نوری زاد در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای:اوین کهریزک دوم است


نوری زاد در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای:اوین کهریزک دوم است

کلمه : هفته پیش دادستان تهران در دیدار با محمد نوری‌زاد و خانواده‌اش از آزادی قریب‌الوقوع این جهادگر و نویسنده دربند پس از گذشت بیش از ۵ ماه بازداشت خبر داده بود. وعده ای که هنوز تحقق پیدا نکرده است.

به گزارش خبرنگار کلمه ، دادستان در آن دیدار به خانواده نوری زاد اعلام کرده بود که وی ظرف یک هفته آزاد خواهد شد، به شرط آنکه آنها در طول این یک هفته سکوت پیشه کنند و از اطلاع‌رسانی بپرهیزند.

اکنون بیش از یک هفته از آن دیدار و وعده ها می‌گذرد و از آزادی خبری نیست. جالب اینکه همان روز شایعه آزادی محمد نوری‌زاد به دروغ دربرخی سایت‌های حامی دولت و وابسته به نهاد های خاص منتشر شد.

متن پیش رو شرحی است از محمد نوری زاد درباره دیدار او با دادستان تهران و آنچه بین آنها گذشته است. متن یادداشت محمد نوری زاد که در اختیار “کلمه” قرار گرفته است به شرح زیر است:

==

مرا با چشمان بسته به هر سو می‌برند. وقتی داخل اتاق شدم، مردی چهل پنجاه ساله در یک سر میزی دراز، نشسته بود. لبخندی زد و سر دیگر میز را نشانم داد، نشستم و بعد از سلام و علیک معمول؛

گفت: آقای نوری‌زاد اصلاً دوست نداشتم تو را اینجا ببینم، چرا باید تو اینجا باشی؟

گفتم: اینجا خانه‌ی من است. من خودم را اینجا صاحب خانه می‌دانم، نه یک جانی نابکاری که برای تادیب و تنبیه به اینجا آورده‌باشندش.

گفت: این روزها خیلی داری شلوغ می‌کنی. نگهبان برای من نوشته و از تو شکایت کرده که با مشت به صورتش کوبیده‌ای و پیراهنش را پاره کرده‌ای!

گفتم: تفاوت من زندانی با همان نگهبان در این است که نامه‌ی او، ظرف دو روز به دست شما می‌رسد، اما نامه‌ای که من یک ماه پیش از داخل سلول خود برای دادستان نوشته ام به دست او نرسیده است.

مردی که روبرویم نشسته بود، برای خاراندن صورتش مچ قطع‌شده‌اش را بالا آورد و به صورتش کشید. آنجا بود که دانستم کسی که مقابلم نشسته و از اقتداری دماوندگون برخوردار است، دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی است. شنیده بودم که دادستان تهران، یک دستش را تا مچ، در جبهه جاگذاشته است.

گفتم: شما باید آقای جعفری باشید.

گفت: بله.

گفتم: به اسم هواخوری، مرا از سلولم بیرون بردند و در غیاب من، به داخل سلول من رفته‌اند و نوشته‌ها و وسایل شخصی مرا برداشته و برده‌اند.

لیستی را که جلویش بود ورق زد و گفت: چرا باید روی زیرپیراهنی‌ات بنویسی: «ما زنده‌ایم، پس زندگی می‌کنیم.»

گفتم: این جمله‌ی ساده قرار است کجای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور ما را به لرزه اندازد؟

گفت: آدم را یاد سخن دکارت می‌اندازد که: «من اعتراض می کنم، پس هستم!».

گفتم: دوستان شما دو نوشته‌ی مرا از میان وسایل شخصی‌ام برداشته و برده‌اند. شما از طرف من وکیل، این نوشته‌ها را مطالعه کنید و آنها را به اهلش برسانید. عنوان نوشته‌ی اول «راز عرعر الاغ» است و نوشته‌ی دوم «نامه‌ای به نمایندگان مجلس.» من کاری به نوشته‌ی اول ندارم که مخاطبش وزارت اطلاعات است، اما نامه به نمایندگان را بدهید به دست آقای لاریجانی رئیس مجلس تا برای نمایندگان و مردم تکثیر و منتشر کند.

گفت: من با مجلس کاری ندارم، اما چرا نامه‌ای به آقا (رهبر) نمی‌نویسی؟ اگر بنویسی ما خیلی زود از طریق آقای لاریجانی قوه‌ی قضائیه، آن را به دست آقا می‌رسانیم. یک تقاضای عفو هم در آن باشد خیلی بهتر است.

