تحریف تاریخ و ادعاهای جعلی در کتابهای درسی دولت باکو
+0
رأی دهید
-0
تحریف تاریخ و ادعاهای جعلی در کتابهای درسی دولت باکو
تابناک : در کتابهای درسی دولت باکو به 9 استان ایران، ادعای ارضی شده و حتی جالب آن که مازندران و گیلان هم جزو آذربایجان به شمار آمدهاند!... در این کتابها مزدک، کمونیست دانسته شده و از ازدواج با محارم به عنوان یک سنت بابکی، دفاع شده است. همچنین از دوره چنگیز و تیمور به عنوان دوران طلایی تاریخ یاد شده است!
با توجه به تحرکان مشکوک دولت باکو در تحریف تاریخ، حدود آذربایجان و اران و شروان، هم اکنون شاهد گسترش تبلیغات منفی علیه ایرانیان و چاپ کتابهای رسمی و غیر رسمی علیه تمامیت ارضی ایران هستیم.
به گزارش «تابناک»، پس از فروپاشی شوروی و استقلال اران با نام جمهوری آذربایجان، جریانات ضد ایرانی با حضور شخصی به نام «ابو الفضل ایلچی بیگ»، قدرت را به دست گرفتند و دیگر بار، جریان ایران ستیزی در آن سامان آغاز شد و دستمایه این تبلیغات و جریان، همان ایدههای شرق شناسان شوروی پیشین با نگاه کمونیستی بود که تلاش میکردند با هر ترفندی، بین ملت بزرگ ایران و مردم شمال ارس خطوط پررنگی ترسیم کنند تا علاقهای به زندگی مشترک و دوستانه بین این ملت واحد جدا افتاده از هم ایجاد نشود.
در کتابهای درسی جمهوری آذربایجان، ادعا شده است، پانصد سال پیش کشوری به نام آذربایجان! وجود داشته که اردبیل و تبریز هم جزو آن بودند و ایرانیان از زمان کوروش (بزرگ) به این سرزمین تجاوز میکردهاند!در این کتابها مزدک، کمونیست دانسته شده و از ازدواج با محارم به عنوان یک سنت بابکی، دفاع شده است. همچنین از دوره چنگیز و تیمور به عنوان دوران طلایی تاریخ یاد شده است!
در کتابهای درسی دولت باکو به 9 استان ایران، ادعای ارضی شده و حتی جالب این که مازندران و گیلان هم جزو آذربایجان به شمار رفتهاند!
همچنین در کتابهای درسی و رسمی «هنر» در جمهوری آذربایجان، همه هنر ایران، آذری فرض و تعریف شده و حتی شاعران پارسی گوی چون خاقانی و نظامی گنجوی (که زادگاهش روستای تا در تفرش است) و خواجه نصیرالدین طوسی نیز ترک تبار فرض شدهاند.
گفتنی است، آذربایجان به عنوان تاج ایران در تاریخ، همواره نقشی سترگ در حفاظت و بقای هویت و ملیت و مذهب ایران زمین داشتهاند و آگاهی کامل و دفاع بموقع از هویت و یادآوری پیشینه واقعی تاریخی منطقه، میتواند دشمنان ایران را در ایفای توطئههای تجزیه طلبانه خود و اربابانشان مأیوس کند.
آذریهای ایرانی که از میان آنان، مردان بزرگی مانند شیخ محمد خیابانی، ثقةالاسلام، ستارخان، باقر خان، شهید باکری و … برخاسته و تا پای جان از اسلام و تمامیت ارضی ایران و آزادی آن دفاع کردهاند، میتوانند نزدیکی هر چه بیشتر ایرانی تباران آن سوی ارس را که تا 196 سال پیش شهروندان ایران بودند، با ایران قدرتمند موجب شوند.
آذربایجان و اران تاجسر تفکیکناپذیر ایران
شهریار بادکوبه : (به مناسبت شصت و سومین سالروز بازگشت آذربایجان قهرمان به مام میهن)
اشاره
21 آذر ماه 1388هجری خورشیدی مصادف است با شصت و سومین سالروز باز گشت آذربایجان تاریخی به ایران پس از یک سال جدایی نافر جام .
توطئه های انجام شده در آذر بایجان واقعی که در سال 1918 میلادی برابر با 1298 هجری خورشیدی با نامگذاری غیر واقعی و ضد تاریخی" جمهوری آذربایجان" برای سرزمین اران و شروان تاریخی بستر سازی شده بود،در سال 1945میلادی(1324 خورشیدی) به اشغال و جدایی یک ساله آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز از ایران انجامید که با همت غیور مردان میهندوست آذری، این غائله ضد ایرانیان تجزیهطلب با شکست رو به رو شد.
در جریان غائله آذربایجان در ایران (1325 ـ 1324 ش) "میرتیمور یعقوب اف"، وزیر امنیت جمهوری آذربایجان شوروی ( ایران شمالی ) به دستور "میرجعفر باقروف"، دبیر کل وقت حزب کمونیست آذربایجان شوروی، از عوامل تعیینکننده حرکت « فرقه دمکرات آذربایجان» در ایران بود که با سران فرقه دموکرات آذربایجان یعنی پیشهوری، دانشیان، پادگان، کاویان، جهانشاهلو و ... تماس مستقیم داشت.
غائله ای بسیار عبرت انگیزکه به رغم خاطره تلخ یک سال جدایی تبریز قهرمان از ایران ،مقاومت دلیرانه و پیروزی بزرگ مردم غیور و ایران دوست آذربایجان در برابر اشغال گران بیگانه گرا را در تاریخ کهن زاد بوم ایران زمین، جاودانه ساخت.
متاسفانه چندی است مجددا شاهد گسترش تبلیغات و اقدامات خصمانه دشمنان تمامیت ارضی ایران با همان دستاویز های مجعول تاریخی گذشته هستیم که در راستای اهداف بلند مدت آمریکا و اسراییل در اجرای عملی طرح های بلند مدت تجزیه ایران از جمله نقشه "برنارد لوییس" قابل ارزیابی است .طرحی که در آن تجزیه شمال غرب ایران ، با تشکیل کشور به اصطلاح آذربایجان واحد مورد نظر است.
اشاره
21 آذر ماه 1388هجری خورشیدی مصادف است با شصت و سومین سالروز باز گشت آذربایجان تاریخی به ایران پس از یک سال جدایی نافر جام .
توطئه های انجام شده در آذر بایجان واقعی که در سال 1918 میلادی برابر با 1298 هجری خورشیدی با نامگذاری غیر واقعی و ضد تاریخی" جمهوری آذربایجان" برای سرزمین اران و شروان تاریخی بستر سازی شده بود،در سال 1945میلادی(1324 خورشیدی) به اشغال و جدایی یک ساله آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز از ایران انجامید که با همت غیور مردان میهندوست آذری، این غائله ضد ایرانیان تجزیهطلب با شکست رو به رو شد.
در جریان غائله آذربایجان در ایران (1325 ـ 1324 ش) "میرتیمور یعقوب اف"، وزیر امنیت جمهوری آذربایجان شوروی ( ایران شمالی ) به دستور "میرجعفر باقروف"، دبیر کل وقت حزب کمونیست آذربایجان شوروی، از عوامل تعیینکننده حرکت « فرقه دمکرات آذربایجان» در ایران بود که با سران فرقه دموکرات آذربایجان یعنی پیشهوری، دانشیان، پادگان، کاویان، جهانشاهلو و ... تماس مستقیم داشت.
غائله ای بسیار عبرت انگیزکه به رغم خاطره تلخ یک سال جدایی تبریز قهرمان از ایران ،مقاومت دلیرانه و پیروزی بزرگ مردم غیور و ایران دوست آذربایجان در برابر اشغال گران بیگانه گرا را در تاریخ کهن زاد بوم ایران زمین، جاودانه ساخت.
متاسفانه چندی است مجددا شاهد گسترش تبلیغات و اقدامات خصمانه دشمنان تمامیت ارضی ایران با همان دستاویز های مجعول تاریخی گذشته هستیم که در راستای اهداف بلند مدت آمریکا و اسراییل در اجرای عملی طرح های بلند مدت تجزیه ایران از جمله نقشه "برنارد لوییس" قابل ارزیابی است .طرحی که در آن تجزیه شمال غرب ایران ، با تشکیل کشور به اصطلاح آذربایجان واحد مورد نظر است.

