گلشیفته فراهانی: تا جایی که بتوانم از سیاست فرار می کنم


گلشیفته فراهانی: تا جایی که بتوانم از سیاست فرار می کنم

گلشیفته فراهانی بدون شک یکی از با استعدادترین بازیگران زن امروز سینمای ایران است. گلشیفته در خانواده ای که پدر و خواهر هر دو بازیگر سینما بودند، رشد کرد. خیلی زود در سن نوجوانی با فیلم درخت گلابی داریوش مهرجویی وارد سینما شد و در نقش دختری شیطان و شرور با رفتاری پسرانه و رئیس مآبانه درخشید. پس از آن بازیگری را به طور جدی ادامه داد و در نقش های متفاوتی ظاهر شد. وی با برخی از کارگردان های معاصر سینمای ایران از جمله داریوش مهرجویی، بهمن قبادی، رسول ملاقلی پور و مجید مجیدی کار کرده است.

بوتیک، اشک سرما، به نام پدر، میم مثل مادر، و سنتوری نام برخی فیلم هایی است که او در آنها بازی کرده. یک مشت دروغ به کارگردانی ریدلی اسکات آخرین فیلم گلشیفته فراهانی است که وی در آن در نقش یک پرستار سوری به نام عایشه در کنار لئوناردو کاپریو بازی کرده است.

گلشیفته به دنبال مشکلاتی که بعد از بازی در این فیلم از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برایش پیش آمد مجبور به ترک ایران شد و هم اکنون در پاریس اقامت دارد.

این گفتگو با گلشیفته فراهانی در روزهای برگزاری جشنواره فیلم لوکارنو در سوئیس که وی در آن به عنوان عضو هیئت داوران بخش مسابقه اصلی جشنواره شرکت داشت، انجام شده است.

از درخت گلابی تا یک مشت دروغ و اکنون داوری فستیوال لوکارنو چند سال فاصله است و در این فاصله پیشرفت قابل توجهی به عنوان یک بازیگر زن ایرانی در کارت دیده می شود. خودت چطور این موفقیت را در این سن ارزیابی می کنی؟

من خیلی به موفقیت فکر نمی کنم. موفقیت به نظرم به خوشحالی بستگی دارد و من آدم نسبتا خوشحالی هستم.

با توجه به تمام موانعی که بر سر راهت بوده تا چه حد انتظارات و توقعی که از سینما و بازیگری داشتی، برآورده شد؟

در این مسیر همیشه از وقتی که این کار یعنی بازیگری برایم جدی شد (چون در درخت گلابی این کار برایم جدی نبود)، برایم جنبه مقدس پیدا کرد و حاضر نبودم هیچ گونه خیانتی در این قداست انجام بدهم. بنابراین مهم ترین کار همیشه برایم این بود که در کارهایی بازی کنم که حرفی برای گفتن دارند و می خواهند تغییری ایجاد کنند. یک چیزی را می توانند تکان بدهند، چه در دل جامعه و چه در دنیا و به این اعتقاد پایدار ماندم. به همین خاطر فیلم هایی که در آنها بازی کردم، همه حرفی برای گفتن دارند و «همین طوری» فیلم بازی نکردم. به خاطر نفس سینما و نفس هنر کار نکردم ولی در آخر کمی دل شکسته شدم. چون معلوم بود که من چه آدمی ام و چه کارهایی می کنم اما رفتاری که با من شد و بی اعتمادی ای که از یک سری مسئولین دیدم که در واقع پوست من را قلفتی کندند، باعث شد که دلم چنان بشکند که نتوان جمعش کرد.

به عنوان یک بازیگر چه معیارهایی برای انتخاب نقش داری؟ وقتی بهت نقشی پیشنهاد می شود چگونه با آن برخورد می کنی؟

اگر نقشی مخالف اعتقاداتم باشد، نمی توانم آن را قبول کنم. مثلا من نمی توانم نقش یک تروریست را بازی کنم چون نمی توانم بپذیرم که هر کسی که از خاورمیانه می آید تروریست هست.

