نامه تند دکترسروش به آیت‌الله خامنه‌ای : بهشت ولایت دیگر جای شما نیست


نامه تند دکترسروش به آیت‌الله خامنه‌ای : بهشت ولایت دیگر جای شما نیست

دکتر عبدالکریم سروش در نامه‌ای که امروز منتشر شد، آیت‌الله خامنه‌ای را به خاطر سخنرانی‌اش در ۱۴ خرداد اخیر سرزنش کرد و آنرا خطابه‌ای پرخطا خواند. سروش، «خود علی خوانی» رهبر جمهوری اسلامی که خود را در «محاصره دشمنان» می‌بیند را کج خیالی و قیاس باطل عنوان کرده است و می‌نویسد که «مالیخولیای دشمن ستیزی» رهبری قوت بیشتر یافته است.

متن این نامه به شرح زیر است:

 

‎فتور در قوه ناطقه( و عاقله؟)
‎       آن قوٌت جوانی وان صورت بهشتی‌              ‌ای بی‌خرد تر از من، از دست چون بهشتی‌؟
‎    تا صورتت نکو بود افعال زشت کردی            پس فعل را نیکو کن اکنون که زشت گشتی

 

آقای خامنه‌ای


‎نطق چهاردهم خرداد هزار و سیصدو هشتاد و نه شما را همه شنیدیم. خطابه‌ای پر خطا بود. لغزش‌های ذهنی‌و زبانی در آن موج میزد. نشان از فتور در قوه ناطقه داشت. خطیب زبر دست ما که در دوران سی‌ساله پس از انقلاب به چالاکی از همه سخنوران پیشی‌گرفته بود، آن روز سخت آشفته و نا توان مینمود. در سخنش نه سحر بلاغت بود نه شهد عبارت، نه کمال معنا نه جمال صورت. صفرای غضب، پروای ادب را از او ستانده بود. چندان که ذهن آشفته بر زبان خفته اش شلاق میزد مرکب سخن رام نمی‌شد. کلمات سرکش و بی وقار از قفس مغز بیرون  میجستند و بر شاخ زبان مینشستند. داوری‌های باژگونه تاریخی‌حفره‌های کلام را افزون تر کرده بود و خطیب از یکی‌بر نیامده در حفره دیگر می‌افتاد. با طلحه و زبیر در می پیچید و به جای علی‌با آنان می جنگید. دل اهل سنت را به دست نیاورده به درد آورد. خود را چون علی‌در محاصره دشمنان میدید و بدین خیال کج و قیاس باطل چنان مبتهج بود که مخالفان سیاست و ریاست خود را غاصبان مسند وصایت و ناقضا ن عهد ولایت پنداشت.


‎معرکه و مهلکهٔ غریبی بود. تماشاچیان از او انتظار حمله داشتند اما او قوت دفاع هم نداشت. هم نطق خشکیده بود هم منطق. نه خوب سخن میگفت نه سخن خوب میگفت.نه به نقل وفا میکرد نه به عقل. ناطقه و عاقله گویی با هم فرو خفته بودند. کار بدانجا کشید که کورکورانه دست در انبان فرسوده تاریخ کند و شخصیت‌های خفته را بر انگیزد وبیازارد و به آنان نقش‌های مجعول دهد  و بر اجتهادشان  مهر انحراف نهد و آیین ویژه خود را معیار داوری عمل دیگران سازد و انتقام گذشتگان را از معاصران بگیرد و با کبر تمام ،حق و باطل را در نزدیکی‌و دوری از خود تعریف کند و بدین حیله آب رفته مشروعیت را به جوی خشکیده ولایت باز گرداند.


