گلشیفته فراهانی: تا جایی که بتوانم از سیاست فرار می کنم
گلشیفته فراهانی بدون شک یکی از با استعدادترین بازیگران زن امروز سینمای ایران است. گلشیفته در خانواده ای که پدر و خواهر هر دو بازیگر سینما بودند، رشد کرد. خیلی زود در سن نوجوانی با فیلم درخت گلابی داریوش مهرجویی وارد سینما شد و در نقش دختری شیطان و شرور با رفتاری پسرانه و رئیس مآبانه درخشید. پس از آن بازیگری را به طور جدی ادامه داد و در نقش های متفاوتی ظاهر شد. وی با برخی از کارگردان های معاصر سینمای ایران از جمله داریوش مهرجویی، بهمن قبادی، رسول ملاقلی پور و مجید مجیدی کار کرده است.
بوتیک، اشک سرما، به نام پدر، میم مثل مادر، و سنتوری نام برخی فیلم هایی است که او در آنها بازی کرده. یک مشت دروغ به کارگردانی ریدلی اسکات آخرین فیلم گلشیفته فراهانی است که وی در آن در نقش یک پرستار سوری به نام عایشه در کنار لئوناردو کاپریو بازی کرده است.
گلشیفته به دنبال مشکلاتی که بعد از بازی در این فیلم از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برایش پیش آمد مجبور به ترک ایران شد و هم اکنون در پاریس اقامت دارد.
این گفتگو با گلشیفته فراهانی در روزهای برگزاری جشنواره فیلم لوکارنو در سوئیس که وی در آن به عنوان عضو هیئت داوران بخش مسابقه اصلی جشنواره شرکت داشت، انجام شده است.
از درخت گلابی تا یک مشت دروغ و اکنون داوری فستیوال لوکارنو چند سال فاصله است و در این فاصله پیشرفت قابل توجهی به عنوان یک بازیگر زن ایرانی در کارت دیده می شود. خودت چطور این موفقیت را در این سن ارزیابی می کنی؟
من خیلی به موفقیت فکر نمی کنم. موفقیت به نظرم به خوشحالی بستگی دارد و من آدم نسبتا خوشحالی هستم.
با توجه به تمام موانعی که بر سر راهت بوده تا چه حد انتظارات و توقعی که از سینما و بازیگری داشتی، برآورده شد؟
در این مسیر همیشه از وقتی که این کار یعنی بازیگری برایم جدی شد (چون در درخت گلابی این کار برایم جدی نبود)، برایم جنبه مقدس پیدا کرد و حاضر نبودم هیچ گونه خیانتی در این قداست انجام بدهم. بنابراین مهم ترین کار همیشه برایم این بود که در کارهایی بازی کنم که حرفی برای گفتن دارند و می خواهند تغییری ایجاد کنند. یک چیزی را می توانند تکان بدهند، چه در دل جامعه و چه در دنیا و به این اعتقاد پایدار ماندم. به همین خاطر فیلم هایی که در آنها بازی کردم، همه حرفی برای گفتن دارند و «همین طوری» فیلم بازی نکردم. به خاطر نفس سینما و نفس هنر کار نکردم ولی در آخر کمی دل شکسته شدم. چون معلوم بود که من چه آدمی ام و چه کارهایی می کنم اما رفتاری که با من شد و بی اعتمادی ای که از یک سری مسئولین دیدم که در واقع پوست من را قلفتی کندند، باعث شد که دلم چنان بشکند که نتوان جمعش کرد.
به عنوان یک بازیگر چه معیارهایی برای انتخاب نقش داری؟ وقتی بهت نقشی پیشنهاد می شود چگونه با آن برخورد می کنی؟
اگر نقشی مخالف اعتقاداتم باشد، نمی توانم آن را قبول کنم. مثلا من نمی توانم نقش یک تروریست را بازی کنم چون نمی توانم بپذیرم که هر کسی که از خاورمیانه می آید تروریست هست.