بازیگرها دستشان در انتخاب نقش خیلی مواقع بسته است اما می دانم که حداقل آن چیزی که بازی می کنم نباید 180 درجه با آنچه که فکر می کنم، فرق داشته باشد. یک بازیگر دوست دارد نقش هایی بازی کند که ابزار زیادتری برای بازی داشته باشد اما نقش هایی که ابزار کمتری دارند نقش های سخت تری است. مثلا نقش یک دیوانه را بازی کردن یا نقش یک تیپ را بازی کردن، راحت است اما راه رفتن درست یک کاراکتر یعنی مثلا از اینجا رد شدن و به آنجا رفتن، شاید کار سخت تری باشد.

نقش هایی که بازی کردی تا چه حد برایت راضی کننده بوده؟

راضی کننده بوده. چون همه خودم را تویشان گذاشتم برایم راضی کننده بوده. چون همیشه فکر کردم که شاید این آخرین فیلم ام باشد و شاید فیلمی بعد از آن نباشد.

چقدر در بازیگری محدود بودی؟

از چه نظر؟

با توجه به فضای حاکم بر سینمای ایران از نظر مقررات سانسور و ممیزی و از نظر محدودیت هایی که در آن برای بازیگران زن وجود دارد. یعنی چقدر در ایفای نقش هایی که بهت محول می شده، آزاد بودی؟ تا چه حد از قابلیت هایت استفاده کردی و تا چه حد به خاطر وجود این مقررات و محدودیت ها نتوانستی از همه قابلیت هایت استفاده کنی. چقدر دست و پایت بسته بود؟

تا آنجا که در ایران کار کردم، می توانم بگویم که اصلا محدودیتی در نقش هایم نداشتم. تا آنجا که توانستم نقش های متفاوتی بازی کردم. اما من ممیزی را چیز عظیم تری می بینم. سانسور برای من چیزی است که در ذهن آدم ها وجود دارد و آن این است که که خلق نمی کنند. مثلا شخصیت های خاص زن را دیگر خلق نمی کنند. این قدر ممیزی در ذهن این آدم ها ریشه دوانده و این قدر عمیق شده که نمی توانند خلق کنند. یعنی آن کاراکتر زنی که من بتوانم به عمق وجودشان بروم دیگر خلق نمی شود یا خیلی کم خلق می شود.

جایی هم گفتی که زن های سینمای ایران منفعل اند. آیا واقعا این گونه است؟

این حرف من نیست.

ولی از شما نقل شده. در یکی از مصاحبه هایت بوده.

گلشیفته فراهانی در کنار دیگر داوران جشنواره لوکارنو

این طوری نبوده. من احتمالا گفتم بستر خیلی بزرگی برای پرداختن به شخصیت زن در سینمای ایران وجود ندارد. چون من نقش هایی که بازی کردم هیچ کدام منفعل نبوده. من هیچوقت نقش یک زن منفعل را بازی نکردم بلکه همیشه نقش زنی را بازی کردم که دارد تصمیم می گیرد و در زندگی اش عملی را انجام می دهد.

بنابراین این نمی تواند حرف من باشد.

دوست داشتی چه نقشی را در سینما بازی کنی که تا کنون بهت پیشنهاد نشده؟

هیچ وقت فکر نکردم چه نقشی را دوست دارم بازی کنم. من هر نقشی را که بازی کردم دوست داشتم. هنوز هم نقش ها می آیند و من دوستشان دارم.

چیزی که الان دوست دارم، نوشتن است. نه اینکه خودم کارگردانی کنم بلکه بتونم دغدغه های ذهنی خودم را منعکس کنم.

وسوسه کارگردانی هم داری؟

فکر کنم وسوسه خلق را دارم.

چقدر این وسوسه در تو قوی هست؟

در من خیلی قوی تر شده. قبلا کارگردانی خیلی قوی بود الان بیشتر خلق یک داستان است که دغدغه من شده. شاید دلم نخواهد کارگردانی اش کنم اما دلم می خواهد دربیاید. چون ما بازیگرها نمی توانیم دغدغه های خودمان را بازی کنیم. همیشه باید دغدغه های کارگردان ها و نویسنده های دیگر را بازی کنیم.

