داستان دو سرباز

 
داستان دو سرباز

تماشای ویدئوی داستان دو سرباز

نویسنده و کارگردان ژیار گل

بی بی سی : نجا عبود سرباز عراقی همیشه فکر می کرد فرشته ای از آسمان آمد و او را در عملیات فتح خرمشهر نجات داد. در حالی که در خون خود غلتیده بود در سنگری دراز کشیده بود و به الله پناه آورد و از او خواست که جانش را حفظ کند. یک بسیجی ایرانی دعای او را مستجاب کرد. او از مرگ رهانیده شد و به اسارت ایرانیها درآمد. اسارتی که ۱۷ سال ادامه داشت.

زاهد، بسیجی ۱۴ ساله ای بود که تازه به جبهه رفته بود. او در عملیات بیت المقدس بعنوان امداد گر به زخمیهای ایرانی و عراقی کمک می کرد. زاهد ۵ سال در جبهه های جنگ بود، تا آنکه در آخرین هفته های جنگ ایران و عراق در عملیات مرساد به اسارت عراقیها درآمد. او ۲۸ ماه را در اردوگاه اسرای ایرانی در عراق سپری کرد.

در سال ۲۰۰۴ میلادی به تهران سفر کردم. تصویر بعضی فرماندهان و بسیجیهایی که در جنگ کشته شدند، هنوز بر در و دیوار شهر بود. پیامهای تبلیغی رهبران جمهوری اسلامی، نسل جدید را به شهادت ترغیب می‌کردند. در آن زمان به ایران رفتم تا که بعد انسانی جنگ خونین هشت ساله ایران و عراق را بر رسی کنم، می‌خواستم داستان جنگ را از نگاه بازماندگانش ببینم.

راننده ام که نخواست نامش فاش شود به من گفت، "قبلا عضو کمیته انقلاب اسلامی بودم، توی سپاه بودم، در جبهه و جنگ هم بودم ، اما انتظار همچین روزی را نمی کشیدم".

او مرا به بهشت زهرا محل دفن هزاران قربانی جنگ برد. عده ای زیادی از مردم که از زیارت کربلا بر گشته بودند به زیارت قبر آیت الله خمینی آمده بودند.

سی سال پیش در جبهه‌های جنگ ایران و عراق زاهد نجا را از مرگ حتمی رهانید

ماموران امنیتی متوجه فیلمبرداری من از قطعه شهدای جنگ شدند. آنان دوربین فیلمبردار مرا ضبط کردند. اجازه مصاحبه با اسیران را ندادند. در نهایت پس از مدتها تلاش برای اخذ مجوز فیلمبرداری، ناکام به کانادا کشوری که سالها بود زندگی می کردم بر گشتم. پس از بازگشت به شهر ونکوور، تازه فهمیدم داستانی که در ایران دنبالش می گشتم، چند کوچه دورتر از محل زندگی خودم بود.

زاهد بسیجی ایرانی بود که در سن ۱۳.۵ سالگی به جبهه رفت. ده سال پیش زاهد کشوری را که برایش جنگیده بود رها کرد و به کانادا پناهنده شد. زاهد با کوله باری از مشکلات روحی در سال ۲۰۰۰ میلادی به ونکوور آمد، او بارها دست به خودکشی زد. برای رهایی از کابوسهای جنگ به به مرکز مشاوره روانی وست در ونکوور مراجعه کرد.

جین لیمپرایر که مدیر بالینی مرکز مشاوره روانی ونکوور است می گوید اکثر مراجعه کنندگان از خاورمیانه هستند. این مرکز خیریه سالهاست به شاهدان خشونت جنگ و شکنجه خدمات مشاوره می دهد. او گفت، "آنها برای توهم، افسردگی، مشکلات فراوان... بعضی اوقات کسانی که تازه به ما مراجعه می کنند در یک حالت بی قراری هستند. از لحاظ فیزیکی اینجا هستند اما از لحاظ روانی هنوز در میدان جنگ".

در طرف دیگر شهر ونکوور، سربازی دیگری زندگی می کند که او هم پرونده‌ای در این مرکز روانی دارد. نجا عبود سالها روبروی زاهد جنگیده و ۱۷ سال از روزهای جوانیش را در جبهه های جنگ یا سلول اسارت سپری کرده است. نجا و زاهد تقریبا همزمان به کانادا آمده‌اند.

وقتی که جنگ شروع شد نجا رستورانش در بغداد، همسر و پسر چهار ماه اش را به جا گذاشت و خود را به پادگان نظامی‌معرفی کرد. پس از ۴ ماه آموزش خدمه تانک او به جبهه جنگ در منطقه خرمشهر اعزام شد.

در عملیات آزادی خرمشهر دو طرف تلفات زیادی دادند و نفرات زیادی از عراقیها هم به اسارت ایرانیان درآمدند. در این عملیات نجا به شدت زخمی شد. در حالی که او در خون خود می‌غلتید، قرآنی کوچک و عکس همسر و پسرش را به سربازی ایرانی نشان داد. جوان ایرانی آن روز نجا را از مرگ حتمی نجات داد. اما نجا به اسارت در آمد و شیعه بودنش در دوران اسارت در زندانهای ایران هیچ کمکی به او نکرد.

از روزی که زاهد، نجا را دوبار دید زندگی او معنی دیگری پیدا کرده و از شوهری خشن و افسرده به پدری مهربان تبدیل شده است

نجا می گوید، " وقتی به اردوگاه اسرا در ایران رسیدیم، یک روحانی از اسیران شیعه خواست کناری بروند. این روحانی با عصبانیت از آنان پرسید:شما چطور با کشور شیعه ایران می جنگید؟ شما از خدا نمی ترسید؟ از خمینی نمی ترسید؟ نه شیعه، شما کافر هستید ، و ما را کتک زدند."

