مواد لازم برای 4 تا 6 نفر:
خرمای دشتستان 500 گرم
آرد سنگک 250 گرم
پودر پسته و مغز گردوی خرد شده 2 قاشق غذاخوری
روغن 200 گرم
دارچین 1 قاشق چای خوری
طرز تهیه:
* ابتدا آرد را الک کرده و با روغن در ظرف نچسب می ریزیم و روی حرارت قرار می دهیم تا رنگ آرد نسکافه ای رنگ شود، دقت کنید آرد نسوزد.
* سپس خرماها را هسته گرفته و دست تان را با مقداری روغن مایع چرب نموده و خرماها را چرخ کنید؛ این کار باعث می شود که خرما به دست شما و همین طور داخل چرخ گوشت نچسبد.
* پس از آن که دو بار خرما را چرخ کردید به آرد اضافه نمایید مواد را زیر و رو کنید تا خرما نرم شود، دارچین را نیز اضافه کنید.
* سپس شعله را ملایم نموده و هم چنان با کاردک حلوا را هم بزنید تا کاملاً مخلوط و خمیری شود.
* گردوی خرد شده را نیز به خمیر اضافه کنید، حلوای داغ را در ظرف باقلوا و یا سینی فر به ضخامت یک سانتی متر پهن کنید و روی آن را صاف نمایید.
* پس از آن که سرد شد به شکل لوزی برش زده و روی آن را پودر پسته بپاشید و در ظرف دلخواه چیده، خارج از یخچال نگهداری کنید.
گاهی به این حلوا کمی ماست هم اضافه می شود.
انرژی کل: 3500 کیلو کالری
mohsen_raja - ایران - تهران |
اقاجون حمید همین امروز یا فردا میاد، تا دیدن سهشنبه گذشت و از او خبری نشد، سریع طرز تهیه حلوا خرمایی رو گذاشتن؛ ranazadiran عزیز شما یه کاری بکن سر و کله حمیدخان پیدا بشه شر بپا میکنهها! |
جمعه 17 اردیبهشت 1389 |
|
bluestar - ایران - تهران |
اسمش رنگینکه نه حلوا خرمایی |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Aiat Hossainy - امریکا - لوس انجلس |
رنگینک طور دیگری درست می شود هسته خرما را در می اوریم مغز گردو را وسط گردو می گذاریم بعد ارد و روغن ودارچین و کمی شکر را که مثل دستور بالادرست کرده ایم روی خرما و گردو میریزیم. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
zartusht67 - المان - المان |
bluestar حلوای تو و رهبر چلاق و .....و تمام حزب الهی یان جنایت کار امین |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
این درست است که با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود اما من به امید روزی زنده هستم که حلوای دشمنان ایران و نوکرانشان را بخورم. حتی اگر حلوا را رنگینک بنامند!. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
tamara .s - انگلیس - لندن |
این حلوا رو ما عربا درست میکنیم و بهش کنجد هم اضافه میکنیم خیلیم خوش مزس!!! یامی!!!! |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
خدایا چرا خلق کردی مرا --- ز شیشه بودم، تلق کردی مرا . بظاهر دگر ساده من نشکنم --- اگر تا به زانو کمر خم کنم . فقط خلق کردی و از یاد رفت --- چه ظلمی به مخلوقت اینجا برفت . یکی نام خود آیتالله ماند --- یکی کوسه را اکبری شاه خواند . بجانم فتادند هر جفتشان --- بشد نان من لقمهٔ مفتشان . به درگاه تو ناله کردم بسی --- ولیکن نبود هیچ فریادرسی . جز این سایت کجا من شکایت کنم --- برای چه کس من حکایت کنم . بجز کفر گفتن نماند چارهای --- تو هم بر سرم زن آجر پارهای ! نخواهم که روزانه من پنج بار --- شوم خم، تو هم پشت من شی سوار . ازین پس خدایم حمید تن تن است --- چه هشیار باشم چه شنگول چه مست . به مطبخ برم دیگ و ملاقه را --- کنم نذر او آش قورباغه را!. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
irani_f - المان - دوسلدورف |
در ابادان اسمش را رنگینک می گویند و بسیار لذیذ به جای پسته برای تزیین دارچین و کمی پودر قند هم میشود استفاده کرد ماست دیگه استفاده نمی کنن . |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
habib121 - هند - هند |
والا اگه ما جنوبی هستیم اسم این رنگینک در ضمن خیلی کم پیش میاد که خرما رو چرخ کنن معمولن هستشو در میارن وگردو میزارن .. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