آیا تا کنون بهت پیشنهاد کارگردانی هم شده؟

نه پیشنهادی نشده اما من می دانم که الان وقتش هست که این کار را بکنم.

گلشیفته فراهانی و بهرام رادان در نشست بررسی فیلم سنتوری

ولی شایعاتی وجود دارد که به شما پیشنهاد کارگردانی فیلم در ایران شده و حتی برخی سایت های سینمایی نوشتند که شما برای این منظور به ایران برگشتید.

شایعات زیاد است. نباید به آنها توجه کرد.

به هر حال لابد زمینه ای بوده که این شایعات بر مبنای آن ساخته شده.

اصلا. در مورد شایعاتی که درباره من بوده، هیچ زمینه قبلی وجود ندارد.

این شایعات از کجا می آیند؟

فکر می کنم ناشی از بی خبری ای است که در مورد من وجود دارد. به نظرم کار آدم هایی است که تصورات و تخیلات قوی ای دارند. این شایعات از وقتی که ایران را ترک کردم در مورد من وجود داشته و هیچ حقیقتی ندارند. من هم می خوانم و می خندم. هیچ جوابی بهشان نمی دهم.

آیا تصمیم داری که روزی دوباره به ایران برگردی و در آنجا کار کنی؟

فکر کنم این خواسته هر ایرانی هست که هر زمانی که دلش می خواهد به ایران برگردد اما باید پیامدهای این بازگشت و اتفاق هایی که بعد از آن می تواند برایش بیفتد، را بپذیرد.

آیا پیشنهاد مشخصی از طرف کارگردان های ایرانی برای بازی در فیلم ها داشتی؟

بله اما الان در شرایطی ام که تنها پیشنهاد بازی کافی نیست. من به پیشنهاد های بزرگ تری برای امنیت شغلی و امنیت سفر کردن احتیاج دارم.

یعنی برای بازگشت تضمین می خواهی؟

در ایران تضمینی وجود ندارد.

حالا فرض کن اگر دولت تعهد بده که گل شیفته فراهانی می تواند راحت به ایران برگردد و بازی اش را بکند و باز اگر خواست بتواند دوباره به خارج از ایران سفر کند. در آن صورت چی؟

چنین چیزی وجود ندارد.

حالا اگر تضمین بدهند قبول می کنی؟

حالا بدهند تا ببینم حالم آن روز چطوری است. الان نمی دانم. راجع به آینده نمی شود با قاطعیت حرف زد. اول باید پیشنهاد بشود تا من بتوانم در موردش فکر کنم.

تو اولین بازیگر زن سینمای ایران بودی که در یک فیلم هالیوودی بازی کردی. قبل از تو ما بازیگران زن دیگری هم داشتیم که در فیلم های آمریکایی بازی کرده بودند اما آنها از داخل ایران و سیستم تولید فیلم ایران نیامده نبودند. تا چه حد از این تجربه راضی هستی؟

حتما. شانس کارکردن با ریدلی اسکات و بازیگران درجه یک شانس فوق العاده ای بود، نه فقط برای من بلکه برای همه مردم ایران. من فقط یک وسیله بودم و مردم ایران و اسم ایران پشت سرم بود. من هیچی نبودم.

بازی در هالیوود آیا رویای تو بود؟

ابدا. من خیلی رویا ندارم. من تصویر دارم. همیشه به تصویرهایی که در ذهن دارم می رسم. بنابراین لازم نیست رویا داشته باشم. این تصویر همیشه در ذهنم بود که من بالاخره کار خواهم کرد ولی اینکه چه جوری و کی و کجا نمی دانستم.

ستاره شدن تا چه حد برایت مهم است؟

ستاره یعنی چی؟

به هر حال ما در سیستم هالیوود، ستاره ها را داریم. چیزی که در سینمای ایران نداریم و همیشه با آن مبارزه می شد و می شود. تبدیل شدن به یک ستاره هالیوودی تا چه حد تصویر ذهنی تو بود؟

نمی دانم. من چون این را تجربه نکردم، نمی فهمم. مثل اینکه بگویی آدم فضایی. من نمی دانم چیه.

