پاستا و میگوی پرادویه

وای میگو نه من نیستم.

دوشنبه 29 شهریور 1389

be man megan khoda - کویت - کویت

این گریه نیست این سهمم از درده ، سهم من از بغض نگاه تو. خواستم بیام اما دیگه دورم از تو و قلب بی گناه تو. خیلی پشیمونم ، حلالم کن ، با عشق تو بدجوری تا کردم. خیلی واسه جبرانشون دیره ، این حقمه ، خیلی خطا کردم

دوشنبه 29 شهریور 1389

be man megan khoda - کویت - کویت

خیلی سخته که ببینی یه آهو اسیر پنجه های یه شیر شده!!!. ولی تلخ تر از اون اینه که ببینی یه شیر اسیر چشمهای یه آهو شد

دوشنبه 29 شهریور 1389

Norway_Bergen - نوروژ - برگن

من که از میگو بدم میاد از موسیر هم همینتور پس هیچی دیگه!!!!!!!!!!!!

دوشنبه 29 شهریور 1389

babre mazand - هلند - امستردام

khosh bavar - ایران - کرمان . دوست من من که گفتم من این غذاهای گیلانی رو نمیشناسم فقط غذای محلی مازندران رو بلدممممممممم. هیچ وقت ترش تره و ترش کباب رو نه دیدم نه چشیدم . میخوای من به یادت الو ناردون -الو اسفناج -چنگل قلیه -چنگل خرشت -کرک بپرسیو...........بخورم

دوشنبه 29 شهریور 1389

Iranazadiran جنتلمنم.. منم لطفا با خودت ببر. میگو, نه نه هرگز !! pariha جونم.. هم نیست چون با گوجه میونه خوبی نداره.

دوشنبه 29 شهریور 1389

ایا می‌دانستید یک نوع میگو در خلیج فارس وجود دارد که در سال بیش پانزده میلیون تخم در دریا رها می‌کند! ایا می‌دانستید بزرگترین میگوی صید شده باطول بیش از دومتر و وزن هشتاد کیلوگرم بوده است! ایا می‌دانستید لویی‌شانزدهم در سه سال اخر عمر در پنج وعده غذایی و فقط میگو می‌خورده است! ایا می‌دانستید چهار جنگ بزرگ تاریخ بخاطر میگو بوده است! ایا می‌دانستید مزخرفاتی که گفتم از خودم و سرکاری بود! ایا می‌دانستید که کلی حال کردم شماها رو سرکار گذاشتم! ایا می‌دانستید باز هم گول خوردید و همه اینها که گفتم از کتاب «دانستنیهای سخت‌پوستان» نوشته دنیس دورکیم بود! ایا می‌دانستید یا ایا نمی‌دانستید؟ ایا می‌دانستید که برای بار سوم سر کار رفتید! ایا می‌دانستید نه کتابی به این نام وجود دارد و نه نویسنده‌ای به این نام!

دوشنبه 29 شهریور 1389

mohsen_raja - ایران - تهران .. من فقط میدونم که جنابعالی خیلی بدجنسی !!!. وقتی میگم روح سرگردانی نه پسر خاله درست و حسابی من ; نشین گریه بکنو پاهاتو به زمین بکوب . فقط یک روح سرگردان میدونه که سال پیش یک میگو پانزده میلیون تخم در دریا رها کرده و.. که اونم کسی نیست جز شخص شخیصه محسن خان.

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

pariha - کویت - کویت

Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین -iranazadiran - ایران - تهران - چه بامزه شما عزیزان میگو دوست ندارید ولی من وای خیلی دوست دارم - از قلیه میگو - تا پلو میگو با سبزی - سوخاری - کبابی - سالاد - حتی نپخته با سس فرانسوی - کروکت میگو - ساندویچ همش خوشمز ه اس خودم براتون درست میکنم ولی تا حالا با پاستا امتحان نکردم

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان

فقط موسیر عشقه!!من که تا حالا میگو نخوردم راستی دوست عزیز من khosh bavar - ایران - کرمان شما که میگو خوردی حتما؟؟لطف کن از میگو برام توضیح بده بگو تا من شروع کنم به خوردن میگو.

