اعتصاب غذای یک خانواده ایرانی پناهجو در ترکیه


اعتصاب غذای یک خانواده ایرانی پناهجو در ترکیه

رادیو زمانه : از صبح روز سه‏‌شنبه، اول ماه ژوئن ۲۰۱۰، لیلا سلطان‏‌پناه و همسرش، اقبال بی‏نیاز به‌همراه دختر هفت‏ ساله‏‌شان دریا، در مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان شهر وان ترکیه، دست به اعتصاب غذای خشک زده‏‌اند.

بر اساس گفته‏های لیلا، او در سال ۲۰۰۵ به‏‌علت فعالیت‏های سیاسی‏- اجتماعی در حوزه‌ی زنان و ارتباط با حزب دمکرات کردستان، تحت تعقیب نیروهای امنیتی در ایران قرار می‏گیرد و مجبور به ترک کشور می‏شود: «در سال ۲۰۰۵ در این‏جا با ما مصاحبه کردند. بعد ازشش‌ماه، در مصاحبه‏ی اول رد شدیم. بعد از ۲۲ ماه انتظار، مجدداً با ما مصاحبه کردند و یک‌ماه بعد از آن هم پرونده بسته شد.»

وی دلیل اصلی اعتصاب غذای خود را این‏‌گونه توضیح می‌دهد: «الان سی‌ماه است که پرونده‏‌ی ما در سازمان ملل بسته است. وکیل داریم و مرتب از طریق او، نامه و مکاتبه، با سازمان ملل در ارتباط هستیم. متأسفانه تاکنون هیچ جوابی به‌ما نداده‏اند. این آخرین کار و راه چاره‌ی ما بود. از دیروز به این‏جا آمده‏ایم و حالا در اعتصاب غذا به‏‌سر می‏‌بریم.»

با توجه به این که پرونده‏‌ی شما بسته شده است، چه امکانی برای اقامت در ترکیه برای‏تان وجود دارد؟ آیا مجبورید خاک ترکیه را ترک کنید؟

الان بیش از پنج‌سال است که ما در ترکیه هستیم. هرلحظه ممکن است برگه‏ی دیپورت برای‏مان بیاید. در سال ۲۰۰۷ هم زمانی که پرونده‏ام بسته شد، به دلیل ترس از دیپورت و خطراتی که در انتظارمان بود، با دختربچه‏‌ی چهارساله‏ام یک مسیری را به شکل قاچاق سفر کردیم.

متاسفانه در کشور سوریه ما را گرفتند. یک‌ماه در زندان بودیم و با کلی مشکلات و دردسرهای زندان، مجدداً از طریق سازمان‏های دفاع حقوق بشری و سازمان ملل، به ترکیه بازگشت داده شدیم. الان هم به‌دلیل خطراتی که در ایران در انتظارمان است، مجبوریم این‏جا بنشینیم.

شما اعتصاب غذای خشک کرده‏اید. درست است؟

بله ...

از دیروز صبح؟

بله از دیروز صبح.

می‏توانم بپرسم کجا مستقر هستید؟

ما جلوی دفتر سازمان ملل در شهر وان ترکیه هستیم.

از دیروز تا به امروز موفق شده‏اید با مقامات این سازمان دیداری داشته باشید؟

به‌ما می‏گویند: بروید. این‏جا ننشینید. پرونده‏تان بسته است و هیچ‏کاری نمی‏توانید بکنید. صدای‏تان به‌جایی نمی‏رسد. تا به‏حال با دو نفر صحبت کرده‏‌ایم. امروز صبح پلیس آمد و به‌ما گفت که باید از این‏جا برویم. دیروز هم با خانمی در داخل یو.‏ان. (سازمان ملل) صحبت کردیم.

او هم همین حرف‏ها را می‏زد که این‏جا ننشینید. فقط به‌خودتان ضرر می‏رسانید. هیچ‏کاری نمی‏توانید بکنید، چون پرونده‏تان بسته است و از نظر سازمان ملل شما پناهنده محسوب نمی‏شوید، اما صحبت خاصی در زمینه‏ی پرونده، یا کمک به کار ما مطرح نشد.

خانم سلطان‏پناه، شما یک دختر هفت‏‌ساله دارید. همین‏طور است؟

بله او هم این‏جاست. دختر من در زندان آسم گرفته. دیروز تا ساعت‏های حدود هشت شب این‏جا بود. منتها بعد حالش به‏‏هم‏خورد، تنگی نفس گرفت. دوستان ما او را با خود بردند و دوباره از صبح او را به این‏جا آورده‏اند.

