده است. حالا یک هفته از اجرای حکم قصاص می‌گذرد. خانواده خدیجه جاهد که بیشتر مردم او را به اسم شهلا می‌شناسند، از خیلی وقت پیش اعلام کرده بودند که حرف‌های نگفته‌ای دارند اما هیچ وقت در طول این چند سال مصاحبه نکردند و حرفی نزدند. اما حالا درست بعد از اجرای حکم فرصتی پیش آمده تا درباره شهلا با خانواده‌اش صحبت کنیم. در کنار اظهارنظر‌های حقوقی و کارشناسانه‌ای که در این مدت در رسانه‌ها و روزنامه‌های مختلف مطرح شد، شنیدن حرف‌های خانواده‌ای که در تمام این هشت سال غایب بزرگ جلسات صلح و سازش بودند، می‌تواند جالب باشد.

یکی از خواهرهای شهلا قبول می‌کند درباره روزهای کودکی و همه چیزهایی که زندگی شهلا را تحت تاثیر قرار داد با سرنخ  گفت‌وگو کند. آنچه می‌خوانید حاصل دو ساعت گفت‌وگوی این نشریه با خواهری است که می‌گوید نه سال است که عزادار است. 
 
خانم جاهد با اینکه حکم اجرا شده است باز هم اصرار دارید که ناگفته‌های بسیاری وجود دارد؛ می‌شود درباره این ناگفته‌ها توضیح بدهید؟

بله. نه تنها من می‌گویم که ناگفته‌‌های بسیاری وجود دارد بلکه خود شهلا هم اعتقاد داشت که بی‌گناه است. دوست ندارم جوسازی کنم. می‌دانم حالا هر چیزی که بگویم علیه شهلا مطرح می‌شود اما دوست دارم این را از قول من اعلام کنید که ابهامات پرونده قتل هیچ وقت برای خانواده و خود شهلا برطرف نشد. علامت سوال‌های زیادی باقی‌مانده بود که هیچ پاسخ قانع‌کننده‌ای برای آنها پیدا نشد و بالاخره مرگ شهلا را رقم زد.

برای ما تعریف می‌کنید که چگونه در جریان حادثه قرار گرفتید؟

ما هیچ‌چی نمی‌دانستیم. شهلا سه روز بود غیبش زده بود. خب او پرستار بود. در خانه خانمی کار می‌کرد که او را مادر صدا می‌زد. اما سه روز بی‌خبر رفته بود و نمی‌دانستیم کجا رفته. حتی یادم است به یکی از دوستان همکارش گفته بود که به خانواده‌ام چیزی نگو. اگر خیلی اصرار کردند بگو که برایم یک مشکل کوچکی به وجود آمده که خودم حلش می‌کنم. از طرف دیگر چون پدرم به شدت شهلا را دوست داشت، غیبت او باعث شد بیشتر درباره‌اش تحقیق کنیم. خوب یادم هست که سومین روز غیبت شهلا بود که دوستش گفت او در اداره آگاهی است. نمی‌دانید چه حال و روزی داشتم. من و پدرم با هم رفتیم اداره آگاهی و برای اولین‌بار قاضی جعفرزاده را دیدیم. سوال و جواب‌هایی که آن روز بین ما رد و بدل شد آن‌قدر وحشتناک بود که هنوز هم یادآوری‌شان منقلبم می‌کند. تازه آنجا بود که فهمیدیم چه اتفاقی افتاده. می‌گفتند شهلا قتل کرده. شهلایی که آزارش به هیچ کسی نمی‌رسید، چطور ممکن بود آدم کشته باشد. خیلی روزهای بدی بود.

ناصر از کی وارد زندگی شهلا شده بود؟

من نمی‌دانم. هیچ کدام از اعضای خانواده این موضوع را نمی‌دانستند. غیبت‌های شهلا همه‌اش دلیل داشت. او به خاطر کارش بعضی شب‌ها به خانه نمی‌آمد. کارش معلوم بود. مادر - همان پیرزنی که شهلا ازش پرستاری می‌کرد- با مادرم تلفنی حرف می‌زد. در دادسرا بود که اسم ناصر محمدخانی را شنیدیم. شهلا از بچگی فوتبال دوست داشت. همه بازی‌هایی را که تلویزیون نشان می‌داد نگاه می‌کرد و مثل یک پسر از قواعد و قوانین بازی فوتبال سردرمی‌آورد. می‌دانستیم که پیگیر اخبار فوتبال است اما از حضور ناصر خبر نداشتیم. این جزو موضوعاتی بود که برای ما روشن نشد و زندگی مخفیانه شهلا و ناصر را هیچ وقت باور نکردیم.

چرا با وجود این همه دلیل و مدرک نتوانستید این زندگی مخفیانه را باور کنید؟

چون من خواهرم را می‌شناسم. او بسیار مستقل بار آمده بود. ببینید، بر فرض که گفته‌های شما درست باشد. شهلا کسی نبود که بتواند آدم بکشد. این هشت سال همه از جزئیات قتل گفتند. از تکه‌تکه شدن زنی که بی‌گناه کشته شد و همه هم شهلا را متهم ردیف اول مطرح کردند. اما هیچ وقت این نکته را باز نکردند که شهلا نمی‌توانست آدم بکشد. او نه دلش را داشت و نه جسارت انجام چنین کاری را. او خانواده‌اش را دوست داشت و برای اینکه پدرم عذاب کمتری بکشد و خانواده‌اش در مشقت نباشند اعتراف کرد.

اما او با ریزترین جزئیات، صحنه قتل را بازسازی کرد. فیلم بازسازی صحنه را دیده‌اید؟

بله اما هیچ وقت باورش نکردم. شهلا دختر باهوشی بود و طوطی وار چیزهایی را به زبان می‌آورد و عکاس‌ها هم از او عکس می‌گرفتند.

