پسر معتاد به دست پدرش به قتل رسید
مرد مسنی بعد از اینکه نتوانست پسرش را از دام اعتیاد نجات بدهد، با او درگیر شد و او را به قتل رساند.
شامگاه 7 آذر امسال، مأموران کلانتری 140 باغفیض از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 در جریان خبر درگیری منجر به جرح در منطقه فرحزاد قرار گرفتند.
با حضور مأموران کلانتری در محل و بررسی مقدماتی مشخص شد درگیری منجر به جرح مربوط به درگیری میان پدر و پسری است که با حضور عوامل اورژانس در محل، پسر به هویت رضا.ع 31 ساله به بیمارستان انتقال و پدر وی به نام داوود 51 ساله نیز جهت انجام تحقیقات به کلانتری انتقال پیدا کرد.
یک روز از وقوع درگیری و انجام تحقیقات آغاز شده بود که مسئولان بیمارستان اعلام کردند رضا بر اثر شدت جراحات وارده، در بیمارستان فوت کرده است.
با اعلام خبر مرگ رضا، پروندهای با موضوع درگیری منجر به قتل تشکیل و با دستور شاهنگیان، بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، پرونده جهت رسیدگی تخصصی به اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ ارسال شد.
با آغاز تحقیقات کارآگاهان اداره دهم از متهم و دیگر اعضای خانواده وی مشخص شد رضا نزدیک به 10 سال به مصرف مواد مخدر از نوع کراک اعتیاد داشته و با وجود تلاش پدر و دیگر اعضای خانواده برای ترک مصرف مواد، همچنان بر مصرف مواد اصرار داشته و در روز حادثه نیز در حالی که متهم برای خارج کردن پسرش از محل مصرف مواد به فرحزاد مراجعه کرده، با رضا درگیر شده که این درگیری منجر به مجروح شدن رضا و در نهایت مرگ او شده است.
سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر ، گفت: با توجه به اظهارات صریح متهم این پرونده در خصوص ارتکاب قتل و تکمیل تحقیقات، پرونده جهت صدور دستور قضایی در اختیار مقام محترم قضایی قرار گرفته است.
داوود 52 ساله که کارمند بازنشسته یکی از ادارات دولتی و دارای 4 فرزند است، گفت: از سال 80 بود که از طریق دوستانم که پسرم نزد آنها کار میکرد متوجه رفتارهای مشکوک رضا شدم و با بررسی موضوع متوجه شدم که او به مصرف مواد اعتیاد پیدا کرده است. زمانی که موضوع را متوجه شدم، تمام زندگی بر سرم خراب شد و تصمیم گرفتم تا به هر شکل ممکن رضا را از اعتیاد نجات دهم.
وی افزود: چندین بار او را در کمپ ترک مواد بستری کردم و هر بار نیز پس از اتمام دوران درمان، بلافاصله برای او کار پیدا میکردم تا به علت بیکاری به سمت مواد مخدر نرود اما نمیدانم چرا رضا باز هم به سمت مصرف کراک گرایش پیدا میکرد.
داوود اضافه کرد: در سال 81 و پس از پایان طول درمان ترک اعتیاد، برای رضا یک مغازه موتورسازی در منطقه حسامالسلطنه کرایه کردم تا بهانهای برای کار نکردن نداشته باشد اما با وجود آن باز هم او هر روز بهانهای جدید می آورد و مدعی بود که من، سه دخترم را بیشتر از او دوست دارم و به همین علت و برای آنکه به او ثابت کنم که من میان فرزندانم هیچ تفاوتی قائل نمیشوم تصمیم به خرید خانه برای او گرفته و به همین علت در منطقه 30 متری جی یک واحد مسکونی خریداری کرده و حتی سند خانه را نیز به نام رضا تنظیم کردم تا دیگر بهانهای نداشته باشد.مدتی پس از خرید منزل و مشغول به کار شدن رضا در مغازه بود که بار دیگر وی بهانه آورد که قصد ازدواج دارد و به همین علت من و مادرش با انتخاب خانواده ای مناسب، دختر آنها را برای رضا خواستگاری کردم و حتی خودم شخصا به عروسم عنوان کردم که رضا دارای چه مشکلی است و از او درخواست کردم مرا در پاک نگه داشتن رضا کمک کند؛ حتی به عروسم نیز قول دادم که در این راه از هیچ کمکی، حتی کمک نقدی (با وجود آنکه برای رضا منزل شخصی خریداری کرده بودم) به آنها دریغ نخواهم کرد.