‎آقای خامنه‌ای


‎وقتی‌بر سر کار آمدید، در خیال، شریعتی‌غرب ندیده‌ای را میدیدم که عنان سیاست را به دست گرفته است. فقه و فلسفه و تفسیر نمیداند، به عوض اهل تاریخ و هنر و بلاغت است. می‌گفتم همین نیکو است. فقیهان و فیلسوفان غالبا تاریخ نمیدانند و لذا به قول ابن خلدون نا اهل‌ترین کسان برای ریا ست اند. زمان که گذشت و استبداد نظری وعملی ،شما را به سؤء تدبیر و ستمگری کشا ند و مداحان و متملقان بر شما جوشیدند و ناصحان و ناقدان به  زنجیرو زندان افتادند ونظم ملک پریشان شد وبانگ بینوایان بر آمد ودست تطاول حرامیان در اموال ونفوس بیگناهان گشوده شد، بر من آشکار شد که جامه ریاست و ولایت را بر  اندام شما نیک نبریده اند و روح خسته و خواب آلوده تاریخ در نیمه شبی‌تاریک، کلید این ملک را نا سنجیده به دست شما داده است. روزی نبود که از شجره خبیثه استبداد حنظلی فرو نیفتد و سری را نشکند یا کامی‌را تلخ نکند. به دعا با خدا می‌گفتم ایرانی‌را از هلاکت و سلطانی را از سؤء سیاست برهان، اما طناب توحش که سخت تر شد و آتش اختناق که بالاتر گرفت  دانستم کار فقط از دعا نمی‌رود. سالها نیک خواهانه نصیحت کردم و امیدوارانه دل به تاثیر بستم، اما "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" و بیمار رنجور تر شد. بیمار ما خیال اندیش شده بود. نصیحت ها را دروغ و دغلبازی ونقدها را توطئه وبراندازی می دید و  جرم‌های جاسوسی و ناموسی برای ناقدان میتراشید و آنان را به زجر و زنجیر می کشید. مداحان را می‌خرید و نقادان را می‌درید ورقیبان را سر می‌برید. و چندان که نقد و نصیحت‌ها بالا گرفت مالیخولیای دشمن ستیزی هم در او قوت بیشتر یافت. نه اینکه:


‎    هر درونی که خیال اندیش شد       چون دلیل آری خیالش بیش شد؟
‎    پس در وعظ و نصیحت بسته شد    امر "اعرض عنهم" پیوسته شد


‎پس به حکم خدا و خرد ،اعراض کردیم و اعتراض کردیم.


‎سؤء تدبیر و طغیان ستم وزوال عدالت و بحران مدیریت وتراکم تطاول وتجاوز، کلاه گشاد مشروعیت را عاقبت از سر او برداشت و درماندگی و ناشایستگی او را در تدبیر ملک و تنظیم نظام آشکار کرد.ولایت معنوی که از ابتدا نداشت،ولایت سیاسی را هم در انتها درباخت. اما هنوز جامه جمیل  خطابت  بر تن داشت، تا نوبت به خطابه اخیر رسید. معلوم شد که نه فقط فقه و فلسفه و تفسیر کم می‌داند، تاریخ را هم کج میخواند. سخن را هم به اسلوب بلاغت نمیراند. از میوه ممنوعه ولایت خورده است و حالا چون آدم در بهشت، برهنه و بی‌پناه ،ایستاده است تا کی‌فرمان "هبوط" در رسد و راهی زمین شود.


‎و اینک ای "رهبر معظم" ! من  به شما میگویم که فرمان هبوط صادر شده  و از آسمان به زمین رسیده است. بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟


‎خوش تر آن است که مقام رهبری خود لبیک گویان ردای نا باندام ریاست را از تن بیرون کند‌و چون آدم ابوالبشر کلمات توبه را بر زبان آرد و از بهشت  آسمانی ولایت آرام بر زمین رعیت بنشیند و با حوای خود آسوده زندگی‌کند و برادر کشی‌هابیل و قابیل را ببیند‌و راز دان تاریخ شود. بدین سان، دست کم ،خطیبی باقی‌میماند تا فارغ از سودای ریاست به ارشاد و موعظت بپردازد و به عهد امانت وفا کند ،مگر دیگر بار با کرامت ورخصت مردم در" مسجد کرامت" تردد کند  و به شکرانه سلامت "درویشان بی‌نوا را تفقّد کند".
‎یا خفتگان مجلس خبرگان سر از خواب غفلت بر آورند و بند اسارت بشکنند و روزگار ولایت جایره را به سر آورند. ولی آیا امید بستن به سرد مزاجان گرمخانه خبرگان ،که مشاطگان قدرت اند و رطب خوردگان ولایت، آب به غربال پیمودن  و گره بر باد زدن نیست؟


