یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۸ - ۲۲ مارچ ۲۰۰۹
دختر جوان به دست هم خانه یی نامزد سابق اش کشته شد

دختری جوان وقتی برای ملاقات خواستگارش به خانه مجردی او رفت به دست دوست معتاد وی به قتل رسید. به گزارش خبرنگار ما پنجمین روز مهرماه مردی با مراجعه به کلانتری فلسطین خبر داد دختر 30ساله اش به نام پروین شش روز قبل از خانه خارج و پس از آن ناپدید شده است. پس از اظهارات این مرد پرونده یی تشکیل شد و در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. آنها ابتدا عکس دختر 30ساله را تکثیر کردند و سپس به تحقیق درباره اطلاعات و سرنخ های موجود از وی پرداختند. آنها متوجه شدند قرار بود پروین با جوانی به نام مسعود ازدواج کند اما در دوران نامزدی آنها فاش شد مسعود به ماده مخدر شیشه اعتیاد دارد به همین دلیل والدین دختر از ادامه این رابطه جلوگیری کردند با این وجود مسعود همچنان برای ازدواج با پروین اصرار داشت و سعی می کرد به طرق مختلف رابطه اش را با نامزد سابقش حفظ کند.
کارآگاهان که احتمال می دادند کلید این معما در دست مسعود است خانه او را در خیابان دامپزشکی پیدا کردند اما پیش از اینکه پسر جوان را بازداشت کنند به تحقیق نامحسوس پرداختند چرا که این احتمال وجود داشت که پروین گروگان او باشد و حضور پلیس جان دختر را به خطر بیندازد. ماموران در این مرحله متوجه شدند مسعود همراه یکی از دوستانش به نام پوریا زندگی می کند و هر دو به شیشه معتاد هستند. در حالی که ثابت شده بود دختر جوان در آن خانه حبس نشده است کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که وقت بازجویی از خواستگار سمج فرارسیده است.
مسعود در تحقیقات صورت گرفته خودش را از سرنوشت پروین بی خبر خواند و گفت؛ «روز 29 شهریور با پروین تماس گرفتم و با اصرار زیاد از او خواستم با هم ملاقات داشته باشیم. ما در خیابان ولیعصر قرار گذاشتیم و از آنجا به اصرار من به خانه آمدیم و چند ساعتی پس از آن، پروین از منزل خارج شد و دیگر اطلاعی از او ندارم.»
کارآگاهان که تا این مرحله مدرکی علیه مسعود به دست نیاورده بودند برای بررسی صحت و سقم اظهارات این متهم به تحقیق درباره او ادامه دادند و فهمیدند یک قهوه خانه پاتوق این مرد است. وقتی عکس پروین به صاحب قهوه خانه نشان داده شد او به خاطر آورد دختر جوان همراه یک مرد دیگر به آنجا مراجعه کرده بود و دنبال مسعود می گشت.
