تشریح جنایت میدان کاج از زبان قاتل: پلیس داشت ما را تماشا می کرد!
مهدی قاتل حادثه هولناک میدان کاج تهران جزئیاتی از آن حادثه را تشریح کرده است.
روز پنح شنبه ششم آبان فاجعه دلخراشی در میدان کاج تهران رخ می دهد که در اثر آن مهدی با ضربات چاقو فردی به نام محمدرضا را به قتل می رساند. مهدی بعد از واردن کردن ضرباتی به محدرضا چاقو را روی سینه خود می گیرد و دیگران را تهدید می کند که اگر کسی به آنها نزدیک شود خودش را می کشد.
در این حادثه ، نه مردم به کمک مصدوم می آیند و نه پلیس کاری می کند تا آن که کار از کار می گذرد و مصدوم ، مقتول می شود!
متن مصاحبه روزنامه ملت ما با قاتل را در ادامه بخوانید:
وقتی به یک زن علاقهمند شدی تصور داشتی چه عاقبتی خواهی داشت؟
اصلاً، الان که در تنهایی فکر میکنم میبینم از همان ابتدا بازی خوردم.
مگر بچهیی که بازی خورده باشی؟
وقتی دل به کسی میبندی انگار بچه شدهای، این همه بلا آمد به سرم اما باز اصرار میکردم با کیمیا باشم.
نحوه آشناییات با کیمیا؟
کیمیا در حرفه مسکن بود. من نیز در خرید و فروش خانه، زمین و ملک فعالیت میکردم که با وی آشنا شدم.
از چند سال پیش؟
اون موقع 28 ساله بودم حدود 3 سال پیش بود که با کیمیا آشنا شدم و به هم ابراز علاقه کردیم.
تو ازدواج نکرده بودی؟
هنوز ازدواج نکردهام و مجرد هستم.
اما در محلهتان میگویند تو زن و بچه داری؟
شایعه است!
کیمیا که شوهر و بچه داشت، اینکه دروغ نیست؟
طوری رفتار کرده بود که من نمیدانستم. یکسال طول کشید تا فهمیدم کیمیا شوهر و بچه دارد. همین موجب شد با وجود علاقه زیادی به وی تصمیم به ترکش بگیرم، اما کیمیا گفت در حال طلاق هستند و واقعاً هم اینطوری بود و از شوهرش طلاق گرفت.
خانوادهات چه نظری در این باره داشتند؟
کاملاً مخالف بودند. آنها تا زمان حادثه هم اطلاع نداشتند کیمیا بچه هم دارد تنها میدانستند مطلقه است باز مخالفت میکردند و اگر میفهمیدند بچه دارد که دست از سرم برنمیداشتند الان نمیدانم در چه وضعی هستند.
میگویند تو بنگاه مسکن را 220 میلیون تومان خریدی و بعد کیمیا تو را به زندان انداخت؟
این هم دروغ است، در بازار مسکن فکر نمیکنم کسی این سرمایه را برای خرید بنگاه از بین ببرد، آنجا اجارهای بود.
6 ماه زندانی بودن کافی نبود کیمیا را فراموش کنی؟
اصلاً نتوانستم، مقصر خودم بودم هر وقت من و کیمیا با هم دعوا میکردیم با پای خودم نزد پلیس میرفتم، آخرین بار هم این کار را کردم و رفتم آب خنک خوردم.
بعد از زندان چه شد؟
کیمیا میگفت هنوز من را دوست دارد اما سرو کله محمدرضا پیدا شده بود و چنین اتفاقی افتاد.
کیمیا چه مزیتی داشت که حاضر شدی به خاطر او قاتل شوی؟
هیچ چیز، شاید خیلیها بگویند کیمیا ویژگیای ندارد اما دیدید که علاقه ربطی به شکل و شخصیت ندارد. شاید کسی دلباخته یک زن پیر و عیب و ایراددار شود من هم این شرایط را داشتم.