آیت الله خمینی جنگ را نعمتی خدادادی نامید و با نظریه موج انسانی، هزاران ایرانی را برای «نوشیدن شربت شهادت» به حضور در جبهه‌ها فراخواند. اما ارتش تا دندان مسلح به آخرین تکنولوژی نظامی غرب هیچ گاه اجازه نداد این موج یه شهر های عراق برسد. جنگ بدون هیچگونه دست آورد نظامی برای دو طرف آنقدر ادامه پیدا کرد تا به طولانی ترین جنگ قرن تبدیل شود.

پس از عملیات مرصاد آیت الله خمینی پذیرش قطعنامه نامه ۵۹۸ را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد و سرانجام این جنگ خونین ۸ ساله به پایان رسید. زاهد که در آن روزهای پایانی جنگ اسیر شد می گوید از گردان او فقط ۳۲ نفر زنده ماند، که همگی زخمی و اسیر شدند.

تیرینس کلارک سفیر سابق بریتانیا در بغداد بارها با صدام حسین دیدار کرده است. او می گوید، "جنگ نعمتی برای غربیها بود زیرا دو شیر خاورمیانه، دو دشمن غرب روبروی هم ایستاده بودند و بعد از جنگ هم سالها سر گرم لیسیدن زخمها یشان بودند. آنها دیگر خطری برای منافع غرب نبودند و سرگرم پیدا کردن راهی برای حل مشکلات رو به افزایش کشورشان شدند."

اولین بار شش سال پیش در سال ۲۰۰۴ بود که زاهد را در ونکوور دیدم. وضعیت روحی مناسبی نداشت و هنوز خاطرات تلخ جنگ و اسارت آزارش می‌داد. زاهد سال ۱۳۶۹ از اسارت آزاد شد و به ایران برگشت. او افسردگی را از اردوگاه با خود به ایران به ارمغان آورده بود. پس از مدتی کوتاه با همسرش مریم ازدواج کرد و صاحب دختری شد. اما تاثیرات اسارت و جنگ باعث می‌شد همسرش را آزار بدهد.

اوایل جنگ زاهد برای همرزمان و حتی زخمیهای عراقی فرشته نجات بود. اما رفته رفته خشونت جنگ به او هم سرایت کرد. او می گوید در سالهای آخر جنگ به زخمیها و اسیران عراقی رحم نمی کرد، زیرا او با چشمان خود هر روز شاهد کشته شدن دوستانش بود.

نجا مدتها از پایان جنگ بی خبر بود. خانواده‌ش هم در عراق از سرنوشت او بی‌خبر بودند. او ۱۷ سال مفقود الاثر بود. نجا پس از بازگشت به عراق، نیروهای امنیتی صدام حسین در قرارگاه مرزی با مشت و لگد از او استقبال کردند. به او گفتند چطور توانسته خود را تسلیم ایرانیها کند؟ چرا برای صدام حسین نمرده؟ پس از بازگشت، نجا فهمید همسرش دوباره ازدواج کرده و از سر نوشت پسرش خبری نبود.

در اواخر سال ۲۰۰۴ پس از چهار سال انتظار، همسر و دختر زاهد به او پیوستند. شش سال از آمدن خانواده اش به کانادا، او امروز صاحب فرزندی دیگر شده و به شکرانه بهبود زندگیش، نام پسرش را نیایش گذاشت.

اما برای نجا عبود داستان چیز دیگری است. او پس از ده سال که به کمک برادر و خواهرش که در کانادا زندگی می‌کنند از راه قاچاق به کانادا آمد. او هنوز از سرنوشت پسرش بی‌خبر است. نجا که خود از خانوده‌های شیعه اهل بصره است، سالهای زیادی از اسارتش را در یکی از شهرهای مقدس شیعیان، مشهد سپری کرد. او می گوید نیروهای ایرانی در اردوگاه اسرا با همه چیز با آنان می جنگیدند، به آنان غذای کافی نمی دادند و اسیران را آزار می دادند.

نجا تنها شاهد خشونت علیه خود نبود، پیش از اسارتش با چشمان خود خشونت افسران عراقی علیه اسیران ایرانی را هم دیده بود. یکی از روزهایی که نجا برای درمان همین تجربیات تلخ به مرکز روانی وست آمده بود. او آنجا در سال ۲۰۰۲ زاهد را در اطاق انتظار دید. نجا وقتی فهمید زاهد ایرانی است با لهجه غلیظ عربی، با او فارسی صحبت کرد. در طول گفتگو فهمیدند که هر دو در عملیات خرمشهر شرکت داشته اند. نجا داستان زخمی شدنش در آن عملیات را برای زاهد بازگو می‌کرد، اما بعد چند دقیقه این زاهد بود که بقیه داستان و نحوه اسیر شدن نجا را کامل کرد.

نجا می گوید در آن عملیات اسیران عراقی که زخمشان وخیم بود به دست نیروهای ایرانی کشته می‌شدند. اما جوانی ایرانی او را زیر جنازه کشته شده ها مخفی کرد و جانش را نجات داد. آن جوانی که نجا را در عملیات آزادی خرمشهر نجات داد، زاهد بود. برای رهایی نجا، زاهد او را روز بعد به بیمارستان صحرایی قرارگاهش برد. به دکتر التماس کرد که زخمهای نجا را درمان کند.