از روزهای اولیه دستگیری‌اش بگو؟

روزهای سختی بود. شهلا عموما ممنوع‌الملاقات بود. من و پدرم هر روز صبح یا اداره آگاهی بودیم یا می‌رفتیم خیابان وزرا تا درباره‌اش خبر بگیریم. من همین‌جا از دستگاه قضا تشکر می‌کنم چون هیچ وقت به ما بی‌احترامی نکردند. با اینکه از تک‌تک اعضای خانواده ما بازجویی کردند اما هیچ وقت به ما بی‌احترامی نشد. ادعاهایی را که درباره شهلا و روابط پنهانی‌اش با ناصر مطرح می‌شد هیچ وقت قبول نکردیم. من حتی ناصر را تا قبل از اولین جلسه دادگاه ندیده بودم.

یک سوال که برای من مطرح است اینکه که چرا شما در هیچ کدام از دادگاه‌های شهلا حضور نداشتید؟

باور کنید به خاطر خانواده سحرخیزان بود. آنها داغدیده بودند. ما نمی‌خواستیم کاری بکنیم که خدایی نکرده داغشان تازه شود. همان اوایل پرونده همکارهای شما و خبرنگارهای زیادی دنبال ما آمدند و با ما مصاحبه کردند اما متاسفانه همه چیز را برعکس جلوه دادند. شهلا هیچ وقت توی زندگی‌اش سیگار نکشید، او حتی از بوی سیگار هم متنفر بود اما طوری جلوه داده شده بود که انگار این کارها از او برمی‌آید. دعواهای خانوادگی ما هم که بعضی از روزنامه‌ها درباره آنها نوشته و گفته بودند که در خانه ما همیشه دعوا و مرافعه وجود داشت،‌ واقعیت نداشت. در و همسایه هنوز هم باورشان نمی‌شود که همچین اتفاقی برای ما افتاده است. شهلا مهربان و دلسوز بود. درست است که یک اشتباهی کرده و وارد زندگی لاله و ناصر شده بود اما قسی‌القلب نبود.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

هیچ‌چی، او بیشتر اوقات ممنوع‌الملاقات بود تا اینکه اعتراف کرد و صحنه بازسازی شد. هفته بعد رفتیم دیدنش. من و پدرم با هم رفتیم. می‌گفت که خسته شده. از صبح تا شب یکریز سوال و جواب‌های تکراری. پدرم گریه می‌کرد. شهلا لاغر شده بود. مدتی بعد هم که دادگاه تشکیل شد و او به زندان افتاد.

زندان زیاد به دیدنش می‌رفتید؟

بله هر هفته. البته در یک دوره زمانی کوتاهی من نمی‌توانستم بروم اما مادر و خواهر و برادرهایم زیاد به ملاقاتش می‌رفتند. وقتی او در زندان بود روزنامه‌ها درباره پرونده‌اش مطلب می‌نوشتند، من تیتر روزنامه‌ها را تلفنی برایش می‌خواندم و در جریان امور قرارش می‌دادم. دوست نداشت در مرداب بی‌رمق زندان بمیرد. همیشه سرزنده بود. به ما امید می‌داد. آن وقت‌ها هم که پیش ما بود و هنوز هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نیفتاده بود، یکجا بند نمی‌شد. عاشق طبیعت و گشت و گذار بود. برای همین هم بچه‌ها و اعضای خانواده خیلی دوستش داشتند. رابطه بین خواهر و برادرها با شهلا هم علی‌رغم تصوراتی که مطبوعات آن دوران برای مردم ایجاد کرده بودند، خیلی خوب بود و هست.

چرا هیچ وقت برای جلب رضایت خانواده لاله پیشقدم نشدید؟

وقتی اعتقاد داشتیم که خواهرمان بی‌گناه است چرا باید التماس می‌کردیم؟ ببینید، من روزنامه‌خوان پدرم بودم و همه اتفاقات و گزارش‌ها را برایش می‌خواندم. شهلا مرتب از زندان با من تماس داشت. او خودش هیچ وقت به ما اجازه نداد برای جلب رضایت و بخشش به سراغ خانواده سحرخیزان برویم. این اواخر وقتی مطمئن شدیم که قرار است شهلا به دار آویخته شود، تصمیم گرفتیم برای جلب رضایت خانواده لاله تلاش کنم. من چون خواهر بزرگ‌تر بودم، قدم پیش گذاشتم اما هیچ شماره تلفن و نشانی‌ای از خانواده لاله نداشتیم. من با مشکلات بسیاری بالاخره توانستم شماره تماسشان را پیدا کنم اما هیچ وقت روی آن را نداشتم که به خانه‌شان زنگ بزنم. شهلا اشتباه کرد که وارد زندگی ناصر شد اما باور من این است که او قاتل نیست. همان روزها به شهلا گفتم که بگو ببخشید و غلط کردم. گفتم که خانواده سحرخیزان داغدیده هستند و اگر این حرف‌ها را بزنی آرام‌تر می‌شوند و اعلام رضایت می‌کنند اما او قبول نکرد. می‌گفت که چون قتلی انجام نداده، درخواست بخشش نمی‌کند. می‌گفت که خانواده لاله نمی‌توانند او را تحمل کنند و فقط با قصاص اوست که آرام می‌گیرند. برای همین بود که با آنها تماس نگرفت و درخواست بخشش نکرد. انگار شهلا از مرگ نمی‌ترسید.

این اواخر حال و هوایش چگونه بود؟

شهلا توی زندان عذاب می‌کشید. کسی که یکجا بند نمی‌شد، حالا در یک زندان محبوس شده بود و نمی‌توانست کاری کند. سراغ پاتوق‌هایی که قبلا آنجا خاطره مشترک داشتیم را زیاد می‌گرفت. شعر می‌گفت و شعر می‌خواند. او عاشق خرید کردن بود. لباس زیاد می‌خرید. یک کمد لباس از او به یادگار مانده است. وقتی به ملاقاتش می‌رفتیم، هیچ وقت حرف زندان را نمی‌زد. از اتفاق‌هایی که داخل بند برایش می‌افتاد هیچ‌وقت تعریف نمی‌کرد. ولع شنیدن داشت. امیدوار بود که بعد از هشت سال تحمل عذاب، بالاخره یک اتفاقی برایش می‌افتد و نجات پیدا می‌کند اما دقیقا مرگ برایش رقم خورد و همه‌چیز این‌گونه پایان یافت. ما حق نداشتیم چیزی برایش ببریم به جز لباس. خب این از قوانین بود و باید به آن احترام می‌گذاشتیم اما هر وقت می‌رفتیم ملاقات، حسابی از ما پذیرایی می‌کرد. توی این سال‌ها، ما هر روز عزادار بودیم، هم برای لاله که بی‌گناه کشته شد و هم برای شهلا که بالاخره قصاص شد.