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

wildpiony - هند - بمبیی

اییییییییییییییییییی...نفرت دارم از غذای دریایی...بوی گندش بهم میخوره از زندگی سیر میشم:))

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

baharsepehr - ایتالیا - ایتالیا

سلام من باپاستا فقط گوشت و قارچ و فلفل دلمه ای را دوست دارم با میگو کاملا مخالفم اه چقدر بد میشه .....

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

khosh bavar - ایران - کرمان

babre mazand - هلند - امستردام : ای برار, چه گفتن داری ! اینها همش غذای خوشمزه مازندرانی هستند, انشالله, یک روزی تی مزاحم بونم و برات درست کانوم !!

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

Esfahan Nesfe Jahan جان! فدای شما بشم، می‌خواید یه شماره تلفن بدم هر روز صبح اول وقت زنگ بزنید چها تا فحش به من بدید؟ اگر هم صلاح می‌دونید یه پوستر از خودم براتون ارسال کنم بندازید جلو در اپارتمانتون مرتب اون رو لگد کنید بلکه به یه کم جیگرتون حال بیاد! هیچی پیدا نکردید به من گیر بدید چسبیدید به پانزده میلیون تخمی که میگو دروغین می‌ذاره؟ حالا خوبه گفتم همش سرکاریه وگرنه گیر می‌دادید به من که چرا وقتی شما میگو دوست ندارید، اون پانزده میلیون تخم می‌ذاره! خلاصه من نفهمیدم که چه هیزم تری به شما فروختم که بعد از اون همه چیزی که چند روز پیش بهم نسبت داده بودید حالا "بد جنسی" رو هم به اونها اضافه کردید!

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

pariha - کویت - کویت. پریا جون اون موقع ها که میگو هنوز اینهمه عزت نمیشد و مردم گاهی مثله آجیل اونو میخوردن میگوی تازه رو روی گاری میرختند و کود میکردند. خواهر بزرگ من میدید اختیارشو از دست میداد و حتما میگرفت تا براش تو خونه درست کنند چون فقط مشتریش اون بود اما من از همون وقت از دیدنش حالم بد میشد چه خوردنش. خواهش میکنم من نیستم فدای محبتت می دونم با دست پخت خوبت و متنوعت حتما خیلی هم خوشمزه درست میکنی اما من برای میگو نیستم. خانواده همسرم هم همیشه حداقل یک طبقه تو فریزر میگو نگهداری میکنن. مثل تخمه هم می خورن اما وای من نه.

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

mohsen_raja - ایران - تهران. محسن خان خوب سایه تون سنگین شده یا فراری هستین از شدت زن داری کردن. اتفاقا در کتابی خوندم شبی که میخواستند روز بعد سر لوئی شانزدهم را با گیوتین قطع کنند برایشان کوکتل میگو آوردند اما او از گلویش پائین نرفت و گفت برای همسرم ماری ببرین. اما به هیچ کدومش نیفتاد و سر هر دو با گیوتین قطع شد :)

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

mohsen_raja - ایران - تهران .. Mohsen خان پسر خاله عزیز , وااااایییییی خدای من از بس خندیدم روده هام بهم پیچیدند . باور کنید اشکهام از روی صورتم و زیر چونه ام روی صفحه کیبوردم ریختند نمی دونم انگار دیگه کار نمی کنه صبر اول بخندم.....