                         --------------------------------------------------------------------      
‎اما آن جریده دریده نگون بخت که گوش به فرمان بیت رهبری است وقتی‌جعل خبر کرد و مرا "مرتد" شمرد، دانستم که پا را از گلیم غصبی خویش دراز تر کرده است. منتظر نشستم تا از بیت ولایت اشارتی رود و فرمان " استرداد ارتداد" صادر شود. چون می‌دانستم که رهبری حکم تکفیر و ارتداد را از شوون ولایت می‌داند و بولفضولی دیگران را در این امرولایی حتا اگر فقیهان و مراجع باشند ،نه به خاطر عدالت بل به خاطر ولایت ،تحمل نمیکند. چنین شد و آن نگون بختان وادار به تکذیب شدند و کذب بر کذب انباشتند و پلیدی نخستین را به پلیدی دیگر شستند و بر آن اسکناس هفت صد تومانی که با تقلبی ابلهانه جعل کرده بودند مهر باطله زدند.با خود"حافظانه" میخواندم:


‎بشکر تهمت تکفیر کز میان برخاست                            بکوش کزگل و مل داد عیش بستانی
‎جفا نه شیوه دین پروری بود ،حاشا                                همه کرامت ولطف است شرع یزدانی


‎من از آن نسبت مکرر مجعول ابدا نرنجیدم و بر خود نلرزیدم چون ایمان خود را از عارفان گرفته‌ام نه از فقیهان.  فقیهان باید بر خود بلرزند که جمعی‌بی‌فضیلت و بی‌ایمان چنین ریشخند فقاهت میکنند و سرمایه شان را بر سر بازار سیاست آتش میزنند. "ولیٌ امر مسلمین" باید پریشان شود و گریبان چاک کند که بز‌های لنگ پیشاپیش گلٌه میروند و بر تر از سلطان، فرس میرانند و خادمند و مخدومی میکنند.  وبداند که دیری نخواهد گذشت که شاخ گستاخ این دشمنان خانگی جامه و عمّامه ولایت را  هم بدرد و تاج سلطنت را بشکند و روزگار امارت را تباه کند.هلا تا کار را از دستش بیرون نیاورده اند گریبان خود رااز دستشان بیرون آورد وایرانی را از هلاکت وسلطانی راازسوء سیاست برهاند."صبا گر چاره داری وقت وقت است".


‎قدر وقت ار نشناسد دل و کاری       نکند                      بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
‎فتنه می بارد از این سقف مقرنس برخیز                     تا به میخانه پناه از همه آفات         بریم


‎ربنا لا تسلٌط علینا من لا یرحمنا :خداوندا حاکمان بی رحم را بر ما چیره مکن.

‎عبدالکریم سروش

خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی

maryam-germany-71 - المان - برلین
عجب نامه ای بود واقعا, سنگ هم بود اب شده بود,دستت درد نکنه
یکشنبه 30 خرداد 1389

markopolo vic - استرالیا - ملبورن
اخه کو گوش شنوا. حالا شما هی در گوش خر یاسین بخونید.
یکشنبه 30 خرداد 1389

هالی - ایران - تهران
امروز 30 خرداد مصادف هست با پر کشیدن ندای عزیز به دست این پیر خون آشام . یه بار دیگه شعرم را تقدیم می کنم به ندای عزیز . روحش شاد و به امید روزیکه این پیر پر کینه طلسم خون گلش شکسته بشه !. تقدیم به روح پاک و چشمهای معصوم ندا آقاسلطان ، دختر ایران. بخواب آرام ، دختر ایران . ندا جان خواهر نازم . گل خشکیده در سرفصل آغازم . پرستوی پر از احساس پروازم . چه پاک و بی صدا رفتی. به یاد آور گل زیبا . بهار بود و پر از گلهای شاد و ناز. گل خنده ، گل شور و گل احساس. پرستوها پر از احساس پاک یاس . تو هم یک گل میان این همه احساس . به یادآور گل نازم . که یک پیر خرافاتی پر عصیان. به رمل و سحر رمالان. برای زندگی کردن، طلسم خون گل میخواست. طلسم پیر پر کینه . به خون گل ترین تشنه . به دامان گلی افتاد که اندوه نگاه او. پر از عطر اقاقی بود . تو ای اندوه بی پایان. تو را کشتند و گفتند قسمتش این بود . و شاید هم خداوند حکمتش این بود . خدای من ، خدای تو نمی داند. خدای قاتلان تو . همان پیر خرافاتی پر عصیان و پر کینه. همان ضحاک خون آشام. می داند ،که . حکمت بود یا قسمت
یکشنبه 30 خرداد 1389

