روزها کشیش، شب‌ها مدیر شبکه کامپیوتری

روزها کشیش، شب‌ها مدیر شبکه کامپیوتری

آلکسی ریباکوف را می‌توان مردی دو چهره خواند. جوان ۳۳ ساله‌ای که برخی به عنوان پدر آلکسی ریباکوف، کشیش کلیسای ارتودوکس می‌شناسند و عده‌ای تنها آلکسی ریباکوف، مدیر شبکه‌های کامپیوتری که همیشه هدفون تلفن همراهش در گوشش است.

مردی با دو چهره متفاوت

پدر آلکسی ریباکوف‌ سی و سه سال دارد و در همان نگاه اول می‌توان فهمید که این کشیش ارتودوکس به هیچ‌وجه شبیه دیگر همکارانش نیست؛ موهای کوتاه، صورت کاملا اصلاح شده و عینک خوش فرمی که به چشم زده تا اندازه‌ی زیادی با چهره‌ی استاندارد کشیشان با موها و ریش‌های خاکستری‌شان تفاوت دارد. علاوه بر این پدر ‌آلکسی، بسیار سرزنده و پر انرژی به نظر می‌رسد که در عمل هم درستی این پیش‌‌فرض را ثابت می‌کند؛ چه به هنگام نیایش و چه وقتی که عبادت‌کنندگان برای صحبت و اعتراف پیش او می‌آیند.

 

اصلیت پدر آلکسی به شهر ریگا باز می‌گردد، پایتخت کشور لتونی در شرق اروپا. آلکسی در سن ۱۲ سالگی تصمیم گرفت به کلیسا بپیوندد. سرمنشأ اتخاذ چنین تصمیمی آشنا شدن با کشیشی ساکن در این شهر و گذراندن ساعات زیادی از اوقات فراغت در کنار وی بود.

 

در جریان پیاده‌روی‌های دو نفره در ساحل شهر، این کشیش داستان‌های جذابی را برای آلکسی تعریف می‌کند. کشش و جذابیت این داستان‌ها برای این پسر نوجوان تا آن اندازه زیاد بود که باعث می‌شود آلکسی به فکر ورود به دنیای روحانیت و کلیسا شود. البته در همان زمان هم آلکسی تصمیمش را گرفته بود که نه یک راهب بلکه کشیش شود. دلیل این امر هم تنها درخواست ویژه‌ی مادرش از وی بود: «مادرم از این تصمیم من استقبال کرد اما از من قول شرافتمندانه گرفت که به هیچ‌وجه از این کشیش‌هایی نشوم که مجرد می‌مانند زیرا او احتیاج به نوه دارد!»

 

معجون انفورماتیک و الهیات

 

آلکسی در بلاروس برای تحصیل در رشته‌ی الهیات به دانشگاه می‌رود اما در آنجا به او می‌گویند که باید رشته‌ی فرعی دیگری را نیز انتخاب کند زیرا به عنوان یک کشیش او بایستی توانایی درآوردن خرج زندگی‌‌اش را داشته باشد. در کلیسای ارتودوکس در روسیه، سیستم پرداخت مالیات وجود ندارد و برای همین هم کشیش‌ها حقوقی را دریافت نمی‌کنند. از همین رو نیز آنها برای گذران زندگی کاملا وابسته به خود و توانایی‌هایشان هستند.

پدر ریباکوف کشیش بودن را اولویت اصلی زندگی‌اش می‌داند

آلکسی در اصل در آن زمان تمایل داشته تا وارد رشته‌ی روزنامه‌نگاری شود اما به دلیل پر بودن ظرفیت این رشته تنها راهی که برای او باقی می‌ماند‌، ثبت نام در رشته‌ی انفورماتیک است که چند جای خالی داشته است. به باور آلکسی تعداد زیادی از مردم همزمان به انفورماتیک و الهیات نیاز دارند هرچند هیچ‌کس نمی‌داند که ترکیب این دو با هم چگونه عمل می‌کند، اما همین‌‌که عمل می‌کند باید خدا را شکر کرد!

 

به عنوان یکی از فارغ‌التحصیلان برجسته‌ی رشته‌ی الهیات، آلکسی در کسوت کشیش به یکی از کلیساهای ارتودوکس خارج از روسیه فرستاده می‌شود و به این ترتیب او که در آن زمان ۲۳ سال داشت، وارد آلمان می‌‌شود.