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

mohsen_raja - ایران - تهران .. خدا را شکر کیبورد کار میکنه.جناب خدا نکنه من شما را لگد کنم یا فحش بدم ولی قبول کنید که اتیش سرخید. اون همه صفات را هم خدایتان Hamid خان به شما گفتند من فقط تائید کردم. بدجنس نه یعنی با خرده شیشه بلکه یکجوری بدجنسسسسه نمی دونم مثلا شیطون بلا !! حالا هرکدومش به دلتون بیشتر مینشینه را انتخاب کنید.حقیقتش از اینکه من اصفهانی خسیس کلی پول لباس پرداخت کردم تا در جشن عروسی شما و pariha جون بپوشم و در اخر هم شما, همه را فراموش و دیوار بلند اقبال را زدید خراب کردید, منم گفتم شما بدجنسید و دق دلم را تو نوشته شما و پانزده میلیون تخم میگو دراوردم!! شماره تلفن هم نمیخوام هزینه قبض تلفن سنگین میشه. ولی دادن پوستر از خودتون ایده بدی نیست . البته نه برای روی زمین بلکه به در اپاتمان میزنم تا دیگه مهمونها با دیدن عکس شما هوس وارد شدن به خونه را نکنند!!!!!!!!!!!!!

سه‌شنبه 30 شهریور 1389

1)..سلام و عرض و ادب خدمتiranazadiran عزیز، اقا قبل از هر چیز یه خواهش از شما دارم؛ لطف کنید در نوشته‌هاتون نقل قول، حکایت، خاطره و از این قبیل چیزها نیارید! مثلا همین مورد بالا که در مورد شب گردن‌زدن لویی شانزدهم فرمودید، اضافه بود. همین الان دخترخاله‌جان گیر می‌ده به من که چرا بجای کوکتل میگو اره‌ماهی براش نبرده بودند، بعد هم می‌گه تو خیلی بدجنسی سر اخر هم شروع می‌کنه به نفرین کردن من که الهی سالی پازده میلیون تخم بذاری، الهی قبض تلفونت 15میلیون بشه، الهی اعلامیه‌ات رو روی در اپارتمانم بچسبونم از این چیزها، خلاصه جریان من و Esfahan Nesfe Jahan جون شده حکایت«گنه کرد در بلخ اهنگری/ بششتر زدند گردن مسکری»!...

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

2). هر کی هر کاری کنه برا من خط و نشون می‌کشه!حتم دارم الان هم داره پیش خودش ارزو می‌کنه کاش می‌شد هم دستش به من می‌رسید هم اون گیوتینی که باهاش گردن لویی شانزدهم رو زدند! مورد دوم هم در موردpariha خانمه؛ چند مورد پیغام ازشون دیدم برای کاربران دیگه نوشته بود، یه جا گفته بود چه بامزه! یک جا هم برای یکی دیگه نوشته بود بیا خودم جلو پات شتر می‌کشم و از این حرفها! بنظر شما این کارش درسته! این رفتار شبهه برانگیز نیست؟ خلاصه من با زنی که برای نامحرم پیغام بذاره ابم تو یه جوب نمی‌ره! اصلا چه معنی می‌ده زن جماعت اسمش رو بنویسه که چشم نامحرم به اون بیافته!

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

pariha - کویت - کویت

babre mazand - هلند - امستردام ههههههههههه - تو دلت نزار بگو

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

pariha - کویت - کویت

babre mazand - هلند - امستردام ببخشید اشتباه اسم شما رو نوشتم

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

میگو جون تو کار خودتو بکن . یکی هست که حساب و کتاب تعداد تخمها را بکنه.

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

pariha - کویت - کویت

mohsen_raja - ایران - تهران - هههههه حضرت محسن الاسلام و المومنین آدم خوب حرف دلشو بزنه .

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

homa-ir - المان - ّهامبورک

be man megan khoda- کویت - کویت. عزیز شکست خورده واسیر شده درچشمان اهوئی - 23 سالگی تازه تجربه . عشق است فرصت زیادی برای خود عشق داری- بماند اشگهایم رادراوردی -. ولی بمن بگو اولین عشقت بوده ( اگردوست داری) - همه ما اولین عشق اسیرش شدیم ولی زمان بفراموشی می سپارد. اگر نامت خداست پس تحمل کن تا خود عشق بسراغت بیاد.

