چرخش ۱۸۰ درجه‌ای متهم : شوهرم را نکشتم

 
چرخش 180 درجه‌ای متهم : شوهرم را نکشتم

زن جوانی که از یک سال قبل به ارتکاب قتل شوهرش اعتراف کرده بود، در جلسه دادگاه این اتهام را رد کرد.

 شامگاه 4 مرداد سال گذشته مأموران پلیس شهرری از وقوع قتل مرد جوانی در خانه مسکونیش باخبر شدند.

مأموران با حضور در محل حادثه متوجه شدند این مرد به نام عباس بر اثر اصابت ضربات متعدد چاقو به بدنش به قتل رسیده است. همسایه‌های مقتول مدعی بودند از حدود یک ساعت قبل در خانه مقتول درگیری بوده است و همسر وی دقایقی قبل با بیان اینکه همسرم را کشتند از خانه خارج شد.

تحقیقات برای شناسایی همسر مقتول که متواری بود آغاز شد و این در حالی بود که تا مدت‌ها بعد، نرگس(همسر مقتول) با خانه مادر همسرش تماس می‌گرفت و علت فرار خود را ترس از به قتل رسیدن از سوی قاتلان عباس عنوان می‌کرد.

بعد از مدتی، نرگس شناسایی و دستگیر شد و در تحقیقات مدعی شد که مردی افغانی بعداز درگیری با همسر موقتش، او را داخل منزل به قتل رسانده است.

نرگس در ادامه جلسات بازجویی شروع به تناقض‌گویی‌های فراوان کرد و علاوه بر ادعای اول‌، یک بار مدعی شد که برادرش عباس را کشته است و در آخرین اظهارات مدعی شد خودش و به علت اختلاف با عباس، او را کشته است.

با توجه به اعترافات متهم و نبود متهم و مظنونی دیگر، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی تهران صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد که صبح امروز به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد.

اصغری‌‌روشن، نماینده دادستان با اشاره به مدارک موجود در پرونده، خواستار مجازات متهم شد. مادر مقتول نیز به عنوان تنها ولی‌دم، خواستار قصاص متهم شد.

در ادامه جلسه، نرگس در جایگاه قرار گرفت و با بیان اینکه اتهام قتل را قبول دارد، ‌گفت: حدود 3 سال پیش به خاطر فشارها و آزار و اذیت برادرانم از خانه‌ام در شهرستان فرار کردم و به تهران آمدم. در تهران با عباس آشنا شدم و او مرا به عقد موقت خود درآورد و قول داد که با من ازدواج کند.

وی ادامه داد: حدود یک سال قبل از حادثه، عباس به کراک و شیشه اعتیاد پیدا کرد و از آنجا درگیری و اختلاف ما آغاز شد. او مرا به کارهای ناشایست وادار می‌کرد و یک‌بار که من به شهرستان رفتم دنبال من آمد و مرا به تهران برگرداند. از آن موقع، هر شب دوستان او به خانه می‌آمدند و خانه ما محلی برای مصرف موادمخدر شده بود.

نرگس درباره اتفاقات شب قتل گفت: طبق معمول، 5 نفر از دوستان عباس خانه ما بودند و حدود ساعت 8 برای خرید موادمخدر همگی از خانه خارج شدند. به خاطر اختلافی که با عباس داشتم از او ناراحت بودم و وقتی که او روی تخت به خواب رفت، با چاقو به او حمله کردم و او را کشتم.

متهم در پاسخ به اظهارات قاضی که چطور با مقتول درگیر شدی بدون اینکه او هیچ مقاومتی بکند و همچنین اینکه همسایه‌ها مدعی شدند که شخصی از مقابل در منزل با فریاد مردی به نام «سامان» را خطاب قرار داده که او را بیرون بیاورد تا داد و فریاد نکند، گفت: هیچ یک از این اظهارات را قبول ندارم و من به تنهایی او را کشتم.

متهم در حالی مدعی بود که با مقتول درگیر نشده و او را در خواب به قتل رسانده است که گزارش پزشکی قانونی وجود جراحات و کبودی در گردن مقتول را تأیید کرده است.

متهم همچنین در پاسخ به اظهارات مادر مقتول که مدعی بود عباس به او گفته با گروهی درافتاده است که قادر به شکایت از آنها نیست، گفت: دروغ است؛ عباس به قدری قوی بود که کسی نمی‌توانست او را بزند.

از نظر قاضی، اظهارات شاهدان مبنی بر شنیدن صدای درگیری، بیان جمله « شوهرم را کشتند»‌ که متهم به همسایه‌ها و مادر شوهرش گفته است و همچنین وجود لکه‌های خون در پله‌ها که نشان‌دهنده ادامه درگیری بیرون از منزل است، نشانگر این موضوع است که متهم در جریان قتل تنها نبوده است؛ متهم تمام این دلایل را رد کرد.

نرگس، در ادامه جلسه و با دستور قاضی و با اکراه،‌ اقدام به بازسازی صحنه وارد کردن ضربات چاقو به بدن عباس کرد. اما نحوه بازسازی صحنه نشان داد که متهم در این مورد هم دروغ گفته است؛ چرا که زاویه ورود چاقو به بدن مقتول با چیزی که متهم نشان داد فرق می‌کرد.

تمام این مدارک نشان‌دهنده این موضوع بود که نرگس به دلایلی حاضر به معرفی عامل اصلی قتل شوهرش نیست و خودش قتل را گردن گرفته است. به دستور قاضی، حدود 30 دقیقه، جلسه دادگاه به صورت غیرعلنی برگزار شد که در نهایت، متهم مدعی شد که خودش قاتل نیست ولی باز هم قاتل را معرفی نکرد.

قاضی عزیزمحمدی ختم جلسه را اعلام و برای رسیدگی بیشتر به این پرونده، آن را به دادسرای جنایی تهران برگرداند.

porharfi - هلند - آرنم
چه فداکاری؟؟!! چه وعده و وَعید هایی بهت دادند؟؟که اعدام را بجان میخری؟؟!
یکشنبه 7 شهریور 1389

dkdk - دانمارک - اسلیس
یه جمله ای در یک سریال گفته شد که انقدر پر محتوی و پر معنئ بود که نوشتنش اینجا خالی از لطف نیست.هیچ لذتی در این دنیا نیست که به گناهش بیارزد.اگر ادمها به این جمله واقف بودند و عمل میکردند دنیا گلستان و سخنان انسانها به بوستانی تبدیل میشد که انسانها غرق پاکی و شادی میشدند.اما افسوس که رویایی بیش نیست.و متاسفانه تا مردم با کلک حقه و پدرسوختگی کارشونو پیش میبرند جائی برای حقیقت و پاکی نمیماند.حیف حیف حیف....
یکشنبه 7 شهریور 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.