بررسی کتاب؛ اسرار نظم نوین حوزه علمیه
تصویر جلد کتاب "نظم نوین روحانیت در ایران"، نوشته مهدی خلجی
در سال ۱۳۲۳ سید روح الله خمینی، از علمای رده میانی وقت در قم، کتابی نوشت به نام "کشف الاسرار" که باعث شهرت او شد. این نوشته پاسخی مفصل بود به کتاب مختصری با عنوان "اسرار هزارساله" به قلم علی اکبر حکمی زاده، فردی با تجربه تحصیل در حوزه علمیه قم که عبا و عمامه فروگذاشته و به نقد بینش و منش ملایان رو آورده بود.
در صفحه ی اول "اسرار هزار ساله" آمده که "این جزوه به سال ۱۳۲۲ خورشیدی با شماره ۱۲ هفته نامه پرچم در تهران به چاپ رسیده است". ناشر "پرچم"، احمد کسروی، نامدارترین منتقد شیعه گری در آن دوره بود. همسویی حکمی زاده با کسروی حساسیت حوزویان به جزوه او را دو چندان کرده بود.
در حالی که حکمی زاده در مورد رواج خرافه به نام دین و عوام زدگی علما هشدار می دهد، آیت الله خمینی با اعتماد به نفسی شگفت آور دربرابر او می ایستد و تصویر دیگری از "اسرار" حوزه ارائه می کند. یک راز این است که ملایان دوسوم حکومت واقعی را در دست دارند و راز دیگر این است که کلّ حکومت را حق خود می دانند.
خمینی جوان می نویسد: "ای بیخردان! مملکت دین بهشت روی زمین است و آن با دست پاک روحانی تاسیس می شود همین روحانی نیمه جان که شما خارخسکها بنکوهش آنان برخاستید دو ثلث از این کشور یا بیشتر از آن را بی سروصدا اداره می کنند و شما خبرندارید". (کشف الاسرار، ص. ۲۰۲)
نوشته حکمی زاده اولین تلاش در دوره جدید برای برملا کردن "اسرار" علما نبود. از آستانه مشروطیت نقد دین به صورت نقد خرافه آغاز شده بود و انشعاب در روحانیت در جریان مشروطیت باعث شده بود که خود روحانیون نیز به انتقاد از یکدیگر رو آورند.
بسیاری از روشنفکران نامدار، از جمله حسن تقی زاده و احمد کسروی، زمانی در حوزه تحصیل کرده بودند و می دانستند که سری که بر آن عمامه باشد، چگونه می اندیشد.
مهدی خلجی در کتاب "نظم نوین روحانیت در ایران" می نویسد: "روحانیت در مقام کهن ترین نهاد مقتدر اجتماعی ایران، تنها پس از ورود تجدد، به مسأله ای برای اندیشیدن بدل شد. گر چه شماری از روحانیان، خود، در سنگر مشروطه خواهان علیه ساختار سیاسی خودکامه مبارزه می کردند، ولی در قیاس با بدنه اصلی روحانیت که سنتی و هوادار نظم قدیم سلطنت بود، در حاشیه قرار داشتند. بیشتر روحانیان این دوران، نماینده متصلب سنت و مانع درشت راهیابی تجدد به ایران شناخته می شدند. بر این روی، نظام فکری و اقتدار اجتماعی روحانیت، در کانون دغدغه های اصلی مشروطه گران قرار گرفت."
آنچه نقل شد آغاز مقاله ای از مهدی خلجی است با عنوان "نقد درونی روحانیت، رساله ای در سکولاریسم". این مقاله که در معرفی "خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی" (به همت غلامحسین میرزا صالح، تهران، انتشارات کویر ۱۳۷۹) نوشته شده، یکی از چهار مقاله ای است که کتاب جدید خلجی، "نظم نوین روحانیت"، از آنها فراهم آمده است. سه مقاله دیگر عبارتند از: "نظم نوین روحانیت"، "اتوبیوگرافی و حوزه های علمیه" و "آخرزمان چونان گفتاری سیاسی". کتاب پیش گفتاری هم دارد که حاوی برخی نکته های روش شناسانه است.
مهدی خلجی، متولد ۱۳۵۲ در شهر قم و اینک ساکن واشنگتن دی سی، خود از معدود بازآمدگانی است که به ما تا کنون برخی رازهای حوزه را گفته اند. ذهن او نیز سخت متوجه "اسرار هزارساله" است و با نظر به معمای نقشی که روحانیت در ایران ایفا می کند، با آنکه از خانواده ای روحانی می آید و خود دوره ای طلبگی کرده، این پرسش را در می افکند که ملایان کیستند.