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

iranazadiran - ایران - تهران

دوستان عزیز از یه کنار از همتون گله دارم. هر آنکه از دیده برفت از دل نیز برود حکایت اینه ؟ چرا هیچ کس یادی از حمید جونی نمیکنه انگار نه انگار که مشکل داره و ازش بیخبریم واقعا که. زود بهش سر بزنین و خبر حالشو به همه بدین. نکنه باز افسردگی گرفته دلم بگدازد گمون نداشتم اینهمه ازش بی خبر باشین. تو جشن تولد خدا جون هم که شرکت نداشت چه معنی میده چرا سراغشو نمیگیرین کیکش مونده میشه و خامه مسمومش میکنه. زود با سلام صلوات برین دنبالش و حالا دلش نخواست بیاد صاحب اختیاره اما حداقل از حالش که با خبر شیم. چقدر این طفلک مظلومه همینه که هر کی میرسه اذیتش میکنه.

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

mohsen_raja - ایران - تهران. سلام و عرض ادب متقابل خدمت محسن خان کم . پیدا . آره این خوب شد اگه حرف دلتو به قول خانم پریا نزنین که هیچ کس نمی فهمه دردتون چیه همیشه هم لاینحل میمونه تو خودتون میریزین و هی بیشتر رو هم تلنبار میشه. در اینجا کاملا حق باشماست چون شما از ابتدا عنوان کرده بودید که در خط ولایت فقیه و تعصب و این حرفا هستین هیچ چیز برای یک مرد تعصبی عذاب آور تر از این نیست که مدام مجبور باشه خانمشو بپاد و شش دونگ حواسش به اون باشه البته از اون سو هم هیچ چیز برای خانمی که چیزی تو چنته اش نیست و ریگی به کفش نداره بدتر از مرد متعصب نیست. ....

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

.....زنی که ریگی به کفشش باشه مرد متعصب و غیر اون براش فرقی نداره کاری که دلش می خواد رو میکنه و راه خودشو هر جور هست پیدا میکنه. اما اگه پریا جون ریگی به کفشش بود که یه جوری شما رو خام میکرد که نفهمین چی به چیه. مطمئن باشین اون فقط چشم و دلش به شما بود و بس. اگر به مزاح حرفی زده منظوری نداشته. شما یه خورده با پریا جون مدارا میکردین و بهش اعتماد میکردین بعد میدیدین یه آقا محسن میگفت و سیصد و پنجاه و شش تا دیگه از دهانش می ریخت یه آقا محسن داشت و یه دنیا. اما چه میشه کرد خودتون بد جوری شروع کردین و شکاکی هم به دیگر کاراتون اضافه شد طفلک مهرش رو بخشید جونشو آزاد کرد .حالا که تموم شد دیگه غصه نخورین. ما هم هوا پریا جون رو داریم هم شما رو هر دو دوستان عزیزمون هستین حالا با هم نساختین مهم نیست حتما برا هم ساخته نشده بودین و هر کدوم مدل خودتون رو پیدا میکنین. این اصفهان جون که میبینین چقدر محبت داره مگه دلش میاد اون بلاها رو سرتون بده فقط اگه دیگه خیلی باشه جریان ملاقه و کفگیر رو فقط با همدستی هم ترتیب میدیم از هیچ چیز دیگه نگران نباشین :)

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

mohsen_raja - ایران - تهران

iranazadiran - ایران - تهران// من یادش نمی‌کنم ولی دربدرشم. همیشه دنبال اسمش می‌گردم!

