چگونه کودک چهارساله در آتش انتقام عروس از خانواده شوهر سوخت

چگونه کودک چهارساله در آتش انتقام عروس از خانواده شوهر سوخت

راز قتل دختر چهارساله یی که خفه و سپس جسدش سوزانده شده بود 10 روز پس از وقوع جنایت فاش شد. زن دایی این کودک در حالی اتهام کشتن خواهرزاده شوهرش را پذیرفت که پیش از این پدر و عموی دختر خردسال به اتهام قتل بازداشت شده بودند. این پرونده روز 16 آذرماه با پیدا شدن جنازه سمانه در خانه پدربزرگش گشوده شد. ماجرا از این قرار بود که مادر دختر خردسال به خاطر اختلاف با شوهر معتادش منزل خود را ترک کرد و همراه سمانه به خانه پدری اش رفت. او روز حادثه پس از بازگشت به منزل با جسد کودک خود مواجه شد. زن دایی سمانه که زمان حادثه در حمام خانه حبس شده بود پس از حضور کارآگاهان در قتلگاه واقعه را این طور شرح داد؛ «حدود ساعت 30/3 بعدازظهر در حالی که به نوزاد خردسالم رسیدگی می کردم و سمانه هم مشغول بازی بود، زنگ در به صدا درآمد. از پشت آیفون هرچه سوال کردم کسی جواب نداد. به طرف در خروجی آپارتمان رفتم و فراموش کردم در واحد را ببندم. وقتی مطمئن شدم کسی پشت در نیست، به طرف خانه برگشتم و ناگهان دیدم دو مرد با کلاه کاسکت در خانه هستند. یکی از آنها که درشت هیکل بود مرا به سمت آشپزخانه برد. مرد دوم دست و پای بچه ام را با چسب بست و او را به داخل حمام انداخت. زمانی که نفر اول من را در آشپزخانه روی زمین انداخته و پایش را روی کمرم گذاشته بود، همدستش را دیدم که چند بار گلوی سمانه را فشار داد و رها کرد. او بار آخر در حالی که به دهان کودک چسب زده بود ، گلویش را فشرد و آنقدر نگه داشت که دیگر سمانه تکان نخورد. بعد دیدم یک مایع را از داخل ظرفی مانند شیشه نوشابه روی سمانه ریخت، اما آتش زدن کودک را ندیدم، چون آن دو مرا هم به داخل حمام انداختند. وقتی توانستم خودم را از داخل حمام نجات دهم، همسرم از راه رسید و توانست فرزندمان را نجات دهد.» در حالی که تحقیقات در مرحله ابتدایی بود رویا- مادر مقتول- انگشت اتهام را به سوی شوهر و برادر همسرش نشانه گرفت و گفت؛ «شوهرم «جمشید» و برادرش «جمال» خلافکار هستند. «جمشید» تهدید کرده بود اگر سند خانه و خودرویی را که پدر و مادرم به من هدیه داده بودند به نامش نکنم انتقام خواهد گرفت. جمال هم مرا تحت فشار می گذاشت تا در برابر برادرش تسلیم شوم. او چند بار به من گفته بود اگر مقاومت کنم آتش سوزی راه می اندازد. «جمشید» و «جمال» با پدر خودشان هم اختلاف داشتند و دو بار خانه او را آتش زده بودند.» اظهارات مادر مقتول سبب شد جمشید و جمال به اتهام قتل بازداشت شوند اما هر دو کشتن سمانه را تکذیب کردند. جمشید پذیرفت که با همسرش اختلاف دارد اما گفت این مشاجرات به گونه یی نبوده که بخواهد دختر خودش را از بین ببرد. در این بین کارآگاهان یک بار دیگر به مرور وقایع روز قتل پرداختند. در آن روز رویا که شاغل بود کودکش را به پدر خود سپرده اما پدربزرگ برای ملاقات دختر دیگرش در بیمارستان از خانه بیرون رفته و از عروسش خواسته بود مراقب سمانه باشد. از آنجا که زن دایی مقتول مدعی بود دو مرد نقابدار از پشت بام وارد منزل وی شده اند نام شوهرخاله سمانه نیز در فهرست مظنونان جای گرفت چرا که منزل این مرد در نزدیکی محل قتل بود و وی می توانست از راه پشت بام خودش را به خانه پدرزنش برساند. علاوه بر این توجیه حرف های پدر سمانه نیز علیه باجناق او به کار گرفته شد. جمشید در بازجویی ها گفت؛ «خانواده همسرم خیلی در زندگی ما دخالت می کردند و احتمال اینکه باجناقم مرتکب قتل شده باشد، وجود دارد چون او در کار قاچاق انسان است و امکان دارد با اجیر کردن دو افغان، دست به این کار زده باشد.» پدر سمانه البته تاکید کرد نمی تواند به طور قطع قتل را گردن شخص خاصی بیندازد. به هر حال سومین مظنون پرونده نیز بازداشت شد و او هم اتهام آدم کشی را به شدت تکذیب کرد. او گفت؛ «شغل من ضایعاتی است و افراد زیادی هستند که می توانند شهادت دهند که در زمان وقوع حادثه من سر کار بودم.» این پرونده جنایی به کلافی سردرگم تبدیل شده بود و هر یک دیگری را به جنایت متهم می کرد. رویا بیش از همه بر ارتکاب جنایت توسط برادرشوهرش اصرار داشت و می گفت؛ «سمانه همیشه از عمویش وحشت داشت و می گفت یک روز عمو می آید و کلیه هایم را می دزدد.» در شرایطی که هیچ مدرکی علیه سه مظنون پرونده به دست نیامده بود و تحقیقات پیرامون این جنایت هولناک ادامه داشت، دادستان تهران به سبب جریحه دار شدن احساسات عمومی از رسیدگی فوری و دقیق به این پرونده خبر داد. سرانجام تنها شاهد جنایت مورد ظن بهروز هنرمند- بازپرس جنایی تهران- قرار گرفت و او به این نتیجه رسید که حرف های این زن بیشتر به داستان شبیه است. زن دایی مقتول که سعیده نام دارد چند بار مورد پرس و جو قرار گرفت و مطالبی متناقض را بیان کرد و بالاخره روز سه شنبه هفته گذشته بازداشت شد اما وی نیز خود را بی گناه می خواند تا اینکه در ساعات پایانی چهارشنبه تسلیم ماموران اداره دهم پلیس آگاهی و بازپرس جنایی شد و به قتل خواهرزاده همسرش اعتراف کرد. او گفت پس از بستن دهان کودک به وسیله چسب و خفه کردن او مقداری بنزین از باک یک موتورسیکلت کشیده و با ریختن بنزین روی کودک خردسال، او را آتش زده است. سعیده انگیزه خود را از ارتکاب قتل انتقام گیری از خانواده شوهرش عنوان کرد و مدعی شد از آنجا که توسط خانواده همسرش تحقیر می شده، دست به این کار زده است.