او در آغاز کتابش می گوید که این آشنایان تاریخی را چون بخواهیم معرفی کنیم، درمی مانیم که آنان را باید به چه نامی بخوانیم. در سخن روزمره به سادگی از روحانیت حرف می زنیم، "اما وقتی به سمت تعریف و بازشناسی تحلیلی آن پیش می رویم، دشواری ها روی می کند. مسأله اصلی آن است که از چشم انداز جامعه شناختی، اساساً روحانیت را باید چگونه دید؟ نهاد، طبقه، لایه یا اقتدار؟" (ص. ۵)
رازهای حوزه برملا هستند، اما تبیین آنها کار ساده ای نیست. یک جنبه از پیچیدگی مسئله در این است که علما مدام خود و دینشان را "اختراع" می کنند و هر بار به نوعی ظاهر می شوند. حجت الاسلام-دکترها و حجت الاسلام-سردارهای امروزین کجا و روضه خوان های دیروزین کجا!؟
خلجی در مقاله اش در مورد روحانی روشن بین عصر مشروطیت، شیخ ابراهیم زنجانی می نویسد که "او روحانیت را صنفی "اختراعی" می نامد که "باید کارهایی را به خود اختصاص دهند." وی حیرت می کند از این که روحانیان با ابداع شیوه های گوناگون پول گرفتن از مردم "غیر این گونه اختراعات و تصرفات و افکار که همه به نفع خودشان است، کاری ندارند."" (ص. ۱۱۲)
بر این قرار شاید بتوانیم سرالاسرار روحانیان را این دانیم که چگونه می توانند هم پاسدار سنت باشند و هم مدام در حال اختراع. درست است که سنت هم، در نهایت چیزی اختراع شده است، اما مهارت و تردستی ای می خواهد و بخت و اقبالی (در آن معنایی که ماکیاولی می گوید) برای آنکه بتوان چیزی تازه اختراع کرد و آن را سنتی کهن نامید.
جلو چشم ما اسلام دیگری ساختند، از مسلمانان خواستند از نو اسلام آورند (به اصطلاح عزیز العظمه) و همه اینها را چنان پیش بردند که انگار به سعی تکراری مروه و صفا مشغولند. اکنون از نظر روحانیت دولتی، شرط مسلمانی ایمان به ولایت فقیه است، اما از همین ولی فقیه فعلی یک جمله هم نمی توان یافت که ثابت کند پیش از انقلاب اسلامی، با مفهوم ولایت فقیه آشنا بوده است. به یاد آوریم که آیت الله خمینی چگونه به حجت الاسلام خامنه ای تشر زد که معنای ولایت مطلقه را نمی داند. او اکنون می داند. موقعیت، آگاهی درخور خود را ایجاد می کند.
در موقعیت طلبه، انسان جهان را چگونه می بیند؟ نخستین رازگشایی مهدی خلجی در رمان "ناتنی" بود. پیش از آن نیز او نشان داده بود که مشغولیت ذهنی اش دین و حوزه است، اما هنوز این مقوله ها را از جنس فکر می دانست و با برخورد فکری امید به اصلاح داشت. او بعداً "تن" را کشف کرد، جسمانیت را، علائق زمینی را، فردیت را. این کشف در معنایی رهایی بخش، به صورت گرایش به یک دنیویت بی ریای خوب، در رمان "ناتنی" (برلین، نشر گردون ۲۰۰۴) متجلی شد.
یکی از دلایل ماندگاری این رمان تابلوهایی است که در برابر چشم خواننده می گسترد تا از فیضیه فیض برد. همین امر دلیل بداقبالی این رمان است، چون اکثر خوانندگان محو این تابلوها می شوند و از دیگر جنبه های رمان غافل می مانند. همه مشتاق اسرار هستند و مهدی خلجی برخی اسرار را در "ناتنی" باز می گوید.
هگل، دنیویت کلیسای رمی را دنیویت بد می خواند؛ منظور وی از "بد"، آن چیزی است که ناراست است، و اگر بزرگی ای دارد، در بود خود کوچک است و از حقارت ها فراهم آمده است. دنیویت بد دستگاه دینی به تعبیر هگل "حکمروایی، سلطه جویی، ثروت اندوزی، زمین داری" است و همراه با آنها "رسوم شرم آور و شهوتناکی های بد، خودرأیی، کامجویی، رشوه خواری، فسق و فجور، طمع کاری".
و حال مهدی خلجی پس از کشف یک دنیویت خوب به عنوان فردیت و آزادی، که جسم هم به آن تعلق دارد، به چیزی رو آورده که قبلا آن را نا- تن می پنداشته و اینک دریافته است که عجب تن و تنه ای دنیوی دارد. موضوع اصلی کتاب "نظم نوین روحانیت در ایران"، دنیویت بد است.