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

homa-ir - المان - هامبورک

iranazadiran- ایران - تهران. جنتلمن جون - خواهشن منو بحساب نیار میدونی خود من مدتی نبودم و حالا. فهمیدم که حمید گلم هم نبوده . راستی با حمید گلم چی شده . چی برسرش امده . واقعا حالا که فهمیدم مدتی غیبش زده کلی نگران شدم . باید کاری کرد . امیدوارم سروکله اش هرچه زودتر پیدابشه . وهمه ماراازنگرانی در بیاورد . میگم جنتلمن جون نکنه داره خودش را برای ما لوس میکنه . هان تو چی فکر میکنی

چهار‌شنبه 31 شهریور 1389

homa-ir - المان - هامبورک با درود به نفس خودم هما جان عزیز:اول اینکه: من خودم را لوس نکردم . دیوم اینکه: من کامپیوتر ندارم .سیومیش اینکه: خیلی,خیلی,خیلی از دستت دلخورم.میگی چرا?پس به این موزیک گوش کن https://www.youtube.com/watch?v=08zRHaEId_s

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

iranazadiran - ایران - تهران ایران عزیزم:خیلی اقای وخیلی ,خیلی با مرامی.از اینکه به یاد من بودی ازت ممنونم.همینطور Esfahan Nesfe Jahan - که همیشه تو کامنت های که می گذاره حمید بوشمن از قلم نمی افته.به هر صورت از همه شما دوستان خوبم معذرت می خواهم که کم تو سایت میام.یک چند وقت دیگه یک کم سرم خلوت بشه قول میدم بیشتردر خدمتتون باشم.

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

mohsen_raja - ایران - تهران و pariha - کویت - کویت اقا محسن و پریا خانم: خلاصه. و مفید بگم .چراکه الان در حال حاضر اصلا وقت ندارم و باید که برم سر کار.فقط همین را بگم که: من تا شما دوتا را دست به دست ندم, و بچه تون را نبینم.ولکن شما دوتا نیستم.می خواهم تو عروسیتون سنگ تمام بگذارم.چی برقصه حمید براتون. https://www.youtube.com/watch?v=Rldlpj3ob0U

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

homa-ir - المان - هامبورک

حمید گلم - ویدیوی محسن چاوشی را چندین بار گوش دادم - باورم نمیشه . حتما با من شوخی میکنی - خیلی دلم را به درد اوردی و بفکر فرو رفتم و اشگ ریختم و به نوار گوش میدادم . بمن بگو واقعا بگو جدی نیست و مربوط بمن نیست . اگر هست چرا بمن قبلا نشان ندادی که بدانم . حالا چه کنم ?

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

homa-ir - المان - هامبورک. هما جون شاهد از غیب رسید من چی بگم خودش خوب توضیح داد. میگم کثل اینکه بد داغی رو دل حمید جون از عروس شدنت مونده چرا دل بچه مردم رو شکستی و به یکی دیگه جواب بله رو دادی. ببین از اون موقع این طفلک در بدر و آواره شده تازه سر ناسازگاری تو خونه بر داشته. تو که خوش یودی و از حال ناخوش اون بی خبر بودی چه بگیم که نگفتنش بهتره. به قول معروف رنگ رخساره نشان میدهد از سر درون. کلیپی که گذاشته بود رو حتما دیدی . ببین توش چه ناله ای میکنه آخه خدا رو خوش میاد مگه نفسش نبودی چرا جاش گذاشتی. خودت بگو هماجون خودت بگو. بعد می خواستی حالی براش بمونه حالا بر فرض حالشم بپرسی چه دردی ازش دوا میکنه کار که از کار گذشته .

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

hamidTANTAN - اتریش - وین. آقایی از خودتون آقا جان. منظورم به طلا جون نبود البته تو جشن تولد هیچ کس یادی از شما نکرد اما مطمئنم که تو دل هر کی همیشه نباشین تو دل طلا جون هستین. حالا بگذریم یه تلنگر به دوستان بود که هوای دوستان رو بیشتر داشته باشن مخصوصا تو غصه ها و مشکلات تو شادی ها که اکثر آدما پا هستن مهم تو ناراحتی هاست که آدم از هم خبر داشته باشه . البته این گروه دوستان بدون استثناء از با معرفتترین ها هستند و هیچ شکی نیست بهمین خاطر از شون انتظار بیشتری میره. کسی که بی معرفته که آدم ازش انتظاری نداره. خوب حمید جون یه سوال چطور همه چی اسلام بده و تعدد زوجاتش خوبه. شما که یه سر یه تنه نیستی که هوس عروسی با هما جون داشتی و نا امید شد. تو مثلا زن ذلیلی اگه نبودی چه هوسهای دیگه میکردی. تازه زودتر کامپیوتر بخر لطفا من احتیاج به مرخصی اضطراری دارم مرخصی شما زیادی به طول انجامیده به من چه.