مطمن بودی که محمدرضا سر راه تو و کیمیا قرار داد؟
بله، خودش در تماس تلفنی به من گفت.
حقش مرگ بود؟
اصلاً قرار نبود کسی کشته شود. روز حادثه کیمیا زنگ زد و گفت که محمدرضا خواسته من جلوی بنگاه او را ببینم و با هم حرف بزنیم، وقتی به آنجا رفتم و محمدرضا قسم خورد با کیمیا قصد ازدواج دارد جنون آنی به من دست داد و این کار را کردم.
مطمئنی که کیمیا هم میخواست با او ازدواج کند؟
صددرصد! خود محمدرضا قسم خورد و گفت!
جنون آنی هم شده بهانه دیگه؟
باور کنید جنون بود.
کیمیا هم در قرارتان حاضر بود؟
نه، من و محمدرضا تنها بودیم که زد به سرم.
معلومه روزنامه زیاد میخوانی؟
بله، من علاقه زیادی به مطالب روزنامهها خصوصاً حوادث دارم.
فکر میکردی روزی خودت تیتر صفحه حوادث شوی؟
اصلاً، اتفاقاً به هم سلولیهایم میگفتم که چقدر راحت قاتل شدیم و فکرش را نیز نمیکردیم.
تلخ ترین حادثهای که در روزنامهها خواندی چه بود؟
الان حضور ذهن ندارم اما همه حادثهها که کسی در آن کشته میشد مرا ناراحت میکرد.
اما خودت به چنین جنایتی دست زدی.
گفتم که جنون آنی بود.
جنون، چقدر 45 دقیقه. اجازه ندادی محمدرضا که هنوز زنده بود را به بیمارستان ببرند؟
من کارهای نبودم، پلیس حاضر بود و خودشان محمدرضا را نبردند شاید زودتر میبردند زنده میماند!
تو چاقو را روی سینهات گذاشته و تهدید میکردی اگر کسی محمدرضا را به بیمارستان ببرد، خودت را خواهی کشت؟
من کاری با انتقال محمدرضا به بیمارستان نداشتم، پلیس آنجا بود و میتوانست وی را ببرد اما هیچ اقدامی نکرد. من دیوانه شده بودم و خودم را تهدید به خودزنی میکردم همین.
محمدرضا به تو التماس میکرد اجازه بدهی او را ببرند و تو با لگد به صورتش زدی؟
من یادم میآید با لگد به سرش زدم اما نشنیدم چه چیزی از من می خواست هیچ چیز نمیشنیدم.
در فیلمی که در اختیار ما است زنی فریاد میزد اجازه بدهی محمدرضا را به بیمارستان ببرند و تو این کار را نمیکنی؟
من نشنیدم آن زن چه میگوید تصورم این بود میپرسد چرا این کار را کردهام و من علتش را گفتم.
پس تو میگویی مخالف انتقال محمدرضا به بیمارستان نبودی؟
اصلاً این مورد به من ربطی نداشت حتی بازپرس شهریاری هم از عملکرد ماموران پلیس تعجب کرده بود.
چطور مگه؟
بازپرس با ناراحتی به مأموران گفت که چرا فقط تماشاچی بودند، چرا یک گلوله هوایی شلیک نکردهاند من بترسم و حرفهای دیگر که به من ربطی ندارند.
اصلاً گلولهای شلیک نشد؟
نه، منتظر بودند تا اینکه آمدند و محمدرضا را بردند.
خیلی طول کشید؟
نمیدانم چند دقیقه شد اما خودم هم تعجب کرده بودم چرا آن را نمیبردند. بپرسید اصلاً مخالفتی نکردم.
اما فیلم، سناریوی دیگری دارد.
نمیدانم، من در حال خودم نبودم اگر هم چیزی گفتم در همان حالت جنون بود.