be man megan khoda - کویت - کویت |
بلاخره یعد از یه دوره آش خوری رنگینک میجسبه.آبجی اصفهان نظر با این رنکینک جی قبول داری این حلوا رو یا میخوای مثل پری دریای الان ایراد بگری |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
be man megan khoda - کویت - کویت |
هنوزم زمستون بیاد بهارهتوقلبم کسی جز تو جایی ندارهصدای دلم ساز ناسازگاره سکوتم بجز تو صدای نداره.تو خوابو خیالیم همش فکر اینم که دستاتو بازم تو دستام بگیریم.ولی حیف از این خواب پریدن که باید با چشمای کورم به راهت بشینم |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
آذربهدخت - ایران - تهران |
در بیشتر موارد به جای چرخ کردن خرما را با دست چند تکه می کنند و معمولا داغ داغ خورده می شود. نام سنتی آن خرماگرمک است و غذای زمستانی مردم خوزستان بوده که با نان خورده می شده است. هنوز هم خرماگرمک را به مقدار زیاد درست می کنند و هر بار مقداری از آن را گرم می کنند و سر سفره می گذارند. جدیدا در ماکروفر گرم می کنند. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
mohsen_raja - ایران - تهران. همون رو بگین . چه معنی میده دوستان که فرار کردن. حروم از این حلوا بخورم تا سر و کله تن تن پیدا نشه. احتمالا هماجون در حال چیدن گل یا درست کردن سور و سات عروسیه که ازش خبری نیست. یا اصفهان جون هنوز داره جمع و جور جشن تولد پسر عسلش رو میکنه یه دالی میکنه و در میره. سایت هم که دق دلیاشو با دستور حلوا اونم نه مدل مرسوم سر او بیچاره غریب قورباغه پز در میاره که معلوم نیست الان استخونهای تزیین شدش به گردن کدام آدم خورای وحشی هست و بهشون جلوه داده. مگه من تن تن رو نبینم بهش میگم همین جوری ما سنگرامون رو حفظ نکردیم که این آخوندای بالانسیت عوضی جامون رو اشغال کردن. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
pariha - کویت - کویت |
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا - خیلی بامزه ای ههههه |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
pariha - کویت - کویت |
آرد سنگگک دیگه کدومه ؟ خرما دشتستان از کجا بیاریم ؟ اصلا من نمی دونم چرا اینقدر دستور حلو و آش میزارن مگه کلاس اموزش نذری هستش - یک طرز تهیه خیلی ساده و بی زحمت یک دانه خرما از هر نوعش را بردارید یک کمی تو شیره خرما بزنید بعد تو پودر پسته و گردو و دارچین زده و نوش جان کنید یک لیوان چای با زعفران هم بلا فاصله بنوشید بدون قند وشکر والسلام - بیخیال این دستور |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
pariha - کویت - کویت. عزیزم منظورش از آرد سنگگ آرد سبوس داره چون علاوه بر آرد سفید حتما در سنگگ باید از آرد سبوس دار مصرف شه همینه که سنگگ اینقدر فواید داره. خوب چیزای انرژی دار میخوری اصفهان جون منتظر باشه چند تا . نوه کاکل زری قند عسلی زود زود تو دامنش بزاری بعد خودت با پسرش برو صفا:) بزار اصفهانون جون بزرگشون کنه تو فقط نظارت کن تا اصفهان باشه دیگه جیم نشه. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا. آقا بازم شما. عجب شعر توپی مخصوصا بخشی که در رسای تن تن بود. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
1) یعنی چهههههههه دائم دستور حلوا و اش می گذارید همینطور می کنید دائم فکرمون به حلوا و مردن میره هنرمندامون یکی یکی چهره در نقاب خاک می کشند. ( خرافاتی فکر کردم?). pariha - کویت - کویت ....iranazadiran - ایران - تهران ....be man megan khoda - کویت - کویت ....Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا .....mohsen_raja - ایران - تهران .. سلام من اومدم. خوب با تک تکتون حرف میزنم. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
