زن جوان فریب راننده آژانس شیطان صفت را خورد
عصر 20 آبان امسال پیرمردی 56 با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران خبر از ناپدید شدن دختر 28 سالهاش به نام مریم داد.
با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور دادیار شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار کارآگاهان پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
پدر مریم با مراجعه به پایگاه پنجم پلیس آگاهی در خصوص مفقود شدن دخترش به کارآگاهان گفت: دامادم روز 19 آبان با من تماس گرفت و مدعی شد که مریم به همراه جوانی حدوداً 30 ساله و پس از آنکه وی به صورت اتفاقی به منزل برگشته و آن دو را در داخل خانه میبیند، از منزل خارج شده و از آن زمان نیز دیگر هیچ خبری از او نداریم.
با توجه به اظهارات پدر مریم درباره ادعای دامادش به نام بهنام، تحقیقات از او در دستور کار کارآگاهان پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و این در حالی بود که بهنام به علت ضربات متعدد چاقو در بیمارستان در حال درمان قرار داشت.
بهنام در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: ساعت 5 بامداد روز 19 آبان برای رفتن به محل کارم در غرب تهران، واقع در اتوبان کرج، از منزل خارج شدم و این در حالی بود که تصمیم داشتم تا آنروز برای بردن ماشینم به تعمیرگاه مجدداً به منزل بازگردم اما چون اطمینان نداشتم که میتوانم مرخصی بگیرم موضوع مراجعه به خانه، برای بردن ماشین، را به مریم نگفته بودم.
در حدود ساعت 9 صبح بود که توانستم برای چند ساعت از سرکارگر مرخصی بگیرم تا ماشینم را به تعمیرگاه برده و به سرعت به کارخانه بازگشتم اما در کمال تعجب زمانیکه وارد خانه شدم تا کلید ماشین را برداشته و به پارکینگ بروم، مریم را به همراه جوانی حدوداً 30 ساله و با موهای بلند در خانه مشاهده کردم؛ مریم و این جوان 30 ساله که از مشاهده من بسیار غافلیگر شده بودند، بلافاصله قصد فرار از داخل خانه را داشتند و زمانیکه قصد داشتم مانع از فرار آنها شوم، با زدن چندین ضربه چاقو به گردن، شکم مرا مجروح کرده و آن جوان 30 ساله، پس از "شکستن تلفن داخل منزل "، "قفل کردن در منزل " و "برداشتن کلید خودرو " از خانه به همراه مریم از خانه خارج شد و از آن زمان تاکنون نیز دیگر از آنها هیچ اطلاعی ندارم.
بهنام در ادامه اظهارات خود درباره نحوه انتقالش به بیمارستان گفت: در حالیکه تلفن خانه شکسته بود و من نیز به خاطر خونریزی شدید دیگر جانی برایم نمانده بود تا خود را به در منزل برسانم، با تلفن همراهم به برادرم زنگ زده و موضوع را به او توضیح دادم و او نیز پس از چند دقیقه به همراه پدرم و برادر دیگرم، به محل سکونتم در یک مجتمع مسکونی آمدند و پس از شکستن در ورودی مرا به بیمارستان منتقل کردند.
کارآگاهان پایگاه پنجم در ادامه تحقیقات پلیسی خود، با انجام اقدامات پلیسی موفق به شناسایی جوانی به نام علیرضا شدند که برابر اطلاعات به دست آمده از اهالی مجتمع مسکونی به عنوان راننده آژانس چندین بار به مجتمع مراجعه داشته است.
با شناسایی علیرضا و آژانس محل کار علیرضا در منطقه غرب تهران، کارآگاهان پایگاه پنجم به آژانس اتومبیل مراجعه و با بدست آمدن تصویری از علیرضا، وی از سوی بهنام مورد شناسایی دقیق قرار گرفت.
با شناسایی علیرضا به عنوان متهم تحت تعقیب پلیس، کارآگاهان در ادامه تحقیقات خود موفق به شناسایی محل سکونت علیرضا در شهرک غزالی شدند اما در ادامه تحقیقات از محل سکونت علیرضا مشخص شد که وی از چند روز پیش به این محل نیامده است.
