زندگی جنسی یک اسلامگرا در پاریس
رادیو زمانه : محمد بن مختار، یک مسلمان مهاجر الجزایرهای است که در بانکی در پاریس کار میکند و با وجود آنکه درآمد ماهانهی بسیار بالایی دارد و میتواند زندگی موفقی داشته باشد، اما بدون سر و همسری، یکه و تنها هنوز پیش مادرش، در آپارتمانی نیمه ویران در شهرکی در حاشیهی پاریس زندگی میکند.
مختار اما روزی بهطور ناگهانی تصمیم میگیرد زندگیاش را تغییر دهد. او در محلهی شانزدهم که بهترین محلهی پاریس است، آپارتمانی لوکس و گرانقیمت اجاره میکند. او امید دارد که به این طریق بتواند از سلطهی مادرش و محبتهای بیجای او نجات پیدا کند و با زنی آشنا بشود و چه بسا بتواند برای اولین بار در زندگیاش با زنی همآغوش شود.
او هر چند هنوز بکارتش را از دست نداده، اما اعتقادش به اسلام را از دست داده است. او حتی بعد از پایان تحصیلاتش نامش را هم تغییر داده و یک نام فرانسوی برای خودش انتخاب کرده که بتواند کار مناسبی پیدا کند و مورد تبعیض قرار نگیرد.
به ظاهر همهی شرایط در زندگی مختار فراهم است که او بتواند بالاخره به کار دل بپردازد. او به زنان اروپایی سفیدپوست با موهای طلایی علاقه دارد، اما با تعجب متوجه این حقیقت میشود که به جای زن اروپایی سبکسر که عاشق همخوابگی با مرد عرب باشد، فقط زنان آفریقایی و عرب به او توجه نشان میدهند و آنها هم البته حاضر نیستند با او به بستر بروند. در همان حال مادرش هم آخر هر هفته به او زنگ میزند و از هر فرصتی برای مداخله در کار او استفاده میکند.
لیلا ماروئان در «زندگی جنسی یک مرد مسلمان در پاریس» با چنین داستانی که برای خواننده فارسیزبان سخت آشناست، با ریاکاری فرهنگی عربهای مهاجر و مسلمان که تحت سلطهی مادر قرار دارند و در همان حال به هر زنی غیر از مادرشان به شکل وسیلهای برای ارضاء جنسی نگاه میکنند، تسویه حساب میکند. در مرکز توجه او بیشتر مردان الجزایری قرار دارند و همانقدر که از ریاکاری آنها انتقاد میکند از ریاکاری فرانسویها هم که شعار آزادی و برابری سر میدهند، اما به گمان نویسنده در عمل از هیچگونه تبعیضی نسبت به مهاجران مسلمان فروگذار نیستند سخنها میگوید.
ارزش این رمان در این است که همهی این موضوعات مشکل و پیچیده را بدون آنکه به ورطهی کلیبافی و شعارگویی بیفتد با زبانی ساده و در قالب رمانی خواندنی مطرح میکند. ماروئان با فرم داستان بازی میکند و به لحن شخصیتهایش کاملاً مسلط است. در این میان طنزی ریزبافت هم که از چاشنی خشم برخوردار است، به ساختار رمان راه پیدا میکند و خواندن این اثر را برای خواننده به یک تجربهی دلپذیر مبدل میسازد.
لیلا ماروئان یک نویسندهی تبعیدی است و بهخوبی با جامعهی مردسالار آشناست. همین آشنایی باعث شده است که زبان و لحن خشمگینی به رمانش راه پیدا کند. او در آثارش دست به ابتکار جالبی زده است: همهی شخصیتهای زن در آثار او با شخصیتهای آثار نویسندهی الجزایری به نام لبنا مینار خویشاوند و همنام هستند.
بزرگترین دستاورد لیلا ماروئان اما این است که در آثارش و در زندگیاش در تبعید خود را از سلطهی مردان عرب و مسلمان رهایی داده و به استقلال ادبی دست پیدا کرده است. برای یک نویسندهی زن مسلمان که تجربهی تبعید را هم در کارنامهاش دارد، این دستاورد کمی نیست.
oghab - فنلاند - هلسینکی
|
فعلا که تو فنلاند و سوئد هرچی سیاه افریقائی دوتا سه تا دختر بلوند زیر بغلشو گرفته .و روز به روز هم به تعدادشون اضافه میشه .من نمی دونم این مردک عقب افتاده چه ربطی به دیگران داره .اعراب باهمین زنان اروپائی ازدواج میکنند .واسم اسلامی برای انهامی گذارند وحتی حجاب اسلامی هم سرشون می کنند .ندیدید.?چقدر روبه رشد هستند. |
دوشنبه 19 مهر 1389 |
|
zebelkhan - اروپا - لوس آنجلس
|
oghab - فنلاند - هلسینکی. bavar88 - هلند - امستردام . کاملا درست میگید! مذهب و در راس آن دین اسلام و این طاعون ضد بشری ارزشی بالاتر از ... ندارد! تعداد زیاد مخبطان اسلامی در عالم تنها نشان از زیاد بودن عوام و تهی مغزان و پوچ گرایان مذهبی دارد نه چیز دیگری. البته زیاد شدن شناسنامه مسلمین به دلیل زاد و ولد گوسفند وار دلیل بر گسترش اسلام نیست که شما مخبطان از درک پدیده ساده زاد و لد عاجزید! واقعیت اینست که حتی بچه های حزب اللهی ها هم مثل پدرانشان فکر نمیکنند و با جامعه امروزی و مدرن هماهنگ شده اند و آداب مذهبی را بجا نمیاورند. هر قدمی که علم جلو میرود مذهب هزاران قدم عقب میرود. نسل شما مفت خوران مذهبی و جیره خوران نوکر رژیم هم مانند نسل دایناسورها بزودی منقرض خواهد شد. دلتان به لچک به سرها در اروپا خوش باشد که اسلام رو به گسترش است! ززرررشششکککک! |
دوشنبه 19 مهر 1389 |
|