دخترتان که در اعتصاب غذا به‏سر نمی‏برد؟

خیر...

شما و همسرتان دست به اعتصاب غذای خشک زده‏اید. عواقب این کار برای دختر شما چه می‏تواند باشد؟ آیا نگران نیستید که به‏خطر افتادن سلامتی شما، زندگی دخترتان را تحت تاثیر قرار بدهد؟

چرا نگران هستیم، اما از زمانی که این‏جا هستیم، با مشکلات زیادی روبه‌رو شده‏ایم و به این دلیل دختر من شرایط روحی و جسمی‏اش خوب نیست. الان هم از دیروز نگران است و می‏گوید چرا این‏جا نشستیم؟ از این‏جا برویم. دیروز به‏زور به داخل ساختمان یو.ان آمد. آن‏‏قدر اضطراب و ترس داشت که داخل ساختمان نمی‌آمد.

منتها زمانی که هیچ چاره و راه‏حلی نباشد... فکر نکنم هیچ انسانی تا به او فشار نیاید، تا به نقطه‏‏ی صفر نرسد، بیاید این‏جا بنشیند و اعتصاب غذا بکند.

فکر می‏کنید چه راهکارهایی وجود دارد برای این که شما از این بن‏بست خارج شوید؟

این آخرین کاری است که ما توانستیم انجام بدهیم. چون با توجه به‌شرایطی که این‏جا وجود دارد، راه دیگری پیدا نکردیم. ما تمام راه‏ها را امتحان کردیم و متأسفانه حتی راه قاچاق را هم رفتیم. این هم آخرین کاری است که توانسته‏ایم انجام بدهیم. داخل دفتر یو.ان هم گفتم که ما مجبور شدیم دست به این کار بزنیم... من چیز زیادی هم از سازمان ملل نمی‏خواهم من…


الو... الو...

اقبال بی‏نیاز: ببخشید؛ شرایط روحی همسرم زیاد مناسب نیست. من به‌جای ایشان ادامه می‏دهم.

اتفاق خاصی برای ایشان افتاد؟

نه... بغض گلویش را گرفت و دیگر نتوانست صحبت کند.

آقای بی‏نیاز، وضعیت جسمی شما و همسرتان چطور است؟

در حال حاضر خوب هستیم. ولی دو روز غذا و آب نخوردن، کم‏کم دارد اثر خود را نشان می‏دهد.

آیا گروه‏های امدادی‏ در آن‏جا هستند که در صورت وخیم شدن حالتان، بتوانند به شما کمک کنند؟

هیچ امکانی این‏جا نیست. مگر این که ما خودمان خبر بدهیم. یا دوستان‏مان خبر بدهند. ما با سازمان حقوق بشر ترکیه‏ که یک شعبه‏اش در این‏جا باز شده است و همین‏طور نماینده‏ی عفو بین‏الملل صحبت کرده‏ایم. اگر مشکلی پیش بیاید با آن‏ها درمیان می‏گذاریم.

من نگران وضع همسرتان شدم. ولی یک سئوال را که از همسرتان پرسیدم، می‏خواهم از شما هم بپرسم: شما اعلام کرده‏اید قصد دارید تا زمانی که به حقوق‏تان نرسیده‏اید، دست از اعتصاب غذا برندارید. با توجه به این که این اعتصاب غذا، یک اعتصاب غذای خشک است، آیا به این فکر کرده‏اید که به‏خطر افتادن سلامتی شما، چه تأثیری منفی‌ای می‏تواند در زندگی دخترتان داشته باشد؟

ما چون دیگر خسته شده‏‌ایم و به انتهای خط رسیده‏ایم این کار را کردیم. انتهای خط فقط این نیست که ما هدف‏مان این باشد که از این کشور خارج شویم یا به اروپا، امریکا یا هر کشور دیگری برویم.
ما به‌عنوان یک انسان حق زندگی کردن داریم.

این‏جا هم ما حق پناهندگی‏مان را خواستیم. کار خیلی بزرگی از سازمان ملل نخواسته‏ایم که نتواند انجام بدهد. این که یک زن سرکیس است، مسئله‏ی خیلی مهمی برای این سازمان است، اما اگر این مسئله را هم درنظر نگیرند، دیگر واقعاً نمی‏شود به هیچ چیز امید داشت...