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

iranazadiran - ایران - تهران

mohsen_raja - ایران - تهران. محسن خان متوجه نشدم دنبال اسم کی میگردی . اگه پریا جون هست که زود غرورتو بذار کنار و تا از دستت کامل در نرفته جبران کن اگه هم منظورت به اسم حمید خان هست که اونم سر رسید . لطفا روشن کنید تا مقدمات بعدی فراهم شود . شاید پریا جون حرف طلا جون و منو یکم بخره و میانجی گری کنیم.

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

homa-ir - المان - هامبورک

iranazadiran-ایران - تهران. جنتلمن جون - تو پس قبلا میدونستی که نوشتی من چی بگم خودش توضیح. داد. چرا بمن نگفتی . من هنوزم باورم نمیشه - اخه حمید گلم خیلی اهل شوخ طبعی است . حتما خواسه منو دست بیاندازه - عیب نداره - ولی من هنوز باورم نمیشه - اخه مگر ممکنه من هیچ خط و نشانی از او نگرفتم چطور . بیکباره چنین ویدیوئی برای من میگذارد. شایدم پهلوی جون بلا میدونسته که. یکبار برای من و حمید حرف دراورده بود یادت میاد . توی تلفن بمن گفتی . بهرحال منتظر میشم تا خود حمید عزیزم با صراحت بگه . جنتلمن جون و طلا. جون کومکم کنید اگر واقعیت داشته باشد . امیدوارم حمید گلم جدی نگفته باشه .

پنج‌شنبه 1 مهر 1389

homa-ir - المان - هامبورک با درود به شما هموطن بسیار خوبم.ببین هما جان من تو را مثل خواهر خودم میدونم.این فقط یک شوخی بود .اونهم در جواب پهلوی و همین دوست شفیقمان جنتلمن جان و اون خانم نصفه طلا.اخه هما جان شما نمی دونید که این دوستان چه چیزها که نگفتن.خوب معلومه که حمید بوشمن هم کم نمیاره که .ما هم باید یک چیزی بگیم ,یا نه?در ثانی ,من تو زندگیم یکبار یک بله گفتم,که اونهم برای هفت جد و ابادم کافی بود.در هر صورت من از شما توقع نداشتم که حرف من را جدی بگیری.همه ما تواین سایت بغیر از محسن و پریا خواهر و برادر هستیم.از قول من این اهنگ زیبا را خودتون به همسرتون تقدیم کنید. زندگی خوبی را برایتان ارزو می کنم. تبریک من رااز صمیم قلب پذیرا باش . https://www.youtube.com/watch?v=I-ETtLiiaqIfeature=related

جمعه 2 مهر 1389

hamidTANTAN - اتریش - وین

iranazadiran - ایران - تهران ایران عزیم:خیلی دوست دارم. خیلی ادم با صفای هستی.در هر صورت من که در مقابل محبت های تو حسابی شرمنده هستم.از همه هم بیشتر شرمنده اون ابجی اصفهانی عزیزم هستم. ولی خوب چه کنم که زن ذلیل هستم دیگه.بلاخره هر کسی یک قسمتی داره .ما هم قسمت مون اینجوری بود دیگه.ببین ایران جان:احتمالا تا هفته دیگه شایداگر موفق بشم وبتونم مخ پروانه را زمین بزنم یک لبتاب میگیرم. هرچند با خانمها کنار امدن همین بدبختی ها را داره,کاریش هم نمیشه کرد.در ضمن در رابطه با تعداد زوجین. از نظر من, اون ادمی که میره چند تا زن می گیره از دو حالت خارج نیستش. یا طرف دیوانه هستش.یا اینکه از نظر فکری منحرف می باشد.حالا فرقی هم نمی کنه که اون طرف کی هست.می خواهد حسن باشد.یاحسین و یا حتی خود محمد .ولی تا به اینجا که من خودم را شناختم, باید بگم که من ادم سالمی هستم. انحراف فکری ندارم و مجنون الحال هم نیستم.(این فقط یک توضیح دوستانه بود)وگرنه خودت میدونی که من خیلی بهت ارادت دارم.همیشه شاد و سر زنده باشی.دوست دار تو حمیدتن تن