2) pariha - کویت - کویت... بله حق با شماست اینطوری راحت تره و بعدشم یک فال قهوه به گفته خودت. iranazadiran - ایران - تهران ... من اینجام ولی تو را خدا با قلب پاک و مهربونی که داری از حالا برای موفقیت در امتحانم دعام کن البته همتون.be man megan khoda - کویت - کویت.... من تا حالا رنگینک نخوردم ولی خرما از نوع عسلیش را خیلی دوست دارم. ولی خودمونیم خیلی عاشق شدی بزودی یک عروسی افتادیم. تاثیر هم سایت با shiva safapour - ایران - تهران .. شدنه. Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا ... خیلی بامزه ای من راضی نبودم تو خودتو زیر تیغ جراحی برای زیبائی صورت ببری نکن اینجوری سر علی(ع) mohsen_raja - ایران - تهران.... خدا را شکر حضور فیزیکی داری دیگه نمیخوایم بعد از خوردن رنگینک اونو به روحت قربت کنیم. هاهاها( شوخی کردم به دل نگیر) از Esfahan Nesfe Jahan درودی به شیرینی رنگینک به همه دوستان و بر و بچه های جنوب و نظر دهنده در این قسمت می فرستم. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
iranazadiran - ایران - تهران ... بخدا خورشیدی, ماهی, ستاره ای, بی نظیری نه نه مبالغه نکنم کم نظیری. از هر انگشتیت هنر می باره اون طرز تهیه کیکها , شیرینیها, اشها, دوغها, قهوه , حلوا وای خوش به حال اهل خونت. من با کمال میل نوه هام را مواظبت می کنم تا pariha جون با پسرم عشق کنند. اهای be man megan khoda - کویت - کویت ... تو راخدا با من لج نیفتی. نمیدونم چرا ترانه مهره مار از سعید اسایش را که گوش میکنم یک تصویری از تو توی ذهنم نقش می بنده گر چه که تا حالا ندیدمت داداش khoda . از وقتی حمید تن تن اشپزخونه را ترک کرده(خدا را شکر) شوهرم چپ میره راست میره میگه چقدر تر شدی منظورش خوشگلتر شدم از بس این پسر بوشمنه اش قورباغه به من خوروند اما یکجوری دل صاحب مرده ام براش تنگ شده. نه فقط اون هر کسی که یک مدت کامنت نگذاره . هما جون رفتی گل بچینی یا درخت بکنی کجائییییییی? |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران |
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین// والا من که هم حضور فیزیکی داشتم هم شیمیایی ولی وقتی حرف خوردن بوده هیچکس ندیدمون، سر علی(ع) :-) ولی من نفهمیدم مگه اصفهانیها مگه وقتی قسم میخورن اخرش (ص) (ع) رو هم میگن؟! با ارزوی موفقیت در امتحان برای شما |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران |
iranazadiran - ایران - تهران// ایران جان؛ فقط شکم سیری! اون موقع نه بخاطر حفظ نکردن سنگر بود که اخوندها ایران رو اشغال کردند بلکه بخاطر شکم سیری و عشق به بیپدر بازی ایرانیها بود، همین! همین حالا هم نگاه کن؛ جنابعالی دستور پختها رو دادی، بچهها هم رفتند بهترین خوراکیها رو درست کردند، خوردند؛ شکمها سیر شد بقول شما سنگر خالی کردند! |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران |
iranazadiran - ایران - تهران// ایران جان؛ فقط شکم سیری! اون موقع نه بخاطر حفظ نکردن سنگر بود که اخوندها ایران رو اشغال کردند بلکه بخاطر شکم سیری و عشق به بیپدر بازی ایرانیها بود، همین! همین حالا هم نگاه کن؛ جنابعالی دستور پختها رو دادی، بچهها هم رفتند بهترین خوراکیها رو درست کردند، خوردند؛ شکمها سیر شد بقول شما سنگر خالی کردند! |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
. iranazadiran - ایران - تهران .... دوست عزیز کامنت شما را در قسمت (مرگ پسر 7ساله براثر کودکآزاری ناپدری) خواندم و دوباره نگرانت شدم. منهم کنجکاو به خواندن شدم ولی دیگه کامنتی نگذاشم. از شما خواهش میکنم بعنوان یک دوست این گونه تیترها را باز نکن چون اعتراف می کنم روی حال روحی من فوق العاده اثر منفی و دردناکی می گذاره. فقط محض اطلاع بود. ببخشید.mohsen_raja - ایران - تهران ... حضور شیمیائیش کدومه دیگه? اخر قسم که دیگه الفبا راه نمی دازیم میخواستم Pahlavi جون منظورم را بهتر متوجه بشه. مرسییی. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین. عزیزم تو خودت که بی نظیرتری. مثل تو مادر شوهر تو کل کائنات پیدا نمیشه چه رسه به زمین :) کدوم مادرشوهره که بچه ها رو نگه داره تا پسر و عرویش یه چیزی از زندگی بفهمن :) اما نه بی انصافی نکنم خوشبختانه دور و بر ما مادر شوهرای خوب زیادن. اما تو یه چیز دیگه ای. میدونی مادر شوهرایی که اذیت میکنن اونایی هستن که از همسراشون کم محبتی می بینن و عروسهایی هم که اذیت میکنن اونایی که . زیاده طلبن و همه چیز را برای خود و انحصاری می خوان. حتما اینقدر همسر گرامیت خانم خانم برداشتت که اینهمه ایثار داری البته شرط اول جنس خوب خودت بوده. خداوند حفظت کند و ممنونم از اینهمه لطفت. مطمئنم خبر خوش. موفق شدن تو امتحانت رو از همین جا خواهی داد. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
pariha - کویت - کویت |
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین بخدا حرف دلمو زدی اصلا من نمی دونم چرا خداوند ازiranazadiran - ایران - تهران فقط یکی آفرید اخه دست وپا جولفتی مثل ما توی این دنیا زیادن البته خودمو گفتم همشهری جون شما که یکپارچه خانم واقعا به داشتن دوستی مثل شما افتخار میکنم .جدی جدی دلمون برای تن تن تنگ شده . |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
mohsen_raja - ایران - تهران. حق با شماست بی پدر مادر بازی ایرانیان. گل کرده بود و به قول شما شکم سیری. این دوستامون هر کدوم کاری براشون پیش اومده خودشون که اینجوری میگن اما اگه با همین یه ذره شکمشون سیر شد که خیلی از دستشون رفت هنوز به خوشمزه هاش نرسیده بودیم اما تا اونا باشن زود سنگر رو ترک نکنن. البته اصفهان جون استثناست. گرفتاری داشته. هماجون غیبت غیر موجه داشته و به قول اصفهان جون رفته درخت بکنه من فکر کنم رفته شاخ فیلو یشکونه و آقا تن تن . که خیلی دیگه پرو شده حتی یک کامنت هم نذاشته امروزه از قبایل آمازون هم میشه کامتن گذاشت احتمالا داره براشون هنوز آش قور باغه درست میکنه. اما خودشو خیلی لوس کرده بی معرفته دیگه. همون بهتر خورده باشنش. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
pariha - کویت - کویت---سلامت باشید، کارت دعوت عروسی فراموشتون نشه. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
iranazadiran - ایران - تهران --- دوست عزیز، لطف کنید در عالم برادری امشب خواب من رو ببینید تا بعدا برای خانم طلا از زوایای متناسب سر و صورت من تعریف کنید که اینقدر حقیر را "محمود وش" تجسم نکنند. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین --- خواهرم سلام. من عضو جدید هستم! به هیچ وجه اهل غیبت نیستم، اما درست از روزی که حمید خان عازم سفر شدند، هما خانم هم غیبشون زده! خدا همه رو عاقبت به خیر بکنه. اصلا به من مربوط نمیشد که به این موضوع اشاره بکنم. اما همانطور که قبلا هم اشاره کرده ام، گاهی شیطان درم حلول میکند. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
mohsen_raja - ایران - تهران ... کی سنگر را خالی کرده همه که حاضریشونو زدند ببین محسن جون, جون اون ارواح سرگردون روابط حسنه گروه را حسینه نکن!!!!!!!!!!!!!!!!! الهی بمیرم که نمیتونی مرغ را سرخ کنی تخمشو بخوری (نیمرو) حسودی نکن خوب بابا iranazadiran.. جون که از الف تا ی را شرح میده خوب برو تو هم درست کن بخور دیگه . |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
be man megan khoda - کویت - کویت |
آبجی اصفهان خیلی مخلصم.من سعید آسایش رو خیلی دوستش دارم باهاش تقریبأ میشه کفت آشنا هستم سه جهار روز یکسال نیم قبل تو دبی کشتم.آخه تو دیسکوی یکی از دوستام میخوند.ولی اصلا شباهت نداریم عکس باهاش دارم حتمأ یه روز برات میفرستم.زمین تا آسمون فرق میکنم. |
شنبه 18 اردیبهشت 1389 |
|
shiva safapour - ایران - تهران |