به هر حال سینماگری و می دانی که سیستم ستاره سازی چگونه کار می کند و هالیوود چطور ستاره می سازد.

خب بله ولی نمی دانم چه بگویم.

الان در فستیوال فیلم لوکارنو هستیم و تو اینجا عضو هیئت داورانی. از اینکه در مقام داوری یک جشنواره مهم بین المللی قرار گرفتی و حالا به عنوان یک بازیگر می خواهی درباره کار دیگران قضاوت کنی، چه احساسی داری؟

بیشتر از همه چیز احساس مسئولیت می کنم. البته این دومین بار است که دارم داوری می کنم و چه حیف که هیچ فیلم ایرانی در فستیوال امسال لوکارنو نیست.

شما از مسئولین جشنواره پرسیدید که چرا هیچ فیلم ایرانی نیست؟

بله اما مثل اینکه فیلمی نبوده. نمی دانم که فیلمی فرستاده شده و انتخاب نشده و یا اصلا فرستاده نشده.

اما من مطمئن ام که تعداد زیادی فیلم برای این فستیوال فرستاده شده اما آنها هیچ فیلمی را انتخاب نکردند.

پس شاید انتخاب نشده.

الان که در خارج از کشوری، فضای خارج از کشور تا حد زیادی سیاسی است و از هنرمندان انتظار دارند که مثل یک فعال سیاسی درگیر باشد. چطور با این مسئله کنار می آیی؟

فکر کنم اگر می خواستم سیاسی شوم می رفتم درس سیاست می خواندم و در وزارت خارجه کار می کردم. ما هنرمندیم و هنرمند ممکن است در مقطعی سیاسی شود اما خیلی کم اند هنرمندانی که از سیاست خوششان بیاید. چون سیاست خیلی دوست داشتنی نیست و همه جا یک جور است. من هم تا جایی که بتوانم از سیاست فرار می کنم.

وقتی ناگزیر شوی که درگیر سیاست باشی چی؟

وقتی ناگزیر می شوم، حتما آن کاری را که ناگزیرم انجام می دهم اما آن کار قطعا کاری هنری است که ناگزیر شکل سیاسی پیدا می کند. من سیاستمدار نیستم که مستقیما و با کله وارد کار سیاست بشوم. من کار هنری می کنم و آن کار ممکن است در مقطعی سیاسی بشود. ولی کار من هنر است. من چه کار دارم به سیاست. سیاست مال سیاستمداران است.

الان خیلی از سینماگران و هنرمندان ایرانی که از کشور خارج شدند مثل آقای مخلمباف، دیگر کار سینمایی نمی کنند و ناگزیر درگیر فعالیت سیاسی شده اند. در مورد آنها چه فکر می کنی؟

به نظر من هر کسی باید آن طوری که باور دارد کار خودش را بکند. من هنرمندم و کار خودم را می کنم. من نخواستم کار سیاسی بکنم. سیاست به من چه.

فکر می کنی در این شرایط حساس سیاسی، انتظار مردم ایران از شما به عنوان یک هنرمند چیست؟

نمی دانم. واقعا نمی دانم. من یک جوانم و با جوان ها هستم و معلوم است که کجایم و در کدام طرفم. اما هر کاری که از من خواسته می شود باید در توان من باشد. نمی شود از من بخواهند ساختمان بسازم. زورم نمی رسد آجر بیندازم بالا. من هنرمندم و در چهارچوب هنری خیلی کارها می توانم بکنم اما اگر خارج از چهارچوب هنر باشد، نه، من نیستم.

دلت برای سینمای ایران تنگ شده؟

دلم برای اینکه به زبان فارسی برای مردم ایران فیلم بازی کنم تنگ شده است.