گفتم: من تقاضای عفو نمی‌کنم؛ چراکه معتقدم خطایی مرتکب نشده‌ام. مشکل نوشته‌های من در این است که کسی از زاویه‌ی خیرخواهی، به آنها نمی‌نگرد. مثل همین حالا سه روز اعتصاب غذای خشک کرده‌ام، چرا؟ چون مخاطبی پیدا نمی‌کنم که در جایگاه قانون، قانون را رعایت کند. خندید. از واژه‌ی اعتصاب خنده اش گرفت.

صمیمانه گفت: نه آقای نوری‌زاد، اعتصاب نکن.

گفتم: مرا از بند ۲۴۰، از سلولی که در آن حمام و دستشویی بوده، به بند ۲۰۹ منتقل کرده‌اند؛ به سلولی که هیچ امکاناتی ندارد با هوایی داغ. و من هر چه درخواست کرده‌ام می‌خواهم افسر نگهبان را ببینم، اهمیتی نمی‌دهند و وقتی به عنوان اعتراض، بر در سلول خود می‌کوبم، در باز شده و افسر نگهبان با من درگیر می‌شود، یکدیگر را خبر می‌کنند و پنج نفری مثل پرکاه مرا از زمین بلند کرده و محکم به زمین می‌کوبند. سرم به شدت به زمین می‌خورد. دو کتفم آسیب می‌بیند، بینایی چشمم تحلیل می‌رود. سردرد شدیدی عارضم می‌شود.

گفتم: اینطور سردردها به تهوع می‌انجامد.

حرف مرا تایید کرد. اما مرتب اصرار داشت که اعتصابم را بشکنم.

گفتم: آقای جعفری، من در اعتصابم مصممم. امروز سه روز است که در اعتصاب به سر می‌برم و به سختی خودم را به اینجا رسانده‌ام. یک لیوان آب، یک حبه قند نخورده‌ام. رادیولوژی اوین از سرم و از دو کتفم عکس گرفته. ممکن است چیزی در این عکس‌ها نباشد، اما من به خاطر بی قانونی دوستان شماست که اعتصاب کرده‌ام و خود را به مخاطره انداخته‌ام. شما، چهار روز دیگر جنازه‌ی مرا از سلولم بیرون خواهید کشید.

گفت: درست نیست که تو با دست خودت، خودت را به کشتن بدهی.

گفتم: چرا امام حسین این کار را کرد؟ گفت: آنجا یزید در مقابلش بود.

گفتم: هرکجا قانون نباشد، پای یزید در میان است؛ مثل دستگاه قضائی ما که معتقدم هیچ ربطی به اسلام ندارد.شما «پ»  را دستگیر می کنید و به زندان می اندازید و افرادی را که او افشا کرده، آزاد گذارده‌اید. شهرام جزایری را به زندان می‌اندازید و آقای [...] را که با استفاده از رانت، صاحب چندصد میلیارد تومان ثروت است، تا وزارت بالا می‌برید.

گفتم: این دستگاه آن‌چنان فشل و از ریخت افتاده است که مسئولی مثل [...] به راحتی ملعبه‌ی آدم‌های زیرک می‌شود و از طریق راننده و دامادش، پوست از تن عدالت می‌درد.

گفت: همین آدمهای زیرک دویست میلیون تومان خرج حسینیه‌اش کرده اند.

گفتم: من هم شنیده‌ام. اما شنیده‌ام یک ویلا به راننده‌اش داده‌اند و امضاهای بسیاری از او گرفته‌اند. شما در مقام دادستان، شهامت اعتراض ندارید، چرا؟ چون به این میز و ترفیع خود محتاجید.

گفت: این‌طور نیست، من یک جانبازم.

گفتم: باشید، مگر علاقه به ترفیع، جانباز می‌شناسد؟ چرا اعتراض نمی‌کنید؟ مگر قاضیان نالایق و ناعادل در این دستگاه کم‌اند؟

گفت: هست، اما در مسیر کار من نیست.

گفتم: چرا استعفاء نمی‌دهید؟

گفت: هستم تا مگر کاری بکنم.

گفتم: همه به همین نحو عمل خطای خود را توجیه می‌کنند.

گفتم: اکثر ارگان‌های ما آلوده هستند به رشوه و قاچاق و شما جرات برخورد ندارید. اکثراً قانون را دور می‌زنند. اما شما مرا به خاطر حقیقت‌گویی و دلسوزی به زندان انداخته‌اید و اجازه داده‌اید بازجوهای بی‌سواد و فحاش مرا بزنند و به ناموس من توهین کنند. اما کسانی‌که از رانت‌های اقتصادی و اجتماعی بهره برده‌اند آزادند. و شما جرات دستگیری آنان را ندارید.

گفتم: عدالت در دستگاه قضائی ما بیشتر یک شوخی بزرگ است. من به خاطر نقد این عدالت بیمار، در زندانم و عاملان بیماری دستگاه قضایی و امنیتی و اقتصادی آزادند و حمایت می‌شوند.