الان یک دختربچه این‏جا نشسته است، اما کارمندان یو.‏ان می‏آیند رد می‏شوند، سوار ماشین‏شان می‏شوند و حتی به‌ما نگاه هم نمی‏کنند. اصلاً نمی‏پرسند که این‏ها چرا این‏جا نشسته‏اند و چه می‏خواهند.

خُب ما به‌کجا پناه ببریم؟ وقتی وارد خاک ترکیه می‏شوی، به دفتر سازمان ملل پناه می‏آوری. بالاخره از شرایطی فرار کرده‏ای و آمده‏ای خودت را این‏جا معرفی کنی. اگر این‏جا هم فریاد ما را نشنوند، دیگر به کجا پناه ببریم؟!

همسرم هم همین را می‏گوید. ما حق پناهندگی‏مان را می‏خواهیم. بازگشایی پرونده‌ و وقت مصاحبه می‌خواهیم. واقعاً حق خودمان را می‏خواهیم. اگر حق خودمان نباشد، چرا باید این‏جا زجر بکشیم؟ چرا باید راه قاچاق برویم؟ چرا باید این‌همه اذیت شویم؟ چرا اصلاً باید خاک کشورمان را ترک کنیم؟ خب برمی‏گشتیم کشور خودمان. حتماً مشکلی هست که همه‏ی خطرات را پذیرفته‏ایم و اعتصاب غذا کرده‏ایم.

آقای بی‏نیاز دخترتان می‏داند که شما و همسرتان الان در چه وضعیتی هستید؟

بله تا حدی می‏داند. حس کرده و به‌همین دلیل وقتی چیزی می‏خورد، می‏رود آن‏طرف‏تر می‏خورد که ما نبینیم.

دخترتان الان پیش شماست؟

بله الان پیش من است.

می‏‌توانم با او صحبت کنم؟

اگر صحبت کند، حتماً.

سلام دریا جان!

سلام

اسم من شکوفه است. خوبی؟

آره

وضعیت مامان و بابا چطوره الان؟

اقبال بی‏نیاز: صحبت نمی‏کند.

مسئله‌ای نیست. پس تقاضای مشخص شما، بازگشایی پرونده‏تان و رسیدگی دوباره به آن است. درست است؟

بله و یک مصاحبه‏ی مجدد. ما بیش از این چیزی نمی‏خواهیم. مسئله‏ای که الان سی‌ماه است، با وکیل شخصی منتظر آن هستیم. وقتی حتی جواب وکیل را ندادند، جواب ما را هم نمی‌دهند. درنتیجه ما تصمیم گرفتیم دست به اعتصاب غذا بزنیم.

khorshid-khanoom - آلمان - آلمان
تف به ذات کثیف دولتمردان کشور ما که هموطن های ما نیازمند و پناه جو در کشوری شپشو مثله ترکیه هستند.
پنج‌شنبه 13 خرداد 1389

abdozdak - آلمان - کلن
چرا اصلاً این دفتر کمیساریای عالی پناهندگان را نمیبندند که این همه مردم به خاطر پناهندگی آواره و سرگردان نشوند اینها که به هیچکی جواب نمیدهند درش را ببندند و خیال خودشون را راحت کنند.
پنج‌شنبه 13 خرداد 1389

minna - فنلاند - هلسینکی
تو یو .ان ترکیه با ادم مثل خلافکارها برخورد میکنن. از بس که پناهنده ها دروغ گفتن, فکر میکنن همه دروغ میگن. زندگی پناهنده ها تو ترکیه سخته خیلی . خدا کمکشون کنه.
پنج‌شنبه 13 خرداد 1389

خانه به دوش - سوئد - استکهلم
ارزو می کنم هیچ مردی جلوی خانوادش خجالت زده نشه..از پژمردن یک شاخه گل، از نگاه ساکت یک کودک بیمار،از فغان یک قناری در قفس،. از غم یک مرد در زنجیر ، حتی قاتلی بر دار. اما مسئله مهمتر اینکه در عین حال از کشورهای مختلف آسیایی مثل عراق و سومالی وافغانستان و ... مثل ما افرادی آواره می شوند و خود را به کمیساریای پناهندگان سازمان ملل در ترکیه می رسانند ولی بدون اینکه لحظه ای در انتظار بمانندبه آنها برگه قبولی داده شده و بعد از مدت کوتاهی از 2 ماه تا 8 ماه سلام اروپا- «ادارک و احساس » انسانی در وجودش می میرد، قلبش وارونه می شود. آنچه فهمیدنی است نمی فهمد، در برابر آنچه باید احساس داشته باشد، ندارد; از رنج محرومان احساس رنج نمی کند و در مرگ مظلومان قاه، قاه، می خندد;این گونه انسان، انسان طبیعی نیست. انسانی سالم نیست.سازمان ناملل بخصوص درترکیه چرا حتی به این دختر بچه نازرحم انسانیت نمی کنه به مقدسات انگار بچه خودمه...چون من هم زجر زیاد کشیدم چی بگم ارزوی موفقیت برای این هم میهن بزگوار
جمعه 14 خرداد 1389