سلام به خوشگل خودم ..صبح بخیر گلم ..خدا رو شکر که یکشنبه امد .روز خوبی و شروع کنی عزیز و بهتر به پایان برسونی .ایران تهران |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین. عزیز دلم ممنونم از اینهمه توجهت. راستش اینقدر بعد از اون حالم بدشد که حساب نداشت. انگار فطره قطره از قلبم خون می چکید و از چشمم اشک. خیلی بی انصافیه. خواستم حال وهوام عوض شه یه سری مطالب سرم رو بند کرد و یه خورده حال و هوام رو عوض کرد. اما امشب تلافی حالم در اومد و بد حال شدم و یه چند ساعتی. استراحت کردم اما خوابم نبرد اومدم یه سر تو سایت کامنتت رو خوندم که الان دارم جوابت رو مینویسم. حق کاملا با توست نباید هر خبری رو دنبال کنم غصه دونم لبریزه و تحملم تموم یک لحظه فکر اون بچه از جلو نظرم نمیره. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
pariha - کویت - کویت. شما و دوستان اینقدر خوبید که همیشه شرمنده . خوبیا و محبتاتونم . فقط میتونم بگم لطف دارید قابل این حرفها نیستم و اینو باور کن جدی میگم. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا. دوست گرامی باور می کنید که دیشب خواب شماها رو میدیدم و تمام امروز میامد تو نظرم اما گنگ بود و درهم و برهم بود. و فقط یه خورده خودم ازش سر در اوردم نه اینکه منسجم بود و معنی خاصی ازش گرفتم اما به چیزایی ازش دستم آمد جمعمون هم جمع بود. اگر اشتباه نکنم و شما همان کسی بودید که در خواب مد نظرم بودید اصلا وحشتناک نبودید و قیافه بسیار مردانه و محکمی هم داشتید. یه خورده روشن بود به نظرم چشاتون موهاتون هم قهوه ای روشن بود. یک نفر قطعا اینجوری بود و قریب به بیقین شما بودید. خواب بسیار طولانی و پرماجرایی بود اما پراکنده بود و هزار تا ماجرا توش بود اینه که نمیتونم بفهممش یا پشت سر هم بچینمش. چندین سال قبل بنده خدایی ویرش گرفته بود و بی مقدمه گفت میشه لطفا برام یه خواب ببینید من هم جدی گفتم باشه و از خدا خواستم اگه میخوای خوابشو ببینم البته برام عجیب بود اما صبح که بیدار شدم با تعجب دیدم عجب خوابی براش دیدم..... |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Pahlavi100 - ....حالا مزاح شما منو یاد اون خواب انداخت. اما جالبه زحمت من و شما کم شد چون جلوجلو خوابتون رو دیدم. نمیدونم ببینید . این مشخصاتی که میگم به کدام یک میخوره اما از همه پر رنگتر بود مشخصات خانمها و آقایون دیگر را اصلا به خاطر ندارم. شاید هم چون شما اشاره به این موضوع کردید قرعه به نام شما خورد. ضمنا برای دوستان ماشایعه نسازید تن تن جان زن و بچه داره خودش رو هم که دیدید میکشه براشون. هما جون هم یک نامزد جنتلمن عاشق پیشه. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
iranazadiran - ایران - تهران --- دوست عزیز، تیر را زدید به هدف. دقیقا همینطور است که میفرمایید. با یک تفاوت جزیی، اینکه گویا ۳۰ سال پیش من را در خواب دیده اید. اگر تار مویی از جبر زمانه بر سرم باقی مانده باشد، دیگر قهوهای نیست و سفید شده. از شوخی گذشته، من هم باید به نوبهٔ خود از صفات اخلاقی و مهربانی و نکته سنجی شما ابراز تشکر کنم و بگویم که داشتن هم میهنی چون شما مایهٔ مباهات است. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
مرسی از لطف همگی. pahlavi جون اینقدر خندیدم که لیوان چای از روی میز پائین افتاد ولی خدا را شکر بخیر گذشت من پریوش شنیده بودم ولی محمود وش نه. خدا نکنه قیافه ات شکل مموتی باشه. بعدشم کلک شما که عضو جدید نیستی ولی فکر کنم برای shiva safapour ناز میکنی . در مورد حمید نه بابا حمید داستان زندگیشو کوتاه نوشت خودش 43 ساله و یک پسر 20 ساله داره. تازه بوشمن بودنش برای همگی واضح و مبرهن است هما جون که گولشو نمیخوره حال خانم طفلکیش تو دامش افتاد بماند. be man megan khoda حتما باید عکس را ببینم. pariha شما هم یکپارچه عروس گلی. iranazadiran .. وای نگو اصلا نمیخوام فعلا حمید کامنت بگذاره اون الان مشغول درس اشپزی به هم قبیله ایهاست. تازه بدن من از دفع سموم حاصل از خوردن اش قورباغه مرخص شده. خدا کنه تا چهار روز دیگه که امتحانم تمام میشه نیاد. و الا با دستور خورش مار و عقرب افکارم را سمی میکن. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا. دوست گرامی شما علاوه بر بیداری تو خواب هم سرکار می گذارید. دیشب سه بار اومدین تو خوابم اما قیافتون یادم نیست هر سه بار جواب خواب پریشبم رو نگفتین حالا منهم مشخصات دیگری رو که از شما یا همونی که تو خواب دیدم بهتون نمیگم. من بعضی صفات حیوانی دارم مثلا حس ششمم قویه اگه سم داشتم حتما قبل از وقوع زلزله یا خیلی چیزای دیگه سم به زمین می کوبیدم خدا خواسته ندارم وگرنه تو زحمت اضافه بودم خوابهام هم صد درصد شایدم دویست درصد درسته .جالبه دیشب بسیجی های ساندیس خور از فرصت استفاده و اومده بودن تو خوابم هدفشون سر در آوردن از مراسمی بود که تو خواب عهده دارش بودم.... |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
....همشون از مامورای دولت متقلب فعلی بودن اما دودسته شده و تو خودشون حسابی اختلاف و دعوا بود یکی از اونا مامور شده بود تا سر و گوشی آب بده کاملا از سر استیصال تا باز پرو بازی در بیارن و تقلید کنن حق دارن چون ریسشون میمونه و ارباباشون میمون پرور چون اونها هم تربیت میمونی داشتن. یک نفر آشنا که یادم نیست کی بود وقتی که به حیاط محل تشکیل جلسه که وارد شد با اشاره گفت فلانی میخواد وارد شه من که تو حیاط بزرگ خانه برای شروع کردن جلسه خودم رو آماده میکردم بلافاصله بسمت در حیاط رفتم که آن را ببندم در حیاط بزرگ بود و دو. لت داشت هردو کاملا باز بود آبیاشی هم شده بود خیلی باصفا بود اما کسانی که به جلسه دعوت بودن وارد میشدن درست به خاطر ندارم یرده ای آنجا زده شده بود یا گل و گیاه و درخت به گونه ای بود که با اینکه در باز بود کسی نمی توانست داخل حیاط را ببیند ..... |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
.....البته جلسه داخل برگذار میشد و منهم در حال آماده شدن که داخل بروم و شروع کنیم اما مجبور شدم به خاطر اون تحفه غریبه به سوی در رفته و سریع آن را ببندم. در هیچ چفت و بستی نداشت و تنها دو زبانه در دوطرف بود یک مفتول را از زبونه ها رد کرده و در کاملا بسته شد. ما شرکت کنندگان در جلسه اینقدر قوی بودیم و هیبت داشتیم که به مغز پوک ساندیس خورا حتی خطور نمی کرد که بخواهند دخالت یا بی احترامی کنند. انگار می دانستند از قدرتشان خارج است وگرنه آنها نه شدم سرشان می شود و نه ترسی از خدا دارند.در همان کوچه ای که محل جلسه بود مردم عادی کوچه و بازار هم در حال انجام کاری بودند که دوست داشتند اگر بنویسم خیلی طولانی میشه و چون کارشون مهم نبود و بیشتر سرگرمی بود نکته ای ندارد.ساندیس خورا هم در جهت دیگه بودند و دقیقا مانند مترسک بودند. در همون لحظه که به داخل می رفتم صحنه ای از عزیزی دیدم که فوت کرده اما بسیار بسیار برام مهمه .... |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
....او در جاهایی دیگر مشغول سرکشی نظارت و مدیریت بود تا از مردم پذیرایی شود مانند جلسه ما بود اما عمومی تر.عده ای هم کارهایی را که میگفت انجام میدادند که . فرمانهای او را اجرا میکردند مشغول مرتب کردن بودند برای پذیرایی از مردم. این شخص به قدری به وجد آمده بود که خود هم در کارها مشارکت میکرد البته کارهایی مانند داشت صاف کردن گوشه فرش یا مرتب کردن پشتی هایی که برای مردم چیده شده بود و میخواستند به آنها تکیه دهند. این خواسته شما باعث شد دیشب تمام مدت فیلم سینمایی ببینم تازه این قسمتش که مربوط به این مسایل بود را مختصر گفتم وگرنه یک سری فیلم سینمایی دیگه هم بود که لازمه برای کسانی که دیدم بگم. ... |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