دادستان در کمال صبوری به سخنان من گوش سپرد و سرآخر داستان نامه به رهبر را تکرار کرد.

گفتم: می‌نویسم اما آن‌گونه که خود می‌خواهم.

گفت: بنویس.

کاغذ و قلم آوردند و من در حالی که از سه روز اعتصاب، سخت در رنج بودم، نوشتم :«… اگر کسی به زباله‌های شهر کربلا اعتراض کند و به زوار سیدالشهدا با صدای بلند بگوید امام حسین اسوه‌ی نظافت و پاکیزگی است و این همه آلودگی برازنده‌ی امام نیست و امام به شدت رنج می‌برد و ناراحت است، آیا مجرم است؟ باید او را بگیرند و به زندان بیندازند؟ اکنون این وضع، حکایت من است. من این همه زشتی و نازیبایی را برازنده‌ی انقلاب نمی‌بینم. انقلابی با آن‌همه هزینه و زحمت. من در اوین با هتاکی بازجوهای بی‌سواد و ضرب و شتم آنان مواجه شده‌ام. بازجوهایی که به قبیح‌ترین روش‌ها از متهمان اقرار می‌گیرند. با کثیف‌ترین رویه. و با زدن‌ها و فحش‌ها و تحقیرهای پلید. خیلی دوست داشتم در یک ملاقات حضوری کهریزک دوم را به شما معرفی کنم و از فجایع رفتاری کسانی بگویم که ادعای سربازی امام زمان را دارند…»

نامه را تا نکرده به دست دادستان تهران سپردم. و در کاغذی مجزا برای او نوشتم: وقتی حکم دادگاه من رسماً اعلام شده، چرا باید مرا در زندان اطلاعات نگهداری کنند؟ و از او درخواست کردم مرا به زندان عمومی منتقل کند. اکنون که این نوشته را می نویسم در بند عمومی‌ام. در اندرزگاه شماره ۷، سالن ۵٫

محمد نوری زاد

مسلمان ایرانی - ایران - تهران
خاطره ی یک بسیجی : یادش بخیر پارسال این موقع داشتیم رأی می نوشتیم!!!!!
یکشنبه 9 خرداد 1389

sajad-tehran - ایران - تهران
شیر مادر حلالت
یکشنبه 9 خرداد 1389

mdice7 - ایران - تهران
خود کرده را تدبیر نیست، باور نمیکنم برای آزادیخواهی به زندان رفته ای، شاید حس بویایی قوی داری، ولی خود شما خ.ر رو به اینجا رسوندید، اونقدر چاپلوسی کردید تا باورش شد که از طرف خدا اومده حتی تو نامه الانت هم چاپلوسی کردیlt;< اگر کسی به زباله‌های شهر کربلا اعتراض کند و به زوار سیدالشهدا با صدای بلند بگوید امام حسین اسوه‌ی نظافت و پاکیزگی است و این همه آلودگی برازنده‌ی امام نیست و امام به شدت رنج می‌برد و ناراحت است، آیا مجرم است؟ باید او را بگیرند و به زندان بیندازند؟gt;> این فریاد رو خیلی وقته ملت مزدند ولی شماها باور نداشتید، به هر حال خیلی وقت که قبله شما از آدمیت خارج شده
یکشنبه 9 خرداد 1389

javaad - ایران - تهران
قابل توجه مدیران سایت. خواهشا این لینک رو تو سایتتون بزارید. به تازگی اعراب اقدام به راه اندازی نظرسنجی درباره نام تغییر نام خلیج فارس به خلیج مجعول ع.ر.ب.ی کردن. اما خوشبختانه تا به حال بیش از 75درصد به خلیج فارس رای دادن. لطفا این لینک رو تو سایت بزارید تا بینندگان عزیز سایت به خلیج فارس رای بدن.
یکشنبه 9 خرداد 1389

ali2009t - ایران - ایران
ای کشته که راکشتی تاکشته شدی زار. تاکشته شود روزی انکه توراکشت
یکشنبه 9 خرداد 1389

Rachel corrie - ایران - جیرفت
نامه من به محمد نوری زاد. سلام محمد جان قلب من هم مثل تو در اندوه است من نمی انم جرم توچیست نمیدانم ...نمیدانم گناه کاری یا نه قضاوت هم نمی کنم اما در این چند کلمه از یک طرف ظلم را دیدم ودر سوی دیگر ایستادگی به همراه مظلومیت من تلخی این را با تمام وجود احساس میکنم امامن از این اتفاق تلختر هم دیده ام به نظر خودت شما مظلومتری یا امام موسی صدر شما که همه حهان از احوالت باخبرند ایا جشواره کن از اوبرسید یا سخنگوی کاخ سفید یا نامه ای از او منتشر شدایا تا به حال برای زندانیان ابو قریب یا گوانتانامو اشک ریخته ای ایا به کودکان غزه فکر کرده ای . نامه ات بوی تنهای و مظلومیت میداد مقصودم مواخذه شما نیست اما فریادشما را با وجود اینکه این اتفاقات به نسب کوچک سالها است که رخ میدهد تازه می شنوم ایا در گذشته نچندان دور ظلمی نمیدیدی بگذریم کلماتت بوی شجاعت را میداد. اما بدان که از ما تنها تر مظلوم تر و شجاع تر هم هستند زنده باد جمهوری اسلامی
دوشنبه 10 خرداد 1389