جمعه 2 مهر 1389

homa-ir - المان - هامبورک. الماس جون چی بگم تو هم به فکر نوشدارو بعد دور ازجون حمید مرگ سهرابی. عزیزم من از کجا می دونستم که حمید گلوش پیش تو گیر کرده خودتون اعتراف کردین حالا که ماه عسلتو هم گذروندی دوباره فیلت یاد هندوستان افتاده :) یادمه اون موقعی که به دلایلی کامپیوترت خراب بود یا سفر نمی دونم و از سایت بیخبر بودی تلفنی که از من در باره اوضاع سایت پرسیدی گفتم چند تا گرد و خاک کردن برات (دیونوس و به نظرم فریدون ) که من یه کوچولو جوابشونو دادم و دیگه اینکه سرور جون هم برا تو و حمید شیطونی کردن که من یه جواب نرم بهشون دادم و نوشتم حمید خودش گفته هماجونو مثل خواهر دوست داره وقتی خندیدی و سوال کردی چی بود....

جمعه 2 مهر 1389

....گفتم حالا خودت بیای تو سایت میخونیش. تو گفتی آره اون حمید شیطون که منو کشته من تعجب کردم و چون خودم متاهل متعهدی بودم گفتم مگه زن نداره که گفتی چرا اما می بینی که همش تو سایت به من میگه تو که نفس من بودی. من چون برا شخصیت حمید ارزش قائلم سعی کردم در باره این موضوع قضاوت نکنم و روی احترامم به اون تاثیر منفی نذاره و به این فکر کردم که اولا زندگی شخصیش هست و من از درونش بی خبرم و به من هم ربط نداره . بعدش هم به همین اندازه که تو سایت میگه تونفس منی تمومه. خودت باید ته و توی قضیه رو در میاوردی تو که در شرف ازدواج بودی خوب چرا حمید نه که دوستت هم داره البته اگه تو زندگیش اختلاف داشت و میخواست تمومش کنه. اما به گمونم شوخی میکرد اگه نه تو که الان گریه کردی و نوارشو هی گوش کردی اگه جدی بود حتما یه فکری میکردی :) نمیدونم فعلا خودش سکوت کرده و سکوت هم علامت رضاست :)...

جمعه 2 مهر 1389

.....بعدش هم تو خودت در دوران نامزد بازی :) قناری دلت به سوی حمید که غیبت داشت پر میکشید و باز بنده عطف به سوابق در یک کامنت به عنوان دوست هر دو اعلام کردم اگه کمکی از دست من بدون اینکه به زندگی خانوادگی حمید لطمه بخوره بر میاد و علاقه روحیست در خدمتم و باز مرا توبیخ کردی که این عادتها را نداری که زندگی کسی رو خراب کنی و پدر و مادر محترمت عاشق هم بودن و این گونه مسائل را عنوان کردی. حالا تو جای من چکار میتونم بکنم. همین الان هم باز از نظر هر کمکی در خدمتم. به من باشه بدونم حمید دوستت داره و از زندگیشم دلخوره میگم همین الان از شوهرت جدا شو و زن حمید بشو اما تو اینکار رو میکنی. خوب اگه میخواستی اینکار رو بکنی که از همون نشانه های اولیه و جدی نبودن ازدواجت این قضیه رو پی میگرفتی. بالخره من یکی که از کار شما دوتا سر در نمیارم اما برای هر کمکی به حمید گلم و تو الماس کوه نور حاضرم. فدای محبت همیشه تو به من و دخترم اونهم سلام و عرض ادب داره و روی ماهتو میبوسه.