آخرین‌بار چه زمانی او را دیدید؟

ساعت چهار بعدازظهر سه‌شنبه؛ یعنی یک روز قبل از اعدام. شنیده بودیم که قرار است روز بعدش، حکم قصاص شهلا اجرا شود و این آخرین‌باری بود که او را می‌دیدیم. روز سختی بود. وقتی شهلا را روبه‌رویمان دیدیم، می‌خندید اما نگران بود. من با شهلا بزرگ شده بودم. خواهرم را می‌شناختم. چشم‌هایش نگران بود. تا ساعت هفت آنجا بودیم. شهلا با همه تک‌تک حرف زد.

گفت گریه نکنیم. لباس‌هایش را بپوشیم و نگذاریم داخل کمد خاک بخورند. همه جهیزیه‌اش را به برادرزاده‌ام بخشید. آخر وقتی خانه بود و سر کار می‌رفت، هر ماه چیزی برای جهیزیه‌اش می‌خرید و کنار می‌گذاشت. او 4 هزار متر زمین هم در شهریار داشت. زمینش را به مادرم و برادرزاده‌ام بخشید و خواست بین هم تقسیم کنند. آن روز شهلا می‌خندید اما لبخندش نگران بود. گفتم شهلا حرف بزن. اگر چیزی می‌دانی بگو اما فقط سکوت کرد. برای همین است که می‌گویم او با اسرار زیادی رفت.

چرا رابطه‌اش با برادرزاده‌تان خوب بود؟

چون شهلا در حقش مادری کرده بود. بعد از فوت برادرم، بچه‌اش با ما زندگی می‌کرد. شهلا بزرگش کرد. حالا هم شباهت بسیار زیادی به شهلا دارد.

این اواخر با خانواده سحرخیزان ارتباط نگرفتید؟

چرا، من تماس گرفتم اما راضی به صحبت نشدند. تماس گرفته بودم که از آنها بخواهم شهلا را ببخشند؛ اینکه گذشت کنند و به خواهرم فرصت زندگی دهند اما آنها همه چیز را به پای چوبه دار موکول کردند.

از وکیل پرونده خواهرتان نخواستید برای گرفتن رضایت تلاش کند؟

آقای خرمشاهی همه تلاششان را کردند تا از هر راهی که امکان داشت برای شهلا بخشش بگیرند. اما ناراحتی‌ای که در دل بازماندگان لاله بود خیلی عمیق بود. البته هنرمندها و ورز‌شکار‌ها و مسوولان قضائی و واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی هم برای جلب رضایت اولیای دم تلاش زیادی کردند که از همه آنها سپاسگزاریم.

شهلا تا چه مقطعی تحصیل کرده بود؟

دیپلم داشت اما یک دوره بهیاری هم گذرانده بود. مدرک معادل فوق دیپلم داشت، توی زندان هم مکاتبه‌ای روان‌شناسی می‌خواند. کارهای ثبت‌نامش را من انجام می‌دادم و او درس می‌خواند و امتحان می‌داد. یک ترم دیگر درسش تمام می‌شد. اگر زنده می‌ماند به زودی درسش تمام شده بود و این خیلی خوشحالش می‌کرد. شهلا شعر هم می‌گفت.

قصد ندارید اشعارش را جمع‌آوری کنید؟

یکی از دوستانش این کار را انجام می‌دهد. کسی که همبندی شهلا بود و در زندان همدمش به شمار می‌رفت.

روز اجرای حکم حضور داشتید؟

بله. همه اعضای خانواده بودند. از چند ساعت قبل پشت در زندان اوین بودیم. ما ساعت چهار بعدازظهر روز قبل از اعدام تا هفت به ملاقات شهلا رفته بودیم. ملاقات که تمام شد، آمدیم خانه و بعد ساعت 12 دوباره رفتیم.

 وقتی خانواده سحرخیزان با یک پژو سفید رنگ آمدند تا در زندان باز شود و آنها بروند داخل، حس عجیبی داشتم. قبل از اینکه آنها وارد زندان شوند، به آنها خیلی اصرار کردیم. قسمشان دادیم که شهلا را ببخشند. مادرم ضجه می‌زد و التماس می‌کرد. اما خب هر چه تلاش کردیم نتیجه‌ای نداشت و انگار راهی برای نجات شهلا باقی نمانده بود. ولی شهلا همیشه در قلب ما زنده است.

آلبوم خاطرات  

 

شهلا در سه سالگی  

 

    او در دوره راهنمایی یکی از بهترین دانش آموزان مدرسه بود

 

    شهلا  در سنین نوجوانی به فوتبال علاقه مند شد همین بهانه آشنایی او با ناصر بود  

 

به گفته خواهرش، شهلا عاشق مسافرت بود

ایران بانو - ایران - تهران
من نمیدانم چرا در طی این هشت سال هیچ کس مطلبی از لاله سحر خیزان در روزنامه ها و مجلات نمی نویسد .چرا هیچ کس نمیگوید که لاله فدای صداقتش و درستییش به مردی شد که به او خیانت کرد .ما همه عادت کرده ایم که مجرم را بی گناه جلوه دهیم .شهلا یا خدیجه هر نامی که میخواهد داشته باشد طناب دار را زمانی به گردن خود انداخت که با ناصر محمد خانی رابطه پیدا کرد . ایا خواهر شهلا هیچ وقت از خود سوال کرد که با پول پرستاری چگونه شهلا چهار هزار متر زمین خریده است بعد از عمر جان کردن هنوز هستند کسانی که یک چهار دیواری پنجاه متری از خود ندارند بعد یک پرستار چهار هزارمتر زمین از خود ..زنانی که خود فروشی میکنند و جسمشان را به یک شب میفروشند هزار بار شرف دارند به زنانی که با مرد زن دار رابطه پیدا میکنند و این رابطه را ادامه میدهند. ..ای کاش این مطبوعات و روزنامه یک مقدار در کار خود صداقت داشتند و مطالب را صادقانه می نوشتند و یایک بار هم که شده از خانواده لاله مطلبی درج میکردند .گرچه این اعدامها برای ما درس عبرت نمیشود
دوشنبه 29 آذر 1389