a_bamdad - ایران - تهران
تا داعیان آتشین مزاج دموکراسی از نوع هرکسی مثل من فکر نمی کنه می خوام سر به تنش نباشه نیومدن و دکتر سروش رو به خاطر دخالتش در انقلاب فرهنگی و خفقان ایدئولوژیک اول انقلاب تخطئه نکردن و ایشون رو به سر و ته کرباس جمهوری اسهالی وصل نکردن بگم واقعا قلمش اعجاز کرده و فوق العاده نوشته. درود بر ازاد اندیشان ازاده که اعتقاد و مرامشون رو نه فدای قدرت طلبی در جمهوری اسهالی کردن و نه باج به اپوزوسیون به ظاهر دشمن اما هم ردیف و هم طبقه رژیم دادن.
یکشنبه 30 خرداد 1389

jetli - ایران - تهران
به به عبدالشیطان سروش
یکشنبه 30 خرداد 1389

robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
عجب نامه قشنگ و پر معنایی....
یکشنبه 30 خرداد 1389

haghighatgo - آلمان - برلین
ببین دکتر جون ...غربی ها که در سال 56 و 57 به شاه گفتند که دوره کارمندیش و سریداریش به پایان رسیده و کارمند جدیدشون رو که سال ها تو بغداد نون و آب بهش دادن و دوره آموزشی حکومت داری و یا سریداری دیده و بعدا در پاریس برای رفتن آماده خواهد بود و ایشان باید در ایران مواظب منافعشون باشه ..فهمید شاه که ای داد وبیداد..که باید از ایران بره و خیلی ها هم چه قبلش و چه بعدش رفتن خارج و اونجا مانده گار شدند چون لاقل قیافه و شکل انسان نمائی داشتند ...جناب دکتر سروش بفرمائید کجا باید ولایت فقیه و میلیون ها اراذلانش و مارهای زهریش برود که اگر در بهشت ایران حکومت رانی و قتل نکنند؟ ویا کوره تازی و خائن سوزی باید ساخت که میلیون ها این وابستگان تازیان و عوامل عمامه بسران امپریالیست غرب در آن سوزاند !!!!!
یکشنبه 30 خرداد 1389

sargalesh - ایران - سمنان
کسی نیست اینو خلاصه اش را بگه که لپ مطلب چی بود!
یکشنبه 30 خرداد 1389

hibye - ایران - تهران
تخصص این آدم مزخرف بازی با کلمات و خر کردن خرای خرتر از خود خرشه... :-)):-))
یکشنبه 30 خرداد 1389

iranesabz - هلند - هلند
ایران در استانه تحولات اساسی است. بعد از بیانیه موسوی نامه تاجزاده این سومین نامه است که اتش به بنیان ولایت فقیه و خامنه ای میزند.
یکشنبه 30 خرداد 1389

tarkofski - سوئد - استکهلم
هالی - ایران - تهران . ببین دوست عزیز من دقت کردم این شعر رو پای همه خبر‌ها نوشتی‌ .البته احساساتت قابل تحسینه ولی‌ شعرت خیلی‌ ضعیفه و پر از ایراد‌های وزنی و قافیهٔ و حتا یه جاهایی‌ خنده در به نظر میاد ، خوب تلاش کن یه شعر بهتر بگو چرا همش اینو میذاری ؟موفق باشی‌.
یکشنبه 30 خرداد 1389

jgreene75 - انگلستان - لستر
tarkofski - سوئد - استکهلم. تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره؟. عزیز تو هم اگه بلدی یک خط شعر بگو بشنویم! دور گود نشستی ، میگی لنگش کن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. عالی بود شعر. مرسی هالی - ایران - تهران.
یکشنبه 30 خرداد 1389

پسر کرد ایران زمین - ایران - تهران
این آدم ابله فکر می کند با الفاظ مولوی و حافظ بازی کردن فضل خود را به دیگران نشان می دهد. در کل این نامه به قول بعضی از خودشیفتگان (قشنگ) حتی یک بار هم دلیل باطل بودن را نگفت و فقط از موضوع قدرت محکوم کرد. تو که مثلا تاریخ می فهمی خوب مصداقها را مشخص می کرد ابا تزویر و ریا. تو که ایمانت را از عارفان گرفته ای باید بدانی که عارفان به راه مستقیمی که بتوانند دیگران را به آن رهنمون کنند نرسیده اند در حالیکه انگ پای چوبین و بی تمکین بودن را به فقیهان و حکما داده اند. فکر می کنی اگر چند تا عبارت از صاحبان سخن را بلغور کنی همه بر مراتب فضلت صحه مگذارند. ملاک عملکرد افراد است نه الفاظ غامض بر زبان راندن و سالوسی و جاسوسی و چاپلوسی و خیانت به ملک و میهن که صفت امثال جنابعالی است
یکشنبه 30 خرداد 1389

