در ذهن یک بمبگذار انتحاری چه میگذرد
محققان میگویند مطالعات نشان میدهد که چگونه میتوان از حملات بمبگذاری انتحاری در لحظه آخر جلوگیری کرد
بمبگذاریهای انتحاری به معرفه خشونت سیاسی در عصر ما بدل شده است.
بمبگذاران انتحاری، از افغانستان گرفته تا مادرید و از لندن تا سریلانکا، همه جا در افق سیاسی ما حضور پررنگی پیدا کردهاند و بمب گذاری انتحاری به یکی از تاکتیکهای تروریسم مدرن تبدیل شده است.
در جریان تحقیقات بمبگذاریهای ۷ ژوئیه لندن که در آن کارآگاهان سعی کردند تکههای مختلف اتفاقات آن روز را کنار هم قراردهند، تحقیق مختصری نیز در این مورد صورت گرفت که در ذهن خود بمبگذاران انتحاری چه میگذرد.
ظاهرا فهم علت این که دقیقا چرا یک بمبگذار انتحاری خود را به کشتن میدهد به دلایلی مشخص، کاری غیر ممکن است.
با این حال کارشناسان دانشگاه تل آویو در یک کار تحقیقی سعی کردند از طریق مصاحبه با بمبگذاران انتحاری احتمالی و تحلیل گفتههای آنها دریابند که این افراد در چه خصوصیات شخصیتی، وجه مشترک دارند.
مصاحبه شدگان، مردانی بودند که قراربود یک حمله انتحاری را به انجام برسانند ولی به دلایل متعددی نظیر ناکارآمدی و اشکال فنی و عمل نکردن بمب یا دستگیر شدن در طول مسیرشان به سمت هدف و یا حتی زودتر، در انجام ماموریت خود شکست خوردند .
آنها الگویی را کشف کردند که در آن بمبگذار قادر نیست شرایط پر از فشار روحی را تحمل کند. آنها از دیدن تصویر کلی ماجرا قاصرند و حس میکنند که افرادی که قدرت را در دست دارند برای آنها تهدید به حساب میآیند.
در همین حال، سازماندهندگان بمب گذاری ها که مسئولیت فرماندهی و هماهنگی بمب گذاریهای انتحاری را به عهده دارند، دچار خودشیفتگی و غرور بیشتری هستند و از لحاظ ذهنی برای مقابله با شرایط پر استرس، آمادهترند و از همه مهمتر تمایلی به این ندارند که حمله انتحاری را شخصا انجام دهند.
دسترسی نزدیک به موضوع مطالعه
به آریل مراری، استاد بازنشسته و کارشناس معروف تروریسم در جهان اجازه داده شده که به ۱۵ تن از کسانی که بنا بود به بمبگذاری انتحاری دست بزنند، دسترسی داشته باشد. این افراد به دلیل ارتکاب حمله انتحاری در جریان مناقشه خاورمیانه زندانی شدهاند.
پنج تن از آنها از اعضا حماس بودند، پنج نفر از گروه جهاد اسلامی فلسطین و بقیه از گردان شهدای الاقصی وابسته به گروه فتح.
علاوه بر آن، پروفسور مراری و تیمش با سازماندهندگان حملات احتمالی این گروهها مصاحبه کردند.
در کنار این بمبگذاران ناکام و سازمان دهندگان آنها، یک گروه ۱۲ نفری شاهد نیز شکل گرفت که شامل افرادی بود که به دلیل ارتکاب خشونتهای مختلف سیاسی، از سنگ پرانی گرفته تا حملات مسلحانه محاکمه شده و به زندان افتاده بودند.
اولین چالش پیش رویتیم پروفسور مراری متقاعد کردن مصاحبه شوندگان به حرف زدن بود.
زندانیها بر اطاعت از اعضای مافوق خود در سازمانشان اصرار داشتند.
پروفسور مراری میگوید: "در جریان بحثی پر شور به آنها توضیح دادم که چرا میخواهیم این موضوع را مورد مطالعه قرار بدهیم. در پایان آنها قبول کردند که همکاری کنند، در واقع تنها به این دلیل که توافق سایر سازمانها را به دست بیاورند.
در سالهای اخیر حملات انتحاری در دنیا افزایش یافتهاند |
در اغلب موارد، درک متعصبانه از مذهب را به کسی که مبادرت به حملات انتحاری میکند نسبت میدهند.