بازیگرها دستشان در انتخاب نقش خیلی مواقع بسته است اما می دانم که حداقل آن چیزی که بازی می کنم نباید 180 درجه با آنچه که فکر می کنم، فرق داشته باشد. یک بازیگر دوست دارد نقش هایی بازی کند که ابزار زیادتری برای بازی داشته باشد اما نقش هایی که ابزار کمتری دارند نقش های سخت تری است. مثلا نقش یک دیوانه را بازی کردن یا نقش یک تیپ را بازی کردن، راحت است اما راه رفتن درست یک کاراکتر یعنی مثلا از اینجا رد شدن و به آنجا رفتن، شاید کار سخت تری باشد.
نقش هایی که بازی کردی تا چه حد برایت راضی کننده بوده؟
راضی کننده بوده. چون همه خودم را تویشان گذاشتم برایم راضی کننده بوده. چون همیشه فکر کردم که شاید این آخرین فیلم ام باشد و شاید فیلمی بعد از آن نباشد.
چقدر در بازیگری محدود بودی؟
از چه نظر؟
با توجه به فضای حاکم بر سینمای ایران از نظر مقررات سانسور و ممیزی و از نظر محدودیت هایی که در آن برای بازیگران زن وجود دارد. یعنی چقدر در ایفای نقش هایی که بهت محول می شده، آزاد بودی؟ تا چه حد از قابلیت هایت استفاده کردی و تا چه حد به خاطر وجود این مقررات و محدودیت ها نتوانستی از همه قابلیت هایت استفاده کنی. چقدر دست و پایت بسته بود؟
تا آنجا که در ایران کار کردم، می توانم بگویم که اصلا محدودیتی در نقش هایم نداشتم. تا آنجا که توانستم نقش های متفاوتی بازی کردم. اما من ممیزی را چیز عظیم تری می بینم. سانسور برای من چیزی است که در ذهن آدم ها وجود دارد و آن این است که که خلق نمی کنند. مثلا شخصیت های خاص زن را دیگر خلق نمی کنند. این قدر ممیزی در ذهن این آدم ها ریشه دوانده و این قدر عمیق شده که نمی توانند خلق کنند. یعنی آن کاراکتر زنی که من بتوانم به عمق وجودشان بروم دیگر خلق نمی شود یا خیلی کم خلق می شود.
جایی هم گفتی که زن های سینمای ایران منفعل اند. آیا واقعا این گونه است؟
این حرف من نیست.
ولی از شما نقل شده. در یکی از مصاحبه هایت بوده.
گلشیفته فراهانی در کنار دیگر داوران جشنواره لوکارنو |
این طوری نبوده. من احتمالا گفتم بستر خیلی بزرگی برای پرداختن به شخصیت زن در سینمای ایران وجود ندارد. چون من نقش هایی که بازی کردم هیچ کدام منفعل نبوده. من هیچوقت نقش یک زن منفعل را بازی نکردم بلکه همیشه نقش زنی را بازی کردم که دارد تصمیم می گیرد و در زندگی اش عملی را انجام می دهد.
بنابراین این نمی تواند حرف من باشد.
دوست داشتی چه نقشی را در سینما بازی کنی که تا کنون بهت پیشنهاد نشده؟
هیچ وقت فکر نکردم چه نقشی را دوست دارم بازی کنم. من هر نقشی را که بازی کردم دوست داشتم. هنوز هم نقش ها می آیند و من دوستشان دارم.
چیزی که الان دوست دارم، نوشتن است. نه اینکه خودم کارگردانی کنم بلکه بتونم دغدغه های ذهنی خودم را منعکس کنم.
وسوسه کارگردانی هم داری؟
فکر کنم وسوسه خلق را دارم.
چقدر این وسوسه در تو قوی هست؟
در من خیلی قوی تر شده. قبلا کارگردانی خیلی قوی بود الان بیشتر خلق یک داستان است که دغدغه من شده. شاید دلم نخواهد کارگردانی اش کنم اما دلم می خواهد دربیاید. چون ما بازیگرها نمی توانیم دغدغه های خودمان را بازی کنیم. همیشه باید دغدغه های کارگردان ها و نویسنده های دیگر را بازی کنیم.