جمعه 2 مهر 1389

homa-ir - المان - ّهامبورک

hamidTANTAN-اتریش - وین. حمید گلم - من ازاول هم میدونستم که شوخی است . ولی بامن چرا ? مگر. من تابحال بشمابقول خودت , دوستان چه چیزها که نگفتن , من گفتم , که با. من این چنین کردی و مرا الت دست - هیچ انتظاری از تو نداشتم . من همیشه بشما احترام گذاشتم و درهیچ کامنتی از من بشما بی احترامی نبوده و یا شوخی چه برسد به شوخی احساسی و ناموسی - ولی بدان همه ما نگران تو بودیم و نبودنت در سایت را احساس کمبودی تو بود . بهرحال. ازاینکه دیواری کوتاه ترازمن پیدا نکردی بسی جای تاسف . امیدوارم در کنار خانواده محترمتان زندگی خوب توام با شادی همشگی توام باشد.

جمعه 2 مهر 1389

homa-ir - المان - هامبورک

iranazadiran- ایران - تهران. جنتلمن جون - هیچ انتظاری نداشتم که اینطور سرهم کنی - اولا من کی در تلفن راجع به سایت سئوال کردم . بعداز کمی صحبت تلفنی راجع بکارخودم در سابق و مردی که 2 دوسال است مرادوست دارد و قصد ازدواج این شما بودید که راجع به سایت حرف زدید و گفتی پهلوی جون برای تو و حمید تن تن. حرف دراورده . چون هردوی شما غیبتان زده و من تعجب کردم و من این چیزهائی که نوشتی تعجب میکنم کی من راجع به حمید این صحبتها را باشما کردم یادم میاد حتی اشاره بخودت و حمید کردم و همینطور راجع به . شیوا صفرپور که گفتم نکنه عاشق تو شده که اخر کامنت خودش ایران - تهران مینویسد و همینطور راجع به عرفان که گفتی میرم که من گفتم مگرتو علی الهی هستی و مقداری راجع به همسر خودت گفتی. درضمن من بیکار نیستم و سایت برایم انقدر مهم نیست که من بخاطر سایت و خبر بشما زنگ. بزنم . واقعا بسی جای تعجب . خواهشن میدونی زیاد خوشم نمیاد وبارها در. کامنتهایم اشاره کردم . که ازنام من واسطه تراشی نشود و این مساله دیگر. ادامه پیدا نکند و همینجا ختم شود.

جمعه 2 مهر 1389

homa-ir - المان - ّهامبورک با درود,وبا عرض پوزش از شما دوست گران قدرو و گران مایه همای عزیز:شما راست میگی,من نباید خودم را قاطی شوخی بچه ها میکردم.امدن من تو اشپز خانه از اول اشتباه بود.ولی وقتی می دیدم که از این راه دور میتونم چهار نفر را خوشحال کنم از موندنم راضی بودم. اخه میدونی که?. تو این سایت کامنت گذاشتن مثل فاتحه میمونه .وقتی واسه کسی میفرستی روحش شاد میشه .من هم تا اونجا که در توانم بود برای دوستانم تو این سایت فاتحه زیاد فرستادم.کوفتش نشه بیشتر این فاتحه هارا هم برای اون نصف جهان فرستادم.تازه خانم با من قهر هم کرده.از یک طرف هم تو از دست من دلخور شدی.والله دیگه نمیدونم که چی باید به شما بگم. فقط میتونم با فروتنی و تواضع خالص از شما عذر خواهی کنم.این دیگه بستگی به معرفت خودتان دارد که بپذیرید یا اینکه نپذیرید.( هرچند که معرفت شما به ما ثابت شده هستش)

جمعه 2 مهر 1389