نقشه فاش شده برنارد لوییس برای تجزیه آینده ایران در آذربایجان و دیگر مناطق

نقشه سرزمین های تجزیه شده از ایران با قرار دادهای استعماری در طول 196 سال گذشته
بر این اساس انتشار مطالب خلاف واقع تاریخی در باره آذربایجان و جعل هویت تاریخی و سرزمینی آن سامان برای میهن دوستان ایرانی تبار شمال ارس بسیار نگران کننده است.در این برنامه های از پیش طراحی شده به ویژه در رسانه های گروهی،کتاب های درسی و تریبون های مختلف عهد نامه ننگین گلستان را پیمانی نامیده اند که بین دو کشور ایران و روسیه بسته شده تا سرزمین آذر بایجان را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کنند!! این در حالی است که واقعیت های غیر قابل انکار تاریخی می گوید نخست این که کل سرزمین های جداشده (17 شهر قفقاز) همواره از هویت تاریخی انکار نشدنی ایرانی برخوردار بوده و دوم این که آذربایجان تاریخی همواره در طول تاریخ به سرزمین های جنوب ارس اطلاق می شده و سرزمین های شمال ارس با نام اران،شروان و آلبانیای قفقاز در طول تاریخ ثبت و ضبط است.
مردم غیرتمند سرزمین های ایران شمالی به رغم این تبلیغات سنگین که به شدت و جدیت دنبال می شود هیچ گاه واقعیت های تاریخی که اسناد غیر قابل انکار آن بسیار است فراموش نمی کنند و به رغم علائق شدید باز گشت به مام میهن ،پیشینه هویتی خود را از یاد نمی برند و بر این باورند که سخنان جدایی طلبانه گروهک های افراطی پان ترکیست در انکار و تحریف واقعیت های هویتی آذربایجان و اران و شروان جز خدمت به اسرائیل و آمریکا بر ضد ایران هدفی را دنبال نمی کند.
این گرو ه ها که با حمایت های همه جانبه آمریکا و اسراییل آزادانه در آن سوی ارس به تبلیغات ضد ایرانی مشغولند سه هدف اساسی را دنبال می کنند.
1- حمله و توهین همه جانبه به زبان فارسی به عنوان زبان هویتی و ملی عامل اتحاد همه اقوام ملت ایران
2- انکار هویت تاریخی ایرانی مردم منطقه قفقاز و آذربایجان ، تنها به دلیل اختلاف زبانی موجود
3- القای وجود هویت نژادی غیر ایرانی برای مردم غیور آذربایجان واقعی و مردم شمال ارس
بر این اساس تبلیغات دولت باکو نیز برای بستر سازی جدایی آذربایجان از ایران در حول محور های زیر قابل جمع بندی است:
1-‹‹ معاهده گلستان به طورکلی برای مردم آذربایجان عواقبی منفی داشت زیراآذربایجان در واقع به دو قسمت بین دو امپراطوری روسیه و پرشیا (ایران) تقسیم گردیده است .››(!!!)
2-‹‹معاهده گلستان سر نوشت کنونی آذربایجان کنونی را بنیان گذاشت و آذربایجان در سال 1918 در اراضی تحت سلطه روسیه دولت خود را تاسیس نمود .››
3-‹‹ اگر آذربایجان شمالی نیز مانند آذربایجان جنوبی(واقعی) در ترکیب پرشیا باقی می ماند ما اکنون در کشور مستقل زند گی نمی کردیم از این لحاظ ما می توانیم تا حدودی در باره نتایج مثبت معاهده گلستان نیز بحث کنیم .››
4- ‹‹ در حال حاضر دولت آذربایجان ادعای متحد شدن مجدد آذربایجان شمالی و جنوبی(واقعی) رادارد و این ایده قابلیت ادامه حیات دارد.››
بی شک اگر کسی آشنایی چندانی با تاریخ و جغرافیای منطقه نداشته باشد تصور می کند که حتما در روزگار گذشته منطقه وسیعی به نام آذربایجان در دو سوی رود ارس وجود داشته که حکومتی مستقل داشته و بر سر آن بین دو کشور ایران و روسیه جنگ رخ داده و عاقبت دو کشور با انعقاد قرار دادی بنام گلستان با تقسیم آن سرزمین به دو قسمت شمالی و جنوبی موافقت نموده اند که قسمت جنوبی آن در ایران و قسمت شمالی در مالکیت روسیه قرار گرفته و اکنون قسمت واقع شده در مالکیت روسیه ؛ استقلال خود را باز یافته و در تلاش برای استقلال قسمت جنوبی می باشند .
اما با مروری بر کتاب های تاریخی گذشته و حال (البته غیر روسی) می توان در یافت آن چه تبلیغات دولت باکو و گروه های تجزیه طلب ضد ایرانی به اصطلاح هویت خواه بر آن استوار است صرفا اوهامی است که به منظور تحریف اندیشه ملی شیعیان آن سوی ارس ترویج می گردند چراکه مروجان این مطالب بی اساس به خوبی از پیشینه و هویت ایرانی مردم این جمهوری آگاهی دارند و از تمایل مردم آن سامان برای بازگشت به هویت ایرانی خود کاملا مطلع هستند.
تحریف تاریخ و ادعاهای جعلی در کتاب های درسی دولت باکو
بعد از فروپاشی شوروی و استقلال اران با نام جمهوری آذربایجان، جریانات ضد ایرانی با حضور شخصی به نام "ابو الفضل ایلچی بیگ" قدرت را به دست گرفتند و دیگر بار جریان ایران ستیزی درآن سامان شروع شد ودستمایه این تبلیغات و جریان، همان ایده های شرق شناسان شوروی پیشین با نگاه کمونیستی بود که سعی می کردند با هر ترفندی بین ملت بزرگ ایران و مردم شمال ارس خطوط پررنگی را ترسیم کنند تا علاقه ای به زندگی مشترک و دوستانه بین این ملت واحد جدا افتاده از هم ایجاد نشود.
در کتاب های درسی جمهوری آذربایجان، ادعا شده است، 500 سال قبل کشوری به نام آذربایجان !وجود داشته که اردبیل و تبریز هم جزو آن بودند وایرانیان از زمان کوروش(بزرگ) به این سرزمین تجاوز می کرده اند!!
در این کتاب ها مزدک، کمونیست دانسته شده و از ازدواج با محارم به عنوان یک سنت بابکی ، دفاع شده است، همچنین از دوره چنگیز و تیمور به عنوان دوران طلایی تاریخ یاد شده است.
در کتاب ها ی درسی دولت باکو به 9 استان ایران ادعای ارضی شده و حتی جالب این که مازندران و گیلان هم جزو آذربایجان محسوب شده اند!!!.
همچنین درکتاب های درسی و رسمی "هنر" در جمهوری آذربایجان همه هنر ایران، آذری فرض و تعریف شده و حتی شاعران پارسی گوی چون مثل خاقانی و نظامی گنجوی (که زاد گاهش روستای تا در تفرش است) و خواجه نصیرالدین طوسی نیز ترک تبار فرض شده اند.

هویت ایرانی سرزمین های جدا شده در جریان قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای
مالکیت ایران بر سرزمین های جدا شده از کشور ایران بزرگ به موجب قرادادهای گلستان و ترکمانچای مساله ای نیست که بتوان آن را انکار نمود ؛ همان طور که بر اساس اسناد تاریخی ملاحظه گردید اکثر شهرهایی که توسط مورخان و جهانگردان معرفی شده اند به عنوان شهرهایی از یک اقلیم ایرانی از آنها نام برده شده است که بعدها به موجب عهدنامه گلستان در سال 1813 میلادی از ایران جدا گردیده اند .
در فصل سوم عهدنامه تحمیلی گلستان که در سال 1813 م پس ازجنگ های دوره اول روسیه علیه ایران بین دو کشورمنعقد گردیده است چنین آمده است : ‹‹ اعلیحضرت قدر قدرت ، پادشاه اعظم کل ممالک ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی که به اعلیحضرت خورشید مرتبت امپراطور کل ممالک روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهد ان عظام تخت شاهانه ایران ، ولایات طالش را با خاکی که الان در تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان و گرجستان و محال شوره گل و آچوق باشی و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامی اولکا و اراضی که در میانه قفقاز و سرحدات معینه الحالیه بود و نیز آنچه از اراضی الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک ایمپریه روسیه می دانند .››
به موجب این فصل از عهد نامه گلستان مناطق عمده ای شامل گرجستان ،ولایات ساحلی دریای سیاه ،باکو، دربند ،شیروان،قره باغ ،شکی ، گنجه ،مغان و قسمت علیای طالش از ایران منتزع گردیده است .