...Pahlavi100 - جان گمان نکنید من همیشه از این خوابهای نقد در آستین دارم دیشب که متن شما را خواندم همون لحظه برام تموم شد بود و به هوای اینکه به دل شما اومده بوده و منم شب قبلش خوابشو دیدم و ماجرا تمومه به قضیه نگاه کردم. وگرنه در این موارد کاملا بی اختیارم. در مورد تجربه قبلی هم که براتون گفتم گمانم براین بود که در زابطه با آن شخص وظیفه ای بر گردنم است و اتفاقا گمانم هم درست بود. سرتان را درد آوردم ببخشید. می خواستین حتی از سر مزاح اینو نخواین لطفا سرکار هم نذارین قربان ببخشید اما خیلی بدجنسید:) من بدبخت رو خنگ گیر آوردید. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا. قربان سلام منم عضو جدیدم بعضی ها در ایجا حرفهای بی ربط به شما گفتند شما زیاد بدجنس نیستد کمی بدجنسید:) احتمالا من آرزوهای جوان در سرتان را خواب دیده ام. موضوع مهمی باید اشاره کنم اینقدر که ساده از کنار خوابها می گذرم این مشکلات پیش میاد. تو بخشی که مال مردم بود بعد که خودم خوندم یه چیز آزارم میداد و درست به خوابم فکر کردم فهمیدم چرا. قربون مردممون. ببینید آنها در سمتی که ایستاده بودن و اتفاقا از قشر پایین شهر. جلوی عبور و مرور را گرفته بودن در اصل مسیر در غرق اونها بود و اون ساندیس خورای مترسک هم نمی توانستند باهاشون بگیرن. یک ماشین چند تنی رو ته دره ای که کنار . جاده ای که بودند پرتاب کرده بودن. این محله به گونه ای بود سمتی که مردم بودند فضای بسیار وسیعی بود و انگار جاده خارج از شهر است اما داخل شهر بود و مسکونی.... |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
.....حفاضی جلویشان بود که برای امنیتشان از افتادن در دره بود. نمیدانم مردم چگونه آن ماشین چند تن که متعلق به دولت میمونها بود را بدون کمترین آسیبی به خودشان ته دره انداخته بودند. اما با احساس فتح از این پیروزی همه به حفاظ خود را چسبانده بودند و به پایین نگاه می کردند من همه اینها را از داخل حیاط می دیدم البته دیوار بود و غیره اما نمی دانم چگونه بود در هر صورت میدیم قبل از سرک کشیدن آن مامور بزمجه. ناگهان دیدم تمام عرض کوچه وسیع را مردم پوشاندند دیگر رویشان به سمت . دره نبود بلکه رو در روی ساندیس خوران بود چون عرض کوچه جوابگو آنهمه آدم نبود بلافاصله مانند عملیات آکروبات در چند طبقه روی هم ایستادند دیواری انسانی به طول چهار پنج متر تمام عرض را پوشاند و حداقل هفت هشت ردیف روی هم ایستاده بودند شاید روی دستان قلاب شده هریک.... |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
..این کارشان مرا آزار میداد چون احتمال صدمه دیدن از هجوم و سنگینیشان میرفت هیچ کار به آنها نداشتم انها کار خود را می کردند اما انگار آنها متوجه منو و نگرانیم بودند در حالیکه به من می نگرستند بلافاصله چند ردیف از انها شروع کردند به پایین پریدن از روی هم تا سنگینی و حجم کمتر شود و تعادلاشان بهم نخورد من نفسی به راحتی کشیدم انها هم به تایید تبسم کردند که بعد اون اشنا اومد و حواسمون رو آورد به اونی که میخواست فضولی کنه و دنباله ماجرا. شوخی کردم شما اصلا بدجنس نیستید که خیلی هم خوش جنسید فقط بازیگوشید بگذارید همان چند تار مو لااقل در سرتان باقی بماند. مخلصیم. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین --- بانوی گرامی، خنده بر هر درد بی درمان دواست. امیدوارم در زندگی همیشه شاد و خوش کام باشید و در کنار همسر و فرزند و عروستان و سایبر دوستانتان روزگار به خوشی بگذرانید. در مورد "shiva safapour " هم باید بگویم اون شانسی که من دارم، ایشون هم آخرش مرد از آب در خواهد اومد!. . |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
iranazadiran - ایران - تهران .. عزیز دور از جون شما خنگ نیستید Pahlavi جون انسان صادق و سالم پیدا کرده دوست عزیز یک چیزی یواشکی بهت بگم نشنوه خودش که نوشته: گاهی شیطان درم حلول میکند فقط حواستو بیشتر جمعش کن دیگه هم براش خواب نبین. Pahlavi جون شما را نمیگم داشتم راجع به یک نفر دیگه حرف میزدم شما که نمره ات 100 هست. |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین |
be man megan khoda - کویت - کویت .. ببخشید شکل سعید اسایش نه ,شکل سعید شایسته با ترانه قربونی.اصلا بگو ببینم تو با این سعیدها چیکار داری. مثلا سعید امامی یا سعید مرتضوی یا سعید حجاریان هان هان!!!!!!!!!!! |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
iranazadiran - ایران - تهران --- دوست عزیز از اینکه باعث زحمت شما شدم پوزش میطلبم. خدا رحم کرد که ازتون خواهش نکردم که کابوس من رو ببینید! گرامی، مگر شما شبانه چند ساعت میخوابید که اینقدر مفصل وقت کردید خواب ببینید؟ من اگر نصف این قصد کنم خواب ببینم، باید لا اقل ۴۸ ساعت، آنهم به ضرب والیوم بخوابم. حالا کابوسی را که اخیرا به کمک تکنولوژی قادر به ضبطش بودم تقدیم میکنم، امیدوارم به عنوان هدیه از من بپذیرید:. https://www.youtube.com/watch?v=dFrcIKWsx60 |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
be man megan khoda - کویت - کویت |
سلام ابجی اصفهان میدونم من هم منظورم سعید شایسته هست ایمیل یاهو رو برام بزار حتمان میفرستم |
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین. وای چقدر کامنت از منه بیخود نیست چپ. و راست بارم میکنن حق دارن. اصفهان جون به خاطر تو خانم طلا هم که شده به تن تن مرخصی استعلاجی میدیم تا تو یه خورده وضعیت معدت سالم شه. خیلی گلی قربونت بشم مواظب خودت باش. |
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا. آخر کابوس بود خودش کم بود میمونش رو هم اورده بود. دوست گرامی من تمام دیشب رو اگه شش یا هفت ساعت خوابیدم خواب عمیقی که اینا رو دیدم شاید دوسه ساعت بوده گفتم که فیلم سینمایی بود تازه یک فیلم از همه واضحترش که مربوط به اشخاص دیگه بود رو نگفتم تازه فیلم اصلیه اون بود بعد میخواستین ادم روز سر حال باشه. اما نه همیشه هم اینهمه نمی بینم البته می بینم یادم میره. مگه شما با والیوم می خوابید. من که یه مدت خوردم تمام روز مثه گربه گیج بودم خوشبختانه اخیرا بدون قرص خوابم میبره عادت به قرص خیلی بده امیدوارم شما هم اذیت نشین. از شوخی که باهاتون کردم ببخشید میدونم بزرگوارید و این کار رو می کنید وگرنه اصلا از این شوخیا نداشتیم. بازم مخلصتونم. |
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
شما سرورید. نه الحمدلله، اشاره به خوردن والیوم از روی مزاح بود. زندگی و کار در "عمری کار" یا همون آمریکا بقدری آدم رو خسته میکنه که احتیاجی به خوردن قرص پیدا نمیشه. شما و دیگر عزیزان رو به هم و همگی رو به خدا میسپرم. اگر در طول هفته نمیتونم زیاد در خدمت باشم، به بزرگیتون ببخشید. |
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 |
|
gistala - انگلستان - لندن |
سلام به همه شما دوستان عزیز من عاشق کامنتهای شماهام باور کنید هر وقت کامپیوترم را روشن میکنم اول از همه میام سروقت این سایت و همه کامنت ها را می خوانم و توی این غربت و تنهائی بهترین سرگرمی برایم از همه شما متشکرم. |
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 |
|
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا |
gistala - انگلستان - لندن --- سلام گیسطلا جان، خوش آمدی، منهم عضو جدید خواهم بود همیشه! عضوی که اگر به درد آوردم روزگار، دگر عضو هارو نمونه قرار! امیدوارم منظورت بیشتر کامنتهای من بوده باشه ، چون خیلی وقت میگذارم، و زحمت میکشم! البته این شوخی بود، از شناخت کوتاهی که از این عزیزان دارم ، تک تکشان از کامنت گذاران قهار و البته مهربان ، صمیمی و دوست نواز هستند. سلامت باشی، ما رو هم در تنهاییهات شریک بدون. |
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران |
Pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا. شما لطف دارید. امیدوارم همواره سرحال و شاداب بوده و نیاز به هیچ دارویی نداشته باشید. |
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389 |
|