وقتی نجا فهمید آن جوان زاهد بود او را به آغوش کشید و هر دو شروع به گریه کردند.

داستان زاهد و نجا سرتیتر روزنامه‌های کانادا شد. از روزی که زاهد نجا را دوبار دید زندگی او معنی دیگری پیدا کرده و از شوهری خشن و افسرده به پدری مهربان تبدیل شده است. امروز کتاب خاطرات زاهد "دو شاخ قوچ" در دست چاپ است و او بهانه‌های زیادی برای زندگی کردن دارد.

در هفت سال سال گذشته شاهد تغییرات روحی زاهد و نجا بوده ام. صحبت کردن در باره خاطرات تلخ جنگ و تجربیاتشان از اردوگاههای اسرا، توانسته تا حدودی از درد و آلام روانی آنان بکاهد. امروز خانواده نجا در ونکوور رابطه خوبی با زاهد دارند.

۳۰ سال پیش در جبهه‌های جنگ ایران و عراق زاهد نجا را از مرگ حتمی رهانید.۲۲ در سال ۲۰۰۲ در طرفی دیگر از دنیا این نجا بود که به کمک زاهد آمد. داستان این پیامی به این دنیای جدا شده با دیوارهای بلند دین و مدهب، و نژاد و قومیت می فرستد: که همه ما منجی همدیگریم، فرقی نمی کند از زخم گلوله جنگ یا چنگال کابوسهای پریشان.

***

برنامه های مستند توسط بخش تولید فیلم های مستند بی بی سی و یا شرکت های مستقل تهیه شده اند و طیف وسیعی از موضوعات گوناگون از جمله علوم، معماری، محیط زیست و تحولات سیاسی و وقایع تاریخی معاصر را در بر می گیرند. تاریخ اسلام در اروپا، درمان های جایگزین، قدرت هنر، ماجراجویی در معماری، پخت و پز در منطقه خطر، و کودکان در خط مقدم از جمله این برنامه های مستند است.

به دلیل نداشتن حق پخش از طریق وبسایت، امکان پخش اکثر این برنامه ها در این صفحه وجود ندارد. این برنامه ها را می توانید در ساعت های مشخص شده در جدول پخش برنامه ها، در تلویزیون فارسی بی بی سی تماشا کنید.

pandora - آلمان - ان ار و
اگه جای سرباز عراقی بودم و انتخاب با من بود,مرگ رو به 17سال اسیری ترجیح میدادم
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

(_JuSt MujiZ_) - پاکستان - لاهور
حالا کی بشینه همشو بخونه .............؟؟؟ ویدئو شو نداشتید .......؟؟؟
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

کویت تورنتو - کانادا - تورنتو
واقعا ارزش دیدن داره میگن کوه کردمبه کوه نمیرسه ولی ادم به ادم میرسه اینه من خیلی حال
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

sepher - استرالیا - سیدنی
این خونها رو دستتون هست! برای فروش اسلحه هاتون شاه رو بر داشتید چون حاضر نشد یک جنگ فرسایشی 8 ساله رو قبول کنه! جمله خودش رو میگم!: چرا یه جنگ فرسایشی! کشور من تازه از مشگلات و بیماری ها رها شده! جوانهای مملکتم اولین نسله افزایش جمعیت بعد از طرح بهداشت عمومی هستند! اگر مشگل فروش اسلحه هاتون هست پولش رو ازپیش پرداخت میکنم!! ایشون نمیدونست هدف خالی کردن جیب اعراب هست وحسابهای ذخیره ارزی شون!
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

zagros_finland - فنلاند - هلسینکی
خمینی گجستک 6 سال جنگ رو ادامه داد و باعث کشته شدن صدها هزار و معلول کردن پانصد هزار نفر و بی خانمانی میلیو نها ایرانی شد.در آخرش هم جام زهر را نوش جان کرد.جنگی که هیچ فایده ای به غیر ضرر و زیان برای ایران نداشت.
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

majid63 - فرانسه - پاریس
وای به آخوند که در این دنیا و آن دنیا روزگار بدی به پیش دارد.لعنت خدا به خمینی و دستننداران که هنوز در ایران هستند.به امید آزادی ایران و مردم ایران آمین.
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
بازهم انسانیت ایرانی ها من سرباز جبهه بودم همیشه شنیده میشد عراقی ها با اسرای ایرانی خیلی بد رفتاری میکنند ولی وقتی سوسمار خورها اسیر میشدند از ترس خودشان را خراب میکردند تازه از طرف ایرانی ها به ندرت بد رفتاری دیده میشد
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

mashkok - ایران - تهران
برباعث وبانی جنگ لعنت
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

huria - دانمارک - کپنهاگ
zartusht67 - المان - فرانکفورت * بی انصاف نباش. شنیدن کی بود مانند دیدن! ***الهی بمیرم خیلی داستان دردناکی بود. داستان که چه عرض کنم یک واقعیت تلخ از قربانیان استبداد دو دیکتاتور. به امید روزی که باطلی وجود نداشته باشه که بر حق غلبه کنه. از مسئولین زیبادل سایت ممنونم که این حقایق نهفته رو برای دوستان نااگاه بازگو می کنند. دشمنان نااگاه هم از انجایی که کوردلند با صور اسرافیل هم به خود نمیان!
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

farhad1124 - امارات - دبی
کپی پیست از همین متن ((داستان این پیامی به این دنیای جدا شده با دیوارهای بلند دین و مدهب، و نژاد و قومیت می فرستد: که همه ما منجی همدیگریم، فرقی نمی کند از زخم گلوله جنگ یا چنگال کابوسهای پریشان.))ولی افسوس که ما از تجربیات دیگران درس نمیگیریمو باید خود تجربه کنیم
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

