پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۸۸ - ۰۱ اكتبر ۲۰۰۹
داماد ، هنگام خرید عروسی آدم کشت
داماد جوان که برای نجات جان 2 برادرش در جریان یک درگیری خیابانی مردی را کشته و متواری شده بود، در یکی از محلههای شهر قزوین دستگیر شد.
به گزارش «جامجم»، عصر روز هفتم شهریور مردی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 قزوین تماس گرفت و از درگیری میان 7 مرد در بازار این شهر خبر داد. ماموران کلانتری 12 بازار قزوین بلافاصله به محل حادثه اعزام و متوجه شدند مردی جوان به نام حسن با ضربه چاقو زخمی شده که وی به بیمارستان شهید رجایی قزوین منتقل شد اما بر اثر شدت جراحات جان باخت. با هماهنگی قضایی جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و 5 مردی که در جریان حادثه دستگیر شده بودند، به پلیس آگاهی قزوین منتقل شدند.
فرار از محل حادثهپس از انتقال متهم به پلیس آگاهی، وی در تشریح ماجرا گفت: عصر روز حادثه همراه همسرم برای خرید عروسی به بازار رفتیم که هنگام عبور از محل حادثه متوجه درگیری میان برادرانم و چندین مرد شدم. برای نجات جان آنها با چاقو به سوی مهاجمان که قمه و چوبدستی داشتند، حمله کردم که ناخواسته یکی از آنها به قتل رسید. قصد داشتم مرد مهاجم را بترسانم ولی مرگ وی رقم خورد. بنابراین گزارش، متهم به قتل با قرار قانونی روانه زندان شد. تحقیقات تکمیلی از وی ادامه دارد.
در تحقیق از افراد بازداشت شده معلوم شد درگیری ابتدا میان مرد مغازهدار و یک کوپنفروش در خیابان آغاز شده و در ادامه این درگیری 2 نفر از شاگردان مغازهدار و 2 مرد که از دوستان کوپنفروش بودند، به آنها ملحق شدهاند تا اینکه در جریان حادثه مرد رهگذری که برادر دوستان کوپنفروش بوده به سوی یکی از شاگردان مغازه حمله کرده و او را کشته است. با مشخص شدن هویت قاتل فراری به نام محمد، وی تحت تعقیب قرار گرفت و پس از 20 روز اوایل هفته جاری در یکی از محلههای شهر دستگیر شد.
اعتراف
|
khorshid 3 - انگلستان - بیرمنگهام
|
خبر نصفه بود که کاربران محترم میتونند قسمت اعتراف این خبر را به عنوان انشای این هفته با نظر خود تکمیل کنند.به بهترین انشا یک چاقوی دسته زنجان از طرف iranian uk به عنوان جایزه پرداخت خواهد شد. |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|
|
zzxxccvvbb - امریکا - تکزاس
|
خودت به درک..میخواستی فکر اون دختری بادشی که با هزار ذوق و شوق میخواست یک زندگی جدید را شروع کنه..البته اینطوری بهتر شد..ممکن بود در اینده سر یک مساله جزیی همسرش را با چاقو میکشت و بعد به پلیس ها میگفت میخواستم بترسونمش فقط ولی دیدم یه هویی مرد......واقعا که .... |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|
|
ekman - ایران - شیراز
|
برگشتیم به صد سال پیش،این چه مملکتی شده که مردم با خود سلاح سر حمل میکنند شاید هم اینان از عوامل چماق بدست مدافع از ولایت قبیح بوده اند که آزادانه چاقو و قمه با خود حمل میکرده اند.خداوند به ما عقل و شعور داده که از آن در هنگام حل مشکلات استفاده کنیم،شاید با یک عذر خواهی و ببخشید از جانب هر کدام از این به اصطلاح آدم ها کار بدینجا نمیکشید،آدم های ترسو همیشه با خود چاقو و پنجه بوکس و امثالهم حمل میکنند،این حرفیست که زمانی من نو جوان بودم بزرگتر ها همیشه در گوش ما میخواندند که خدای نکرده نکنه امثال ما بجای قلم در جیب وکتاب در زیر بقل جوگیر جامعه آنزمان شویم و چاقو در جیب داشته باشیم. برادرم روزی هوس خریدن چونین چاقوئی جهت سر کردن قلم نی جهت خط نویسی و خیار پوست کردن توسط آن چاقو کوچک در سر داشت که این خبر به گوش مرحوم پدرمان رسید،چنان درسی به برادرم داد که حتی جرأت نمیکرد که دو باره به آن فکر کند،و گرنه ایشان هم بجای اینکه پزشکی مفید برای جامعه شود آنهم آن زمان،تا کنون یا توسط بقیه لات ها کشته شده بود یا اکنون مدافع چماق بدست حکومت میشد،روحت شاد ای پدر. |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|
|
afsoon_iran - ایران - تهران
|
(zzxxccvvbb - امریکا - تکزاس) با نظرت کاملا موافقم واقعا ممکن بود در آینده دست به کشتن همسرش بزنه |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|
|
raha1984 - المان - هامبورگ
|
به نفع دختره مردی که هنگام خرید عروسی چاقو همراهش باشه............تا اخرش رو بخونید دیگه ! |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|
|
shahab46 - المان - هانوفر
|
ولی هر چی لات سرگردنه حزب الهی الاغ رئیس ومقام دار باشند دیگه از سطوح پایینی جامعه چه انتظار میرود |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|
|
shahab46 - المان - هانوفر
|
وقتی هر چی لات سرگردنه حزب الهی الاغ رئیس ومقام دار باشند دیگه از سطوح پایینی جامعه چه انتظار میرود |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|
|
sapho - ایران - اصفهان
|
لابد خدا عروسه رو خیلی دوست داشته که از زندگی با همچین آدمی نجاتش داده |
پنجشنبه 1 مهر 1389 |
|