پنجشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۸ - ۰۸ اكتبر ۲۰۰۹
نیکی ها به ما باز می گردند
پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند ...
مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گوژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت:
هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!!
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی د انم منظورش چیست؟
یک روز که زن از گفته های مرد گوژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ؟ .....
بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت .
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود، در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت:
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گوژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می خورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهر آلود را می خورد .
به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:
هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به خود ما باز می گردد.
bluestar - ایران - تهران
|
. مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیئَةِ فَلَا یجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیئَاتِ إِلَّا مَا کَانُوا یعْمَلُونَ. کسی که کار نیکی انجام دهد، برای او پاداشی بهتر از آن است؛ و به کسانی که کارهای بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز به مقدار اعمالشان نخواهد بود. «قصص/84» |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
آذربهدخت - ایران - تهران
|
درخت بی بر؛ شاهکار پروین اعتصامی چیز دیگری می گوید. من هرگز بدی نکردم ولی کثیف ترین و رذل ترین آدمها همیشه پا به زندگیم گذاشتند و پاسخ نیکی را به بدی دادند و رفتند. نه! من این داستان را باور ندارم. درخت بی بر پروین گویاتر است. |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
zoroye iran - اتریش - وین
|
خیلی جالب و اموزنده بود امیدوارم که نظام که بذر کینه میکارد روزی گفتار خشم مردم بشه |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
h.k - دانمارک - اودا
|
اینجهان کوه استوفعل ماندا .............این نداهارا بماایدصدا...مولاناجلالدین,,کاملان صحیح است.چون تفکرخوب واعمال نیک همه میدانید.چقدرلذت درونی ایجادمیکندوعکس ان همیشه دلهره واسطراب.که زیادی ان انسان رازمانی منفجر میکند. |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
bluestar - ایران - تهران
|
این آیه از قرآن رو که الان پیداش کردم بیشتر به این مطلب میومد : إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا (اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی میکنید؛ و اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید.) «إسراء/7» /// این شعر روه9م نمیدونماز کدوم شاعره ((هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی*** کس نکند به جای تو آنچه تو خود به خود کنی)) |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
massoudoslo - نروژ - اسلو
|
انسان نیکوکار در نتایج و اثرات نیکی اش حفظ میشود و کمتر در گزند بدی است !. (تجربیات شخصی ). |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
آذربهدخت - ایران - تهران شما اگه از یه ساختمان بلند بپرید پایین مهم نیست که ادم خوب یا بدی باشید قطعن می خورید زمین قانون جاذبه شما رو به کشتن میده گرچه هزاران خوبی قبلن کرده باشید شما اگه مواظب خودت نباشی به دردسر میوفتی گرچه ادم خوبی باشی دردسرها با بی احتیاطی ها در ارتباطند نه با خوبی و بدی اگر خوب باشی در راستای ذاتت حرکت کردی و لذت می بری خودت استفاده شو می بری اون خوبی بالاخره بهت برمیگرده فقط پیشگویی نکن که کجا و چه وقت |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
آذربهدخت - ایران - تهران. هموطن گرامی نیکی کردن کار هر کس نیست و دل شیر می خواهد. اگر نیک بین و نیک اندیش و نیک خواه هستید بدانید که هر که بامش بیش برفش بیشتر. شما ناچار از پذیرش بدیها و تحمل انها در ازای نیکی خود هستید. هیچگاه انتظار نداشته باشید از سوی کسانی که به آنها نیکی کرده اید به شما پاسخی داده شود که نا امیدی و سر خوردگی اولین تبعات نیکی کردنتان خواهد بود. شما به نفس نیکی بیندیشید چرا که همان نفس نیکی به خود شما باز خواهد گشت حال از جایی که انتظار آنرا ندارید ...... |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
SilverSaeeD - ایران - تهران
|