پرویز جاهد - منتقد فیلم

poriyaye_vali - قطر - دوحه
هر جا هم که دیدی نمیتونی از سیاست فرار کنی یه کم ایسته کن(وایسا)یکی بزن به نعل یکی هم به میخ واللللللههههههههههههه
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

خانه به دوش - سوئد - استکهلم
آخه جگر از کی تا الان سیاست خور بودی تو که همیشه زیرزمینی بازیگر فیلمها بودی ,,,,, راستی ببخشید این یارو دستش کجاهارفته عکس شماره2. ,,,,,,,,,,,,,,, یا اینکه با لیدی گاگا اشتباه گرفته امیدوارم.
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

siavash1 - انگلیس - لندن
به این میگن یک هنرمند مردمی!!
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

sepher - استرالیا - سیدنی
جدی جدی باورش شده که هنرپیشه هست!!??.
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

omid norway - نروژ - اسلو
هیچکس صداش در نمیاد تا دیروز که خودتون میکشدید برای این خانم !!??پوزتون مالید به خاک !!?? خوردید هسته شو نگه دارید واسه جنگ هسته ای. ههههههههه
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

safih - اصفهان - ایران
گلشیفته جان دوستت داریم
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس
این هنرمندان نه...هنر بندان!!!یکی از دیگری بی رگ تر..فقط فکر خودنمائی و پول//اشکالی در ایران برایت نبوده????به سیاست هم که کاری نداری / باید در همان ایران میماندی
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

khosh bavar - ایران - کرمان
گلشیفته: مگه من از سیاست خوشم میاد, که هر دقیقه به ان فکر میکنم و دنبال جواب میگردم و دردها میکشم و و و . پس لوسبازی را بگذار کنار و دست وام گرفتن را پیش این فرهنگ فروشان ایرانی دراز نکن, و " نقش " اجتماعیت را هم خوب بازی کن, ولی شما الگو و فرهنگ خوبی نداری که از انان یاد بگیری و اگر ایران را از شپش ازاد کردیم, امثالی مثل شما جزو اولین کسانی هستند که ........... بقیه را خودت فکر کن که چند نقش میتونی در جامعه مدنی و سینمایی ایران فردا داشته باشی!
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

ostajloo sadeghi - ایران - تهران
گلشیفته فراهانی: تا جایی که بتوانم از سیاست فرار می کنم!!!. https://www.youtube.com/watch?v=j8sKH1m7g-Y. لطفا توجه کنید.
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

sepher - استرالیا - سیدنی
poriyaye_vali - قطر - دوحه . . شما وقتی به ایران و ملت ایران توهین میکنید بهتر نیست بروید و اظهارنظر کنید در مورد سینمای قطر ! فارسی حرف زدن و یا ایران بدنیا امدن معنایش ایرانی بودن نیست, حتی اگرمادر گرامیتان زاده ایران باشدباز هم به سختی میشود شما را ایرانی محسوب کرد.
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

shahab46 - المان - هانوفر
تا وقتی که این رژبم سر کاره غلط میکنید میگید سیاسی نیستم اونهایی که خارج هستند و سیاسی تیستند غلط میکنند اینجا مانده اند اینها بقول المانیها کارگر میهمانند.میایند خارج حمالی میکنند با پولش میروند ایران مرم را میچزانندوبه ان زیرستم ها فخر میفذوسند که رئیس داشگاه هستم و غیره.اینجا جای ادمهای سیاسیه
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

kame_tanha - انگلستان - بیرمنگهام
کم ساندیس دریافت میکنی......منم بودم صدا م در نمی امد...
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

iranazadiran - ایران - تهران
یکی از عیوب گلشیفته از نظر اکثر ایرانیان این است که چرا مدلی که اونا دوست دارن آرایش نمیکنه لباس نمی پوشه و حرف نمیزنه. مشکل این هنرمند توانا این است که هنوز متوجه نشده اکثر ایرانیان صراحت لهجه و یا خود بودن را نمی پسندند بلکه عاشق تعارف کردن و هندوانه بیخودی زیر بغل هم دادن هستن. در آرایش و خود آرایی هم یا در حال افراطند و یا تفریط. بعضی از شدت خود آرایی به شکل عروسک های خیمه شب بازی در می آیند و بعضی از شدت بی توجهی به ظاهر آدم رغبت نمی کند به آنها نگاه کند. حد وسط این ملت کجاست خدا می داند. این هنرمند توانا به موقع خود هر کاری که از دستش بر آمد انجام داد و زبان گویای مردم شد. حال که به ظاهر آبها از آسیاب افتاده چرا باید او به گونه ای حرف بزند که تمام خانواده اش را در ایران مورد آزار قرار دهند....
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