فخرالدین جعفرزاده سرپرست دادسرای جنایی و معاون دادستان تهران در این باره گفت؛ «برای آنکه بتوانیم قتل را از طریق این اقرار متهم ثابت کنیم، باید صحت اعتراف و قابلیت ارتکاب جرم توسط متهم را مورد بررسی و موشکافی دقیق قرار دهیم، از جمله اینکه ببینیم آیا اساساً این زن می داند به چه طریق می توان بنزین را از باک یک موتورسیکلت خارج کرد یا خیر؟ البته به نظر می رسد اعترافات این زن مقرون به واقع باشد.» بنا بر این گزارش تحقیقات از سعیده همچنان ادامه دارد.

فقط به انتقام فکر می کردم
زنی که برای گرفتن انتقام از خانواده همسرش خواهرزاده چهارساله شوهر خود را به طرز هولناکی به قتل رسانده بود صبح دیروز در نخستین جلسه بازپرسی جزییات این جنایت را شرح داد. به گزارش خبرنگار ما این زن 19ساله که سعیده نام دارد روز 16 آذرماه فرزند چهارساله خواهرشوهرش را خفه کرد و سپس جسد او را با بنزین به آتش کشید. در حالی که در مراحل مقدماتی تحقیقات پدر، عمو و شوهرخاله سمانه به عنوان مظنونان جنایت بازداشت شده بودند، سرانجام سعیده مورد ظن قرار گرفت و بعد از چند جلسه بازجویی به ارتکاب قتل اقرار کرد. زن دایی جنایتکار صبح دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به سوالات محمدحسین شاملو- بازپرس شعبه اول- پاسخ داد. او گفت؛ «من فقط تا کلاس اول دبیرستان درس خوانده ام و چهار سال قبل با همسرم ازدواج کردم. از همان زمان همیشه از طرف خانواده او تحقیر می شدم. من اجازه نداشتم هیچ کاری را که مطابق میل و سلیقه ام است، انجام بدهم. حتی نمی توانستم به خانه پدر و مادرم بروم. با من مثل یک خدمتکار رفتار می کردند. در این مدت دو مرتبه باردار شدم که بچه اولم سقط شد و دخترم پنج ماه قبل به دنیا آمد. بعد از زایمان دچار افسردگی شدید شدم و رفتار خانواده شوهرم باعث تشدید این وضعیت شد. با وجود اینکه خودم یک بچه شیرخوار داشتم باید از فرزندان خواهران شوهرم هم نگهداری می کردم.»

سعیده با بیان اینکه از خانواده همسرش به خاطر تحقیر او همیشه کینه به دل داشت، در ادامه اعترافاتش گفت؛ «مادر سمانه به خاطر اختلاف با شوهرش به خانه پدر خود آمده بود. ما هم همان جا زندگی می کردیم. خواهرشوهرم سه هفته قبل از قتل شغلی پیدا کرد و سرکار می رفت و سمانه پیش پدرشوهر و مادرشوهرم می ماند اما آنها هر کدام دنبال کارهای خودشان بودند و بچه را پیش من می گذاشتند. من هم ناچار بودم از او مراقبت کنم. در واقع همیشه مجبور بودم هرچه آنها می گویند، بپذیرم. علاوه بر این یکی از خواهران همسرم به بیماری روانی مبتلا و در بیمارستان بستری است. به همین دلیل پسرش را به من سپردند و با وجود اینکه از هر دو کودک مراقبت می کردم خانواده شوهرم همیشه از من طلبکار بودند.»