bluestar - ایران - تهران ها ها ها خوشم میاد که تمام مخالفان و دشمنان و منکران قرآن در چنین صحنه هایی شروع به سرزنش به قول خودشون تازی نامه و افرادی که ازش حرف میزنند نمیکنند.. ننگ و پستی همیشه همراه افرادی هست که حقیقت را پنهان و خشم خود را آشکار میسازند. درود بر شما دوست عزیز |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
....نفس نیکی فرشته نگهبان شما در برابر آزارهاست و برعکس ممکن است در صورت پلیدی کردن از سوی شخص مورد اصابت ما بازگشتی نبینیم اما باور داشته باشیم که آن پلیدی انجام شده در گوشه ای دور از چشم ما در عین حال بسیار نزدیک به منتظر ما کمین کرده تا در شرایط مهیا آن را بر سر خودمان آوار کند. از نیکی کردن نا امید نشوید حتی اگر هیچ کس درکی از نیکی شما نبرد. اگر قلبی را که به نیکی عادت کرده خود خواهی و بی تفاوتی بیاموزیم مانند آب راکد میشود و اولین کسی که ابتدا آزار میبیند خود شما هستید. اجازه دهید چشمه های نیکی درونتان همیشه جوشان و سرازیر باشند تا تشنگان را سیراب کنند حال بگذارید بعد از رفع تشنگی به جای تشکر شما را دشنام هم بدهند .از همه عبور کنید چه کسی که قدر دان است و چه قدر نشناس تنها از خود نیکی در نگذرید و آن را به فراموشی نسپرید. |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
bg_m - بلغارستان - صوفیا
|
. در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می کردندکه این چه شهری است که نظم ندارد . حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و .. با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت . نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
8pa - ایران - تهران
|
آقای bluestar یا بهتر بگم م.ن که کارمند دولتی و به خوبی می شناسمت،و در درگیری های اخیر به گفته خودت باتوم برقی به پای بچه می زدی تا شاگردای بسیجی ات در کلاس های درگیری خیابانی بگیرینشون،دست از ... زدن بردار وگرنه .... و همه چیزتو رو می کنم تا بفهمی یه من ماست چقدر کره میده!. ضمناً از دوستان محترم به خاطر بی ادبی معذرت می خوام!مجبور شدم. |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
SilverSaeeD - ایران - تهران// بسمالله الرحمن الرحیم. صحنه را دیدم، جدن که همه مخالفان، دشمنان و منکران قران در بهت و شگفتی این ایه دشمن شکن فرو رفتند. والسلام |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
bluestar - ایران - تهران
|
8pa - ایران - تهران - خواهش میکنم بیشتر افشاگری کن. مثلا میتونی مشخصاتی مثل نام و نام خانوادگی و تاریخ تولد و .. رو همینجا بنویسی تا ما یه کم بیشتر بهت بخندیم. |
پنجشنبه 8 مهر 1389 |
|
avesta.javid - ایران - تهران
|
دوستانی که از قران مطالبی را آوردند باید دقت کنند که در اسلام نیکی ، مطلق نیست . آیات قتال و لعن و نفرین هم بسیار است . نکته دیگر اینکه آوردن این آیات دلیلی بر حقانیت کتاب یا گوینده اش نیست . مانند این است که وصیت نامه فلان شخص را بخوانیم و بگوئیم به به چه انسان خوبی بود چرا که در کتابش همواره توصیه به خوبی ها می کند . ولی در عمل آن فرد چیز دیگری بود . در مورد محمد نیز بدین گونه است . آیا او در عمل هم چنین بود ؟ . گوشه ای از قتل هایی که بدستور محمد انجام گرفت را از کتاب های سیره ابن هشام جلد سوم صفحات 55 تا 57 سیره حلبی جلد سوم صفحات 160 و 161 و تاریخ طبری جلد دوم صفحه 561 و 562. |
شنبه 10 مهر 1389 |
|
avesta.javid - ایران - تهران
|
داستان کشتن کعب بن الاشرف یهودی . روزی محمد رو به یاران خود کرده از آنها پرسید چه کسی می تواند ما را از شر ابن الاشرف رها سازد ، او دشمنی با ما را علنی ساخته و ما را هجو می کند و در روایتی : او با اشعاری که می سراید ما را آزرده و دشمنان مشرک ما را قویتر ساخته است ، محمد بن مسلمه اوسی گفت : او دائی من است و من کشتن او را برای شما به عهده می گیرم. ...هنگامیکه آنها رسیدند پیامبر را بر در مسجد منتظر یافتند که به آنها گفت روسفید و موفق باشید گفتند ای رسول خدا این روی شماست که سفید و موفق گردید و سر کعب را در برابرش افکندند . پیامبر به خاطر این موفقیت خدا را شکر نمود . |
شنبه 10 مهر 1389 |
|
avesta.javid - ایران - تهران
|
آنچه در ماجرای کعب بن الاشرف گذشت همان نیز در کشتن ابورافع بن سلام بن ابی الحقیق بزرک بزرگان یهودیان خیبر و اسیر بن رزام یهودی در خیبر نیز رخ داد . در ماجرای کشتن سفیان بن خالد هذلی و سپس لحیانی. پیامبر به عبدالله بن انیس مامور کشتن او نیز اجازه دروغگوئی داد و پس از انجام موفقیت آمیز ماموریت به وی عصائی هدیه کرد تا در بهشت همیشه به آن تکیه بزند ، و روزی که مرگ او فرا رسید به خانواده خود وصیت کرد که آن عصا را با او و میان پوست و کفنش دفن کنند . بیاندیشید. |
شنبه 10 مهر 1389 |
|