sanaz2011 - ایران - تهران
ایران بانو -ایران - تهران . شما چطور این رو می گید که کار یک فاحشه از کار شهلا که به طور شرعی با محمدخانی زندگی می کرده صحیح تره . احتمالا شما به شوهرتون حساس هستید و از این جنبه این حرف رو می زنید . من نمی خوام کار شهلا رو که اگه انجام داده باشه تایید کنم ولی به نظر من ناصرمحمدخانی مقصر اصلیه . چه دلیلی داره که ایشان کلید منزلش رو به شهلا بده ؟ یا کارهای توی خونه ی خودش رو به شهلا توضیح بده ؟ کاری کرده بود که شهلا به زن اولش حساسیت کامل پیدا کرده بود .
دوشنبه 29 آذر 1389

پسر کرد ایران زمین - ایران - تهران
هر چند تا حد بسیار زیادی شواهد نشان می دهد خانم جاهد قاتل هستند اما با اعدامش بغض گلویم را گرفت. عجب خانواده مغرور و احمقی داشته اند که این هشت سال هیچ تلاشی برای رضایت انجام نداده اند. هر کس دیگر جای اینها بود در خانه اولیای دم را از پاشنه در می آورد
دوشنبه 29 آذر 1389

mehraeen - ایران - تهران
جناب ایران بانو :. شهلا حکمش اعدام بود و در این شکی نیست . ولی او چوب روزنامه های زرد و همینطور معروفیت ناصر محمدخانی را خورد . اگر بجای محمدخانی یک شخص غیر معروف بود ، این همه حساسیت بوجود نمیامد و روزنامه های زرد داغ خانواده لاله را شعلور نمیکردند . آنها آنقدر از شهلا بت ساختند که لاله فراموش شد و همین کینه خانواده لاله را بیشتر کرد . وگرنه همه چی بی سروصدا انجام میشد و شایدم شهلا بخشیده میشد. ولی نقش ناصر محمدخانی که زن و بچه داشت ، در اینجا فراموش شده . ایا او بی گناه بود؟؟؟؟ بخشی از طناب دار باید بر گردن او انداخته میشد. گناهکاری که خود خواستار اشد مجازات برای شهلا بود. خیلی خنده دار و مسخره هست
دوشنبه 29 آذر 1389

bahram-freedom - ایران - تهران
ایران بانو - ایران - تهران - چرا به این راحتی قضاوت میکنی؟! قضات دادگاه های ایران که عادل هم نیستند بعد از 8 سال شک داشتند و حکم قطعی ندادند, شما با خوندن یک مصاحبه براحتی قضاوت می کنی؟ کی گفت زمین رو با پول پرستاری خریده شاید بهش ارث رسیده باشه یا هر چیز دیگه ای. کاش این قدر راحت در مورد آدمها قضاوت نمی کردیم.
دوشنبه 29 آذر 1389

sorosh.van - ترکیه - وان
خانم ایران بانو شاید لاله مثل شهلا خوشگل نبوده گه ناصر بهش خیانت کرده اما نباید شهلا رو اعدام میکردن ترکیه وان
دوشنبه 29 آذر 1389

darya1jp - ژاپن - توکیو
این حرفها گفتنش الان چه فایده داره?
دوشنبه 29 آذر 1389

1983 - ایران - تهران
ایران بانو - ایران- تهران . با شما کاملا موافقم
دوشنبه 29 آذر 1389

sanamirani - هلند - آمستردام
ایران بانو - ایران - تهران منم با نظر شما موافقم ولی توی پرونده شهلا خیلی از چراها وجود داشته و داره که بهشون جواب داده نشده برای همین خیلی از مردم از جمله خود من می گم که شهلا بی گناه بوده...عشق آدم کور و کر می کنه شما نمی تونید شهلا را متهم کنید که چرا عاشق شده...شهلا به خاطر عشقش جونشو از دست داد ولی کاش طرف مقابلش ارزششو داشت.. متهم اصلی ناصر محمد خانی هوس باز است. به قول فروغ: بخدا غنچه شادی بودم...دست عشق آمد و از شاخم چید...شعله آه شدم, صد افسوس.....
دوشنبه 29 آذر 1389

a persian - سوئد - استکهلم
شهلا نمی‌توانست آدم بکشد. او نه دلش را داشت و نه جسارت انجام چنین کاری را. او خانواده‌اش را دوست داشت و برای اینکه پدرم عذاب کمتری بکشد و خانواده‌اش در مشقت نباشند اعتراف کرد.....اگه پدرش رو دوست داشت . بهش احترام میذاشت بجای اینکه اعتراف به کار نکرده بکنه باید مثل یه انسان شریف زندگی میکرد نه اینکه مثل یه زالو به زندگی یه زن دیگه بچسبه....اره بنده خدا اصلا جسارت نداشت فقط کم مونده بود توی دادگاه هاش قضات رو بخوره!!! جالبه خواهر گرامیشون میگن رابطه خواهرشون با ناصر رو قبول ندارن.شما اگه ناگفته ای داشتین تو این 8 سال می گفتین الان دیگه خواهرتون رفته زیر خاک و به مدد نشریات هم تبدیل به یه فرشته پاک شده دیگه برای چی تلاش می کنین؟ شهلا اونقد خودخواه و خودسر بود که هیچ وقت از این خانواده داغدار عذرخواهی نکرد چون میگفت قتل رو انجام نداده.اول اینکه اگه قتل نکرد بیخود قبول کرد دوم اینکه حتی اگه قاتل نبود بخاطر بهم ریختن زندگی لاله باید از این خونواده عذرخواهی میکرد! .
دوشنبه 29 آذر 1389