massoudoslo - نروژ - اسلو
بنی آدم اعضای یکدیگرند ......! اما در میان همین آدمیان هستند کسانی که ادا و ادعای خدایی دارند ...مثل صدام حسین ،خمینی ،خامنه ای و کسانی که اینان را آقا و منجی و نائب مینامند !! راستی خدا کیست ؟ اگر ما تا امروز نتوانسته ایم خود خدا را ببینیم چگونه میتوانیم مطمئن باشیم که این (اقا ) ها و ولایت مداران خود را در نقش خدا در ذهن ما نچپانده اند !!؟ آیا ما اینقدر ارادتی که به این خدایان زمینی داریم هرگز تلاشی برای قبول و فهم خطا کار و مجهول بودن هویت این (آقا ) ها کرده ایم !؟ ما چه وقت و چگونه میتوانیم احتمال بت پرست بودن خودمان را باور و مطالعه کنیم ،که شاید بت های زمینی را میپرستیم!!؟ متاسفانه بسیاری از ما هستند که مفهوم (پرستش ) و( پرستیدن ) را هنوز نمیدانند و بدتر ، نمیفهمند !! عاقبت بت پرستی ان هم از نوع (انسان پرستی )اش ،تباهی و خفت است .
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

shahram khosh maram - ایران - تهران
جنگ کلا روی روان ادمها تاثیر وحشتناکی میگذارد ولی زمینه ای برای رشادت و دلیری و ارتقای روحی افراد هم ایجاد میکند. در جنگ ادمها بسیار احساساتی میشوند و کارهایی میکنند که شاید خودشان هم هرگز انتظارش را نداشته باشند. ادمهای خوب و بد همیشه در هر دو طرف هستند. در متن بالا نوشته شده که جنگ 8 ساله ایران و عراق طولانیترین جنگ قرن بود که غلط هست. جنگ ویتنام که در سال1955 شروع شده بود, 20 سال طول کشید.
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

حامیان موسوی - امارات - دبی
وای خدا موهای بدنم سیخ شد
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

اقتدار - دانمارک - هالته
کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه اینه ها!!! تف تو روحت خمینی,,,.
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

DrPhil - دانمارک - نوبغو
کاش تمام کسانی که قبلا در جنگ شرکت داشتند به همین نتیجه ی دوستی برسن که این دو همدل رسیدن.zartusht67 - المان - فرانکفورت بیچاره, تو که اینقدر فارسیت ضعیفه چرا میای نظر میدی؟ این داستان برای این اینجا گذاشته شد که معنای دوستی و عشق رو نشون بده , چیزی که زرتشت همیشه ما رو به داشتن اون دعوت کرده . اون وقت توی بی مخ اومدی اینجا و باز هم از دشمنی می گی! اگه واقعا حکم رانان ایران و در صدر اونها خمینی جلاد خوب بودن , این آقای ایرانی به کانادا مهاجرت نمی کرد و حداقلش اینه که زمانی که به ایران برگشت , باهاش به خوبی رفتار می شد ولی خودت با دو تا چشای کورت خوندی که این آقا دست خالی از ایران برگشت.همه می دونن که خمینی برای ارضای عقده هاش دستور به ادامه ی جنگ داد و هزاران هزار انسان رو چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی نابود کرد, اون وقت انتظار داری که خمینی جلاد که به ایرانی رحم نکرد به عراقی رحم کنه؟ توی بی مخ هر بار میای از این حکومت بد می گی اون وقت حالا واسه اظهار وجود بی وجودت اومدی ازشون دفاع می کنی؟ هزاران بار گفتم باز هم میگم حیف اسم زرشت که روی آدم بی مقداری مثل تویه.
سه‌شنبه 30 شهریور 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
DrPhil - دانمارک - نوبغو کم کم دارم به ایرانی بودن شما شک میکنم.تو کامنتهات میبینم که اطلاعاتتون راجع به اوضاع عراق عالیه.مثل این خبر. www.iranianuk.com/article.php?id=54644 هرجا مطلبی راجع به عراق گذاشته میشه پیداتون میشه.نکنه عراقی هستید و خودتو ایرانی جا زدی؟اگر ایرانی هستی زرتشت حرف بدی نزده که شما بهتون برخورده.پس شاید عراقی باشی که اینقدر حرفهاش برات ناراحت کننده است؟ مگه خمینی تو جبهه جنگ بوده که بخواد به سربازان عراقی رحم کنه؟ خوبه توی همین فیلم دیدید که این سرباز ایرانی گفت در زمان اسارت. من زنگ تفریح افسران عراقی بودم.فهمیدید یعنی چی؟ یعنی تو اردوگاه افسران عراقی بهش تجاوز میکردند.تو اگر ایرانی بودی کمی به غیرتت بر میخورد نه اینکه بخاطر حرفهای هموطنت درباره سربازان دشمن براشفته بشی. اگر تو اردوگاه های ایران هم تجاوز به اسرا بود حتما اون سرباز عراقی میگفت.همچنین دیدی که سرباز عراقی گفت با تانک از روی اسرای ایرانی رد میشدند. پس لطفا اگر ایرانی هستی که شک دارم باشی به هموطنت بخاطر سرباز دشمن نپر! اگر هم عراقی هستی که به احتمال زیاد هم هستی خودتو لو دادی برو تو سایتهای عربی
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