iranazadiran - ایران - تهران
.....چطور اینجا هر کس که به اندازه ایشان معروف و محبوب و توانا نیست حواسش هست که خانواده اش اذیت نشوند اما ایشان باید خانواده اش را فدا کند که فردا همین مردم کاری را که با شاه فقید کردند با او بکنند. او هزینه بزرگی پرداخت و از دست دادن کشورش در زمانی که در اوج بود. به قول خودش اگر کسی براستی او را بشناسد برایش حرف و حدیث و شایعه نمیسارد. و او طبق گفته خودش بدون جواب به همه آنها می خندد. گلشیفته از آن شخصیتهایی ست که متاسفانه افراد سطحی از درک او عاجزند.
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

xman2 - ونزوئلا - کاراکاس
دختره روانی . تو عکس دوم ببین مرتیکه بغلش کرده خانم چه خوشخوشونشه . ایکبیری .
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

hamid-fars - ایران - فارس
بابا بی خیال شو . فکر کردی رو فرش قرمزی پا گذاشتی که معمولا سیاست مدار ها روش می ایستند جو گیر شدی . تواگه ظرفیت و جنبه داشتی حال و روزت این نبود فکر کردی با رفتنت از سینمای چی میشه
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
iranazadiran - ایران - تهران . شما به همان میزان که مشغول ماله کشی اسلام هستید اینجا هم یک دفاع ناشیانه-- اولا اگر کسی به رموز هنر هفتم سینما اگاه باشد می داند هنرپیشگان ایرانی شاید در ایران بعنوان هنرپیشه قلمداد شوند ولی بهیچوجه قابل مقایسه با هنرمندان درجه ی 2 و 3 خارج نیستند البته فیلمهای کمدی صمد و قاطبه در این مقوله نیست کسی از این خانم انتظار ندارد بگوید//مرگ بر رژیم// ولی اینکه از سیاست فرار میکنم یعنی گور بابای ملت اسیر...بس کنید توجیه را!!!در ضمن همان نادیده گرفتن جنایات در اسلام و ملا در زمان شاه فقید باعث بر اندازی حکومتش و بدبختی ما شد من چون دگم نیستم هم سپیدی را می بینم هم سیاهی را!!!!!!!نه می پذیرم فحاشی به شاه فقید را و نه مهاتما گاندی ساختن از ایشان را..
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

poriyaye_vali - قطر - دوحه
sepher - استرالیا - سیدنی بخشید کجا به ملت ایران توهین کردم ؟؟؟فکر کنم یه خورده توهم زدی ..پدر ومادر وهفت جد من ایرانیند وفارس هستم..قطر سینماش کجاست که در موردش حرف بزنم...اگه میبینی گهگاهی از واژه های افغانی استفاده ممیکنم بخاطر اینه که از این لهجه خوشم میاد..همین
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

iranbano - کانادا - تورنتو
لطفا کمی به عکس دوم توجه کنید اون اقا کتش رو انداخته رو دستش ومشغول دست زدنه ,فکر کنم اونهای که فکر بد کردن چشماشون احتیاج به عینک داره
چهار‌شنبه 17 شهریور 1389

parang - سوید - سوندسوال
xman2 - ونزوئلا - کاراکاس به یه چشم پزشک و یه روانپزشک مراجعه کنی ضرر نداره!!!!
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس
omid norway - نروژ - اسلو . جاسوس رژیم در اسلو اگر ایرانیان اسلو تو را شناسائی کنند اخراج و به شغل شریفت در زندان ایران بر میگردی.
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