ایران بانو - ایران - تهران
تمام دوستان عزیزی که پاسخ گوی مطلب من بودید من نگفتم که فاحشه بودن خوب است اما صیغه بودن هم کم از فاحشه گی نیست این کلاه شرعی است که به سر خود میگزاریم وگرنه در هیچ ایین و مذهبی به جز اسلام این کلاه شرعی گزاشتن وجود ندارد ..در گناهکار بودن ناصرمحمد خانی که هیج شکی وجود ندارد چرا که با داشتن همسری زیبا و داشتن دوپسر با زنی دیگر برای گذراندن اوقات تفریح با شهلا بوده برای اینکه بتواند تریاک خود را با خیال راحت در خانه ایی دیگر بکشدو مزاحمی نداشته باشد و دادن کلید خانه اول خود به شهلا که گناهی بزرگتر است و حتما گفتن مسایل بسیار خصوصی که حسادت شهلا را بیشتر نسبت به لاله کرده. عذاب وجدان همیشه همراه ممد خانی است چرا که به عنوان یکی از اولیای دم میتوانست ببخشدحتی بخاطر شبهاییکه با شهلا بود این مردانگی و غیرت نداشته ورزشی را از خود بروز میداد و شهلا را عفو میکرد.
دوشنبه 29 آذر 1389

ایران بانو - ایران - تهران
فیلمهای شهلا را تماما ببینید حتی اونجاییکه لکه خون را که ماموران اگاهی نفهمیده بودند او نشان انها داده در یکی از فیلمها که به راحتی میگوید او را کشتم اما بعد نقش عوض میکند و میگوید نه ابلیس بود که این کار را کرد .تمام قاتلین و ادمکشان نمیخواهند ادم بکشند اما در لحظه اییکه کنترل خود را ازدست میدهند این کار را انجام میدهند .زمان درد از دست دادن هردو شهلا و لاله را کمتر میکند همان طور که الان خانواده لاله مثل روز اول نیستند خانواده شهلا هم از دست دادن او رابه مرور زمان غمش را کمتر حس میکنند مطبوعات میخواهند طوری وانمود کنند که کار شهلا اشتباه نبوده و امثال شهلا که کم نیستند در جامعه ما را بیگناه جلوه دهند من میکویم شهلا گناهکار است چرا که با ممد خانی با وجود دانستن متاهل بودن او با او رابطه داشت
دوشنبه 29 آذر 1389

sepehrazadi - ایران - تهران
آینده به بیگناهی او حکم خواهد داد . افسوس که کشتنتش
دوشنبه 29 آذر 1389

sara_k - ال - ال
خدا بیامرزتش اما چق. در ساده باید التماس میکرد ازادش کنند ال
دوشنبه 29 آذر 1389

khashayar5984 - مالزی - کوالا لامپور
مگه میشه بدونی خواهرت بی گناهه و اعدام میشه بعد به احترام خانواده مقتول نری دادگاه. یه چیزی بگو به عقل جور در بیاد. اون که رفت زیر خاک حالا تو پیدات شده مصاحبه کنی و معروف شی و حالش وببری. همگیتون کلاشین.
دوشنبه 29 آذر 1389

porharfi - هلند - آرنم
من با شهلا بزرگ شدم .خواهرم را میشناختم!!......(پس چگونه ست که از. وجود ناصر بی خبر بودی؟؟...عشق و ازدواج موضوعی ست که از کسی. که میشناسیش پنهان بمونه!!..از اون گذشته با خواهرت بزرگ شدی و. در دادگاهش حضور نداشتی؟.اگه بگویی نمیدانستم شهلا کلید ِ خونه ناصر رو داشته ..این قابل پذیرشه اما ..باقیش ؟؟"کمتر فیلم در آن سرزمین بازی کنید!")
دوشنبه 29 آذر 1389

hasti.farzin - ایران - تهران
قتل، کلمه منحوسی است.. مثل جنگ. آنکه زمینه قتل را فراهم می‌‌کند مثل زمینه‌ساز جنگ، نفرت برانگیز است. آنها که برای باز کردن روزنه‌ای برای زندگی شهلا در آن سحرگاه سرد پاییز، به محوطه بیرون زندان اوین رفته بودند، خود هم می‌دانستند که دیگر امیدی به زندگی این زن بخت برگشته نباید داشته باشند؛ اما آنها آنجا بودند چون ضمیر ناخودآگاهشان چنین دستور داده بود. مریلا زارعی یکی از افرادی بود که با امید به زندان رفت و 6 صبح، ناامید به خانه بازگشت. او هیچ تعهدی به شهلا نداشت؛ اما در برابر حس انساندوستی خودش متعهد بود و برای ارضای همین حس بود که ساعت 4 بامداد به محوطه بیرون زندان رسید. او و همه آنها که با احساسات پاک انساندوستانه به پای مادر لاله افتادند، فقط می‌خواستند راهی باشند برای ادامه زندگی شهلا؛ اما سرنوشت، نوشته شده بود.
دوشنبه 29 آذر 1389

hasti.farzin - ایران - تهران
شهلا اعدام شد تا رمز و راز این پرونده که پس از 8 سال به هیچ نقطه معینی نرسیده بود، با خود او دفن شود. این زن، به خواسته عشق ابدی‌اش که می‌خواست بعد از گذشت یک سال، پرونده قتل همسرش دارای متهمی شماره یک شود، پذیرفت که قتل کرده؛ غافل از آنکه خود، مقتول بود. او مقتول عشقی بود که بی دلیل پایه‌گذاری شده بود؛ اما کیست که نداند عشق را نمی‌توان به افسار کشید؟.
دوشنبه 29 آذر 1389

novid - بلژیک - انتورپن
خواهر شهلا جاهد:من همین‌جا از دستگاه قضا تشکر می‌کنم چون هیچ وقت به ما بی‌احترامی نکردند. خواهر شهلا جاهد: وقتی اعتقاد داشتیم که خواهرمان بی‌گناه است چرا باید التماس می‌کردیم؟واقعا که انسانی‌ پوچ و بی‌ ارزشی هستی‌ چطور وقتی‌ میدونی که خواهرت بیگناه اعدام شده از دستگاه قضایی که حکم اعدام خواهر بیگناهت(البته به گفته خودت) رو صادر کرده به خاطره اینکه بهت احترام گذاشتن تشکر کنی‌.(در هر صورت اعدام کار درستی‌ نیست) کاری که شهلا کرده از روی جنون انی‌ بود ولی‌ کاری که خانوادهٔ سحر خیزان از روی فکر و تعمد شهلا قاتل خانوادهٔ سحر خیزان قاتلان قاضی قاتل و حتا منی‌ که با اعدام موافقم.
دوشنبه 29 آذر 1389