هالی - ایران - تهران
tarkofski - سوئد - استکهلم / دوست عزیز شاید با آهنگ خوبی نخوندی ، ببین ؟ این شعر را هر کسی خوند و شنید اشک ریخت و شما تنها کشی هستی که میگی خنده دار بوده . با دقت بخون لطفا ، کاملا اشاره به حال و هوای انتخابات ، شور و حال مردم ، کشته شدن ندا و اینکه چرا اونو کشتن و خلاصه اینکه هیچ کس مرگش را دنبال نکرد و جوابی نداد جز قضا و قدر ، همه و همه در شعر من هست . فقط اینو گذاشتم چون تنها چیزی بود که برای ندا داشتم و به یاد اون چون این هفته سالگرد ندا بود پای همه کامنتها گذاشتمش . شاد باشی
یکشنبه 30 خرداد 1389

javaad - ایران - تهران
این سروش از لحاظ ادبی که دست سعدی رو از پشت بسته. اون چیزی که من از لابلای مطالبش فهمیدم اینه که مصباح یزدی می خواد خامنه ای رو سرنگون کنه و خودش به تخت بشینه. اما هیچ فرقی نمیکنه. باید این تخت ولایت رو شکست.
یکشنبه 30 خرداد 1389

leyli maman - مالزی - کوالا لامپور
زنده باد دکتر سروش اینهائی که کارشون فقط کامنت های توهین امیز نوشتن مطمئنم عاجزند از نوشتن دو جمله ادبی یا یه سطر نامه اداری پس تعجب نداره که نمی تونند همچین نا مه ای رو بخونند چه برسه مفهومش رو درک کنند پس فقط می تونند بی ادبی کنند.البته جسارت نشه به دوستان با ادبم.
یکشنبه 30 خرداد 1389

maryam-germany-71 - المان - برلین
sargalesh - ایران - سمنان , . خلاصه اش این بو که مرتیکه حیا کن و مملکتو رها کن و برو اخر عمری توبه کن , ترو چه به سیاست و این حرفا, ok رفیق?
یکشنبه 30 خرداد 1389

surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
این نامه به منظور دفاع از حسن خمینی بود یا باطل بودن اصل ولایت فقیه؟!!! بهتر نیست آقای سروش از جنایات خمینی هم تحلیلی فلسفی و عرفانی بفرمایند!!! هر چی باشه خونخوار جماران هم ادعای عارف بودن داشته!!! آخه اون ابلیس بخاطر خدا و گرفتار شدن در خال لب دوست( منظور همان شعری است که به خمینی جلاد نسبت میدهند: من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم .. ) جنایت میکرد!!! آیا عرفان و جنایت و خباثت با هم تناسبی دارند؟!!! نابود باد رژیم ولایت وقیح و تمام آثارش.
یکشنبه 30 خرداد 1389

ضد خ.ر - ایران - تهران
این حرفها یاسینه به ... خ.ر
یکشنبه 30 خرداد 1389

sosol - ایران - نیشابور
هالی عزیز شعرت را نوشتم تا با اجازه ات ببرم و در ایران صد البته به نام خودت پخش کنم باشد که باز هم برای شهدا و آزادی سروده های قشنگت را ببینم..موفق باش و هرگز از انتقاد فرار نکن و با تعریف مغرور نگرد
یکشنبه 30 خرداد 1389

zartusht67 - المان - المان
توی توالت هم جاش نیست حرام زاده چلاق تازی متجاوز کثیف
یکشنبه 30 خرداد 1389

leyli maman - مالزی - کوالا لامپور
پسر کرد ایران زمین: افشا گری و توهین به طرز فکر و رفتار کسی که مستلزم به کار بردن الفاظ رکیک یا توهین مستقیم با بدترین کلامات نیست.هر کس به زبان خودش سخن میگه ودکتر سروش هم به بهترین شکل که نوع ادبی و تاثیر گزار تره بهره گرفته شاید درک سخنان ایشون برای عوامی مثل شما سخت باشه.
یکشنبه 30 خرداد 1389

