iranazadira(1 - ایران تهران با درود به دوست با صفای خودم ایران جان عزیز. داستان زندگیت را خواندم.چقدر خانوم هایمان شبیه هم هستند.بگذار راحتت. کنم.لپ کلام این است که ما مردهای ایرانی هم بدبختیم و هم خوشبخت. خوشبخت از این لحاظ که خانم های ایرانی با تمام وجود خانواده دوست هستند.با عشق فرزندان را بزرگ می کنند.وهمینطور با عشق و دلسوزی با شوهران خود رفتار می کنند. بعلت داشتن همین عشق زیادی کارشان به انجا می کشد که همچی را می خواهند در کنترول داشته باشند.و گاهی وقتها (یعنی اکثر وقتها)فکر می کنند که ما مردها هم بچه هستیم.و باید مواظب ما هم باشند. و مثل بچه هایشان با ما رفتار می کنند. مثلا:چی خوردی,کجا بودی,چی کارکردی,با کی بودی,کفشت چرا کثیفه,موهایت را خوب شونه کن,کرواتت کجه,قورباغه نخور,مار نخور,تکیلا نخور,کوفت نخور,الهی دردبگیری.وووووو.همین حساسیت زیادی باعث شده که خانم من بد جوری تو اعصاب من برود.بطور مثال اگه من با دوستم ده دقیقه حرف بزنم انتظار داره که ده ساعت براش تعریف کنم که در این ده دقیقه چه گذشت. |