hasti.farzin - ایران - تهران
شهلا ندانسته و ناخواسته شیفته مردی شد که نه میزان عشق او را می‌دانست و نه به اندازه او عشق را درک می‌کرد. ناصر، در میدان سبز فوتبال، شعبده‌بازی قهار بود؛ اما بیرون از زمین، نه شعبده می‌دانست، نه معجزه و نه عشق. چه در برابر او و چه در برابر لاله که همسر اول و اصلی‌اش بود. لاله، بی‌گناه کشته و شهلا هم به دار آویخته شد. دو زن نابود شدند تا مردی که همه چیز را برای خود می‌خواست، بدون دغدغه و مزاحم، باز هم اجازه زندگی بیابد. این فرجام زندگی زنی بود که همه عشقش را در فرزندانش می‌دید و پایان تلخ زندگی زنی دیگر که همه رویاهای کودکی و عشق جوانی‌اش را به پای مردی ریخت که او را تنها برای انجام امور شخصی‌اش می‌خواست.
دوشنبه 29 آذر 1389

hasti.farzin - ایران - تهران
فوتبال، شهرتی در دل خود دارد که سیاستمداران هم آرزوی آن را دارند.. و پای این دو زن، هر دو به دلیل فوتبال به زندگی این جادوگر فوتبالی باز شد و هر دو نفر هم به خاطر فوتبال کشته شدند.. و این، شاید بزرگترین درس برای همه دخترانی بود که فوتبال را و همه عناصر درون آن را عاشقانه دوست دارند، فوتبالیست‌ها را پاک و معصوم می‌پندارند و همه فرصت‌های واقعی زندگی‌شان را برای به دست آوردن لحظه‌ای با فوتبالیست‌ها به آتش می‌‍کشند. دخترانی که شهلا، یکی از آنها بود؛ اما حالا در میان آنها نیست.
دوشنبه 29 آذر 1389

Kili_patilaki - قطر - دوحه
خدا رحمتش کنه. خیلی باهاش بد کردند.
دوشنبه 29 آذر 1389

فراز_نروژ - نروژ - تونسبرگ
ایران بانو - ایران - تهران. خانم گرامی حرف شما درست است و کار محمدخانی و شهلا کار درستی نبود.اما مجازات این رابطه اگر طناب دار بود باید گردن ناصر هم انداخته میشد. جدای از این، مطلب من به شما اینست که من و شما قاضی نیستیم. میتوانیم نظرمان را بگوییم اما نمیتوانیم حکم بدهیم.
دوشنبه 29 آذر 1389

mellita - کردستان عراق - اربیل
چه ناصر قاتل باشه یا شهلا حق جفتشوون اعدام بود, خوب چرا ناصر زنش رو طلاق نمیداد و نمیرفت با زن مورد علاقه اش ازدواج کنه بهتر از این نبود که اون بیچاره رو کشتن. خاک برسر همه مرداى بى وفا و زنایى که وارد زندگى زن دیگه اى میشن, مگه قحطى شوهره.
دوشنبه 29 آذر 1389

pesar shoja - استرالیا - استرالیا
شهلا که اعتراف کرد محمد خانی بهش گفته بودتو به دروغ اعتراف کن بعد من رضایت میدم و اونم که گول خورد و ناصر هم باش از قتل بیرون شد. خانواده شهلا هم دنبال بخشش نرفتند چون اگه میرفتند یعنی خترشان اونو کشته. حرکات شهلا هم در زندان نشانگر اون بوده که شخصی خوب و دلسوز واسه زندانیان بوده. بس این زن با توجه به خصوصیات اخلاقیش نمی تونسته ادم کش باشه
سه‌شنبه 30 آذر 1389

red.boy - ایران - تهران
خانم شهلا جاهد ( خدا بیامرز) خودش به قتلی که انجام داده معترف بود و تمام مراحل جنایت را شرح داد و بازسازی کرد. اون حتی از خون پشت تشک روی تخت مقتول خبر داشت و موقع بازسازی صحنه تشک را برگردوند و لکه های خون رو به ماموران نشون داد. این پرونده 8 سال طول کشید. فکر نمیکنم حقیقتی پنهان مونده باشه. ایشون قاتل بودن و به سزای عمل خودش هم رسید مثل خیلی از کشورهای دیگه که قاتل رو اعدام میکنن مثل امریکا. درضمن اقای محمدخانی از بهترین های فوتبال ایران بودن. امیدوارم بتونن دوباره به فوتبال برگردن این بار در عرصه مربی گری.
سه‌شنبه 30 آذر 1389

mohsen_raja - ایران - تهران
{من و پدرم هر روز صبح یا اداره آگاهی بودیم یا می‌رفتیم خیابان وزرا تا درباره‌اش خبر بگیریم. من همین‌جا از دستگاه قضا تشکر می‌کنم چون هیچ وقت به ما بی‌احترامی نکردند. با اینکه از تک‌تک اعضای خانواده ما بازجویی کردند اما هیچ وقت به ما بی‌احترامی نشد.}...............این حکایت ملتیه که از حق و حقوقش بی‌خبره، این حکایت ملتیه که نمی‌دونه که بقول خودش، دستگاه قضا حق بی‌احترامی به متهم رو هم نداره چه برسه به خانواده متهم! این حکایت ملتیه که هرچی به سرش بیاد حقشه!
سه‌شنبه 30 آذر 1389

zhaleh_r - آمریکا - ساکرامنتو
من فکر میکنم که ناصر محمد خانی هر دو زن بیچاره را قربانی کرد که به سومی برسه مخصوصا که خرج توی ایران سنگینه و داشتن 2تا زن اونم زن هایی که تکراری شدن!! یه نمه خرج کردن براشون زور داره دیگه!!!خلاصه که زن اول و با جاقو کشتن, زن دوم به دار اویخته شد, زن سوم!!!خدا به دادت برسه !!! اگه نخورتت حتما پوستتو میکنه توش کاه میریزه میزنه به دیوار که درس عبرت بشی واسه زن چهارم به بعد,خود دانی
سه‌شنبه 30 آذر 1389