آیا دنیویت بد، دوری از حقیقت دین و افتادن در دام شبهه است؟ آیا این بدی از آن چیزی برمی خیزد که حافظ آن را خوردن لقمه به شبهه خوانده و به این خاطر مفتی را به حیوانی "خوش علف" تشبیه می کند؟
نفس لقمه خواری به شبهه، از چیزی برمی خیزد که در انتقاد درون-دینی از انحرافات، "شهوت" نامیده می شود. بنابر توضیح مهدی خلجی "شبهه و شهوت دو اصطلاحی هستند که در سنت اسلامی کنار هم آمده اند. هر دو، بیماری به شمار می آیند؛ یکی بیماری ذهن است و دیگری بیماری تن. شبهه، کژاندیشی، طغیان نظری و بیرون رفتن از صراط مستقیم اعتقادات حقه است و شهوت، کژرفتاری، طغیان عملی و ناگزاردن شریعت." (ص. ۶۴) بر این قرار مشکل هم "شبهه" است، هم "شهوت" − اگر روا باشد از این اصطلاح ها استفاده کنیم.
حکمی زاده در "اسرار هزارساله"، روحانیت را به هر دو انحراف متهم می کند و آیت الله خمینی در "کشف الاسرار" قاطعانه دربرابر او می ایستد. او اتهام شبهه را برخاسته از القائات وهابیت می داند، در برابر اتهام شهوت از روحانیان دفاع کرده، حوزه را پرهیزکار می خواند و اتهام فساد را متوجه دستگاه دولتی می کند.
آیت الله خمینی منشأ فساد را دولت غاصب می داند، دولتی که به نظر او صاحب حقیقی "امر" نیست. البته خمینی جوان هنوز مستقیما از ولایت فقیه سخن نمی گوید. خلاصه نظر سیاسی او، که همخوان با حدیثی است که می گوید "الملوک حکام علی الناس، و العلما حکام علی الملوک" (پادشاهان فرمانروای مردمند و علما فرمانروای پادشاهان)، این است که فقها باید سلطان را برگزینند و سلطان باید تابع احکام دینی باشد.
آیت الله خمینی بعداً از مثلث فقیه- سلطان- مردم، رأس سلطان را حذف می کند و با نظریه ولایت فقیه، جای سلطان را به خود فقیه می دهد. عملی شدن این ایده سرآغاز تحولی بزرگ در روحانیت است. حوزه، دارای "نظمی نوین" می شود.
خلجی در بررسی "نظم نوین روحانیت" به ریشه ای که این نظم در روحانیت دوره پهلوی دارد، نپرداخته است. او می نویسد: "روحانیت شیعه، امروزه، سی سال پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، همانندی اندکی با "طبقه علما" یا نهاد سنتی روحانیت دارد." درست است، اما در اینجا وضعیت امروزین با کدام دوره مقایسه می شود؟ دوره پهلوی، دوره نهاد سنتی نیست؛ دوره ای است که در آن، دین به عنوان سرمایه نمادین، حضور در بازار سرمایه داری را تمرین می کند و درست این ممارست است که به روحانیت این توان را می دهد که "نظم نوین" خود را برپا سازد.
مهدی خلجی در توضیح این "نظم نوین" از اصطلاح "سرمایه نمادین" استفاده می کند که آن را از پیر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی برگرفته است. بنابر تحلیل بوردیو رقابت بر سر تصاحب امکان ها و امتیازها در جامعه به رقابت بر سر علایق اقتصادی محدود نمی شود. رقابتی هم درمی گیرد بر سر پرستیژ، نفوذ کلام و قدرتی که از تصاحب سرمایه فرهنگی (مثلاً مدرک تحصیلی) حاصل می شود. "سرمایه نمادین"، موضوع این جنبه از رقابت و ستیز اجتماعی است.
از مفهوم "سرمایه نمادین" می توان در تحلیل جامعه پیشامدرن هم بهره برد. اما هنگامی که مثلاً هیچ مدرک تحصیلی ای وجود ندارد، درجات تحصیلی حوزه علمیه دینی هنوز جا افتاده نیستند، ملاها در سطح کلان کشوری درجه بندی نمی شوند و هر یک از آنان تنها با هم سنخان خود در درون یک شهر مقایسه می شود، با کمک اصطلاح "سرمایه نمادین" نمی توان چیز چندانی بر امکان توضیح مال و جاه ملایان با اصطلاح های قدیم افزود.