sangdel - انگلستان - لندن
مگه دعوتشون کرده بودن که برن ترکیه یا هرجای دیگه همون ایران می موندن هاهاها
جمعه 14 خرداد 1389

vaghe bin - ایران - تهران
تا زمانی که روسا وتصمیم گیرندگان u.n در ترکیه سوئیسی باشند.شانسی برای پناهندگان ایرانی وجود ندارد.حتی در کشور سوئیس بدترین رفتار فقط با پناهندگان ایرانی انجام میشود.بدلیل دوستی این کشور ظاهرا بیطرف با رژیم پولدار ایران است..افسوس به سرانجام این ملت بی صاحب....
جمعه 14 خرداد 1389

rojan_d - بریتانیا - گلاسگو
یکی میگه من گی هستم زود بهش جواب میدن یکی میگه من لزبین هستم بهش جواب میدن اما یکی مثل این بدبختها که واقعا دچار دردسر شدن رو به حال خودشون رها میکنند اقلا به خاطر اون دختر کوچولو کمکشون کنند اما همین یو ان هم دنبال ادمای کثیف میگردند که بهشون جواب بدند.. لعنت به اون رژیم اخوندی که مملکتو غارت کردند و مردم را اواره
جمعه 14 خرداد 1389

zartusht67 - المان - المان
لعنت به اخوندهای کثیف 30 ساله خون همه رو توی شیشه کردن و کلی را اواره
جمعه 14 خرداد 1389

رفیق - روسیه - مسکو
از خوندن این مطلب بد جور دلم گرفت علی خصوص اونجایی که اقبال بی نیاز گفت:(الان یک دختربچه این‏جا نشسته است، اما کارمندان یو.‏ان می‏آیند رد می‏شوند، سوار ماشین‏شان می‏شوند و حتی به‌ما نگاه هم نمی‏کنند. اصلاً نمی‏پرسند که این‏ها چرا این‏جا نشسته‏اند و چه می‏خواهند.)خدا لعنت کنه امام دجال رو که باعث شده امروز ایرانی انقدر خاعب و خاصر بشه.
جمعه 14 خرداد 1389

Sheida_Ca - کانادا - وانکور
واقعا متاسفم براتون sangdel که اینطوری با سنگدلی در مورد هموطنتون قضاوت می کنی.
جمعه 14 خرداد 1389

آنتی اسلام - ایران - اهواز
sangdel - انگلستان - لندن. مگه دعوتشون کرده بودن که برن ترکیه یا هرجای دیگه همون ایران می موندن هاهاها}} تو با جمهوری اسهالی چه فرقی داری "سنگ دل"؟! لابد توی انگلستان داری کف سفارت جمهوری اسهالی رو T میکشی! پس همونجا مشغول باش
جمعه 14 خرداد 1389

ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس
sangdel - انگلستان - لندن . .. خودت در خارج تمرکیدی نسخه برای این خانواده??????ننگ بر تو. در ضمن ترکیه به جای فرستادن کشتی برای تروریستهای حماس که هموطنان فلسطینی خود را می کشد فکری برای ایتان کند چه دنیای تهوع اوری!!!
جمعه 14 خرداد 1389