«سعیده» در حالی که اشک می ریخت در برابر بازپرس شاملو اقرار کرد که از مدت ها قبل تصمیم گرفته بود سمانه را بکشد. او توضیح داد؛ «از دست خانواده همسرم خیلی ناراحت بودم و دنبال فرصتی می گشتم تا عقده هایم را خالی کنم. تنها راهی که به ذهنم رسید کشتن سمانه بود. من بیمار روانی نیستم و در کمال سلامت این قتل را انجام دادم تا بتوانم انتقام بگیرم.» متهم در ادامه جزییات جنایتش را این طور شرح داد؛ «سمانه دختر آرامی بود و وقتی پیشم می آمد، اذیتم نمی کرد. آن روز او در یکی از اتاق ها مشغول بازی با دختر من بود. با یک پارچه صورتم را پوشاندم و داخل اتاق رفتم. از پشت به او نزدیک شدم و محکم بغلش کردم. بعد دستم را جلوی دهان و بینی اش گرفتم. چند بار این کار را تکرار کردم. بار آخر همین کار را کردم و او بدون آنکه در طول این چند دقیقه حرفی بزند، کمی دست و پا زد و بعد آرام شد. بعد از آنکه مطمئن شدم جان باخته، چسب پهنی به دهانش چسباندم و بنزینی را که از موتورسیکلت همسرم کشیده بودم، روی جسدش ریختم. از قبل وقتی نقشه قتل دخترک را در ذهنم مرور می کردم، به فکر از بین بردن اثر انگشت هایم بودم و می خواستم بعد از قتل، جسد را آتش بزنم. آن روز این تصمیم را عملی کردم و بعد از ریختن بنزین روی جسد سمانه، آن را به آتش کشیدم. بعد هم که پلیس باخبر شد جنایت را به عموی «سمانه» نسبت دادم.»

بنابر این گزارش در پی اعترافات تکان دهنده این زن جوان، برای وی قرار بازداشت موقت صادر شد.
niyaz - انگلیس - لندن
چی میتونه آدم بگه آخه؟ تحقیر کردن با کشتن یه بچه چهار ساله یکیه؟
یکشنبه 29 آذر 1388

pesare-zartosht - نروژ - اسلو
خاک تو سرت کنن. تو اگه روانی نبودی با بچه 4 ساله بیگناه همچین ظلمی نمی کردی. طلاق میگرفتی و تشریف کثیفتو از اونجا میبردی. سزای تو فقط مرگه دیوانه زنجیری روانی.
یکشنبه 29 آذر 1388

M_Sweden - سوئد - و
بعد میگن اعدام لغو بشه. اینو باید ده دفعه اعدام کرد.
یکشنبه 29 آذر 1388

blueberry64 - ایران - تهران
من برگشتم :)) /// اینم نتیجه ی ازدواج در 15 سالگی. ازدواج تو سنی که هنوز افکارش شکل نگرفته و حتی توان دفاع از خودشم نداره که وقتی کوچکترین مشکلی پیش میاد به فکر انتقام های این چنینی بیفته!
یکشنبه 29 آذر 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
اجتماع بیمار است بشدت هم...30 سال حکومت اسلام و ملا. افزایش نجومی اعتیاد فقر فرهنگی به اضافه ی اختلالات روحی چنین حوادث وحشتناکی را می افریند ولی هیچ توجیهی برای عمل زشت این زن وجود ندارد.
یکشنبه 29 آذر 1388

poriyaye_vali - قطر - دوحه
چقدر بعضی ها بی رحمندمن که جرات کشتن گنگیشک رو هم ندارم
یکشنبه 29 آذر 1388

sour cherry - چین - شانگهای
قطعاْ مشکل روانی داره هیچ آدم سالمی نمی تونه مرتکب چنین جنایت هولناکی بشه اونم نسبت به یک بچه بی گناه و بی دفاع . در ضمن ظاهراْ فیلمهای پلیسی و جنایی هم زیاد نگاه می کرده !
دوشنبه 30 آذر 1388

sour cherry - چین - شانگهای
poriyaye_vali - قطر - دوحه :) زنده باشی
دوشنبه 30 آذر 1388

جانم فدای رهبر - ایرن - اهواز
ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو. اخه این واقعه چه ربطی به اسلام ودین ملاها داره؟ تو هم به یه شکلی مریض هستی. احتمالا تو هم دارای توهمات و افسردگی اون هم از نوع شدیدش هستی. تا مرتکب چنین جنایتی نشدی به یک روان پزشک حتما مراجعه کن وگرنه اطرافیانت 100درصد در خطر هستند.
دوشنبه 30 آذر 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.