همان طور که از فصل سوم بر می آید مناطق مندرجه دراین قسمت جزء مملکت ایران محسوب می گردید که از ایران جدا شده است دلیل این گفته این که اگر امپراطوری قدرتمند روسیه در زمان انعقاد عهد نامه مناطق فوق را جزء خاک کشور ایران نمی دانست چه نیازی به انعقاد قرارداد و گرفتن تاییدیه مبنی برواگذاری این سرزمین ها از دولت تضعیف شده ایران آن زمان داشت ؟آیا این مطلب به تنهایی نمی تواند حاکی از ایرانی بودن سرزمین های فوق الذکر باشد ؟
مطلب دیگر این که اگر انعقاد عهدنامه گلستان ،طبق ادعای دولت باکو به منظور تقسیم سرزمینی به نام آذربایجان به دوقسمت جنوبی و شمالی بوده که قسمت جنوبی آن به ایران واگذار شده است چرا در این قرار داد به این موضوع اشاره نشده و اگرعهدنامه گلستان ، قرار دادی برای تقسیم خاک آذربایجان بین ایران و روسیه بوده چرا در این قرار داد هیچ اشاره ای به سهم ایران و حدود جغرافیایی این سهم خیالی نگردیده است؟
حدود تاریخی آذربایجان واقعی کجا است؟
تحریف مهمی که همواره توسط دشمنان ایران بدان دامن زده شده این است که نام سرزمین های جداشده از ایران را در راستای اهداف موهوم خود عوض کنند.بر همین اساس نام تاریخی و ثبت شده اران و شروان در سال 1918 به جمهوری آذربایجان تغییر داده شد، و با ترویج این نام امروزه نام غیر واقعی آذربایجان شمالی را ابداع کرده اند تا به زعم آنان به نتیجه منطقی اطلاق آذربایجان تاریخی به آذربایجان جنوبی و در نهایت هدف شوم تجزیه این منطقه تاریخی از ایران دامن بزنند.
این در حالی است که حدود و ثغور آذربایجان و ارّان (جمهوری کنونی آذربایجان) در متن های تاریخی به دو سرزمین متفاوت و جدای از هم اطلاق می گردند. به نحوی که حدود آذربایجان در این مراجع و کتاب ها هیچ گاه، بخشی از سرزمین های قفقاز دانسته نشده و به هیچ روی در گذشته های دور و نزدیک به سرزمین هایی که در شمال رود ارس واقع هستند "آذربایجان" گفته نشده است.
در منابع معتبر تاریخی و آراء جغرافیدانان و مورخان بزرگ یک مساله مشخص و مبرهن است و آن این که سرزمین های شمال ارس تحت عنوان آلبانیای قفقاز یا اران و شروان غیر از آذربایجان بوده است و آذربایجان صرفا به سرزمین های جنوب ارس اطلاق می گردیده است .
اصطلاح آلبانیای قفقاز در نوشته های جغرافی نگاران مختلف به شکل های مختلف آمده است،مورخان و جغرافی نگاران یونانی و بیزانسی این سرزمین را آلبانیا ، جغرافی نگاران ارمنی نام این سرزمین را آغوان و آلران و جغرافی نگاران مسلمان نام آن را الران و اران نامیده اند .
"استرابون" مورخ و جغرافی نگار معروف چنین می نویسد : ‹‹ آلبانیا سر زمینی است که از جنوب رشته کوه های قفقاز تا رود کر و از دریای کاسپین تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب سرزمین ماد آترو پاتن محدود است .››
از این نوشته یک نکته مسلم می گردد و آن این که آلبانیای قفقاز عنوان آذربایگان (آذربایجان) نداشته و با آن نیز یکی نبوده است .
2-کتاب "البلدان"، از ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی که از جغرافی دانان مشهور بود و در 290ه ق، این کتاب را تالیف کرد. در ترجمه مختصر حسن مسعودی از البلدان از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ،سال 1349هجری خورشیدی، در صفحات 128 و 130 به طور آشکار و صریح آمده است:
"آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می شود."
3-" اصطخری "که از جهانگردان قرن های سوم و چهارم هجری قمری بود و در سال 346هجری قمری در گذشت به هنگام یاد کردن از آذربایجان و آران آن ها را جدا گانه نام می برد و در کتاب خود با موضوع المسالک و الممالک بخشی را با عنوان ‹‹ صورت ارمنیه ،اران و آذربیجان ››آورده است .او نیز همانند مورخان وجغرافی نگاران دیگر از قبیل مقدسی ،ابن حوقل و ابن فقیه اران را از آذربایجان جدا می داند و شهرهای آران را چنین می نامد ‹‹بیلقان، ورثان ،بردیج ، (برزنج)، شماخی ، شیروان ، آبخاز ، شابران ،قبله ، شکی ، گنجه ، شمکورا››
4- کتاب "صورة الارض"، نوشته ابن حوقل ابوالقاسم محمد بغدادی، منصوربن نوح سامانی که در نیمه اول سده چهارم هجری نگاشته شده است. ترجمه دکتر جعفر شعار از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سال 1345هجری خورشیدی. در صفحه 82کتاب در نقشه ای که از سرزمین های ارمنستان، آذربایجان و اران ارائه کرده است رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته و می نویسد: "مرز ناحیه ی الران از طرف جنوب رودخانه ارس در ساحل آن شهر ورثان است. "و در صفحه 95، فروانروایان اران را تابعان امیران آذربایجان نوشته است.
5- در "نزهة القلوب" از حمدلله مستوفی به اهتمام دکتر دبیر سیاقی، تهران، 1336 هجری خورشیدی ، ص35، نام شهرهای آذربایجان چنین آمده است:
"تبریز، اوجان، طسوح، اردبیل، خلخال، دارمرزین، شاهرود، انار، مشکین آباد، ارجاق، اهر، تکلفه، خیاو ، درآورد، قلعه کهران، کلیبر، گیلان، فصلون، مردان قم، نوذر، خوی، سلماس، ارومیه، اشنویه، سراو(سراب)، میانج(میانه)، کومرود، مراقه، دهخوارقان، نیلان، مرند ، دزمارزنجان، زنور، آزلو، ماکو." ص 85 و 132
6- کتاب "احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم" به زبان عربی تالیف شمس الدین ابو عبدلله محمد بن احمد بن ابی بکر البناء البسار مقدسی (چون در بیت المقدس متولد شده به مقدسی شهرت یافته است)، تولد 345ه.ق. وفات 375 یا 381 ه. ق. ،سیاح و جغرافی نویس دوره سامانی، چاپ لندن، 1906میلادی، در صفحه 259 نوشته است:
"اران سرزمینی است جزیره مانند، میانه ی دریای خزر(کاسپین) و رود ارس که رودخانه ی نهرالملک (رود کورا) از طول آن را قطع می کند. مرکز آن بردعه و شهر های آن تفلیس، قلعه، خنان، گنجه، شمکو، بردبج، شماخی، شیروان، شابران، دربند، قبله شکی و ملازگرد (بلاش کرت)".
7- کتاب "المسالک والممالک". نوشته ی ابوالاسحاق ابراهیم اصطخری، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1347 هجری خورشیدی ، در صفحه 176 آورده است: "میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند. آن چه در شمال و مغرب این دو رود نهاده است از "اران" و آن چه در سوی جنوب قرار گرفته است از اذربایجان است."
8- در کتاب "المعجم البلدان" نوشته شهاب الدین ابو عبدلله یاقوت ابن عبدالله حموی بغدادی، مشهور به یاقوت ابن عبدالله حموی، وفات 626ه ق، چاپ لایپزیک آمده است:
"اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است و رود ارس میان آذربایجان و اران است." صفحه183
9- کتاب "تقویم البلدان"، در جغرافیا، اثر ابوالفداء اسماعیل ابن علی ابن محمود ابن عمر ابن شاهنشاه ابن عیوب، ملقب به عماد الدین، مورخ و جغرافیا دان (تولد دمشق 672 ه.ق. ؛ وفات 722ه.ق.).
در صفحه 376می نویسد:
"اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است."
10-"یاقوت حموی" که در قرن هفتم هجری قمری زندگی می کرده است در کتاب معجم البلدان در خصوص اران چنین نوشته است : "اران نامی است ایرانی ،دارای سرزمینی فراخ و شهرهای بسیار که یکی از آنها جنزه است و این همان است که مردم آن را گنجه گویند و بردعه و شمکور و بیلقان (از شهرهای دیگر اران است) و میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند آنچه در شمال و مغرب این رود نهاده است از اران و آنچه در جنوب قرار گرفته از آذربایجان است" .
11- "برهان قاطع" نوشته محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان، به اهتمام شادروان دکتر محمد معین. در جلد1، از چاپ دوم، سال 1361هجری خورشیدی، صفحه 96، در قرن یازدهم هجری قمری می نویسد: "ارس به فتح اول و ثانی و سکون سین بی نقطه، نام رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و ما بین آذربایجان و اران می گذرد."
12- " تاریخ عالم آرای عباسی"،نوشته اسکندر بیک منشی، که در روزگار صفویان می زیسته است. در صفحات 1 تا 16 از آذربایجان ،جداگانه نام برده است و از "شروان، اران و گرجستان" جداگانه یاد کرده است. او این کتاب را در 1308ه ق به پایان رسانیده است.
13- در همین رابطه "احمد کسروی" در کتاب "شهریاران گمنام" می نویسد: "...ندانسته ایم که برادران ارّانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده و می خواستند نامی بر آنجا بگذارند، برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایجان دراز کرده اند و چه سودی را از این کار شگرف خود امیدوار بودند؟ با این امر، برادران ارّانی ما در آغاز زندگی ملی و آزاد خود، پشت پا به تاریخ گذشته ی سرزمینشان می زنند و این خود زیانی بزرگ است و آنگاه تاریخ چنین کار شگفت سراغ ندارد." ص 265، انتشارات امیرکبیر،1335هجری خورشیدی
14- استاد "بارتولد" دانشمند روس که مدتی ازعمرش را در وزارت امور خارجه روسیه و خدمت در کارهای سیاسی گذراند به صراحت این نکته را اعتراف کرده که نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها پس از انقلاب ( انقلاب بولشویکی روسیه در سال1917میلادی )به کار گرفته شده است.