اگر خودت این فیلم را ببینی چه تصوری از شخصیت خودت داری؟
بدون اینکه آن فیلم را ببینم، از خودم متنفر شدهام، از آن روز مرتب کابوس میبینم. کیمیا هر دوی ما را بازی داد.
پس چرا سعی نکردی فراموشش کنی؟
سعی کردم، حتی با دختری به نام «ندا» در کرج طرح دوستی ریختم اما نتوانستم کیمیا را فراموش کنم.
الان اگر اعدامت نکنند باز کیمیا را دوست داری؟
من در همان صحنه حادثه کیمیا را فراموش کردم. من باید اعدام شوم. مرگ را با آغوش باز میپذیرم. دروغ نمیگویم، تنها نگرانیام خانوادهام هستند که بارها به من تذکر داده بودند و گوش به حرفشان نداده بودم.
حرف آخر؟
پشیمانم. مثل همه قاتلهایی که بارها ماجرایشان را در روزنامهها خواندهام و همیشه میگفتم پشیمانی دیگر سودی ندارد!
zilan.zarza - ترکیه - استانبول
|
دختره اسمش سعیده بود نه کیمیا.این جنون انی و ادواری هم جدیدا بهونه ی خوبی شده واسه مجرم ها.حرفاش بیشترش دروغ بود. |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
Fereshteh.p - اتریش - وین
|
امیدوارم اول حسابی شکنجه اش کنند بعد از یک ماه که هرروز زجرش دادند، به جهنم بفرستنش. |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
XMAN2 - ونزوئلا - کاراکاس
|
بی عرضه بودن ماموران نیروی انتظامی این حادثه رو رقم زده, تواین جنایت دوتا مامور وشخص رئیس پلیس تهران مقصر و باید محاکمه بشن . قاتل هم باید تو همون میدون کاج دار بزنن .خاک بر سر نیروهای بی وجود وبی غیرت نیروی انتظامی که جلوی چشمشون جوون مردم جان داد . |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
sir.amir - انگلستان - منچستر
|
اخه اگه میامد کمک میکرد کی می خواست جلوی دختر و پسر مردم را بگیره که کی هستن چه نسبتی دارن کی میرفت رشوه بگیره کی میرفت ساعت قرار با دوزدا را بزاره و مواظب باشه یه وقت گیر نیافتن خوب دوستانی که دم از اعدام میزنید زندان بدتر از اعدام یک عمر باید فکر کنه به اشتباهش ولی اعدام یکباره راهت میشه |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
peace - انگلستان - لندن
|
هرموقع دلم تو غربت میگیره به خودم مئ گم بهتره برگردم ایران ولی دیگه ایران جای ماندن نیست. |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
oghab - فنلاند - هلسینکی
|
هرچه سریعتر اعدامش کنند در همان محل جنایت .البته با اون دومامور .کثافت بی وجود . خدایش اون مردم که نظاره گر بودنند چطور شب می تونن بخوابن .حیوان شرفش از اون مردم بیستر.تف تو غیرت تون تف تو ناموستون. |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
پلیسها در خدمت اسلام و رهبران دینی و بقا و پایداری جمهوری اسلامیند هیچ کاری به جنایات روز افزون و ملت بی پناه ندارد |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
andyjapan - ژاپن - ناگویا
|
این اقایون نیروی انتظامی اگر کسی به رهبر توهین میکرد اسلحه اشان را میکشیدند البته برای گرفتن تشویقی ولی نکردند یک گلوله تو بای قاتل بزنند که در مجموع دو تا زخمی داشته باشیم نه مقتول. |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
bawafa1385 - المان - هامبورگ
|