Black Chador - امریکا - ولدن
zartusht67 - المان - فرانکفورت . میشه به ماها بگی چرا یک اسیر عراقی سالها بعد ازتمام شدن جنگ در هتل اسلامی خمینی کثیف مهمان بوده?
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

huria - دانمارک - کپنهاگ
DrPhil - دانمارک - نوبغو . *درود بر شما عزیز حقگو. پیروز باشی. البته این دوست ما زرتشت, ادم خوشقلبیه وازش ممنون میشم اگه حق انصاف رورعایت کنه*hamiddataaa - ایران - اصفهان*اتفاقا من دوستان ایرانی زیادی دارم که هم اطلاعاتشون در مورد عراق از من جامعتر هست و هم قوه ی تشخیص حق ازباطلشون زیاده و میدونند عراقی ازاده کم نیست. من عراقیم و دوست دارم اینجا نظربدم و فکر نمی کنم ضرری برای شما ایجاد بشه. از روی ایدی جدیدتون و دنبال کردن اینکه چه کسی در مورد عراق نظر میده میشه بعضی مسائل رو استنباط کرد که اعضای قدیمی میدونند. در هر صورت از انجایی که متاسفانه نفرتتون بر منطقتون غلبه کرده بحث با شما عقیم خواهد بود. تا وقتی منشتون این باشه کامنتهاتون رو از طرف من عراقی که طرف صحبتتون هم بودم ناخوانده بدانید.
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
huria - دانمارک - کپنهاگ فکر نکنم من اصلا نظر شما رو خواسته باشم.این عادت همیشگی شماست که تو بحث بقیه کاربران خودتونو قاطی میکنید؟ ظاهرا ترفندتون هم فرافکنیه تا از جواب دادن به حرف حق طفره بروید در جوابتون تو مطلب قبلی هم گفتم. من ازادم نظرم و البته حرف حق رو بنویسم.خواندن یا نخواندن شما یا اظهار نظرتون برام کاملا بی ارزشه.من برای اگاهی هموطنانم مینویسم نه برای یک بیگانه ! این چرت و پرتهای خاله زنکی درباره ایدی فلان و بهمان رو هم ببر جایی که خریدار داشته باشه. خوش ندارم دیگه با شما همکلام بشم
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
Black chador امریکا- ولدن عزیز اعراب همیشه ترسو بودند و سری به اخوندها پیش نهاد همکاری میدادند و پشت به میهن خودشان میکنند برای همین در ایران ماندگار میشدند یادتان هست در جنگ با امریکا در تلویزیون دیدیم چطور سربازان عرب بوسه بر پوتین سربازان امریکایی میزدند واز ترس داشتند میمردند رهبر شجاع اعراب صدام هم که مثل موش کثیف از سوراخ بیرون کشیدنش
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
hamiddataaa -ایران- اصفهان برادر عزیز حیف وقت که با این وطن فروشان ایرانی نما امثال Drphil جرو بحث کنی بخاطر همین وطن فروشیهایش چند بار حالش را بدجور گرفتم بیچاره بدجوری سوخته باید پماد مصرف کنه تندرست باشی از نصف جهان
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
huria -دانمارک -کپنهاگ نظرت در مورد تجاوز ارتش تازی صدام به اعراب ایرانی که فرش قرمز جلوی انها انداخته بودن چیست
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
Drphil دانمارک -نوبغو باز توی بی سواد امدی خوشم میاد چنان حالت را گرفتم که هنوز فراموش نکردی ضمنا حرف های من را قرقره نکن از خودت چیزی داری بگو
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

DrPhil - دانمارک - نوبغو
hamiddataaa - ایران - اصفهان به نظر میاد سواد فارسی در کشور ایران به سطح خیلی پایینی رسیده!! میشه بفرمایید کدوم کامنت های من نشان از ''عراقی ''بودن منه!! اصولا من از بحث نژاد پرستی و تفاوت و گفتگو های ملت ها چندان دل خوشی ندارم , به همین دلیل همیشه ترجیح می دم که در مقاله هایی کامنت بذارم که در اون در مورد هیچ نژادی سخن نگفته شده. نکته ی دوم و البته واضح و مبرهن اینه که شما احتمالا همان زرتشت کذایی هستید ,که به یکباره و به قول معروف از سوراخ دیوار ظاهر شدید و در پی دفاع از ایشون برآمدید. نکته ی سوم که باز برمی گرده به سطح زیر صفر سواد و فهم شما و ترجیح میدم در مورد اون سکوت کنم مربوط به این جمله ی شماست ''مگه خمینی تو جبهه جنگ بوده که بخواد به سربازان عراقی رحم کنه؟ ''' !!!!! حالا تا بخواد نوشته های من توی مخت جا بیفته یه چند قرنی طول میکشه, بعد از اون اگه وقت داشتم میام باز هم بهت آموزش میدم.
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

DrPhil - دانمارک - نوبغو
Black Chador - امریکا - ولدن دوست عزیز این آقای زرشت کذایی اصل مطلب رو که شروع جنگ از طرف خمینی جاه طلب بوده رو ول کرده و با توجه به فهم زیر صفری که داره واسه من نژاد پرست شده و مجیز حکومت خمینی ابله رو میگه! یکی نیست بهش بگه اگه تو اینقدر خمینی رو دوست داری واسه چی رفتی آلمان لنگر انداختی. البته بعید هم نیست از صدقه ی سر خمینی و فک و فامیلاش اومده آلمان.واسه رد گم کردن هم اسم زرشت رو گذاشته. واقعا آدم حالش به هم می خوره از همچین آدمای دون صفتی.
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