متهم گفت: پس از بازنشسته شدنم با خریدن یک تاکسی گذران زندگی می کردم تا اینکه بار دیگر رضا بهانه آورد که از کار موتورسازی خسته شده است؛ برای همین و با وجود آنکه میدانستم تمام حرفهای رضا بهانهای بیش نیست تاکسی را به نام رضا کردم تا شاید دیگر این آخرین بهانه رضا باشد.
داوود درباره طلاق عروسش گفت: با وجود آنکه به همراه عروسم تصمیم داشتیم تا به هر شکل ممکن مانع از گرایش رضا به سمت مواد شویم اما نمیدانم چگونه بود که تمام کارهای ما به بنبست میخورد تا اینکه عید امسال بود که عروسم به منزل ما آمد و گفت رضا مواد را به زندگی عادی ترجیح داده و به همین دلیل تلاشهای او و من هیچوقت به نتیجه نخواهد رسید؛ برای همین قصد دارد تا مسیر زندگی خود را از رضا جدا کند.
وی درباره روز حادثه گفت: به همراه رضا و همسرم به خیابان فرهنگ رفته بودیم تا برای رضا داروی ترک اعتیاد تهیه کنیم و قصد داشتم از آنجا به مطب روانشناس رفته تا رضا تحت مشاوره قرار گیرد. پس از خارج شدن از مطب روانشناس، به منزل بازگشتیم؛ در زمان ورود به داخل منزل متوجه شدیم که برادرم در داخل منزل منتظر ما مانده است.
داوود افزود: زمانی که موضوع مراجعه به روانشناس و تصمیم رضا برای ترک مواد را به برادرم گفتم، او نیز بلافاصله به رضا پیشنهاد داد تا به همراه او یک مغازه موتورسازی در هر کجا که رضا انتخاب می کند، باز کند و زمانی که رضا عنوان کرد مغازه مناسبی را در خیابان اقبال برای موتورسازی میشناسد، برادرم به سرعت بلند شد و به همراه رضا به آدرس مغازه مورد نظر رفت تا مقدمات کرایه آن مغازه را انجام دهد.
وی گفت: پس از گذشت حدود نیم ساعت از خارج شدن آنها، برادرم با تلفن همراه من تماس گر فت و به من گفت رضا حدود نیم ساعت است که برای گرفتن کلید مغازه از من جدا شده و تاکنون بازنگشته است؛ برای همین پس از گرفتن آدرس دقیق، به محلی که آنها برای گرفتن کلید مغازه به آنجا مراجعه کرده بودند به فرحزاد رفتم تا رضا را پیدا کنم.زمانیکه به محل مورد نظر رسیدم، حدود دو ساعت بود که از رضا خبری نبود و با مشاهده محل مورد نظر اطمینان پیدا کردم که رضا برای تهیه مواد به این محل آمده و موضوع گرفتن کلید مغازه یک بهانه بیشتر نبوده است؛ برای همین ماشین را در همان وسط خیابان رها کرده و از برادرم خواستم تا محل مناسبی برای پارک خودرو پیدا کند و در حالی که بسیار عصبانی بودم از پلههای منتهی به یک باغ بالا رفته و رضا را در حال مصرف کراک به همراه چند نفر دیگر مشاهده کردم و در آنجا بود که برای اولین بار در طول زندگیام به صورت رضا سیلی زدم.
داوود گفت: رضا تلاش داشت از باغ فرار کند و شروع به دویدن به سمت پلهها کرد و خودش را به خیابان رساند؛ ناگهان، در حالیکه در داخل خیابان خودم را به رضا رسانده بودم و قصد داشتم تا او را سوار ماشین کنم متوجه شدم که در دست رضا یک قبضه چاقو است و برای همین تصمیم گرفتم ابتدا چاقو را از دست رضا در آورم اما به خاطر مقاومت رضا میان ما درگیری ایجاد شد و در حالیکه رضا قصد داشت با وارد کردن ضربه چاقو به من از محل فرار کند، در یک لحظه چاقو به سمت رضا قرار گرفت و وارد پهلوی او شد.