hamid_ad - دبی - دبی
قبلا راستش دلم خیلی‌ واسه مظلومیت آقای نوری زاد میسوخت اما الان چیزایی شنیدم که دلم به حل خودم بیشتر میسوزه و از اونم بیشتر واسه ملت ایران . چند روز پیش در برنامه تفسیر خبر مجتبی‌ واحدی بدون ذکر نام گفتند. آقای نوری زاد گفته اند که هر کس زیارت عاشورا خواند و به یاد خامنه‌ای گجستک نیفتاد خواندن زیارت نامه اش قبول نیست و آقای علی‌ رضا نوری زاده در برنامه پارازیت مشخص کرد که آن شخص محمد نوری زاد بود هست. البته به دلیل انسان دوستانه هر چه زود تر ایشان باید آزاد شوند ولی‌ شما را به خدا حق بدهید ما از این جور تفکرت خسته شده ایم.
دوشنبه 10 خرداد 1389

oldboy - انگلستان - لندن
از این به بعد موقع تلفظ نام خامنه ای جای م رو با ی عوض کنیم بیشتر برازنده ایشون و طرفدارانشونه.
دوشنبه 10 خرداد 1389

barbodm - ایران - تهران
خود کرده را تدبیر نیست .
دوشنبه 10 خرداد 1389

sepehrazadi - ایران - تهران
برگشتن افرادی که سال ها صادقانه به این رژیم خدمت کرده و وفادار بوده اند. تاثیر بسیار بزرگی بر توده مردم می گذارد از همین رو رژیم تحمل چنین ریزش هائی را از جانب نیروهای خودی نداشته و با نهایت خشونت و بی رحمی با آنها برخورد می کند. شجاعت و استقامت آقای نوری زاد را می ستایم که شهامت پذیرفتن اشتباه نسبت به حمایت از رژیم فاسد ظالم را از خود نشان داد و اکنون سنگین ترین تاوان اعتقادش را با جانش می دهد. به امید پیروزی و آزادی اسرای سبز.
دوشنبه 10 خرداد 1389

erfan-iran - ایران - تهران
Rachel corrie - ایران - جیرفت : برای رهبر جنایت کارت نامه نوشتی یا برای این آقا ... در ضمن در مورد زندان گوانتانامو به اندازه ی کافی در رسانه ها و جراید جهان مطلب و گزارش وجود دارد و بهتر است بدانی که اولین گزارشها و اعتراضها از خود آمریکا شروع شد . در مورد آقای صدر هم اگر خبر و اطلاع رسانی وجود نداشت جمهوری اسلامی به اندازه کافی از پول مردم ایران در این راه هزینه کرده است !. مقایسه آقای نوری زاد و وضعیت او با جنایت کاران مسلمان و تروریستهای اسلام نوعی توجیح بی شرمانه رفتار و عمکلرد حکومت اسلامی در ایران است ..
دوشنبه 10 خرداد 1389

erfan-iran - ایران - تهران
Rachel corrie - ایران - جیرفت : در ضمن من ترجیح می دهم به جای دل سوزاندن برای آقای صدر و صدرها (که از نظر من آخوندی است مثل آخوندهای شیاد و جنایت کار ایران) برای هزاران صدری که در زندانهای رژیم و در چنگال دژخیمان سربازان امام زمان ! گرفتارند دلسوزی کنم که هیچ فریادرسی جز خداوند ندارند و در این کشور بی عدالت و ضحاکی گرفتار آمده اند .. یک چیز را فراموش نکنید : کسی از ظالم دفاع کند گرفتار ظلم خواهد شد . درست مثل هیمن آقای نوری زاد که خود از طرفداران رژیم بود و هست ... تازه این بنده ی خدا موافق جمهوری اسلامی است و با وی اینگونه رفتار میکنند !! حالا خودتان رفتاری که با مخالفان می شود را تصور کنید .
دوشنبه 10 خرداد 1389

khodemanitar - اسکاتلند - ابدین
خامنه ای که کاره ای نیست عسکر اولادی رو پیدا کن اقای نوری زاد . ولی مثل نامه نوشتن با یه مشت جاهل مثل دار چین دم کردن برای الاغ . امتحان کنید.
دوشنبه 10 خرداد 1389

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.