هم چنین ایشان پیرامون علت گذاردن نام آذربایجان بر قفقاز چنین می نویسد : ‹‹ نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد که گمان می رفت با برقراری جمهوری آذربایجان ؛ آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند ».“Bartold v.v., Sochinenilia, Tom ,chast 1 .moskva,izdatolstvo vostachnoi literatury,) 1983,) str, .782
پیامد های تغییر نام اران و شروان تاریخی
اران و شروان تاریخی که از سال جدایی از ایران(1813 میلادی) به مدت 105 سال با نام persidesky یا منطقه ایرانی نشین نامیده می شد به یکباره در سال 1918 میلادی به نام یکی از بزرگ ترین و مهم ترین ولایات ایران نامگذاری شد که از همان آغاز شایبه توطئه چشمداشت به سرزمینهای ایرانی را برای اندیشمندان دور اندیش ایرانی به همراه داشت به گونهای که بلافاصله با واکنشهای تند همراه با نگرانی بزرگانی میهندوست چون ملکالشعرای بهار و علامه دهخدا روبهرو شد.
این بزرگان ایران دوست، در حالی که دولتمردان آن روز ایران در خواب غفلت بودند، با هوشیاری و با آینده نگری صحیح در مقالههای متعددی در روزنامههای معروف آن عصر ایران همچون ((رعد»، «نوبهار» و «ایران» در فاصله سالهای 1296 تا 1298 خورشیدی یاد آور می شدند که مصادره نام یکی از ولایات ایران{آذر بایجان} در آن سوی مرز و به منطقه ای که از نام دیگری در طول تاریخ بر خوردار بوده، در آینده تمامیت ارضی آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز را در معرض تهدید جدی قرار خواهد داد و تاریخ برای ما اثبات کرد که این گونه نیز شد.
با تشکیل حزب فاشیستی پانترکیست با نام «کمیته مساوات» در باکو، فعالیتهای ضدایرانی دولت باکو با حمایت دولت عثمانی شکل جدیدی به خود گرفت. با این حال، سران این حزب که در آغاز فعالیت های خودبه دنبال یافتن جایگاهی منطقهای بودند، با عوامفریبی کوشیدند نگرانی ایرانیان را برای اطلاق نام جمهوری آذربایجان به اران و شروان تاریخی بیمورد نشان دهند.
اینگونه بود که محمدامین رسولزاده، از سران کمیته مساوات، در پاسخ به اعتراض ایرانیان در 90 سال پیش نوشته است:"... از ما چرا ظنین هستید؟ باید تصور کنیم چنین گمان کردهاند که از گرفتن نام آذربایجان که اسم یک ولایت ایران است، به مسمای آن [منظور آذربایجان واقعی در ایران] نیز ما چشم داریم ... دعوی مختاریت آذربایجان به هیچ وجه به جنوب ارس راجع نیست. باز بالفعل این را اثبات میکنیم ... "
(روزنامه ایران،شماره439ـتاریخ26ثور(اردیبهشت)1298خورشیدی)
رخدادهای بعدی اما این را نشان داد که رهبران ضدایرانی باکو از این تغییر نام، تنها و تنها هدف توسعهطلبانه و جدایی آذربایجان واقعی از ایران را با نام جعلی و ساختگی آذربایجان جنوبی در سر میپروراندهاند و درواقع به رغم ادعاهای رسولزاده، پیش بینی های امثال دهخدا و ملک الشعرای بهار درست از آب در آمدو تاریخ اثبات کرد که آن ها:
)بالفعل اثبات کردند)که با جعل نام آذربایجان به (مسمای آن){یعنی معنی و مفهوم تغییر نام آذر بایجان} نیز چشم داشتهاند.
پس از جا انداختن نام جعلی جمهوری آذربایجان در آن سوی مرز های ایران درسال های پس از 1918 میلادی،در مرحله بعدی تبیین و تبلیغ تئوری تجاوز کارانه و توسعه طلبانه «آذربایجان واحد» از سوی دشمنان ایران زمین مورد توجه جدی و سرمایه گذاری قدرت های بیگانه قرار گرفت.
آن ها با اجرای این طرح اهداف داخلی و خارجی متعددی را دنبال میکردند که بیشتر این اهداف هنوز هم دنبال می شوداز جمله:
1- جایگزین کردن احساسات ضد ایرانی به جای احساسات ضد روسی در بین مردم مناطق جدا شده از ایران و به ویژه مسلمانان قفقاز. کمونیستها (روس ها و کارگزاران آن ها در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی) به شیوههای مختلف از جمله جعل و تحریف گسترده تاریخ، این فکر ساختگی را تبلیغ میکردند که طی قراردادهای گلستان و ترکمان چای «آذربایجان واحد!» بین تزارها و فارسها تقسیم شد و برای بهرهگیری و برخورداری مردم آذربایجان [واقعی در ایران] از مزایای زندگی کمونیستی و اشتراکی، باید آذربایجان ایران به آذربایجان شمالی (جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی) ملحق شود!
2- اجرای بخشی از استراتژی کلان روس ها جهت فراهم کردن زمینه نزدیک تر شدن قدم به قدم به آب های گرم خلیج فارس با تصرف و جدا سازی آذربایجان واقعی از خاک ایران.
3- ایجاد تغییرات فرهنگی در قفقاز و ایران شمالی به سود فرهنگ روس و بر ضد فرهنگ اسلامی و ایرانی . مانند مبارزه همه جانبه با زبان و واژگان فارسی ، نابودی مدارس دینی و پیشگیری شدید از ترویج معارف اسلامی و تربیت دین شناسان، تغییر الفبا و بیگانه کردن نسل جدید مسلمانان قفقاز از تاریخ و پیشینة فرهنگی و دینی ایرانی و اسلامی خود و هویت سازی دروغین برای آنان.
4- ایجاد گسست فرهنگی میان ایران و قفقاز و به خصوص میان ایران و مسلمانان آذری جدا شده از ایران که علی رغم جدایی جغرافیایی، از لحاظ مذهب، زبان، فرهنگ و پیشینه ادبی وتاریخی جزیی از ملت ایران محسوب میشدند و شاعران بزرگی مانند نظامی گنجوی و خاقانی شروانی در میان آن ها برخاسته است. نکته قابل تأسف این که در سایه تغییر الفبا و سیاستهای جدایی فرهنگی اعمال شده از سوی روس ها، امروز مردم ایران شمالی حتی توانایی روخوانی اشعار این بزرگان را که به زبان فارسی است ندارند!
5- مشغول کردن مقامات و مسوولان ایرانی به رفع خطر تجزیه مجدد ایران و به انفعال کشاندن آنان در قبال سرنوشت مردم ایران شمالی و باز پس گیری سر زمین های جدا شده از ایران.
6- استفاده از اندیشه «آذربایجان واحد!» والبته تجزیه ایران به عنوان اهرم فشار برای اخذ امتیازهای اقتصادی و سیاسی از ایران به ویژه در دوران جنگ سرد و رژیم پهلوی که حکومت ایران متکی به آمریکا بود.
سند زیر، یکی از صدها سند تاریخی مربوط به فعالیت های انجام شده توسط ضد ایرانیان آن سوی ارس برای تشکیل به اصطلاح آذربایجان واحد است که در کتاب«اسناد روابط ایران و شوروی در دوره رضاشاه / 1304 ـ 1318 هـ. ش» توسط سازمان اسناد ملی ایران به سال 1374 چاپ شده است.
این سند گزارش کنسولگری ایران در ایروان به اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه ایران است که در تاریخ 14 آذر 1305 هجری خورشیدی نوشته شده و در صفحات 12 و 13- کتاب ، متن این سند بدین قرار است:
اداره دویم سیاسی، سواد راپرت قنسولگری ایروان، 14 آذر 1305{ خورشیدی}، نمرة 1810
"از قرار اطلاع خصوصی که به این قنسولگری رسیده، چندی است در آذربایجان قفقاز کمیتهای تشکیل شده که مرام آن ها یکی نمودن آذربایجان ایران با آذربایجان قفقاز است. به عبارت اخری کمیتة مزبور در تحت این عنوان که چون اهالی آذربایجان ایران و قفقاز هر دو از طایفة مغول [؟!] بوده، قومیت و ملیت آنها یکی است و به کلی از ملت فارس مجزا میباشند. لذا میبایستی این دو قسمت باهم متحد گشته، یک حکومت جمهوری شوروی تشکیل دهند و برای نیل به این مقصود هم کمیتة مزبور مشغول عملیات شده، در هر یک از حکومتهای متحده قفقازیه مثل تفلیس، ارمنستان، نخجوان و غیره شعبه تشکیل داده، همه وقت مبلغین نیز با وجه به تبریز اعزام میدارند.