تفحص درباره هویت مرد غریبه فاش کرد او هم خانه مسعود است. به این ترتیب این بار پوریا تحت بازجویی قرار گرفت و گفت؛ روز 31 شهریورماه پروین برای دیدن مسعود به در خانه ما آمد. من به او گفتم مسعود از دیشب به منزل نیامده است اما پروین همچنان اصرار داشت مسعود را ببیند برای همین به داخل آپارتمان آمد و منتظر مسعود ماند. پس از گذشت چند ساعت از حضور پروین در آپارتمان، چون مواد مصرفی ام تمام شده بود خواستم برای خرید شیشه از خانه خارج شوم اما پروین فکر کرد می خواهم نزد مسعود بروم و قصد ندارم او را با خودم ببرم به همین علت بین ما درگیری ایجاد شد. با بالا گرفتن مشاجره من که به خاطر داد و فریادهای پروین و همچنین نیاز شدید به مواد مخدر عصبانی شده بودم، برای آنکه بتوانم هرچه زودتر از خانه خارج شوم و مواد تهیه کنم، دست و پا و دهان پروین را محکم بستم، او را به اتاق خواب بردم و تمام رختخواب های داخل اتاق را روی او ریختم و از خانه خارج شدم. پوریا در ادامه اعترافات خود گفت؛ پس از خرید مواد و مصرف آن برای آزاد کردن پروین به خانه بازگشتم و به داخل اتاق خواب رفتم اما زمانی که رختخواب ها را از روی او برداشتم متوجه شدم وی خفه شده است. با دیدن جسد بسیار ترسیدم و این در حالی بود که به علت مصرف شیشه در شرایط عادی قرار نداشتم. جنازه را از اتاق خواب به انباری بالای پشت بام بردم و در آنجا مخفی کردم. با گذشت چند روز به علت بلند شدن بوی تعفن جسد ترسیدم همسایگان متوجه جنازه بشوند برای همین تصمیم گرفتم آن را بسوزانم. ساعت چهار صبح داخل انباری رفتم و پس از سوزاندن جنازه آن را داخل یک ساک مسافرتی که برای همین منظور خریده بودم، قرار دادم و با گرفتن تاکسی به میدان آزادی رفتم. متهم افزود؛ پس از آنکه به میدان آزادی رسیدم، یک تاکسی دربست به مقصد فرودگاه امام خمینی (ره) کرایه کردم. در بین راه و پس از رسیدن به بیابان های اطراف رباط کریم با دیدن تپه های خاکی از راننده تاکسی خواستم مرا پیاده کند. راننده در حالی که به من مشکوک شده بود به خواسته ام عمل کرد. پس از آنکه مطمئن شدم او کاملاً دور شده است، با کندن گودالی در پشت تپه های خاکی جسد را در داخل آن قرار دادم و به تهران بازگشتم. بنا بر این گزارش پوریا پس از این اعترافات راهی بازداشتگاه شد. در همین حال سرهنگ سعید لیراوی معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران درباره این پرونده گفت؛ با اعتراف صریح متهم درخصوص سوزاندن جسد و انتقال باقیمانده آن از بیابان های رباط کریم، کارآگاهان روز یکشنبه هفته جاری با راهنمایی متهم بقایای اسکلت جسد را در پشت تپه های خاکی کشف کردند.
| کلاب - ایران - تهران |
بالاخره خواستگاره سمج بود یا دختره که میدونست یارو معتاد شیشس.گلاب |
چهارشنبه 5 اسفند 1388 |
|
| aliiiii - امارات - دبی |
از فامیلای ا.ن بوده صد در صد. |
چهارشنبه 5 اسفند 1388 |
|
| DADA-S - هلند - آمستردام |
نمیدونم چی بگم ، موندم حیرون . خوب وقتی طرف معتاد و همه هم مخالف ، دیگه اصرار به دیدن چیه ؟ حتما رابطه داشتن ، دختره هم برای این که معلوم نشه که دیگه دختر نیست اصرار داشته . خدا یاد این دخترا کی عاقل میشن ؟. |
چهارشنبه 5 اسفند 1388 |
|
| farkhondeh - ایران - رشت |
وای خدای من بعضی از آدمها از حیوان هم بیرحم تر هستند . |
چهارشنبه 5 اسفند 1388 |
|
| caspian41 - استرالیا - سیدنی |
بعد قهوه خونه کی رفتن.حتما وقتی کشتش یه امبولانس گرفت با جنازه رفتن دنبال مسعود.حتما کاراگاه گجت موضوع روکشف کرده. |
چهارشنبه 5 اسفند 1388 |
|
| ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو |
مرگ بر این شورش کثافت 57 که سر اغاز این همه فاجعه بود و ملایان اشغال که ایران را منجلاب فقر مواد مخدر و فحشا کرده اند. |
چهارشنبه 5 اسفند 1388 |
|
| dbsh3000 - سوئد - یوتبوری |
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو . اخه ... سمچ بودن این دختره نفهم چه ربطی به انقلاب 57 داره. اول قرصاتو بخور بعد بشین پای داتا |
پنجشنبه 6 اسفند 1388 |
|