zhaleh_r - آمریکا - ساکرامنتو
حالا تکلیف ناصر چی میشه؟کی بریم خواستگاری؟به جای دعوا و اینکه کی مقصربود یکمی به فکر ناصر باشین اخه............! . جوون مردم الان ناراحته یک وقت کار دست خودش میده!. به نظر شما کی میتونه باشه؟این زن خوش بخت کیه؟زامبی؟زن عنکبوتی؟سوپر زن؟اسم فیلمشو چی بزاریم؟زن در کلبه متروک اسم خوبیه؟
سه‌شنبه 30 آذر 1389

abay77 - المان - فرانکفورت
این عکس آخر تو بلوار بندرانزلی گرفته شده
سه‌شنبه 30 آذر 1389

khan.dadashh - ایران - تهران
بچه ها ببخشید چرا ناصر محکوم نشد؟. تا اونجا که من اطلاع داارم باید اجازه پدر دختر رو برای صیغه می گرفتن. مگه اینکه دختر باکره نباشه . شک داارم که صیغه بوده
سه‌شنبه 30 آذر 1389

fadayeiran - ایران - تهران
هر زنئ که با مرد زن دار رفیق میشه از هر چه فاحشه است فاحشه تر است .......وهیچ توجیهای برای ان وجود نداره جز هرزگی ...
سه‌شنبه 30 آذر 1389

ایران دوست - ایران - تهران
red.boy - ایران - تهران. اولا که فا حشه اصلی در این پرونده ناصر محمد خانی است و بس! طرف زن داشته یک بس سیر تریاک کشیده رفته یک زن دیگه را صیغه کرده باعث بیچاره شدن دو تا زن شده و حالا هم همه به این تریاکی بدهکار شدند !این تمام فوتبالیستهامون را هم تریاکی میکنه و بعد هم میگه من نکردم اونها من را تریاکی کردند و اشد مجازات تقاضا میکنه عوضی!. ثانیا شما خودت میبری و میدوزی و بعد هم حکم را بیرون دادی که شهلا البته قاتل است!اگر شهلا قاتل بود که به سزای اعمالش رسید که البته شبهات زیاد بود اگر هم بی گناه رفت بالای دار گناهش به گردن شما چون شما مطمینی که قتل کرده!
سه‌شنبه 30 آذر 1389

hasti.farzin - ایران - تهران
در دادگاه عدل خدا گریزی نیست چه گناه کار بود چه نبود محاکمه اصلی نزد خداست پس زندگی جاوید ان دنیاست اینها به خیال خام خود شهلا را کشتند شاید با اعدام شهلا خداوند به او زندگی جاویدان ان دنیا را عطا کند. و ناصر او هم خواهد مرد چگونه خداوند عادل او را به سزای عمل ننگینش خواهد رساند پس دنیا دار مکافات است او با عذاب وجدان خواهد مرد مرگ ناصر محمد خانی کثیف ترین مرگ خواهد بود نصیحت من به ناصر هوس باز این است فقط اعتراف به حقایق مرد باش و اعتراف کن چون اینهایی که در دادگاه دنیایی هستند خودشان خیلی ها را بی گناه به دار مجازات اویخته اند و خودشان هم گناه کارند و منفورترینشان هم حاکم ایران و دولت منفورش است و کلیه سران مملکت فاسدند ایا با مرگ امسال شهلا ها مشکل فساد حل شد و ایران ودنیا پاک شد خدا می داند از ان اخوند گرفته تا نیروی پاک انتظامی همه فساد می کنند و خداوند عادل ناظر است . و
سه‌شنبه 30 آذر 1389

red.boy - ایران - تهران
ایران دوست - ایران - تهران _ به نظر میرسه ادم منطقی باشی. من هم قبول دارم ناصر خان زمینه قتل رو فراهم کرد. اول این که نباید خیانت میکر دوم این که کلید خونش رو داد دست خانم شهلا جاهد. ولی برای خانم جاهد(خدا بامرز) دلیل محکمه پسندی نبود که ادم کشی کنه. اگه کشته باشه.
سه‌شنبه 30 آذر 1389

nilofar_uk - انگلستان - لندن
آدم خوب نیست پشت سر مرده حرف بزنه. ولی حالا مجبور شدم که بگم. دختری که پدر ومادرش خبر نداشتند که یه زندگی خصوصی دیگه داشته. وبرای 3 روز هم غیبش زده. وجالبه که خانوادش هم نگرانش نشدند چون حتما بار اولش نبوده. اونوقت خواهرش میگه اون نمیتونه آدم بکشه. من زندگی خصوصیب اون رو با اون مرتیکه فوتبالیسته هرگز باور نکردم. بابا جمع کنید کاسه کوزتون رو. زدین دختر مردم روکشتید حالا هم دارین ازش یه بت میسازین و پرستشش میکنید. خاک بر سر ناصر محمد خانی و امثال اون. باید واسه اون هم 20 سال زندانی میذاشتن.
سه‌شنبه 30 آذر 1389

nilofar_uk - انگلستان - لندن
میدونی خانم شما چرا تو این چند سال نبودین. چون رونداشتین که بیایین بگین دختر..... شما وارد زندگی یه نفر شده و بعد هم اون بنده خدا روکشته. حالا هم اومدین فقط چرند بگین و داغ اون خانواده بیچاره رو بیشتر کنید. لعنت به تو محمد خانی.
سه‌شنبه 30 آذر 1389

nilofar_uk - انگلستان - لندن
من تمام دادگاههای علنی این پرونده رو بارها و بارها دیدم. صحنه سازی زمان قتل خیلی خیلی زیبا بررسی شد. حتی شهلا به نکته هایی اشاره کرد که پلیس از اونا بی خبر بود. حتی اگه خودش هم قاتل نباشه. زمان قتل اونجا بوده وهمه چیز رو از نزدیک دیده. پس اگه قاتل بوده که حقش اعدام بوده. اگه قاتل نبوده وفقط اونجا بوده چرا نگفته قاتل کیه؟. بازم حقش بوده اعدام بشه. خواهرش میگه اون از بوی سیگار بدش می اومد. پس چطور واسه محمد خانی تریاکمیخرید؟. اینوخودش صراحتا در دادگاه گفت. همه این حرفها هم چرته که زیر شکنجه اقرار کرده. دروغ محضه. لعنت به تومحمد خانی. اگه من قاضی بودم حتما واسه محمد خانی هم زندانی میبریدم. ... دین و اسلام که همه چی واسه این مردا آزاده.
سه‌شنبه 30 آذر 1389