باین میگویند مملکت بی در و دراوازه. پلیس مملکت مثل یک جنازه تماشاگر صحنه است . پلیس مملکت که فقط دستور از مافوق میگیرد و مردم را سر کوب کند . پلیس مملکت کا رائی شغلی و تجربه کاری را بدون دستور رئیس خود باجرا در نمیاورد .پلیس مملکت وجدان کاری ندارد .پلیس مملکت احساس وظیفه نمی شناسد . پلیس در وطن ما برای حفظ نظم جامعه نیست . پلیس برای سرکوب مردم است . پلیس برای خفه کردن مردم است .پلیس یک الولو سر خرمن است . |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
Rahsaba - اتریش - کلاگنفورت
|
peace - انگلستان - لندن...........هرگز چنین حماقتی نکن! من هم جوگیر شدم و برگشتم و 3 سال از عمرم تباه شد و حالا دوباره در اروپا هستم و حاضر نیستم هرگز به ایران بازگردم |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
ENSAN-ZAMIN - هند - پونا
|
من اگر انجا بودم با سنگ یا تکه اجر این احمق را از دور میزدم و او بعد از نوش جان کردن چند سنگ مجبور میشد کنار برود یا خودزنی بکند(به جهنم). و جوان بدبخت نجات پیدا میکرد. الان هم با اعدام این احمق هیچی درست نمیشود. باید بزرگان قوم فکری برای سکس جوانان بکنند تا این موضوع بسیار حیاتی بیش از این مشکل ساز نباشد. و وقت , انرژی و زندگی جوانان را نگیرد. |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
gomgi - ایران - تهران
|
واقعا بعد از این جریان من خودم از اینکه ایرانیم شرم دارم.این مرتیکه قاتل رو نباید اعدام کنن اونو باید هر روز چندبار تادم مرگ ببرن تا جون دادن ذره ذره رو حس کنه برای این آدم یکبار مردن خیلی حکم کمی در مقابل این جنایت وحشیانه این کار رو باید بکنن تا درس عبرتی برای این مردم خرتعصبی باشه تا برای یه دختر دست به این وحشی گری ها نکنن..... |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
|
حتما پلیسها منتظر بودند تا کسی به آنها پیشنهاد پول کنه تا به مقتول کمک کنند!!! تا اونجایی که من بخاطرم هست توی ایران پلیس و دادگستری و .. که وظیفه برقراری نظم و عدالت رو دارند بدون پول زیر میزی کاری نمیکردند. حتی در دوران دانشجویی چند بار پلیس ماشینم رو متوقف کرد و وقتی میدیدند که دانشجو هستم به همکارش میگفت: دانشجو که چیزی نداره!!! البته منظورش از چیز، همون پول بود. دادگستری هم به همین منوال. بعد از سرنگونی رژیم فاسد و جنایتکار ولی وقیح هم باید سالها زحمت کشید تا بتوانیم این بدآموزی و فساد رو از بین ببریم. امیدوارم. شاد و سربلند باشید |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
فراز_نروژ - نروز - تونسبرگ
|
یکساعت طول کشید تا مصدوم مرد و آن هم بخاطر اینکه اینهمه مردم و حتی پلیس کاری نکردند و فقط تماشا کردند. بهر صورت این نشان میدهد ضربه قاتل کشنده نبوده و مقتول را فقط زخمی کرده و خونریزی باعث مرگ شده. شاید در مجازاتش تخفیف بدهند. مثلا اعدام با طناب نازک! |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
|
shahroozporia - امارات - دوبی برای پلیس ایران متاسف نباش بلکه برای هموطنانت که دلشون به این پلیسها خوشه متاسف باش. پلیسی که در سرکوب مردم توسط حکومت نهایت شقاوت رو نشون میده در حمایت از شهروندانش نهایت بی لیاقتی و بیغیرتی رو بنمایش میذاره. شاد و سربلند باشید |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
فریدون شیرازی - ایران - شیراز
|