اصطلاح "سرمایه نمادین" توان توضیح گر خود را بیشتر در هنگام بررسی جامعه مدرن نشان می دهد، هنگامی که رقابت آزاد یا نسبتاً آزاد برقرار است و می توان پی گرفت که چگونه از سرمایه نمادین سرمایه ی اقتصادی و قدرت سیاسی حاصل می شود و چگونه میان شکل های مختلف سرمایه نمادین در یک عرصه رقابت درمی گیرد، مثلاً میان عنوان های حجت الاسلام و آیت الله با عنوان های دانشگاهی کارشناس و دکتر. چنین اتفاقی، به شکلی با یک کیفیت تعیین کننده، در عصر پهلوی می افتد.
در این عصر است که دین به صورتی خاص به "سرمایه نمادین" تبدیل می شود. این تبدیل آن قدر اهمیت دارد که حق داریم از اصطلاح "شیعه پهلوی" استفاده کنیم، اصطلاحی که قدرت توضیح گر آن از اصطلاح رایج "شیعه ی صفوی" کمتر نیست.
پایه های "نظم نوین روحانیت" در دوران شیعه ی پهلوی ریخته شده است. در این دوران است که روحانیت سلسله مراتب می یابد، نظم آموزشی پیدا می کند، عنوانی برای یک صنف و شغل می شود، حیطه این شغل مشخص می شود و تلاش هایی می شود برای تبدیل دین به نوعی ایدئولوژی مدرن که بتواند با دیگر ایدئولوژی های مدرن رقابت کند. به تدریج معلوم می شود که سرمایه نمادین دینی تا چه حد تبدیل پذیر به سرمایه ی اقتصادی و قدرت سیاسی است. بازار عرضه و تقاضا مشخص می شود.
علی اکبر حکمی زاده در نوشته "اسرار هزارساله" خریداران در این بازار را "عوام" خوانده و به ملایان انتقاد کرده که جنسشان را طبق سلیقه عوام جور می کنند. به نظر او ملایان، جیره خوار عوام هستند. او از دربار اسمی نمی برد، و این نشان دهنده کیفیتی تازه است. روحانیت، در عصر پهلوی "مردمی" می شود و بهره آن را در انقلاب اسلامی می برد.
خمینی جوان به این انتقاد حکمی زاده پاسخ گفته است. او با افتخار می گوید که دین، اداره ای است که به کارمندانی نیاز دارد. به نظر او "برای به کار انداختن چرخ های دین این کارمندان لازمند همه می دانند که اگر اینها یک حزب جداگانه نباشند که در نظر توده با اهمیت و بزرگی نام آنها برده شود حرف آنها بی اثر می شود." (کشف الاسرار، ص. ۲۰۵) حرف آنان به تصریح آیت الله خمینی "قیمت" دارد، "قیمت حرف در نظر انسان به قدر قیمت صاحب حرف است" (همانجا) و صاحب حرف دینی از نظر او، چنان گران قیمت و بلندجایگاه است که نیازی نداشته باشد از عوام فرمان پذیرد.
انتقاد آیت الله خمینی به علی اکبر حکمی زاده بر سر موضوع خوردن جیره عوام باعث نشده که شبیه همین انتقاد را مرتضی مطهری، یکی از پیروان برجسته آیت الله، تکرار نکند. او مقاله ای دارد با عنوان "مشکل اساسی در سازمان روحانیت" که نخست در سال ۱۳۴۱ انتشار یافته و اینک در کتابی از وی با عنوان "ده گفتار" (انتشارات صدرا، قم) در دسترس است.
مطهری نیز در این مقاله شرح می دهد که چون روحانیت شیعه از پولی که عوام می دهد، ارتزاق می کند، عوام زده است. عوام به مثابه کارفرما تعیین می کنند که آن "کارمندان" (بنابر عنوان گذاری یادشده آیت الله خمینی) چگونه کار خویش را پیش برند. رابطه دوسویه است. ملایان عوام پرورند و عوام ملاپرور. مرتضی مطهری می گوید که بازاریان، که پردازندگان اصلی جیره روحانیت هستند، حتّا در تعیین مضمون درس های حوزه دخالت می کنند.
اکنون اکثر آخوندها دولتی شده اند و صنف اینان، هم از دولت جیره می گیرد هم از عوام، و نیز هم دولت پرور است هم عوام پرور. اما شاخص اصلی نظم نوین روحانیت این است که اکثر اعضای این صنف به دولت وابسته اند. به نوشته مهدی خلجی در حالی که در گذشته روحانیان را "به خزانه دولت راهی هموار نبود... اکنون جدا کردن حساب روحانیت از حساب خزانه دولت از هر دوره دیگر در تاریخ شیعه دشوارتر است." (صص ۵۶−۵۷).