آیا تا کنون بهت پیشنهاد کارگردانی هم شده؟
نه پیشنهادی نشده اما من می دانم که الان وقتش هست که این کار را بکنم.
گلشیفته فراهانی و بهرام رادان در نشست بررسی فیلم سنتوری |
ولی شایعاتی وجود دارد که به شما پیشنهاد کارگردانی فیلم در ایران شده و حتی برخی سایت های سینمایی نوشتند که شما برای این منظور به ایران برگشتید.
شایعات زیاد است. نباید به آنها توجه کرد.
به هر حال لابد زمینه ای بوده که این شایعات بر مبنای آن ساخته شده.
اصلا. در مورد شایعاتی که درباره من بوده، هیچ زمینه قبلی وجود ندارد.
این شایعات از کجا می آیند؟
فکر می کنم ناشی از بی خبری ای است که در مورد من وجود دارد. به نظرم کار آدم هایی است که تصورات و تخیلات قوی ای دارند. این شایعات از وقتی که ایران را ترک کردم در مورد من وجود داشته و هیچ حقیقتی ندارند. من هم می خوانم و می خندم. هیچ جوابی بهشان نمی دهم.
آیا تصمیم داری که روزی دوباره به ایران برگردی و در آنجا کار کنی؟
فکر کنم این خواسته هر ایرانی هست که هر زمانی که دلش می خواهد به ایران برگردد اما باید پیامدهای این بازگشت و اتفاق هایی که بعد از آن می تواند برایش بیفتد، را بپذیرد.
آیا پیشنهاد مشخصی از طرف کارگردان های ایرانی برای بازی در فیلم ها داشتی؟
بله اما الان در شرایطی ام که تنها پیشنهاد بازی کافی نیست. من به پیشنهاد های بزرگ تری برای امنیت شغلی و امنیت سفر کردن احتیاج دارم.
یعنی برای بازگشت تضمین می خواهی؟
در ایران تضمینی وجود ندارد.
حالا فرض کن اگر دولت تعهد بده که گل شیفته فراهانی می تواند راحت به ایران برگردد و بازی اش را بکند و باز اگر خواست بتواند دوباره به خارج از ایران سفر کند. در آن صورت چی؟
چنین چیزی وجود ندارد.
حالا اگر تضمین بدهند قبول می کنی؟
حالا بدهند تا ببینم حالم آن روز چطوری است. الان نمی دانم. راجع به آینده نمی شود با قاطعیت حرف زد. اول باید پیشنهاد بشود تا من بتوانم در موردش فکر کنم.
تو اولین بازیگر زن سینمای ایران بودی که در یک فیلم هالیوودی بازی کردی. قبل از تو ما بازیگران زن دیگری هم داشتیم که در فیلم های آمریکایی بازی کرده بودند اما آنها از داخل ایران و سیستم تولید فیلم ایران نیامده نبودند. تا چه حد از این تجربه راضی هستی؟
حتما. شانس کارکردن با ریدلی اسکات و بازیگران درجه یک شانس فوق العاده ای بود، نه فقط برای من بلکه برای همه مردم ایران. من فقط یک وسیله بودم و مردم ایران و اسم ایران پشت سرم بود. من هیچی نبودم.
بازی در هالیوود آیا رویای تو بود؟
ابدا. من خیلی رویا ندارم. من تصویر دارم. همیشه به تصویرهایی که در ذهن دارم می رسم. بنابراین لازم نیست رویا داشته باشم. این تصویر همیشه در ذهنم بود که من بالاخره کار خواهم کرد ولی اینکه چه جوری و کی و کجا نمی دانستم.
ستاره شدن تا چه حد برایت مهم است؟
ستاره یعنی چی؟
به هر حال ما در سیستم هالیوود، ستاره ها را داریم. چیزی که در سینمای ایران نداریم و همیشه با آن مبارزه می شد و می شود. تبدیل شدن به یک ستاره هالیوودی تا چه حد تصویر ذهنی تو بود؟
نمی دانم. من چون این را تجربه نکردم، نمی فهمم. مثل اینکه بگویی آدم فضایی. من نمی دانم چیه.