چندی قبل هم شخصی موسوم به "کریم کریم اف" را با یک نفر زن یهودیه و مقداری وجه برای تبلیغ به تبریز اعزام داشته بودند که مشارالیه چندین کرت به تبریز رفته و مراجعت کرده است. نظر به اهمیت موضوع حسب الوظیفه مراتب را به عرض رسانده..."
پیشینه تاریخی علائق بازگشت به مام میهن
با وجود تبلیغات فراوان و وارونه نمایی های تاریخ در آن سوی ارس گرایش مردمی به ویژه شیعیان آن سامان همواره رو به ایران بوده است و استنادات تاریخی زیادی در این علائق وجود داشته که چند نمونه آن در پی می آید:
1-پس از جنگ های ایران و روس ، شیعیان قفقاز همواره آرزو داشتنه اند به ایران بپیوندند و در جمع خانواده قدیم خویش زندگی کنند . به همین منظور در جریان نهضت مشروطیت در ایران شور و شعفی فوق العاده ابراز داشتند ؛ متفکران ،شاعران و نویسندگان قفقازی گرایشی فراوان نسبت به مشروطیت از خود نشان دادند و حتی گروهی از رزمندگان پای در میدان نبرد گذاردند و با مستبدان به پیکار برخاستند که متاسفانه با شکست نهضت مشروطیت آرزوی آنان در خصوص پیوستن مجدد به ایران بر آورده نشد.
2-در طی جنگ جهانی اول(1918-1914) ، مردم نخجوان با امضاء ده ها هزار نفری طوماری از ایران خواستند که نخجوان به ایران ملحق گردد که متاسفانه با کارشکنی انگلیس از طرح این موضوع توسط دولت وقت ایران در مجمع سران کشور های جهان جلو گیری شد. این مورد نشان دهنده تجربه تاریخ زندگی اهالی آن دیار در سایه حکومت ایران قبل از اشغال روسیه می باشد.
3-در فاصله سقوط نظام امپراتوری روسیه و استقرار نظام جدید کمونیستی، و به ویژه با وعده لنین مبنی بر الغای قرار دادهای استعماری دوره تزاری (از جمله قرار دادهای گلستان و ترکمان چای) فرصت تاریخی برای بازگشت ایران شمالی به میهن عزیز ما فراهم آمد، ولی در غفلت سران بیکفایت قاجار برای بازپسگیری این منطقه، این میدان، عرصه تاخت و تاز امپراتوری عثمانی قرار گرفت و گروهی از اندیشمندان و آزادی خواهان قفقازی، با حمایت و پشتیبانی قدرتهای منطقهای، حکومتی با نام جمهوری آذربایجان در منطقه اران و شروان تاریخی راهاندازی کردند.
4-در سال 1918 میلادی (1297هجری خورشیدی) هنگامی که عمر حکومت تزاری پایان یافت و حکومتی با نام جمهوری مستقل آذربایجان در ایالت آران وشروان تشکیل شد زمانی که گروهی از تهران برای پی ریزی روابط روانه باکو شدند بسیاری از دولتمردان و چهره های متنفذ جمهوری نو پا پیشنهاد کردند که این کشور به صورت کنفدراسیون در ترکیب جغرافیای سیاسی ایران قرار گیرد که متاسفانه در آن مقطع عملی نشد..
5-فرصت تاریخی دیگر بازپسگیری سرزمینهای آن سوی ارس به مام میهن، در آستانه فروپاشی شوروی سابق در ژانویه 1991میلادی بود که متأسفانه این بار هم ایرانیان از این فرصت تاریخی استفاده نکردند؛ واقعه معروف 31 دسامبر 1990میلادی و سرازیر شدن مسلمانان آذری از آن سوی ارس به سوی مرزهای ایران ، تبلور آرزوی تاریخی مردم مظلوم ایران شمالی بود . ایرانی تبار های های آن سوی ارس گروه گروه در کنار مرزهای ایران وکرانه ارس تجمع کرده و با شعار های الله اکبر ، لا اله الا الله همبستگی خود را با ایرانی ها ابراز داشتند . صدها تن از عاشقان ایران بی واهمه خود را به امواج سرد ارس می زدند تا بوسه بر خاک ایران بزنند و با برادران دینی خود در این سوی ارس هم آغوش شوند فرصتی بسیار مهم که متاسفانه جدی گرفته نشد.....
سخن پایانی
سخن پایانی این که آذربایجان به عنوان سر ایران و قفقاز به عنوان تاج ایران در طول تاریخ همواره نقشی سترگ در حفاظت و بقای هویت و ملیت و مذهب ایران زمین در بر داشته اند و آگاهی کامل و دفاع به موقع از هویت و یاد آوری پیشینه واقعی تاریخی منطقه می تواند دشمنان ایران را در ایفای توطئه های تجزیه طلبانه خود و اربابانشان مایوس نماید.
آذری های ایرانی که از میان آنها مردان بزرگی مانند شیخ محمد خیابانی، ثقه الاسلام، ستارخان،باقر خان، شهید باکری و … برخاسته و تا پای جان از اسلام و تمامیت ارضی ایران و آزادی آن دفاع کرده اند، می توانند نزدیکی هرچه بیشترایرانی تباران آن سوی ارس را که تا 196 سال پیش شهروندان ایران بودند، با ایران قدرتمند موجب شوند.
با وجود تلاش روس ها در ادوار مختلف جهت حذف و تحریف آثار تاریخی تمدن ایرانی و به فراموشی سپردن هویت ایرانی آن سامان که این تلاش ها حتی بعد از استقلال از اتحاد جماهیرشوروی نیز ادامه یافته هنوز می توان آثاری از هویت و فرهنگ و حتی معماری ایرانی را در آن سامان مشاهده نمود. از همان زمان جدایی ، حرکت ایران گرایانه آن مردم در ادبیات و شعر شاعران آن سو و این سوی ارس انعکاس داشته است . این حرکت در ادبیات و آثار نخبگان آذری ایرانی نیز انعکاس داشته است . چنان که در اشعار مرحوم استاد شهریار نیز ابیات فراوانی در توصیف قفقاز و باکو ، پیوستن سرزمین های جدا شده به ایران ،و درباره دعوت از مردم غیور قفقاز برای قیام علیه کفر و استبداد وجود دارد . متاسفانه این حرکت فقط در ادبیات و کتاب های تحقیقی و تاریخی بازتاب و بروز داشته و به صورت یک حرکت عملی و اجتماعی فرصت ظهور نیافته است.با این حال پس از تبلیغات همسایه شمالی علیه ایران مردم ایران طرح ابطال قرارداد استعماری گلستان را مطرح کردند و آشکارابه هم میهنان آن سوی رود ارس این چنین پیام دادند :
"آذری هم وطن نرمیز باکی دا , نخجواندا , شیرواندا , گنجه , دربند , قره باغ یا شیانتار بیر زمان قرارداد گلستان 99 یاشی بیز تحمیل اولمشدی , کوتاردی وبیر قرن گچیب , الان اوزمان گلیب که گیند قدیم زمان نار کمین باهم اوز وطنیمیز ایراندا بیربیر یمیزین یانوندا اولاخ و قدیم حد و حدود استعماری مرزلر گوتراخ بیزیم گجا سرزمین گوزلری یولدا و منتظردی بیزیم اوشاقلار هر دیلینن هر فرهنگ و هر دینین بیر بیرن یتیش سین . عزیز وطنمیز گوزلری یولدا . "
( هم میهنان آذری زبان ساکن باکو , نخجوان , شیروان , گنجه , دربند , قره باغ و . . . پس از اتمام قرارداد تحمیلی 99 ساله گلستان و دوری این یک قرن گذشته اکنون زمان آن فرا رسیده است که باردیگر همچون گذشته در میهن خود یعنی ایران در کنار یکدیگر باشیم و مرزهای استعماری گذشته را برداریم . سرزمین کهن ما در انتظار پیوند دگرباره فرزندان هم کیش و هم فرهنگ خود است. وطن ما چشم به راه شماست . )
تو این بلبشوی مملکت ما قورباغه هم هفت تیر کش شده!!!!!!!!!!!!!!
بگیر بشین بابا ..... ایرانی
هرچی باشه ایرانیه ..... همچین یه لقمتون کنیم ..خودتون هم نفهمید ....
وقتی خودمون داریم اسم پادشاهان قدیمی تاریخ ایاران رو تو کتاب ها حذف می کنیم از بقیه چه انتظاری می ره؟؟؟؟؟
بیشتر از همه تقصیر خودمون است! منظورم کسانی که مسئول پیگیری این جور قضایا هستند!
درج کن تابناک جون، درج کن......
اتفاقا نظامی در اقبال نامه هم گفته که من اهل تفرشم.درسته گنجه دنیا اومده اما پدر و مادرش اهل تفرشن.شما که میگین نظامی اذریه یه بیت شعر ترکی در اینجا بیرین .