DrPhil - دانمارک - نوبغو
huria - دانمارک - کپنهاگ اهمیتی ندید دوست عزیز!! همکلام شدن با ملخ از همکلام شدن با این اشخاص سودمندتره!!البته من واقعا موندم اینا وقتی می نویسن با کجاشون فکر می کنن!! یعنی آدم ایییینقدر!! حالا خوبه تمام عالم و آدم می دونن که این خمینی بود جنگو شروع کرد اون وقت اینا واسه من افه باسوادی میان که مگه خمینی تو جنگ بوده!! یکی نیست بهشون بگه ده آخه بدبختا پس کی دستور جنگ رو داد!! آدم می مونه چی بگه. همون باهاشون همکلام نشیم بهتره چون درصد تبی که دارن خیلی بالاست و احتمالا مرضشون هم واگیرداره.
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

DrPhil - دانمارک - نوبغو
zartusht67 - المان - فرانکفورت شما بهتره اول بری کلاس اول دبستان رو پاس کنی, بعد بیای نظر بدی. قرقره اون چیزیه که در خیاطی و بعضا در فیزیک به همراه محوری که دورش هست استفاده میشه. بدبخت غرغره نه قرقره. وای خدا دارم می میرم از خنده.
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

huria - دانمارک - کپنهاگ
DrPhil - دانمارک - نوبغو *به خدا فقط دارم به جوابهات می خندم:)))) زنده باشی که هم نکته بینی هم بذله گو . باز هم یکدنیا ممنون دوست خوبم. اقایی***. zartusht67 - المان - فرانکفورت * خب معلومه نظرم منفیه. من قبلا هم گفتم در درجه ی اول انسانیت برام مهمتر هست بعد نژادم. بعثیها وحشی بودند و درش هیچ شکی نیست. البته من تعجب می کنم معمولا ادمهایی که در غرب زندگی می کنند دید بازتری نسبت به بقیه دارند چون خودشون هم غریبند ولی به هر حال بگذریم.
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

huria - دانمارک - کپنهاگ
DrPhil - دانمارک - نوبغو *میگم دکتر جان یاد اون جوکه افتادم که به یارو میگن کارت تو جبهه چی بوده میگه زرشک پاک می کردم یعنی عبارت زرشک رو از رو دیوارهایی که روش نوشته بود راه قدس از کربلا میگذره رو پاک می کرد. حتما به قول ایشون که میگه خمینی تو جبهه نبوده منظورش اینه که زرشک پاککن نبوده:))))))حالا مساله اینه که جام زهر رو ایشون قبل از عمل مقدس زرشک پاککنی نوشیدند یا بعد بلههه نعوذ باللله وای دلمممم:))))) همیشه شاد باشی
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
DrPhil - دانمارک - نوبغو مثل اینکه توهم چسبوندن ایدی فلانی به فلانی مسریه و بیماری تمام عربهاست.خوبه که توی همین تاریخ 31 شهریور سال 59 صدام به ایران حمله کرد.بیچاره کم برای عربها لیس بزن. اتفاقا منم فکر میکنم شما ایدی دوم همین رفیق عربت هستی.بقیه چرت و پرتهات هم اینقدر سطح پایین و سخیف و کوچه بازاری بود که ارزش خوندن و جواب دادن نداشت
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
Drphil دانمارک -نوبغو اخه بچه تازی من مثل تو توی چاله میدان بزرگ نشدم که کلاماتی را که اغلب در زندگیت به کاربردی را درست نمیشناسم در ضمن فکر میکنم درس پرویی را پیش اخوندها خوب یاد گرفتی ان خنده ات بدتر از گریه است
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

hamiddataaa - ایران - اضفهان
DrPhil - دانمارک - نوبغو امپول زن! شما که به همه انگ بی سوادی میزنی و ادعای پروفسوریت میشه خودت از همه بی سواد تری. املای صحیح قرقره کردن همونه که زرتشت نوشته . اون غرغر که شما نوشتی و از خنده هم مردی! به معنی آهسته سخن گفتن از سر خشم است.سوتی دادی بدجور.تو این لینک میتونی معنی قرقره کردن رو ببینی بی سواد!!! با همین سوتی که دادی معلوم میشه ایرانی نیستی.چون اصطلاح قرقره کردن در محاوره های روز مره ایرانیان زیاد استفاده میشه. تو این لینک میتونی معنی قرقره کردن رو ببینی شاید کمی به سواد نداشته ات افزوده بشه. { قرقره کردن : تقلید کردن} پس دهنتو ببند و اظهار فضل اضافه نکن که گند زدی. از همین اظهار فضل فیلسوفانه ات معلومه که بقیه اطلاعاتت هم در همین حد. https://www.pecup.com/forum/index.php?topic=325.0;wap2
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

hamiddataaa - ایران - اضفهان
zartusht67 - المان - فرانکفورت.دوست گرامیم.این داکتر ایرانی!منظور اصلی کامنت منو رها کرده و به حاشیه چسبیده و فرافکنی میکند.من از تجاوز به اسرا و جنایت سربازان عراقی علیه ایرانیها صحبت کردم که در این فیلم بهش اشاره شد. اما ایشان با زیرکی تمام اصلا به این مهم اشاره نکرده و با هوچی گری و شلوغ کاری و اینکه تو خود زرتشت هستی و بی سواد خواندن من از زیر بار جواب شانه خالی کرد.میزان سواد بالای خودشون هم که با اشتباه گرفتن معنی و املای قرقره کردن و غرغر کردن مشخص شد. مثلا اومد با اشتباه گرفتن از شما ضایعتون کنه خودش کلا گند زد .ادبیات و طرز صحبتش که به کلفتها و کارگران بار و میخانه و در کل اقشار خیلی پایین جامعه میخوره!
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