zagros_finland - فنلاند - هلسینکی
sangdel - انگلستان - لندن از حرف زدنت و طرز فکرت معلومه که چقدر می فهمی و انسانیتت چقدر است هم وطن ما با زن و بچه کوچک حالا بهر دلیلی از خانه و کاشانه خود آواره شده ،باهاش همدردی نمی کنی هیچ ،بهش طعنه هم می زنی!! واقعا برات متاسفم.مگر نمی دانی که ایرانمان به دست یک مشت قاتل و جنایتکار و جنایتگر افتاده که از کشتن و اعدام هیچ ابایی ندارند اگر اینها رو هم توجیه کنی باید بگم تو هم مزدور رژیمی وگر خودت پنا هنده باشی ، که شک دارم باشی.پس همان کسی که تو رو دعوت کرده اونها رو هم دعوت کرده. افرادی مثل موسویان *که در ترور میکونوس دست داشت*عسکری ،اشکوری ،گنجی و ............ خیلی های دیگر که امروزه چپ و راست بعنوان پژوهشگر و محقق!!! در دانشگا های امریکا مشغولندو در باطن برای رژیم جمهوری اعدام کار میکنند. همین افراد دیروز مردم رو می کشتند و با سپاه و انقلاب بودند، پناهندگی می گیرند. اونوفت اینها و خیلی افراد دیگر که با خطر مرگ مواجهند باید دیپورت بشن.!!!
جمعه 14 خرداد 1389

nader46 - انگلیس - لندن
انتی اسلام- ایران-اهواز دوست عزیز وخونگرم اهوازی امیدوارم حالت خوب باشه وگرما هم زیاد اذیت نکنه.با cmهات خیلی حال میکنم .این sangdel هم دوست نداشته از مموتی دل بکنه وبیاد انگلیس ولی چونکه خوده کوئین با دست خط خودش دعوتنامه رسمی واسش فرستادن مجبور به امدن کرد وبااینکار هم میتونه عقده های بیشمارش رو خالی کنه و هم واسه جمهوری اسهالی جاسوسی وجنایت کنه. لندن انگلیس
جمعه 14 خرداد 1389

zagros_finland - فنلاند - هلسینکی
https://www.youtube.com/watch?v=Zwdrygnw2hgfeature=player_embedded#!. داریوش در اردوگاه پناهندگان ایرانی‌
جمعه 14 خرداد 1389

afsaneh2010 - فرانسه - نیس
sangdel - انگلستان - لندن اسمت بهت خیلی میاد مزدور!
جمعه 14 خرداد 1389

giareng22 - نروژ - اسلو
با سلام.عزیزان من. بی خود عمرتان را انجا تلف نکنید این ها خیلی بی شرفند من خودم هفت سال انتظار کشیدم در ترکیه قبول هم شدم ولی اخرش از راه قاچاق به اروپا امدم هر روز بمن یه دروغ تحویل می دادند. کـثیف ترین سازمان روی زمین سازمان ملل است بعد از ان سازمان کثیف ترین کشور های اروپایی هستنند.اگر جای شما بودم زندانم در کار باشه به ایران عزیز بازمی گشتم خیلی شرافتمندانه تر است.چون کشورهای اروپایی هم از سامان ملل بی شرفترند، همه یکی هستند
جمعه 14 خرداد 1389

giareng22 - نروژ - اسلو
با سلام.عزیزان من. بی خود عمرتان را انجا تلف نکنید این ها خیلی بی شرفند من خودم هفت سال انتظار کشیدم در ترکیه قبول هم شدم ولی اخرش از راه قاچاق به اروپا امدم هر روز بمن یه دروغ تحویل می دادند. کـثیف ترین سازمان روی زمین سازمان ملل است بعد از ان سازمان کثیف ترین کشور های اروپایی هستنند.اگر جای شما بودم زندانم در کار باشه به ایران عزیز بازمی گشتم خیلی شرافتمندانه تر است.چون کشورهای اروپایی هم از سامان ملل بی شرفترند، همه یکی هستند
جمعه 14 خرداد 1389

sangdel - انگلستان - لندن
آنتی اسلام - ایران - اهواز - Sheida_Ca - کانادا - وانکور. دوستان عزیز عصبانی نشین. من هم برای هر مهاجری که در شرایط بدی به سر می بره متاسفم و ناراحت. این جمله رو فقط نوشتم ببینم عکس العمل اونایی رو ببینم که هر وقت خبری از ظلم جمهوری اسلامی به مهاجرین افغان نشر می شه، همین حرفا رو می زنن. در ضمن برای من هموطن و غیر هموطن نداره. هر انسانی حق داره مثل یک انسان زندگی کنه واز شرایط انسانی برخوردار باشه
جمعه 14 خرداد 1389