 

موقعیت‌های اضطراری

 

کشیش بودن برای آلکسی در اولویت اول قرار دارد، برای همین هم وقتی که در اتاق‌هایی که سرورهای کامپیوتر در آنها قرار گرفته شده، مشغول برطرف کردن ایرادهای فنی کامپوترها و شبکه است، هدفون گوشی تلفن همراهش را در گوشش گذاشته تا به این ترتیب در هر زمانی برای مردم در دسترس باشد.

 

او می‌گوید مشتریان و کارفرمایانش از این قضیه مطلع‌اند و هیچ مخالفتی با آن ندارند. همین موقعیت خاص هم سبب شده تا او به شوخی اضافه کند: «در این مواقع باید همزمان هم به داد اطلاعات کامپوتری برسم و هم به داد روح انسان‌هایی که در شرایط اضطراری به سر می‌برند.»

 

زندگی روزانه پدر آلکسی ترکیبی از دو شغلش است. برای مثال یک روز مراسم ازدواج یک زوج جوان را اجرا می‌کند و روز بعد از آن راهی بیمارستانی در شهر دورتموند می‌شود، البته نه برای نجات روح انسان‌های محتضر، بلکه برای نجات داده‌های کامپیوتری بیمارستان و پرونده‌های بیماران.

hamid_ad - دبی - دبی
احتمالا در کلیسا مستفید میگردند که حاضر نیست آن را بسپارد به سایر نمایندگان خدا در زمین.
دوشنبه 10 خرداد 1389

*پسر شجاع* - ایران - تهران
یک روحانی واقعی ...واقعا از آخوندهایی که برای عبادت کردن و نماز خواندن از مردم پول میگیرن بیزارم....هر چند که در ایران قدیم هم تمام عالمان دینی در رشته های دیگری هم مانند پزشکی ریاضیات نجوم ...متخصص بودند و در آمد آنها هم از این رشته ها بود ولی از وقتی که آخوندهای بیسواد و راحت طلب خرجشان را از مردم گرفتند هم روزگار مردم سیاه شد و هم طمع این آخوندها روز به روز بیشتر شد بطوریکه حالا فقط پول نمیخواهند بلکه قدرت آن هم از نوع دیکتاتوری میخواهند....
دوشنبه 10 خرداد 1389

robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
عینه اخوندا پاره وقت بیزینس در حده تیم ملی....
دوشنبه 10 خرداد 1389

soroush m - ایران - اصفهان
سر و ته یه کرباس
دوشنبه 10 خرداد 1389

erfan-iran - ایران - تهران
hamid_ad - دبی - دبی ....robinhoodd - استرا لیا - ملبورن :لیاقت شما همان آخوندهای دجال و شیاد است که برای خرافه گویی و روضه خوانی از امثال شما پول بگیرند و دنیا و آخرتتان را به نابودی بکشند که البته موفق هم بوده اند ... امثال آقای ریباکوف مردان شریف و با ایمانی هستند که مذهب را برای مذهب و خدمت به خدا و انسانها می خواهند نه راهی برای کسب معاش ... من یک تار موی این اقا را با هزاران آخوند مسلمان شپشو و جنایت کار عوض نمیکنم .....
دوشنبه 10 خرداد 1389

robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
erfan-iran - ایران - تهران.......کوتا بیا بابا...looool
سه‌شنبه 11 خرداد 1389

vahid22 - آلمان - هامبورگ
پسر شجاع* - ایران - تهران . قرار بود اسمتو عوض کنی چی شد؟؟؟جریان زبلخان و تشت رسواییتو...
سه‌شنبه 11 خرداد 1389

*پسر شجاع* - ایران - تهران
. vahid22 - آلمان - هامبورگ . برو بابا امثال شما رو جون به جونتون کنن سطح آی کیوتون از یه جلبک بالاتر نمیره ...هرچند با این کامنتهایی که جدیدا میذاری معلومه به همون سوزش زبل خان دچار شدی بهتره از پماد ضد سوختگی زبل خان استفاده کنین...
چهار‌شنبه 12 خرداد 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.