با این وجود، تازه ترین آخرین تحقیقات بر این دلالت میکنند که باورهای مذهبی در مورد زندانیانی که تصمیم به حمله انتحاری میگیرند، از سایر عوامل تحریک کننده آنان به این عمل اهمیت کمتری دارند.
پروفسور مراری میگوید: "تقریبا همه آنها مذهبی بودند، اما در واقع حملهکنندگان انتحاری از اعضای گروه شاهد چندان مذهبیتر نبودند. عمق یا شدت باورهای مذهبی چیزی نبود که باعث تمایز آنها از تروریستهای غیر انتحاری باشد."
'هراسان'
در عوض پروفسور مراری دریافت که "حس تحقیر ملی" یک عامل مهمتر برای ارتکاب حمله انتحاری است. او میگوید: "آنها میگفتند که این عامل، عاملی به مراتب واضح تر و قویتر در تحریک آنها در انجام ماموریتشان بود. مهم نیست که خود آنها شخصا متحمل چه رنجی شده بودند، آنها میخواستند انتقام رنج کشیدن جامعهای را که به آن تعلق داشتند بگیرند. آنها درباره وقایعی که در تلویزیون میدیدند حرف میزدند، نه وقایعی که شخصا برای خود آن اتفاق افتاده بود."
مردانی که به عنوان سازماندهندگان مورد مصاحبه قرار گرفتند اغلب مسنتر و تحصیلکردهتر از بمبگذاران انتحاری بودند و میتوان به این نتیجه رسید که احتمالا خود تمایلی به انجام حملات انتحاری نداشتند.
پروفسور مراری میگوید: "نه نفر از چهارده نفر تصدیق کردند که خودشان شخصا تمایلی به انجام حمله انتحاری نداشتند زیرا میترسیدند."
او میافزاید: "آنها عبارت "هراس" را بکار نبردند، اما از عباراتی نظیر "ارتکاب به چنین عملی کار هر کسی نیست" یا "چنین کاری انسان برگزیده میخواهد" و نظایر آن استفاده میکردند.
پنج نفر باقیمانده میگفتند: "دوست داشتم که این کار را بکنم اما وظیفه من در نقش یک فرمانده چیز مهمتری بود و به همین دلیل این کار را نکردم." فکر میکنم آنها در دادن چنین جواب صریحی رو راست بودند.
این مطالعه هم چنین آشکار کرد که تصویر ذهنی سازمان دهندگان از بمبگذاران انتحاری به عنوان " جوانانی به شدت مصمم" چندان با واقعیت تطابق نداشت.
او میگوید: "بمبگذاران خودشان تصویر متفاوتی از خود ساخته بودند. ۶۶ درصد از آنان تصدیق کردند که دچار هراس و دودلی شدهبودند. وقتی به موارد بیشتری از بمبگذاری انتحاری پرداختیم، دریافتیم که بمبگذاران انتحاری در ۳۶ درصد از ۶۱ مورد، دچار پشیمانی و انصراف شدهاند."
"نزدیک تا آن جا که بشود"
پروفسور مراری تائید میکند که تحقیقش نمیتواند به طور دقیق نشاندهنده روحیات یک بمبگذار انتحاری باشد چون موضوعات مورد مطالعه او در ماموریتشان با شکست مواجه شدهاند.
با این حال همکار او بر این باور است که یافتههای آنها تا حد ممکن به حقیقت نزدیک است.
او میگوید: "برخی از بمبگذاران انتحاری مورد مطالعه ما، در واقع خود را به هدف رسانده و ماشه را چکاندهاند. تنها به دلیل نقص فنی بمب، انفجار صورت نگرفته و آنها در انجام ماموریتشان ناموفق بودهاند. از نظر فیزیولوژیکی این افراد یک بمبگذار انتحاری تمام عیار هستند."
یافتههای او به این نتیجه میرسند که بر اساس خصوصیات شخصیتی مشترک، راهکارهایی برای جلوگیری از این حملات وجود دارند.
"یکی از جمعبندیهای این مطالعه این بود که وجود هر گونه مانعی در مسیر هدف میتواند بخت انصراف و تغییر نظر بمبگذار انتحاری را افزایش دهد. این به دلیل آن است که کسی که دچار دودلی و تردید شده برای توجیه خود نیاز به بهانهتراشی دارد. آنها برای این که احترامخود را نگاه دارند باید بهانهای برای شکست ماموریتشان بیابند. وجود هر گونه مانعی بر سر راه، از نظر آماری احتمال انصراف بمبگذار انتحاری را در نیمه راه رسیدن به هدف افزایش میدهد."
|
|
|
|
|
|
|
|