nilofar_uk - انگلستان - لندن
fadayeiranایران -تهران. صد در صد باهات موافقم. ایران بانو ایران -تهران . صد در صد باهات موافقم. حالا خواهر اومده مشهور بشه تا یه خانواده دیگه رومثل خواهرش بدبخت کنه. چرا من که چند ساله دارمکار میکنم اونم با مدکدانشگاهی و تو یه اداره معتبر تا حالا نتونستم 10 متر زمین بخرم. اونوقت اون با حقوق پرستاری اون همه زمین خریده. ولی من نفهمیدم واسه چی هر ماه جهاز میخریده واسه خودش حتما میخواسته بعدا شوهر هم بکنه. در ضمن اگه زمین بهش ارث رسیده بو یا هر چیز دیگه ای خواهرش میگفت. حتما خودش خریده بوده
سه‌شنبه 30 آذر 1389

ایران دوست - ایران - تهران
nilofar_uk - انگلستان - لندن. خیلی جالب است!دوست عزیز و محترم چه ایرادهای عجیب غریبیی !چون شما نمیتونید زمین بخرید ولی اون توننسته پس به نظر شما این به این معنی است یا دزدی کرده یا از راه نادرست بوده!چون از بوی سیگار بدش میمده پس نباید برای اون عوضی تریاک میخریده!تریاک که نمیکشیده اون محمد خانی ازش استفاده میکرده میفرستادش تریاک بخره که اگر هم گرفتنش این شهلای بد بخت را بگیرند تا محمد خانی بیاد دادگاه بگه اصلا شهلا من را را هروینی کرد! از نظر شما مشکلی داره که یک دختر جهازی بخره؟؟؟با پول من وشما خریده؟؟؟محمد خانی با داشتن زن وبچه وارد زندگی یک زن بدون شوهر و مجرد شده شهوترانی و عیاشی را به ارامش زن و بچه هاش ترجیح داده با اطلاع به وضعیت حسادت زنها کلید خانه اش را در اختیار شهلا گذاشته به زن بیگناه و معصومش که به این کثافت اعتماد داشته خیانت کرده بعد ش هم با التماس و هزار نامردی به شهلا گفته تو اقرار کن من مییارمت بیرون و نهایتا به عنوان یک انسان نمونه و مظلوم و رنج دیده تقاضای اشد مجازاتی را کرد که خودش باعث و بانی بود!!!
چهار‌شنبه 1 دی 1389

Best Man - امریکا - ویرجینیا
از درون این پرونده حکم اعدام نمیتونه بیاد بیرون. مسئله پرونده پرمورد وناقص وضعیف جهت صدور حکم اعدام است و بس. /گر به تئاتری بودن قضیه اهمیت بدهید گول خواهیدخورد
چهار‌شنبه 1 دی 1389

raha1984 - المان - هامبورگ
بله این خانم مریم مقدس بودنند نه قتلی کردنند نه کنار خیابون وامیستادنند و نه سوار ماشین میشدند و شماره میگرفتتند و نه به این وسیله با محمد خانی اشنا شدنند ! اینقدر هم رابطه خانوادگیشون خوب بوده با فامیلشون که اونها نه خبر داشتند رابطه ای با این اقا دارنند و خونه زندگی و پدر خانواده فکر میکردنند ایشون سر کار هستند هفته ها و ماها !!احمقانه ست !
چهار‌شنبه 1 دی 1389

nilofar_uk - انگلستان - لندن
ایران دوست ایران - تهران. من نگفتم با پول من زمین خریده ولی با وضعیت جامعه ایران خرید زمین کار سختیه. وهر کسی نمیتونه زمین بخره اونم 4000 متر. اونی که با محمد خانی زندگی میکنه واسه چی جهاز میخره. خواهرش ازش حمایت میکنه میگه اون از بوی سیگار بدش میاومد پس اگه این جوریه چرا واسه محمد خانی جایی روفراهم میکنه که اون تریاک بکشه. من مقصر 100 درصد رومحمد خانی میدونم که از این ماجرا فرار کرد. ولی اون هم به عنوان یه زن مقصره. نباید وارد زندگی اون میشد. و حالا که شد چرا اون روکشت. از شهلا یه بت نسازیدو بپرستیدش. یه کم هم به خانواده بیچاره سحرخیزان و اون 2 تا پسر بیچاره که با اون وضعیت مادرشون رو دیدن فکر کنید. خودتو جای پسر 8 ساله اون بذار. اونا تا آخر عمرش زندگیشون تباه شده چون مادرشون رو با اون وضعیت دیدن و همیشه جلو چشمشونه.
چهار‌شنبه 1 دی 1389

ایران دوست - ایران - تهران
nilofar_uk - انگلستان - لندن. دوست عزیز شما از کجا میدونی که شهلا 100% قتل کرده؟؟؟. ثانیا جوابگوی خانواده سحر خیزان باید محمد خانی باشه!اون که پدر این بچه ها بوده باید جوابگو باشه!!!باید به بچه ها بگه اگه عشق لاله سحر خیزان عشق واقعی بود (محمد خانی تو مصاحبه هاش میگه)پس چرا دنبال شهوت رانی و الواطی با یک زن دیگه بود!در اختیار گذاشتن کلید منزلی که در ان ناموس و زن وبچه شخص زندگی میکنند به معشوقه یعنی عالما و عامدا باعث تحریک و تسهیل وقوع جرم احتمالی شدن بخصوص زمانی که پای عشق و عاشقی و حسادت در کار باشد! خدا میدونه شاید محمد خانی دایما میگفته به همسرش علاقه نداره و.........در هر صورت همه چیز تمتم شد به غیر از عذاب وجدان برای محمد خانی
پنج‌شنبه 2 دی 1389

+1
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.