hamiddataaa - ایران - اضفهان
zartusht67 - المان - فرانکفورت.دوست گرامیم.این داکتر ایرانی!منظور اصلی کامنت منو رها کرده و به حاشیه چسبیده و فرافکنی میکند.من از تجاوز به اسرا و جنایت سربازان عراقی علیه ایرانیها صحبت کردم که در این فیلم بهش اشاره شد. اما ایشان با زیرکی تمام اصلا به این مهم اشاره نکرده و با هوچی گری و شلوغ کاری و اینکه تو خود زرتشت هستی و بی سواد خواندن من از زیر بار جواب شانه خالی کرد.میزان سواد بالای خودشون هم که با اشتباه گرفتن معنی و املای قرقره کردن و غرغر کردن مشخص شد. مثلا اومد با اشتباه گرفتن از شما ضایعتون کنه خودش کلا گند زد .ادبیات و طرز صحبتش که به کلفتها و کارگران بار و میخانه و در کل اقشار خیلی پایین جامعه میخوره!
چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

hamiddataaa - ایران - اضفهان
اگر حالشو داری به سوتی دکتر جونت با ادعای سوات بالاش بخند که بدجوری گند زد.البته معمولا ادمهای سطحی نگر و الکی خوش دلائل زیادی برای خندیدن پیدا میکنن.
پنج‌شنبه 1 مهر 1389

huria - دانمارک - کپنهاگ
https://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-818f8923c16e4f5f98b1dad40d719abd-fa.html. اینهم لینک لغتنامه ی دهخدا درمورد غرغره. من افتخار میکنم که با دوست با سواد وحقگویی مثل جناب داکترفل از دانمارک. یکی خونده میشم. هر چند همینجا با خودشون و افکار منصفانه شون اشنا شدم ولی هیچوقت ندیدم که بدون فکر حرفی ر و یزنند. همین املای درست غرغره مشتی از خروار هست. درهر صورت این اخرین پست رو برای اثبات ادعای غلط بعضی, گذاشتم و گرنه پاسخ کینه توزان همچنان خاموشیست:)))))) البته همه ی کسانی که در غرب زندی می کنند میدونند که داکترفل اسم برنامه ی پرطرفدار یک رواشناس هست و فکر نمی کنم که ربطی به شغل دوست فرهیخته ام داشته باشه. معذرت میخوام ولی این دو سوتی شما واقعا خنده دار بود:))))))
پنج‌شنبه 1 مهر 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
hamiddataaa ایران - تهران یار عزیز موقعه ای که امثال احمدی نژاد به خودش دکترا میده انتظار بیشتری ازیک ادم بی سواد امثال Drphil نمیشود داشت و از حرفهایش دقیقا میتوان تصور کرد از چه خانواده محترمی میاید در ضمن بچه های ایرانی بیشتر بیایید روی سایت چون بچه تازی ها..... زیاد شده
پنج‌شنبه 1 مهر 1389

DrPhil - دانمارک - نوبغو
hamiddataaa - ایران - اصفهان همون لیاقتت تمام اون کلمه هایی هست که توی این لینک نوشته شده. نکته ی دوم اینکه اگه واقعا فکر می کنی خیلی پارسی گو! هستی , نباید از کلمه ی سخیف که منشا عربی داره استفاده کنی. نکته ی سوم اینکه من غرغر ننوشتم و نوشتم غرغره!! این با اون فرق داره. بیچاره تو که چشات باباقوری می چینه ,نمی خواد واسه من کلاس ادبیات بذاری.نکته ی بعد اینه که غرغره کردن یعنی آب رو توی گلو چرخوندن و زمانی که کسی حرف شخص دیگه ای رو غرغره می کنه, یعنی اینکه حرفاشو توی گلو می چرخونه . هر اصطلاحی باید برگرفته شده از واقعیت باشه. قرقره هیچ ارتباطی به حرف و دهن نداره ,ولی غرغره داره.نکته ی بعدی اینکه (چقدر وجودت نکته داره!! )سوات نه و سواد!! خداییش شعبون بی مخ جلوی تو کم میاره. حالا پاشو بذار باد بیاد.آخرین نکته هم این آخرین کامنت من به تو بود و تا همین جاشم بهت افتخار دادم و باهات حرف زدم, دیگه صحبت کردن با آدم نخودی مثل تو واقعا دور از شأن منه.huria - دانمارک - کپنهاگ جکتون خیلی باحال بود. اینها خودشون ذاتا زرشک هستن , دیگه نمی خواد چیزی رو پاک کنن.
پنج‌شنبه 1 مهر 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
huria - دانمارک - کپنهاگ دستیار دکتر شاید هم خود دکتر! لینکی که گذاشتی lمعنی کلمه غرغره است.نه غرغره کردن! شما معنی غرغره بدون فعل کردن رو گذاشتید در صورتیکه کلمه مورد نظر اقای زرتشت قرقره کردن است. نه غرغره تنها. معنی غرغره با غرغره کردن تفاوت دارد.معنی غرغر کردن یعنی بدون ه اخر روهم تو کامنت قبلی براتون گذاشتم. پس تو هم بشین سر جات که اوضاعت در حد همون همپالکی میخانه چی ات خرابه.هر ایرانی میدونه که قرقره کردن حرف یعنی تقلید کردن. یعنی حرف منو تقلید نکن. شما ابتدا کامنت زرتشت رو بخون: نوشته از خودت چیزی داری بگو.حرفهای منو قرقره نکن. یعنی از حرفهای من در نوشته هات استفاده نکن. قرقره کردن حرف از اصطلاحات جدیده که توی لغت نامه دهخدا پیدا نمیشه. اون لینکی که گذاشتم اسمش دایره المعارف کلمات خز و خیل که معنیش رو نوشته. نگاهی به کلمات اون لینک بنداز هیچکدوم تو لغت نامه دهخدا نیست. حالا افتاد؟
جمعه 2 مهر 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
در ضمن منظور منم از دکتر نامیدن رفیقت این نبود که فکر کردم واقعا دکتره !!!خود شما هم تو کامنتت دکتر جان خطابش کردی. از لحن کوچه و بازاری و کلمات سخیفی که در نوشته اش بکار برده میشه فهمید چه کاره است.
جمعه 2 مهر 1389