آذربایجان جزیی از خاک ایران است. کافی است تاریخ را بخوانید. بی کفایتی قاجاریه را روزی فرزندان ایران زمین جبران خواهند کرد.
آقایان حفظ تمامیت ارضی ایران از هر چیز واجب تر است .حتی شده باید به چنان مرحله ای برسیم که مثل کشورهای اروپایی به اتحاد با همسایگان برسیم.
(سلام تابناک , خوبی ؟ از وقتی دوباره نظراتم را گذاشتی باهات آشتی کردم .)
در رابطه با کشور های تازه استقلال یافته از استثمار شوروی سابق که اکثرا پاره های جدا شده از کشور ایران هستند در زمان حکومت کومونیستی تلاش بسیاری شد تا با تحریف واقعیت تاریخ و عملا سفسطه اینطور به خورد نسل های بعدی القا کنند که اینان قبل از تسلط ایران خود دارای حکومت و فرهنگ مستقل بوده اند . آنچه که در این این فضاحت تاریخی را به یک سفسطه تبدیل می کند به اختصار به شرح ذیل است :
1- این قبل از تسلط ایران معلوم نیست دقیقا چه زمانی و چه دوره تاریخی بوده است ؟ و اگر کمی دقت شود با دست کاری تاریخ به دوره ایی قبل از ورود آریایی ها اشاره میکنند و فراموش می کنند که خود اینان از نسل آریایی ها هستند و ربط دادن بابک و مزدک که از بزرگان ایران و ایرانی بودند به غیر ایران بی معنی است .
2- همه ما به درستی می دانیم که از نظر نژادی هم بین اهالی ترکیه و اساسا ترک نژادها و مردم مردم آذربایجان رابطه ایی وجود ندارد , چراکه مردم آذربایجان از نژاد مادی و آریایی و مسلما ایرانی هستند در حالی که ترکان از نژاد های همسایگان شرق ایران و نزدیک به مغولان بوده اند و حتی مردم ترکیه امروزی که به اشتباه خود را ترک می نامند از نژاد رومی هستند که باز هیچ ربطی به هم ندارند .
3- ریشه زبان آذری از گویش های زبان فارسی است و هر چند با زبان مردمان امروز ترکیه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و روابط تاریخی شباهت هایی دارد ( مانند شباهت های زبان فارسی و اردو ) اما باز ترک خواندن مردم آذربایجان با نیت اینکه آنها را جدای از سایر اقوام آریایی و ایرانی خواندن خطاست و سفسطه .
3- سخن اخر اینکه امروز ما بر شاهان قاحار لعنت می فرستیم بابت بی لیاقتی در از دست دادن قسمتی از خاک ایران و اگر امروز ما خود در رفع اینگونه جسارت ها و لشگرکشی های های نرم از خود شجاعت و لیاقت نشان ندهیم آیندگان در فردایی که می آید بر ما لعنت خواهند فرستاد .روی صحبت من در وهله اول با دستگاه سیاست خارجی کشور است و فکر میکنم باید بیشتر بر مبنای منافع ملی تاکید کرد تا هر چیز دیگر .
اون قرارداد واگذاری 99 ساله این آذربایجان کجا رفت ؟!!
سلام
همه فرمایشاتون به فرض صحیح . فقط من نمی دونم نظامی گنجوی (گنجه ای) چطور میتونه اهل تفرش باشه !!!
لطفا تحت تاثیر اندیشه پان ایرانیسم ننویسید .
محض اطلاع شماکه اطلاعات تاریخیتون کمه خاقانی و گنجگوی ترک زبان بودن و خود گنجوی زاده شهر گنجه واقع در اذرباجان فعلی است
با سلام به همه هموطنان
ترک ها از قرن دوم هجری در سرزمین اذربایجان در مناطق شمال غرب ایران ساکن شدند همچنین مناطق بالای رود ارس در هیچ کجای تاریخ با نام اذربایجان نبوده و از زمان استالین با توجه به سیاست توسعه ارضی شوروی مناطق اشغالی بالای رود ارس با نام آذربایجان خوانده شده است نژاد و زبان این مردمان چه در بالای رود ارس و چه در پایین رود ارس تا قبل از قرن دوم هجری ایرانی بوده است . مطالعه کتاب های بجا مانده از ابن مقفع عربی که ما او را به علت ترجمه کتاب کلیله و دمنه به زبان عربی می شناسیم مفید فایده خواهد بود
اراضی فراسوی ارس مال ایران بوده و انشا الله به ایران باز خواهد گشت. کمی صبر و غیرت می خواهد.
الیس الصبح بقریب.
از حساسیتی که در این ارتباط بخرج داده اید صمیمانه تشکر می نمایم. این بخشی از قضیه و فاجعه ای است که ما با آن روبرو هستیم. هم اکنون بسیاری از باستان شناسان معتبر جهانی که قبلا در ایران کار می کردند هم اکنون با آغوش باز جمهوری آذربایجان در آن کشور مشغول کاوش هستند و به تبیین تاریخ بر اساس خواست دولت مردان آن کشور می پردازند. آیا بخود اندیشیدیم که بعلت عدم درک شرایط جهانی و طرد بسیاری از اندیشمندان جهان چه بر سر خود آوردیم. اینجانب اطمینان دارم که بعلت استفاده فراوان دولت مردان آذربایجان از شرایط روز کشور همانند دیگر کشورهای همسایه سعی خواهند کرد تا تاریخی دروغین و جعلی برای کشور خود درست کنند. بایستی بهوش باشیم و برای استانهالی مرزی کشور برنامه های وسیع فرهنگی تدارک ببینیم و وحدت فرهنگی و غرور ملی کشور را از طریق تدوین دقیق تاریخ کشور تحکیم ببخشیم. بطور مثال هم اکنون در بلوچستان پاکستان پژوهش های بسیار گسترده ای توسط غربی ها در جریان است و بیم آن می رود که از منظر فرهنگی بلوچهای ایران بعلت مطالعات دقیق فرهنگی در بخشهای ایرانی بلوچستان این خلاء را در کشور همسایه پر نمایند (چقدر کتاب در این زمینه چاپ شد و ما بی خبریم: بلوچستان شناسی). لذا اینکه فقط انفعالی برخورد کنیم و شکوه نمائیم دردی را دوا نمی کند. همه می دانیم !!! در چند ساله اخیر یکی از کشورهای همسایه نه فقط در حد ادعا اعلام نمود که بنیان گذار سلسله پارت (ترکمن ها می باشند و چندین جلد کتاب نوشت و سمینار بین المللی برگزار کرد). آیا در این رابطه یک جمله نوشتیم و یا برای بازنویسی تاریخ پارت چه کردیم!.... درد زیاد است ولی امید است که با اندیشه پاکی که در ضمیر آگاه مسئولین تابناک است بطور جدی این موضوع پی گیری و به دولت مردان ایران اطلاع رسانی شود.
با تشکر
آذر آبادگان پاره جدا مانده از سرزمین آریایی ‘ به مام میهن باز خواهی گشت .
تابناک های برای جلب مخاطب برای اخبار هدفمند سیاسی و موج سازی ، هر از چند گاهی باید مطلبی هر چند نادرست در خصوص آذربایجانی ها چاپ نماید .
وای که عهد نامه ترکمنچای چه خاکی بر سر ایران کرد که اینها هم جرات پیداکنند
یاشاسین اذربایجان
باسلام
واقعا ما همه چیزمون نوبره ، شنبه شب تو ... برنامه ای بود در ارتباط با وقایع آذربایجان و تشکیل دولت مستقل در زمان شاه ، واقعا لذت بردم از تحلیل دو مهمان برنامه که یکیشون پروفسور احمدی از دانشگاه تهران بود اونجا عنوان شد که آذربایجان ازین شیطنت ها کرده و خواهد کرد اون وقت ...وظیفش اینه یا صداوسیما !!!!!!!!!!
در ویکی پدیا نگاشته اند که :
جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی معروف به نظامی گنجوی (۵۳۷ - ۶۰۸ قمری) بزرگترین داستانسرای ایرانی منظومههای حماسی عاشقانه به زبان فارسی است که سبک داستان محاورهای را وارد ادبیات داستانی منظوم فارسی کرد.
نام پدرش یوسف و نام مادرش رئیسه بود. نام جدش «ذکی» و نام جد اعلایش «موید» بودهاست. زادگاه نظامی شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان کنونی) بودهاست و اجدادش را اهل تفرش (در استان مرکزی ایران) گفتهاند.[۱][۲]
پدرش زادهٔ تفرش و مادرش نیز کرد ایرانی بودهاست.[۳] او در سنین کم یتیم شد و داییاش، بزرگش نمود.
