جمعی از مادران عزادار به مناسبت نزدیکی به روز کارگر و افزایش فشار بر روی منصور اسانلو به دیدار مادرشان رفتند .
مادر آقای اسانلو با رویی گشاده از مادران استقبال کرد و بعد از تشکر از مادران برای حضورشان گفت : آمدن شما خیلی خوشحالم می کند چون نشان می دهد پسرم فراموش نشده و ما به او اطمینان دادیم آقای اسانلو برای تک تک ایرانیانی که دغدغه نان و آزادی دارند عزیز است و ما در مقابل افرادی مانند او وظایف زیادی داریم که حداقل آن اظهار همدردی و حمایت از آنهاست .
پای صحبت مادرش می نشینیم و او از موثر بودن فرزندش در هر شرایطی می گوید چه در زمان آزادی که تاب نیاوردند و به بندش کشیدند و چه در زندان که همچنان فعال است و شور زندگی در میان زندانیان می آفریند .
می گوید برای افزایش فشار بر منصور ، اوین را کافی ندانسته و او را به زندان رجایی شهر کرج منتقل کردند که برای هر بار ملاقات او بایستی 6 ساعت در راه باشند و با مشکل دیسک کمری که مادرش دارد ، بسیار عذاب آور است .
اسانلو برای استقبال از سال نو در زندان از خانواده تقاضای چند نوع بذر را میکند و همراه با زندانیان دیگر آنها را کاشته و باغچه ای ترتیب داد که برای سال نو کاملا سبز شده بود . او برای چهارشنبه سوری از خانواده می خواهد برایش پول بفرستند و از فروشگاه زندان آجیل و تنقلات برای تمام هم بندیهایش تدارک می بیند ، که این حرکت اصلا به مذاق زندانبان خوش نمی آید و او را زمانی که با دست پر به سمت هم بندیهایش می رفت فراخوانده و به بند 5 منتقل می کنند .
مادر از همبند بودن منصور با قاتلین و معتادان ، از سعیشان برای به قتل رساندن او و اینکه شبها از بیم جان نمی تواند بخوابد می گوید . اما حتی در این بند نیز منصور تاثیرش را می گذارد و انسان سازی می کند . او در تماس تلفنی با مادرش با خوشحالی خبر می دهد 12 نفر به کمک او ترک کردند و صدای هم بندانش به گوش می رسد که می گویند بگو حتی سیگار هم نمی کشیم . منصور هم اکنون در بند 5 در سلولی دو نفره بسر می برد .
مادر می گوید پسرش هم از ناحیه چشم مشکل دارد و هم ناراحتی قلبی دارد و حدود 14 ماه از حبس 5 ساله اش باقیمانده و امید دارد تا با حکم عدم تحمل کیفر که از پزشکی قانونی صادر شده ،هرچه زودتر شاهد آزادی فرزندش باشد .
ما که برای دیدار با مادری دردمند و رنجور رفته بودیم با شیرزنی روبرو شدیم که در عین بیماری و نگرانی از حال فرزندش بخصوص در چند ماه اخیر ، چنان به درستی کار و راه فرزندش ایمان دارد و چنان روحیه ای دارد که ما که برای دادن کمی روحیه رفته بودیم با کلی روحیه برگشتیم . می گوید من می دانم که منصور دیگر مال من نیست، او فقط پسر من هست ولی مال کل ایران است و به راستی که از این مادر ،آن پسر باید .
در پایان دیدار یکی از مادران آوازی به افتخار مادر اسانلو خواند و مادر نیز بیت زیر را به یاد منصور خواند :
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم روشنی بخشم به جمع و خود در آن تنها بسوزم
انتظارش کوتاه - عمرش دراز باد
|
|
|