ادم کامنتهای کاربران سایت را که میخواند وحشت میکند.خوب نیست ادم احساس آنی را بر عقلش ترجیح بدهد و کامنتهای ایچنینی بگذارد.شکنجه/اعدامهای متوالی و حتی اعدام ماموران حرفهای خوبی نیست.البته با مجازات این موجود هیچکس مخالف نیست ولی فراموش نکنید ما عرب وحشی نیستیم ایرانی هستیم و متمدترین فرهنگ را داریم.در همه دنیا از این اتفاق ها می افتد و دلیل ان ناهنجاریهای ژنتیکی وتربیتی و حتی فشارهای اجتماعی است.خوب نیست مثل او دچار احساس شویم |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
Fareed - ایران - تهران
|
این وسط مقتول هم بی تقصیر نبود. یعنی دیگه دختر نبود که تو با یه نفر که سه بار همخواب هاشو عوض کرده میری خودتو به کشتن میدی. دختره چجوری این مردا رو با این ادعاشون بازی داده بود!!! |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
panir_gerdu - ایران - شیراز
|
خاک تو سر پلیس ایران کنن، من خودم به شخصه چندین بار تماشای جرم پلیس به جای مقابله با اون رو از نزدیک دیدم. پلیسهای ایران ترسوهایی بیش نیستند که تنها استخدام شدهاند برای گیر دادن به نوامیس مردم به خاطر چند تار مو و لباسی که میپوشند |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
panir_gerdu - ایران - شیراز
|
خاک تو سر پلیس ایران کنن، من خودم به شخصه چندین بار تماشای جرم پلیس به جای مقابله با اون رو از نزدیک دیدم. پلیسهای ایران ترسوهایی بیش نیستند که تنها استخدام شدهاند برای گیر دادن به نوامیس مردم به خاطر چند تار مو و لباسی که میپوشند |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|
مشتعل - سوئد - استکهلم
|
داداش پلیس امام زمان تخصصش تو زدن تو پوز استکبار و مهار فتنه است اگر دانشجو بودی سه سوت انقلابی قضیه حل بود تو مرده بودی یا اوین بودی وخونوادهات دنبال وثیقه برای آزادیت |
دوشنبه 17 آبان 1389 |
|
nasim110 - آلمان - کلن
|
واقعا افسوس که اگه الان مردم داشتن تضاهرات میکردن از ۱۰۰ طرف مامورا با اسلحه میرسیدن!!اما اینجا ۲ تا مامور هیچ واکنشی نشون ندادن .میدونین چرا؟چون در هر شرایطی جونه مردم دیگه ارزش نداره.... |
دوشنبه 17 آبان 1389 |
|
a persian - سوئد - استکهلم
|
پلیس داشت ما را تماشا می کرد! عجب اعتراف خوشگلی کرده.....این یعنی سر بذارن بمیرن با این حفظ امنیتشون...هر چی درباره بی عرضگی پلیسها گفته درست گفته این اصلا کسی رو تهدید نمیکرد و فقط چاقو رو گذاشته بود روی سینه خودش.خب نهایتا خودش رو می کشت خب به درک...اما اینکه میگه دچار جنون شده چرته خیلی خوب همه واقعه رو با جزئیات یادشه کسی که دچار جنون بشه چیز زیادی یادش نمی مونه.طفلی این قسمت از دورغ رو حواسش نبود سوتی داد |
دوشنبه 17 آبان 1389 |
|
aks2424 - کویت - کویت
|
حالا وقتی می خوام چنین جونوری اعدام کنن غربیا داد میزنن حقوق بشر حقوق بشر |
دوشنبه 17 آبان 1389 |
|
mehre pars - انگلستان - لندن
|
یکی بره تو این میدون لعنتی و به همه انهای که نظاره گر این وحشیگری بودن و بینه این حیوانهای ادم نما انجا جرا هیچ کاری نکردن, من مخالف اعدامم, این تا اخر عمر باید سخترین بیگاریها همراه باتنبیه انجام بده |
سهشنبه 18 آبان 1389 |
|
mehre pars - انگلستان - لندن
|
یکی بره تو این میدون لعنتی و به همه انهای که نظاره گر این وحشیگری بودن و بینه این حیوانهای ادم نما انجا جرا هیچ کاری نکردن, |
سهشنبه 18 آبان 1389 |
|