نتیجه آن شده که روحانیت به ازای ثروتی که به دست آورده، استقلال نسبی خود را از دست بدهد. "روحانیت تشیع در هیچ دوره ای از ادوار خود تا این اندازه ثروتمند و تا این اندازه وابسته به رأس هرم قدرت سیاسی نبوده است. چیرگی مطلق رهبر جمهوری اسلامی بر "مدیریت امور دینی" از یک سو به فربهی ساختار اداری روحانیت و افزایش بی سابقه منابع مالی آن انجامید و از سوی دیگر استقلال نسبی نهاد روحانیت در تدبیر امور دینی را سلب کرد." (ص. ۴۱)
احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران اخیراً در یک سخنرانی گفته است: "همان گونه که با ذخیره پولی در بانک مرکزی ارزش پولی ما افزایش پیدا می کند، حوزه های علمیه نیز باید بانک مرکزی دینی ما باشند، چراکه با گسترش فعالیت حوزه های علمیه شاهد ارتقای ارزش دینی در جامعه می شویم که این امر نیازمند کار جدی و مستمر است." (خبرگزاری فارس، ۱۳ مهر ۱۳۸۹)
در اینجا توصیف شایسته ای از حوزه های علمیه شده است. آنها شعبه های یک بانک مرکزی ایدئولوژیک هستند. آنها ارزی را تولید و انباشته می سازند که قابل تبدیل به دو ارز عمده سیاسی و اقتصادی است. جمهوری اسلامی یک همتافته نظامی-ایدئولوژیک-اقتصادی است. وجه عمده ای از اقتصاد سیاسی آن را بایستی زیر عنوان "اقتصاد سیاسی دین" بررسی کرد.
یک موضوع مهم "اقتصاد سیاسی دین" طبعاً بررسی یارانه هایی است که به دستگاه دینی تعلق می گیرد. این یارانه ها هم مستقیم هستند، هم غیر مستقیم. امروزه می توان پولی را هم که صرف سیستم نظامی و امنیتی می شود، جزو یارانه های غیرمستقیم روحانیت محسوب کرد. از این نظر غلو نمی کنیم اگر دستگاه دینی را سهم بر اصلی از یارانه های دولتی بدانیم.
دستگاه دینی هم به نوبه خود از طریق آن "بانک مرکزی دینی" به دولت یارانه می دهد؛ ایدئولوژیِ دولت را می پروراند و عوام را بازتولید می کند؛ همچنین کادرهایی تربیت می کند که در سنجش ارزها از زاویه دینی در آن همتافته ی نظامی-ایدئولوژیک-اقتصادی تخصص دارند.
نظم نوین روحانیت را در درجه اول بایستی از راه اقتصاد سیاسی دین توضیح داد. مقاله اصلی کتاب مهدی خلجی، مقاله "نظم نوین روحانیت"، تأکیدی بر اهمیت اقتصاد سیاسی دین است.
مهدی خلجی با اینکه در پیشگفتار و در بخش هایی از مقاله اصلی کتابش رویکردی جامعه شناسانه به موضوع نظم نوین روحانیت دارد، در نهایت این نظم را به سیاست و شیوه حکومت گری ولی فقیه دوم برمی گرداند. او می نویسد: "آیت الله خامنه ای را می توان بنیانگذار نظم نوین حوزه علمیه خواند که با سازوکارهای مدرن انضباط، نظارت و مجازات، حوزه علمیه را از نهادی سنتی در تعامل با ساختار سیاسی به نهادی مدرن و یکپارچه وابسته به حکومت بدل کرد. به سخن دیگر، نهاد دین، مدرن شدن خود را به بهای سلب استقلال فکری و مالی- اداری به دست آورد."
برای تحلیلی که از سطح رخدادهای سیاسی بگذرد و لایه های زیرین آنها را بازنماید، هنوز بسیار باید تلاش کرد. مهدی خلجی به این امر آگاه است. در پشت جلد کتاب او این جمله ها نقش بسته اند: "این اثر بیشتر نشان رد پای نویسنده در آغاز راهی بلند و پایان ناپذیر برای شناخت روحانیت در ایران است. آماج این مقالات بیشتر تأکید بر پیچیدگی و چندسویگی موضوع است."
مهدی خلجی: نظم نوین روحانیت در ایران
ناشر: آیدا، بوخوم (آبمان)
چاپ اول ۲۰۱۰ / مهر ۱۳۸۹
۱۷۲ صفحه، ۱۰ یورو
|
|
|
|