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
surena1611 - آلمان - اشتوتگارت . دوست عزیز میدانی چرا این ملت زود فدائی این و ان می شود??اولا که در کشور سانسور است 2 اصولا اکثریت مثل جن و بسم الله از مطالعه فراریست و ایران جزو کشورهائیست که تیراژ کتاب به نحو غم انگیزی پائین است البته بله تعدادی تحصیل می کند دکتر و مهندس می شوند ولی همانها هم از مطالعه ی کتب علمی گریزان و به همین دلیل می توان پزشکی را دید که شبهای جمعه به سر چاه جمکران برود!!!تعدادی از طرفداران این مارمولکها فریب انتقادات کم و بیش اینها به رژیم را می خورند ولی به اسانی میتوان دید که در هر بیانیه ای حتی وقتی نیازی هم نیست تکریم و تجلیل از خمینی قاتل و توله هایش است و هیهات که به کجا رفته ایم و می رویم..شاد باشی
یکشنبه 30 خرداد 1389

sargalesh - ایران - سمنان
maryam-germany-71 - المان - برلین, . مرسی مریم المانی, اینو که همه میدوستند, ولی زیاد " تند " هم نبود. تا بعد رفیق !?
یکشنبه 30 خرداد 1389

arya47 - ایران - کرمان
درود بر سروش کسانی که فحش به سروش میدهند یا مطالبش را نخوانده اند و یا خوانده و چیزی از آن نفهمیده اند
یکشنبه 30 خرداد 1389

mobtakeran - ایران - شیراز
فراری بدبخت که هر از گاهی فیلت یاد هندسون میکنه همه خوب میشناسنت دیگه این نامه هات هم کلیشه ای شده مثل خودت پس بیشتر از این خودتو ضایع نکن مردک
یکشنبه 30 خرداد 1389

khodemanitar - اسکاتلند - ابدین
پسر کرد ایران زمین - ایران - تهران .اره عزیز باهات موافقم شما که متن ادبی متوجه نمی شید باید زبون لمپن نژاد ی بگه که شما بفهمید.باید می گفت اقای هلو هاله نورتون با صهیونیست ها دیگه بگم? بگم? دیگه وقتشه که تر مز کنده قطار امام زمانو تا به ته دره بهشت نرسیدید پید ا کنید و از خیر کیک زرد هم بگذرید که این مادر عروس که تو استینتون پرورش دادید می خواد از روی نقشه ولایت محوتون کنه .
یکشنبه 30 خرداد 1389

khodemanitar - اسکاتلند - ابدین
. راستی اینم اضافه کن که گفته به همت شم اقتصادی نخبه های واقعی مثل مرحوم دکتر کردان و رحیمی کارخونه های چاقوی زنجان هم بسته شده با چاقوی چینی هم که هلو رو هم نمی شه نصف کرد چه رسد به تکنولوژی استه ای غر ب و امریکا.
دوشنبه 31 خرداد 1389

I-donot-like-Rosari - المان - دوسلدورف
چه قلم ونثر زیبایی! یادش بخیر بعضی روزها چندین ساعت به سخنرانیاش گوش میدادم. در سخنرانی هم مثل نوشتن تواناست. دوتا شخصیت زنده ایران خیلی گرانقدرن از دید من. سروش و شجریان .
دوشنبه 31 خرداد 1389

kamran23 - المان - ویسبادن
زنده باشی استاد مثل همیشه زیبا وبدون نقص
دوشنبه 31 خرداد 1389

pejvakkkk - ایران - بیرجند
هالی - ایران - تهران شعرت خیلی خوب و پر محتوا بود آخر قافیه بود حالا نمیدونم اون یارو رو چه حسابی ازش ایراد میگیره !!!!!!!!!! . حتما از این آدماییه که کاری جز توهین به رهبران جنبش و طرفداران جنبش و تضعیف روحیه ندارن
دوشنبه 31 خرداد 1389

بابک - ایران - مشهد
خیلی عالمانه و سراسر حقیقت محض بود درود خدا بر تو ای سروش واقعی که مطالبت به سان پتکی بر سر حاکم جور و ستم فرود می آید ای که مطالبت را بیهقی وار نگاشتی داستان بر دارشدن حسنک وزیر را گفتی درود خدا بر تو و همه منتقدان حکومت ظلم و ستم.
دوشنبه 31 خرداد 1389

هالی - ایران - تهران
sosol - ایران - نیشابور / دوست عزیزم ممنون از محبت تو و اینکه یه وقت توی دردسر نیفتی . pejvakkkk - ایران - بیرجند / مرسی هموطن خوبم از نظر لطفت و از همه هموطن های نازنینم که نظر دادند ممنونم . روح ندا شاد .
سه‌شنبه 1 تیر 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.