زیتون بهبهان - ایران - بهبهان
حیف آقای فراهانی که این گل شفته دخترش باشه.خودشو خیلی ارزون فروخت.
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

shirzan48 - بلژیک - بروکسل
xman2 - ونزوئلا - کاراکاس .. دوست عزیز اون اقا کت مشکی در دستش است و چون گلشیفته هم مشکی پوشیده , اینطور بنظر میاید. موفق باشید.
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

iranjp - ژاپن - توکیو
xman2 - ونزوئلا - کاراکاس . مثل اینکه بدجوری حالت خرابه چشماتو به یه مکانیک نشون بده . تو عکس دوم یارو کتش رو انداخته رو دستش و داره دست میزنه اونقدرهم واضحه که موش کور هم میتونه تشخیص بده . اینا همش تاثیر ساندیس تاریخ گذشته است .
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

omid norway - نروژ - اسلو
RTEMIS-SW پیر- فرانسه - .پاریس:جاسوس تو هستی‌ پیرزن افلیج بد دهن, روانی البته تقصیری نداری اخرهای عمرت داری می‌میری زیاد حذیون میگی‌,ههههههه
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

sepher - استرالیا - سیدنی
poriyaye_vali - قطر - دوحه . . یه جادر مورد خلیج پارس که قسمتی از هویت ایران هست یه مطلبی فرموده بودید. که شک برانگیزبود. امیدوارم من اشتباه کرده باشم.
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

nikiniki12 - المان - ماینز
موفق باشه!!!!
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

پریستوک - ایران - تهران
این انتر خانم عمراً به پای هنرپیشه های 50سال پیشمونم نمی رسه جواد بی ریخت. اگه بابا و خواهرش نبودن مفتی مفتی به اینجا نمی رسید ریختش شکل آثار باستانیه عصر حجره
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

ARTEMIS-SW - .فرانسه - پاریس
omid norway - نروژ - اسلو . تو یک جاسوس ننگین هستی من چه 20 ساله باشم چه 100 ساله مغزم الوده به ننگ دینت نیست و امثال تو را ذباله های متعفن ج.اسلامی می دانم که یا سفارتی هستی و یا برای جاسوسی خود را بعنوان پناهنده جا زده ای و یا اینکه نروژ فیضیه!!!است ....
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

Dadar2010 - ایران - تهران
omid norway - نروژ - اسلو @. امید روشن روانی ، اهل ساوجبلاغ ، گوگولی مگولی ، بازم بگم ؟ ...
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

omid norway - نروژ - اسلو
Dadar2010 - ایران - تهران, ایول باز هم بگو تا دلت می خواد ههههه. اتفاقا تو اولین کسی نیستی که منو می شناسی!!!?? جالب اینجاست که خیلی هامیگن من چند تا نام کاربری هم دارم ها ها ها ها
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

salarkhan - آلمان - هامبورگ
فرار!!عجب چیزیه فرار!!هر چی باشه از قرار بهتره!!ما ایرانیها عاشق فراریم!!شاد باشید.مثل the world کامنت گذاشتم نه؟؟
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

omid norway - نروژ - اسلو
Dadar2010 - ایران - تهران: درضمن معلومه خیلی به تو فشار اومده بقول محمود اب را بریز اونجا که می سوزه چرا به خودت می پیچی....هههههههه خوردی هسته ش نگهدار یه گل دو گل بازی کن ها ها ها ها یادت نره بگو من کی هستم !!?? هههههههههه
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

omid norway - نروژ - اسلو
RTEMIS-SW پیر- .فرانسه - پاریس:اولا 20 سال نیستی اخرهای عمرت پیرزن افلیج سکته ای دوما: 100سال هم عمر نمی کنی,اینقدر زور نظن تو 65 سال ت اگه قرص هات سر موقع بخوری خیلی عمر کنی تا اخرهای سال 2011 هست همین الان هم قرصات نخوری یک هفته زنده نمیمونی.هههههه.
پنج‌شنبه 18 شهریور 1389

Dadar2010 - ایران - تهران
omid norway - نروژ - اسلو @ امید روشن روانی ، چیه ؟ بدجوری سوختی . آب را همان جایی بریز که وقتی فهمیدی ...عزیز جنابعالی با ....همان جا سوخت و آب ریختی . درضمن پیرمرد تو که خود 60 ساله هستی چرا به دیگران میگی پیر ؟ . بیا بیشتر هههه هههه کن تا بلکه آرام بشوی .
جمعه 19 شهریور 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.