hamiddataaa - ایران - تهران
DrPhil - دانمارک - نوبغو ادم منگول سوات رو من برای مسخره کردن تو اینطوری نوشتم وگرنه تو جملات قبلم درست نوشتم چشمات رو بازکن ببین.قرقره کردن حرف از اصطلاحات جدیده.تو اون لینک معنی و املاشو گذاشتم. عینکتو بزن نگاه کن.تو گوگل اصطلاح {قرقره کردن حرف} رو سرچ کن ببین املا و معنی صحیحش چیه. بعد دهن رو باز کن و.اینم لینک گوگل.ببینم از رو میری یا نه؟. https://www.google.com/search?q=%D9%82%D8%B1%D9%82%D8%B1%D9%87+%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86+%D8%AD%D8%B1%D9%81ie=utf-8oe=utf-8aq=trls=org.mozilla:en-US:officialclient=firefox-a
جمعه 2 مهر 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
DrPhil - دانمارک - نوبغو دکتر نابغه .حرف شما درباره معنی غرغره کردن درسته.یعنی اب در گلو چرخاندن.اما اصطلاح قرقره کردن حرف با (غ) نیست. من لینک سرچ درگوگل {قرقره کردن حرف} رو در کامنت قبلی گذاشتم.که معنی و املا مورد نظر منو داد. اما غرغره کردن حرف رو با املای مورد نظر شما یعنی با (غ) سرچ کردم خودتون نتیجه رو ببینید.اگر لینک درج نشد خودتون یکبار (قرقره کردن حرف).یکبار هم (غرغره کردن حرف) رو در گوگل سرچ کنید و املا و معنی رو ببینید.بعد دهانتون رو به لیچار بافی باز کنید! .
جمعه 2 مهر 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
بعدم این چشات بابا قوری میچینه یعنی چی؟ یا باید بگی چشمات بابا قوری میبینه. یا باید بگی چشمات البالو گیلاس میچینه! چشات بابا قوری میچینه!!! نداریم. حتما اینم مثل غرغره کردنته نه؟ اخه تو که ایرانی نیستی.مجبوری خودت رو بکشی و با اصطلاحات زبان فارسی خودتو خوشمزه نشون بدی و دلقک بازی در بیاری ؟ اخه چقدر سوتی! در ضمن شأن و شخصیتت از طرز حرف زدن و کلمات که استفاده میکنی مشخصه. نمیخواد بالا پایینش کنی! ...
جمعه 2 مهر 1389

huria - دانمارک - کپنهاگ
DrPhil - دانمارک - نوبغو * عزیز افرین به بلاغتت. اصطلاح قرقره کردن جدیده:)))) منطق زرشک خانی به این میگن. البته سوزششون برعکس معلومات ادبیشون در حال فورانه:))) یک تقبل الله عرض می شود به حاجیه خانوم داتا. خندانمان نمودید خندان باشیدددد:))) . شاد باشی داکتر فل جان. امیدوارم مخالفینت به سواد صفر مطلقشون زود پی ببرند که روح علامه دهخدا ارامش ببینه. پیروزیت را ارزوست دوست خردمندم. خداحافظ همگی
جمعه 2 مهر 1389

hamiddataaa - ایران - اصفهان
من با گذاشتن لینک سرچ گوگل براتون ثابت کردم که اصطلاح درست چیه.وقتی خودتونو به نادانی میزنید دیگه کاری از دست من برنمی ایید.سوزش رو کسی داره که با بکار بردن کلمات ناشایست سعی در تخفیف حقارت ونادانی اش داره. دیدی که یک گند دیگه علامه دکترت رو هم در اوردم.چشات بابا قوری میچینه!!! حتما اینم دهخدا گفته نه؟
جمعه 2 مهر 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
hamiddataaa - ایران -اصفهان یار گرامی این دو تا تازی نر و ماده از دانمارک هر دو با هم هستن از سوسمار خورهای تازی عراق هستن و یکی میبره ان یکی هم میدوزه اینها ... بیش نیستن مثل جدشان حیف ایرانی اریایی که با بیابان گردان بادیه نشین بی فرهنگ تازی حرف بزنه اینها تو همان 1400 سال پیش ماندند و خواهند ماند چون اعراب بی هویت هستند چند تا وحشی سامی از افریقا دور هم جمع شدن بر اثر اتفاق شدند یک قبیله وحشی برای همین نسبت به تاریخ و فرهنگ ما بی نهایت حسادت میورزند بدبختی ما اینه که کشورهای همسایه ایران سوئیس یا المان نشد هر چی گری و گوری .. تازی شده همسایه ایران تازه ادم گریه کنه یا بخنده ادعای مالکیت بر جزایر ما هم دارند قورباغه هم هفت تیر کشی میکنه
جمعه 2 مهر 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.