99سال ترکمانچای تمام شد شهر یاد شده ودیگر شهره مال ماست
تابناک عجب گیری داده به این آذربایجان
گیلان و مازندران، کهن ترین سرزمینهای خاورمیانه و قفقاز هستند. زبان و نژاد این مردم از قدیمی ترین و اصیل ترین زبانها و نژادهای بومی این مناطق می باشد. به تاریخ نگاه کنید: آران (آذربایجان شوروی)، چند بار مورد تجاوز اقوام و ملتهای دیگر قرار گرفته است و گیلان و مازندران چندبار. ..
همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد دل ز تن به بود یقین باشد
میانگیز فتنه میافروز کین خرابی میاور در ایران زمین
تو را ملکی آسوده بی داغ و رنج مکن ناسپاسی در آن مال و گنج
شعری از نظامی
دوست عزیز دانشمندی که ادعا دارد زبان آذری یک گویش از فارسی است، چرا از یک مرتد "احمد کسروی" تقلید میکنی. تو خود عقل داری و باید بفهمی که ترکی (نه آذری؟؟؟!!!) اختلاف بسیار زیادی با فارسی دارد، هرچند هیچ مشکلی در ارتباط با زندگی در کنار هموطنان فارس وجود ندارد، ولی باید توجه کنیم ما چیزی به نان آذری و زبان آذری نداریم. اشتراکاتی هم که امروزه امثال شما احساس میکنید، از باب تحمیلها و محدودیتهایی است برای زبان مادری آذربایجان ایجاد شده است. ...
در زمان فروپاشی شوروی سابق،این کشور آذربایجان آنقدر مفلوک شده بود که شبانه و محرمانه به نزد دولتمردان وقت ایران آمدند که آذربایجان را ضمیمه ایران عزیز کنید.که به خاطر برخی مسائل و مصالح ملی طرح سه فوریتی آن در مجلس وقت مسکوت ماند.حالا ببینید چقدر بی حیا شده اند که از آن طرف غش کرده اند. البته من نظر بیننده عزیز سوم را که کامنت گذاشته قبول دارم "از ماست که بر ماست"تاریخ یک مملکت ماهیت و گذشته یک ملت است.چرا باید آن را از بین برد.واین است آثار و تبعات آن...
عزیران من در تابناک، لطفا عکس روی جلد را مشاهده فرمایید، استان های گیلان و مازندران در تصویر روی جلد جزو آذربایجان نیستند. در ضمن، در ارتباط با ایران، آیا اشلا اسمی از کلمه ایران در تاریخ حکومت ها بوده است؟
در قدیم حکومت ها به اسم موسسان مثلا هخامنشیان، صفویان و عثمانی شناخته می شدند.
لطفا کذب ننویسید.
اگر راست هم بگن چیزی عوض نمیشه چون آنها هم ایرانی هستند و باید بگویم نه فقط گوشه ای از ایران بلکه همه ایران با هم متحد بوده ،فقط مدتی است کشور آذربایجان از ما جدا شده است و باید به سرزمین اجدادی برگردد
خوشم میاد بدجور حالتون گرفته ست
تقریبا" همه شما یک تنه به قاضی رفته اید . حقیقت این است که کمونیست ها از این خلق الله عزیز ما فرهنگ زدائی کرده آنها را به سراب کمونیسم برده اند . پس از بازگشت ، به جای بازجستن اصل خویش ، خسته و کوفته و تشنه به چند کتاب « هیستوری » غربی دست یافته اند که هم معنی « تاریخ » می دهد و هم معنی « قصه » و افسانه! این است که به سبب کمبود اطلاع کافی به جای تاریخنویسی به افسانه بافی دست زده اند ! حال آنکه در حقیقت میبایست به روزگار وصل خویش فکر می کردند . انتقاد ندارد ، باید راهنمائی شوند...
بعد میگن ارمنستان توسعه طلب بوده و سودای ارمنستان بزرگ را در سر می پروراند.
حالا که هرکسی میتواند دست در نقشه کشورها ببرد من فکر میکنم بهتر است اصلآ ایجاد یک کشور ایرانی تبار بشود که علاوه بر اذربایجانها کل مناطق کرد نشین افغانستان ایزان تاحیکستان و ترکمنستان را شامل شود وبنام ایالات متحده ایران نامیده شود چی میشود
وقتی خودمان تاریخمان را ارج نمی دهیم ونسبت به آن بی تفاوت وحتی مایع ننگ می دانیم از دیگران چه انتضااری دارید؟
جناب تابناک ، خوب دروغ می گی ها ، چند تا دکتر مثل دکتر کریم زاده تبریزی و ... از خودتون در آوردین و دارین بر علیه آذربایجان دروغ بافی می کنین ! کجای نقشه گیلان و مازندران جزء آذربایجان است ؟
اگه راست میگی کامنتم رو درج کن !
سرزمین کردها هم جزو آذربایجان شده. شیطان می گوید....
ایرانیان قاجارها و خیانتاشون یادشون نمیره.
درجواب دوستی که گفته نظامی یک بیت هم شعر ترکی نداره میگم شما رفتی دنبالش و پیدا نکردی؟ در ضمن با این اسندلال باید به اعراب حق بدین که ابن سینا و فارابی و ......رو عرب بدونن!!!!
تاریخ رو هر کس باب میل خودش مینویسه. تاریخ واقعی اصلا وجود نداره. ما باب میل خودمون نوشتیم اونا هم همین کارو کردن. نمیشه گفت همش راسته یا همش دروغه
من آذربایجانی ام و ساکن تبریز. نام تاریخید جمهوری آذربایجان ، اران است که به لحاظ تاریخی بخشی از ایران بزرگ محسوب میشود.به لحاظ حقوقی هم قراردادهای گلستان و ترکمنچای لغو شده اند.رژیم سوسیالیتی شوروی این قراردادها را لغو کرده
بحرین ، اذربایجان ، قفقاز همه اینها بخاطر بی کفایتی قاجار و پهلوی از ایران جدا شد اگر انقلاب نمیشد شاید الان جنوب کشور هم از ایران جدا شده بود
آفرین بسیار علمی و واقعی بود و در این جو ضد ایرانی و حجم سنگین دروغ های تاریخی و انکار علم نژاد شناسی بسیار به جا بود
وقتی عرب سیاه پوست سودان با عرب بور و زاغ لبنان احساس همبستگی دارد و با هم اتحادیه اعراب را درست می کنند
وقتی ترک زردپوست سین کیانگ با ترک زبان بور و زاغ استامبول احساس همبستگی دارد
حتما ایرانی تباران هم نژاد از پشتو و تاجیک تا کرد و ارمن و آذری هم می توانند با هم اتحادیه تشکیل بدهند
درود بر تابناک و نویسنده میهن پرست این مقاله
خیلی مطلب مفید و جالبی بود که با دلیل و سند محکم در این مقاله اثبات شد که آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز است و دولت باکو در محدوده اران و شروان تاریخی قرار دارد.چقدر خوب است باز نگری در این نام گذاری صورت پذیرد چون یونان هم از شناسایی رسمی مقدونیه به این دلیل که معتقد است بخش اصلی مقدونیه در خاک یونان قرار دارد استنکاف کرده و گفته این نام را به رسمیت نمی شناسد تا سرزمین یونان در آینده مورد تهدید مقدونیه قرار نگیرد.
پاینده ایران بزرگ،یاشاسین آذربایجان
نگرانی های هم وطنان فارس ایران از آرزوهای آذربایجانیان قابل درک است. مطالب هم کم و بیش درست است ولی اگر طالبید که نظر آذربایجان ایران را نیز بدانید بایستی اجازه ارائه حرفهای آنها را هم بدهید وگرنه خودتون گفتید و خودتون شنیدید.
اشتباه شما و ما اینه که فکر می کنیم آذربایجان نام جغرافیایی است و می دانید از کجا ناشی شده است؟ از آنجا که ایران را بنام یک قوم مصادره کردیم اجبارا بقیه نامهای هم اینگونه شده اند. میدانم در حد شما حرف نزدم پس بیخیال
ترکی نوشتنتون هم افتضاح بود. معلومه نصف کلاس اول ابتدایی هم ترکی بلد نیستید. ترکی فقط زبان محاوره نیست بی سواد! هاهاها
حد اقل با انصاف یادی هم از ارتش ان زمان ایران میکردی .
از این بررسی دقیق و مستند سپاسگزارم، زنده باد ایران
نام استان اردبیل را به استان آذربایجان شرقی و آذربایجان شرقی را به آذربایجان مرکزی به مرکزیت تبریز تغییر دهیم تا نام آذزبایجان واقعی در ایران شکل کامل و واقعی خود را پیدا کند.