به هر حال سینماگری و می دانی که سیستم ستاره سازی چگونه کار می کند و هالیوود چطور ستاره می سازد.
خب بله ولی نمی دانم چه بگویم.
الان در فستیوال فیلم لوکارنو هستیم و تو اینجا عضو هیئت داورانی. از اینکه در مقام داوری یک جشنواره مهم بین المللی قرار گرفتی و حالا به عنوان یک بازیگر می خواهی درباره کار دیگران قضاوت کنی، چه احساسی داری؟
بیشتر از همه چیز احساس مسئولیت می کنم. البته این دومین بار است که دارم داوری می کنم و چه حیف که هیچ فیلم ایرانی در فستیوال امسال لوکارنو نیست.
شما از مسئولین جشنواره پرسیدید که چرا هیچ فیلم ایرانی نیست؟
بله اما مثل اینکه فیلمی نبوده. نمی دانم که فیلمی فرستاده شده و انتخاب نشده و یا اصلا فرستاده نشده.
اما من مطمئن ام که تعداد زیادی فیلم برای این فستیوال فرستاده شده اما آنها هیچ فیلمی را انتخاب نکردند.
پس شاید انتخاب نشده.
الان که در خارج از کشوری، فضای خارج از کشور تا حد زیادی سیاسی است و از هنرمندان انتظار دارند که مثل یک فعال سیاسی درگیر باشد. چطور با این مسئله کنار می آیی؟
فکر کنم اگر می خواستم سیاسی شوم می رفتم درس سیاست می خواندم و در وزارت خارجه کار می کردم. ما هنرمندیم و هنرمند ممکن است در مقطعی سیاسی شود اما خیلی کم اند هنرمندانی که از سیاست خوششان بیاید. چون سیاست خیلی دوست داشتنی نیست و همه جا یک جور است. من هم تا جایی که بتوانم از سیاست فرار می کنم.
وقتی ناگزیر شوی که درگیر سیاست باشی چی؟
وقتی ناگزیر می شوم، حتما آن کاری را که ناگزیرم انجام می دهم اما آن کار قطعا کاری هنری است که ناگزیر شکل سیاسی پیدا می کند. من سیاستمدار نیستم که مستقیما و با کله وارد کار سیاست بشوم. من کار هنری می کنم و آن کار ممکن است در مقطعی سیاسی بشود. ولی کار من هنر است. من چه کار دارم به سیاست. سیاست مال سیاستمداران است.
الان خیلی از سینماگران و هنرمندان ایرانی که از کشور خارج شدند مثل آقای مخلمباف، دیگر کار سینمایی نمی کنند و ناگزیر درگیر فعالیت سیاسی شده اند. در مورد آنها چه فکر می کنی؟
به نظر من هر کسی باید آن طوری که باور دارد کار خودش را بکند. من هنرمندم و کار خودم را می کنم. من نخواستم کار سیاسی بکنم. سیاست به من چه.
فکر می کنی در این شرایط حساس سیاسی، انتظار مردم ایران از شما به عنوان یک هنرمند چیست؟
نمی دانم. واقعا نمی دانم. من یک جوانم و با جوان ها هستم و معلوم است که کجایم و در کدام طرفم. اما هر کاری که از من خواسته می شود باید در توان من باشد. نمی شود از من بخواهند ساختمان بسازم. زورم نمی رسد آجر بیندازم بالا. من هنرمندم و در چهارچوب هنری خیلی کارها می توانم بکنم اما اگر خارج از چهارچوب هنر باشد، نه، من نیستم.
دلت برای سینمای ایران تنگ شده؟
دلم برای اینکه به زبان فارسی برای مردم ایران فیلم بازی کنم تنگ شده است.
پرویز جاهد - منتقد فیلم
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|