راز شش ساله یک جنایت مرموز

راز شش ساله یک جنایت مرموز

خواهر و برادری که متهم هستند با همدستی یکدیگر داماد خانواده را به قتل رسانده اند، روز گذشته در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند و هر دو اتهام خود را رد کردند.

به گزارش خبرنگار ما در ابتدای جلسه محاکمه ذبیحی زاده نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت؛ 25 دی ماه سال 82 ماموران پلیس جسد مردی به نام فاضل را در خانی آباد پیدا کردند که چند ساعتی از مرگش می گذشت و آثار باقیمانده روی بدنش نشان می داد در پی ضربات متعدد چاقو که بر بدنش وارد شده است، به قتل رسیده است.

ساعت هشت شب همان روز پلیس حین گشت زنی متوجه شد یک خودروی پی کی کنار اتوبان رها شده و آثار خون روی صندلی های عقب و جلوی اتومبیل مشهود است. حجم خونی که روی این صندلی ها وجود داشت نشان می داد فردی در این ماشین به قتل رسیده است. بررسی ها نشان داد این خودرو متعلق به فاضل است. ماموران برای پیگیری بیشتر سراغ ربابه همسر فاضل رفتند و او را مورد بازجویی قرار دادند.

این زن گفت؛ روز حادثه شوهرم به خانه آمد و چند دقیقه بعد خارج شد و گفت خیلی زود برمی گردد. چون دیروقت بود من خوابم برد. وقتی بیدار شدم با او چند بار تماس گرفتم. تلفن همراهش را جواب نداد و صبح که شد، خبر آوردند او به قتل رسیده است.

ذبیحی زاده ادامه داد؛ در حالی که صحت و سقم ادعای این زن در حال بررسی بود، پدر فاضل به پلیس گفت فرزندش با خانواده همسرش اختلاف داشت و احتمالاً یکی از برادران عروس فاضل را کشته است.

تحقیقات نشان داد ربابه زن مقتول در مورد تلفن های مکرر به شوهرش دروغ گفته است و با توجه به اینکه فاضل با همسرش و خانواده او اختلاف داشت، احتمال اینکه به دست خانواده زنش به قتل رسیده باشد، قوت گرفت و با شکایت اولیای دم برادر ربابه به نام سجاد که هم اکنون متهم ردیف اول است، بازداشت شد. این مرد در تمام مراحل بازجویی منکر قتل شد و گفت اطلاعی در مورد اینکه چه کسی این کار را کرده است، ندارد. نماینده دادستان تهران ادامه داد؛ تناقض گویی های ربابه و سجاد موجب شد بازپرس به این نتیجه برسد که متهمان قاتل فاضل هستند. برای همین کیفرخواست علیه این افراد صادر شد. این متهمان از نظر دادسرا مجرم هستند و به عنوان نماینده دادستان تهران تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.

سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و تقاضای صدور حکم قصاص کردند. پدر مقتول گفت؛ پسرم همیشه با همسرش اختلاف داشت و آنها مرتب با هم درگیر می شدند. فاضل با خانواده ربابه نیز اختلاف داشت. سجاد از او می خواست برایش ماشین بخرد اما چون پسرم این کار را نمی کرد، او را تهدید به قتل کرده بودند. آنها گفته بودند ما را به عزای پسرمان می نشانند. پدر و مادر مقتول در حالی خواستار مجازات متهمان شدند که فرزندان مقتول معتقد هستند مادر و دایی شان جرمی انجام نداده و بی گناه هستند. مهرداد پسر مقتول در جلسه دادگاه به هیات قضات گفت؛ «پدرم و دایی سجاد شب به خانه آمدند. دایی بعد از چند دقیقه به منزلش رفت. پدر هم من و خواهرم را بیرون برد، برایمان خوراکی خرید و به خانه آمدیم.

بعد از چند دقیقه خانه را ترک کرد و ما هم خوابیدیم. آن شب هیچ اتفاقی نیفتاد که باعث شود مادر یا دایی پدرم را بکشند.» سپس متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. سجاد در دفاع از خود گفت؛ اتهامم را قبول ندارم. من هیچ کاری نکردم و بی گناه هستم. شب حادثه من و فاضل به قهوه خانه یی که در اطراف خانه اش بود، رفتیم. فاضل قلیان سفارش داد. بعد چند بار تلفنش زنگ زد. او یکباره اعصابش به هم ریخت. 10 دقیقه بیشتر آنجا نبودیم. بعد دوباره به سمت خانه راه افتادیم. متوجه شدم یک پژو نور بالا می زند.

راننده با فاضل کار داشت. سر خیابان فاضل پیاده شد و به من گفت ماشین را به خانه ببر. من هم می آیم. این کار را کردم و جلوی در منتظر ماندم. چند دقیقه که گذشت فاضل آمد. من خداحافظی کردم و برای فردای آن روز با هم قرار گذاشتیم. برایم جالب بود که چرا این طور برخورد کرده است و آنهایی که با فاضل صحبت می کردند، با او چه کار داشتند. با این حال به سمت خانه ام در مارلیک کرج حرکت کردم. فردای آن روز به خواهرم تلفن کردم. اکبر شوهرخواهر بزرگم جواب داد و گفت برای فاضل اتفاق بدی افتاده است.

در ادامه قاضی عزیزمحمدی از برادر مقتول خواست در مورد زندگی مقتول توضیح بدهد. وی گفت؛ برادرم با دوستانش شرکتی تاسیس کرده بود. کارش این بود که اگر ساختمانی ایرادی داشت او از طریق شهرداری موضوع را پیگیری و حل می کرد. فاضل با خانواده همسرش رابطه خوبی نداشت. برادر بزرگ ربابه هم به او بدهکار بود. آنها فکر می کردند چون فاضل خوب پول در می آورد باید هر چه دارد به آنها بدهد. وی در مورد اینکه برادرش چطور با ربابه آشنا شد، گفت؛ برادرم سرباز بود و در کرج خیلی به خانه عمه ام رفت و آمد می کرد. شوهر عمه ام دایی ربابه بود. او با ربابه در خانه عمه ام آشنا شده بود. ما نمی خواستیم آنها باهم ازدواج کنند چون ربابه دو بار ازدواج کرده بود. شوهر اولش به جرم قتل به اعدام محکوم شده و از شوهر دومش هم جدا شده بود و فاصله طبقاتی ما زیاد بود اما برادرم اصرار کرد با او ازدواج کند.

آنها یک سال هم در خانه پدر من زندگی کردند و بعد به خاطر اختلافاتی که داشتند پدر از آنها خواست خانه او را ترک کنند. در ادامه جلسه دادگاه ربابه که متهم به معاونت در قتل است در جایگاه حاضر شد و او نیز اتهامش را رد کرد سپس هیات قضات شعبه 71 برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند و قرار است اعلام کنند آیا مدارک موجود برای افشای راز شش ساله این جنایت کافی است یا تحقیقات همچنان باید ادامه یابد.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.