در تحقیقات انجام شده از همسایگان محل سکونت علیرضا در شهرک غزالی، مشخص شد که علیرضا در اظهارات خود به آنها مدعی شده که او موفق به گرفتن دعوتنامه از یکی از کشورهای اروپایی شده و او قصد دارد تا به زودی از کشور خارج شود.
در ادامه تحقیقات، همسایگان علیرضا به کارآگاهان عنوان کردند علیرضا علاقه شدیدی به داشتن موهای بلند داشت اما چند روز پیش بود که در کمال تعجب او را مشاهده کردیم که موهایش را کاملا کوتاه کرده است.
کارآگاهان پایگاه پنجم در ادامه تحقیقات خود، سرانجام موفق به شناسایی مخفیگاه علیرضا در شهرک واوان شدند. با شناسایی مخفیگاه علیرضا، کارآگاهان 7 آذر با اخذ نیابت قضایی به مخفیگاه رفته و پس از ورود به داخل مخفیگاه، علیرضا و مریم را در داخل مخفیگاه دستگیر و به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند.
با انتقال متهمان به پایگاه پنجم و آغاز تحقیقات کارآگاهان، هر 2 متهم در همان تحقیقات ابتدایی به ارتباط و آشنایی اعتراف کردند.
علیرضا در اعترافات خود به کارآگاهان گفت: چندی پیش به عنوان راننده آژانس به در مجتمع مسکونی محل سکونت مریم مراجعه کرده و از آنجا بود که برای اولین بار با مریم آشنا شدم؛ پس از چندین نوبت سرویس آژانس که در هر بار نیز من به عنوان راننده آژانس به در منزل مراجعه کرده بودم، به تدریج ارتباط من با مریم نزدیک و نزدیکتر شد که در همین ارتباطات بود که مریم به من گفت قصد دارد تا از همسرش متارکه کند و از آن زمان به بعد ارتباط ما 2 نفر بیشتر شد تا اینکه سرانجام در تاریخ 19 آبان همسر مریم با مشاهده من در داخل خانه اش متوجه ارتباط من با همسرش شد.
مریم نیز در اعترافات خود به کارآگاهان گفت: زمانیکه علیرضا برای اولین بار به عنوان راننده آژانس به در مجتمع محل سکونت ما مراجعه کرده بود وی مدعی شد که خود او صاحب آژانس اتومبیل بوده و در مواقعی که رانندهای برای بردن سرویس در آژانس حضور ندارد به ناچار برای بردن سرویس اقدام میکند.
با بیشتر شدن مدت آشنایی میان ما 2 نفر، سعید بار دیگر مدعی شد که مهندس طراح قطعات صنعتی بوده و علاوه بر مدیریت آژانس به عنوان مهندس نیز در یک کارخانه مشغول به کار است.
در حالیکه ارتباط من و علیرضا هر روز بیشتر از روز قبل میشد و علیرضا نیز از قصد و نیت من برای متارکه از همسرم اطلاع پیدا کرده بود او به من پیشنهاد ازدواج داد و من نیز که گمان میکردم او یک مهندس سرشناس و مالک یک آژانس اتومبیل کرایهای است به درخواست او برای ازدواج جواب مثبت دادم تا اینکه در تاریخ 19 آبان همسرم متوجه ارتباط من با علیرضا شد و پس از فرار از خانه و مخفی شدن در شهرک واوان بود که متوجه شدم که تمام اظهارات علیرضا درباره مهندس بودنش و داشتن آژانس اتومبیل کرایه تمام دروغ بوده است.
سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اشاره به کشف خودروی سرقت شده توسط متهم پرونده در زمان فرار از منزل شاکی پرونده در شهرک شهرداری، گفت: در حال حاضر متهمان به علت مشارکت در شروع به قتل، ایجاد جرح عمدی با سلاح سرد و سرقت مقرون به آزار اموال شاکی با صدور قرار بازداشت موقت و جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار کاراگاهان پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته و تحقیقات درباره این پرونده همچنان ادامه دارد.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|