homa-ir - المان - هامبورک, shahriyar123 - یوکی - لندن: . در یکی از شهرهای کوچک, مدرن, پولدار ایران: راننده هم مثل خودمون مدرن, مخالف و خیلی متکی به نفس: که با ان وارد بحث سیاسی شدم, و عکس العملش اینطوری بود: مگر کور هستی که با ما چه میکنند و یک احساس حقارت به من داشت که " تو دیگه کی هستی!? از کره مریخ امدی که نمی بینی اینجا چه خبره, و یک نگاه به دوست بغلی اش میکنه, که من مامور مخفی ام که میگه: ان حلقه رو پایین بیار.و واقعا ترسم گرفت که نکنه بمن گیربدهند. جالب اینجاست: که این حلقه دار کار دستی نبود, زیرا من کاملا با دقت نگاه کردم. مسافر بغلی ام خیلی شاکی بود از دستم, یعنی: کنجکاو نباش و دهنت رو ببند. با توجه به اینکه شهر خودم بود احساس بدی در این تاکسی لگنی داشتم |