بلافاصله با پلیس 110 و مرکز فوریتهای پزشکی تماس گرفتم و موضوع را به آنها اطلاع دادم و پس از آمدن اورژانس و پلیس به محل، رضا به بیمارستان انتقال پیدا کرد و من نیز به همراه مأموران به کلانتری 140 باغفیض رفتم و فردای آن روز بود که به من خبر دادند رضا در بیمارستان فوت کرده است.
وی با بیان اینکه پسرم را بسیار دوست داشتم، گفت: همیشه آرزو داشتم و تلاش میکردم تا او را در مسیر درست زندگی نگه دارم و خدا میداند که در این راه نیز از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکردهام؛ برای اثبات این ادعا نیز می توانید از تمامی اعضای خانواده، بستگان و دوستانم سؤال کنید در طول مدتی که رضا به سمت مواد گرایش پیدا کرده بود از هیچ کاری در حق او دریغ نکردم اما نمیدانم چگونه بود که تمام تلاشهایم بیثمر باقی ماند.
bawafa1385 - المان - هامبورگ | بد بخت پدر بیچاره چقدر زجز کشید تا این عمله را ادم کنه .هیچ پدری بچه خودش را نمیکشد . ولی باید جای ان پدر بود و بعد قضاوت کرد . بیچاره از این واقعه چقدر ناخرسند هست | سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
dkdk - دانمارک - اسلیس | درود بشرف چنین پدری.بخدا که نه تنها مجازات نباید شود بلکه بعنوان پدری دلسوز.فداکار.مهربان و با مسئولیت باید از او قدر دانی شود. | سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
MNS - امریکا - مورگن هیل | پسره بی لیاقت احمق , بیچاره پدر بی نتیجه زندگیش را فدای پسره کرد . حالا هم باید از قصه و عذاب وجدان زجر بکشه . حیف نون | سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
bache shapoor - سوئد - یوسدال | متاسفم برای تو پدر مهربان. ننگ بر این دولت اسهالی که ا وارد کردن مواد مخدر و محدود کردن سرگرمیها و تفریحات سالم باعث شده که اکثر مردم ایران معتاد بشن. مرگ بر علی چکه ای | سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
sam48 - ایران - تهران | من خودم چنین افرادی که به کراک معتاد می شن رو دیدم ، واقعا خانواده هاشون داغون می شن و عین خیالشونم نیست .. دلم برای پدری که تمام عمرشو پای این احمق گذاشنه می سوزه ... | سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
habibollah - ایران - تهران | همین وفورموادمخدرهم ازسیاستهای ج ا هست .همینطورآلودگی هوای تهران که باسیاست تدبیرشدتاازازدحام ملت درروزهای تاسوعا وعاشوراجلوگیری کنن. خدایی هیچ دولتی درحق ملتش این کاررونمیکنه.سم پاشی. بعدش هم میگن ازخونتون نریدبیرون که هواآلودست. | سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
KHANOOM - کویت - کویت
|
بیچاره پدر چقدر زجر کشید تا این زبون نفهم رو ادم کنه ولی اخرش هم درست نشد الان هم باید باعذاب وجدان زندگی کنه ..من یکمعتاو میشناسم که مادر و زن و بچه اش وزندکیش وزندگی اطرافیانش نابود کرد و خودش هم عین خیالش نیست وهر روز کیلو کیلو مواد میکشه . |
سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
h.k - دانمارک - اودا
|
سلام هموطنان.دانسته یاندانسته موادمخدررابه ج....اسلامی نسبت میدهید.من نمیدانم.ولی حاظرم به عزیزترین کسانم ومقدسات قسم بخورم.که ازخودمقامات حکومتی ونزدیکانشان بارهاشنیده ام .جمهوری اسلامی درابتداوبرای محکم شدن پایه های حکومت موادمخدررابه جامعه تزریق کرد.وبناشد.پس ازان جلوگیری کند.ولی حالاچون روزانه صدهاملیون ازمعتادان دسگیرشده به حساب امام واریزمیشود.هنوزاقدامی نکرده اند. |
سهشنبه 23 آذر 1389 |
|
farid turkeh - ایران - تهران
|
به نظر من ایشون بچه شون را ... طلا بزرگ کردن.و به هر سازی که زده رقصیدن. همیشه همه چیز را برای پسرشون بدون اینکه هیچ زحمتی بکشه فراهم کردن.به احتمال زیاد تک پسر هم بوده.به هر حال دلم براش خیلی سوخت. |
سهشنبه 23 آذر 1389 |
|