iranianfarshad - ایران - تهران
وقتی پرونده های درخواست پناهندگی بعضی از هموطنان را که به یو ان اچ سی آر تحویل میدهند را آدمی مطالعه میکند متاسفانه مشاهده میشود که بعضی هموطنان با سرهم کردن داستانهائی که آدمی از شنیدنش شاخ در میاورد قصد پناهندگی دارند و با رد شدن پرونده اشان با اقدامات نابجا و تحت فشار گذاشتن سازمان پناهندگان قصد قبولاندن خود را دارند زیرا سالها خود را دربدر کرده اند که زندگی بهتری در خارجه بسازند و نه روی بازگشت دارند و این در صورتی است که پناهجو با پر کردن فرمهای مربوطه حق هرگونه اعتراض و بوجود آوردن مسائل امنیتی را برای سازمان -در حین و در پی رد شدن در رسیدگی به تجدید نظر را از خود سلب و متعهد به التزام به تصمیمات سازمان پناهندگان می باشد
جمعه 14 خرداد 1389

exparti_top - استرالیا - پرت
انگلستان-لندن. کور چشمت رو باز کن ببین چی نوشته مشکل سیاسی میفهمی?ولی میدونم انقدر طرز فکر ..پایین هست که نمیتونی درک کنی همه مثل تو کیس ( .. ) ندادن. امیدوارم هرچه زود تر جوابشون بیاد من براشون دعا میکنم.
جمعه 14 خرداد 1389

markopolo vic - استرالیا - ملبورن
sangdel - انگلستان - لندن دوست عزیز این بدون اگه مشکل نداشت هیچ وقت خود وخانوده اش را دربدر نمیکردو تاحالاحتما برگشته بودند. پس حتما مشکلی دارند که ماندن. و خودت میدونی که تو غربت اهو به بچه اش شیر نمیده. ببین چه حالی دارن ان خانواده. اونم ترکیه که با ایرانی ها لج هستن.
جمعه 14 خرداد 1389

خانه به دوش - سوئد - استکهلم
اشک در چشمان و بغضم در گلوست وندرین ایام،زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوسبت.مرگ او را از کجا باور کنم؟صحبت از پژمردن یک برگ نیست،وای! جنگل را بیابان می کنند.دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند! هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نامردان با جان انسان می کنند!صحبت از پژمردن یک برگ نیست.فرض کن:مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.فرض کن:یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست.فرض کن:. جنگل بیابان بود از روز نخست.در کویر سوت و کور در میان مردمی با این مصیبت ها,در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی .به هنگام کاوشهای باستان‌شناسی در بابل در میان‌رودان.استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافتند.و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان اکدی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است. بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌های استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ..منظورازکامنت این بودکه اولین فردایرانی اولین کشورایران فقط شهرت این افتخار برای ایران به جامانده عملش خشک وخاموش الان هم این استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر درموزه الیزابت دوم انگلیس نگهداری میشود,کوروش کبیر،پدر صلح و حقوق بشر.
جمعه 14 خرداد 1389

sir.amir - انگلستان - منچستر
sangdel - انگلستان - لندن. این از کجا امدن لعنت... که همچنین تازی را تربیت کرد که خوشحال بشه از درد غربت هموطنش گرچه این حرامی از تبار تازی ها هست ایرانی نیست .هم وطنم امیدوارم اهورا مزدا به شما و خانوادت صبر وطاقت بده گرامی زنده باد ایران و ایرانی ننگ بر تازیان حاکم در ایران
یکشنبه 16 خرداد 1389

shervin54 - ترکیه - وان
دلم میسوزه وقتی میبینم دوستی ازسره بیدردی نظرمیده.منم با همین شریط دارم نفس میکشم و کمک نمیخواهم .لطفکرده نمک رو زخم نریزین.همه از سره گشنگی یا ماجراجوی ترک وطن نکردن و نمیکنند.
یکشنبه 16 خرداد 1389

Azadikhah - هلند - تکسل
sangdel - انگلستان - لندن:گریه داره نه خنده.
یکشنبه 16 خرداد 1389

آنتی اسلام - ایران - اهواز
sangdel - انگلستان - لندن.. این جمله رو فقط نوشتم ببینم عکس العمل اونایی رو ببینم که هر وقت خبری از ظلم جمهوری اسلامی به مهاجرین افغان نشر می شه، همین حرفا رو می زنن.}} این لینک رو نگاه کن و ببین نظر ملت ایران راجع به ظلم به ملت مظلوم افغانستان چیه؟!. https://www.iranianuk.com/article.php?id=50564
یکشنبه 16 خرداد 1389

+1
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.