آخه عزیزم به کتابهای درسی دیگران چکار داریم
ترکهای آذربایجان ایران هیچوقت تجزیه طلب نبوده و نخواهند بود زیرا آنها خود را ایرانی و ایران را از آن خود میدانند
بیخود بحث تجزیه طلبی ترکها را دامن نزنید ترکهای ایران فقط خواستار حفظ زبان و فرهنگ و آداب و رسوم خود هستند و اینکه عنصر ترک هم جزیی از موجودیت این کشور است و باید در تاریخ و فرهنگ ایران جایگاهش به رسمیت شناخته شود
یک ترک ایرانی
بر این اساس انتشار مطالب خلاف واقع تاریخی در باره آذربایجان و جعل هویت تاریخی و سرزمینی آن سامان برای میهن دوستان ایرانی تبار شمال ارس بسیار نگران کننده است.در این برنامه های از پیش طراحی شده به ویژه در رسانه های گروهی،کتاب های درسی و تریبون های مختلف عهد نامه ننگین گلستان را پیمانی نامیده اند که بین دو کشور ایران و روسیه بسته شده تا سرزمین آذر بایجان را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کنند!! این در حالی است که واقعیت های غیر قابل انکار تاریخی می گوید نخست این که کل سرزمین های جداشده (17 شهر قفقاز) همواره از هویت تاریخی انکار نشدنی ایرانی برخوردار بوده و دوم این که آذربایجان تاریخی همواره در طول تاریخ به سرزمین های جنوب ارس اطلاق می شده و سرزمین های شمال ارس با نام اران،شروان و آلبانیای قفقاز در طول تاریخ ثبت و ضبط است.
مردم غیرتمند سرزمین های ایران شمالی به رغم این تبلیغات سنگین که به شدت و جدیت دنبال می شود هیچ گاه واقعیت های تاریخی که اسناد غیر قابل انکار آن بسیار است فراموش نمی کنند و به رغم علائق شدید باز گشت به مام میهن ،پیشینه هویتی خود را از یاد نمی برند و بر این باورند که سخنان جدایی طلبانه گروهک های افراطی پان ترکیست در انکار و تحریف واقعیت های هویتی آذربایجان و اران و شروان جز خدمت به اسرائیل و آمریکا بر ضد ایران هدفی را دنبال نمی کند.
این گرو ه ها که با حمایت های همه جانبه آمریکا و اسراییل آزادانه در آن سوی ارس به تبلیغات ضد ایرانی مشغولند سه هدف اساسی را دنبال می کنند.
1- حمله و توهین همه جانبه به زبان فارسی به عنوان زبان هویتی و ملی عامل اتحاد همه اقوام ملت ایران
2- انکار هویت تاریخی ایرانی مردم منطقه قفقاز و آذربایجان ، تنها به دلیل اختلاف زبانی موجود
3- القای وجود هویت نژادی غیر ایرانی برای مردم غیور آذربایجان واقعی و مردم شمال ارس
بر این اساس تبلیغات دولت باکو نیز برای بستر سازی جدایی آذربایجان از ایران در حول محور های زیر قابل جمع بندی است:
1-‹‹ معاهده گلستان به طورکلی برای مردم آذربایجان عواقبی منفی داشت زیراآذربایجان در واقع به دو قسمت بین دو امپراطوری روسیه و پرشیا (ایران) تقسیم گردیده است .››(!!!)
2-‹‹معاهده گلستان سر نوشت کنونی آذربایجان کنونی را بنیان گذاشت و آذربایجان در سال 1918 در اراضی تحت سلطه روسیه دولت خود را تاسیس نمود .››
3-‹‹ اگر آذربایجان شمالی نیز مانند آذربایجان جنوبی(واقعی) در ترکیب پرشیا باقی می ماند ما اکنون در کشور مستقل زند گی نمی کردیم از این لحاظ ما می توانیم تا حدودی در باره نتایج مثبت معاهده گلستان نیز بحث کنیم .››
4- ‹‹ در حال حاضر دولت آذربایجان ادعای متحد شدن مجدد آذربایجان شمالی و جنوبی(واقعی) رادارد و این ایده قابلیت ادامه حیات دارد.››
بی شک اگر کسی آشنایی چندانی با تاریخ و جغرافیای منطقه نداشته باشد تصور می کند که حتما در روزگار گذشته منطقه وسیعی به نام آذربایجان در دو سوی رود ارس وجود داشته که حکومتی مستقل داشته و بر سر آن بین دو کشور ایران و روسیه جنگ رخ داده و عاقبت دو کشور با انعقاد قرار دادی بنام گلستان با تقسیم آن سرزمین به دو قسمت شمالی و جنوبی موافقت نموده اند که قسمت جنوبی آن در ایران و قسمت شمالی در مالکیت روسیه قرار گرفته و اکنون قسمت واقع شده در مالکیت روسیه ؛ استقلال خود را باز یافته و در تلاش برای استقلال قسمت جنوبی می باشند .
اما با مروری بر کتاب های تاریخی گذشته و حال (البته غیر روسی) می توان در یافت آن چه تبلیغات دولت باکو و گروه های تجزیه طلب ضد ایرانی به اصطلاح هویت خواه بر آن استوار است صرفا اوهامی است که به منظور تحریف اندیشه ملی شیعیان آن سوی ارس ترویج می گردند چراکه مروجان این مطالب بی اساس به خوبی از پیشینه و هویت ایرانی مردم این جمهوری آگاهی دارند و از تمایل مردم آن سامان برای بازگشت به هویت ایرانی خود کاملا مطلع هستند.
تحریف تاریخ و ادعاهای جعلی در کتاب های درسی دولت باکو
بعد از فروپاشی شوروی و استقلال اران با نام جمهوری آذربایجان، جریانات ضد ایرانی با حضور شخصی به نام "ابو الفضل ایلچی بیگ" قدرت را به دست گرفتند و دیگر بار جریان ایران ستیزی درآن سامان شروع شد ودستمایه این تبلیغات و جریان، همان ایده های شرق شناسان شوروی پیشین با نگاه کمونیستی بود که سعی می کردند با هر ترفندی بین ملت بزرگ ایران و مردم شمال ارس خطوط پررنگی را ترسیم کنند تا علاقه ای به زندگی مشترک و دوستانه بین این ملت واحد جدا افتاده از هم ایجاد نشود.
در کتاب های درسی جمهوری آذربایجان، ادعا شده است، 500 سال قبل کشوری به نام آذربایجان !وجود داشته که اردبیل و تبریز هم جزو آن بودند وایرانیان از زمان کوروش(بزرگ) به این سرزمین تجاوز می کرده اند!!
در این کتاب ها مزدک، کمونیست دانسته شده و از ازدواج با محارم به عنوان یک سنت بابکی ، دفاع شده است، همچنین از دوره چنگیز و تیمور به عنوان دوران طلایی تاریخ یاد شده است.
در کتاب ها ی درسی دولت باکو به 9 استان ایران ادعای ارضی شده و حتی جالب این که مازندران و گیلان هم جزو آذربایجان محسوب شده اند!!!.
همچنین درکتاب های درسی و رسمی "هنر" در جمهوری آذربایجان همه هنر ایران، آذری فرض و تعریف شده و حتی شاعران پارسی گوی چون مثل خاقانی و نظامی گنجوی (که زاد گاهش روستای تا در تفرش است) و خواجه نصیرالدین طوسی نیز ترک تبار فرض شده اند.

نقشه ضد ایرانی که آذربایجان تاریخی ایران را تجزیه وجزو قلمرو حکومت باکو نشان می دهد
هویت ایرانی سرزمین های جدا شده در جریان قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای
مالکیت ایران بر سرزمین های جدا شده از کشور ایران بزرگ به موجب قرادادهای گلستان و ترکمانچای مساله ای نیست که بتوان آن را انکار نمود ؛ همان طور که بر اساس اسناد تاریخی ملاحظه گردید اکثر شهرهایی که توسط مورخان و جهانگردان معرفی شده اند به عنوان شهرهایی از یک اقلیم ایرانی از آنها نام برده شده است که بعدها به موجب عهدنامه گلستان در سال 1813 میلادی از ایران جدا گردیده اند .
در فصل سوم عهدنامه تحمیلی گلستان که در سال 1813 م پس ازجنگ های دوره اول روسیه علیه ایران بین دو کشورمنعقد گردیده است چنین آمده است : ‹‹ اعلیحضرت قدر قدرت ، پادشاه اعظم کل ممالک ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی که به اعلیحضرت خورشید مرتبت امپراطور کل ممالک روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهد ان عظام تخت شاهانه ایران ، ولایات طالش را با خاکی که الان در تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان و گرجستان و محال شوره گل و آچوق باشی و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامی اولکا و اراضی که در میانه قفقاز و سرحدات معینه الحالیه بود و نیز آنچه از اراضی الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک ایمپریه روسیه می دانند .››
به موجب این فصل از عهد نامه گلستان مناطق عمده ای شامل گرجستان ،ولایات ساحلی دریای سیاه ،باکو، دربند ،شیروان،قره باغ ،شکی ، گنجه ،مغان و قسمت علیای طالش از ایران منتزع گردیده است .
همان طور که از فصل سوم بر می آید مناطق مندرجه دراین قسمت جزء مملکت ایران محسوب می گردید که از ایران جدا شده است دلیل این گفته این که اگر امپراطوری قدرتمند روسیه در زمان انعقاد عهد نامه مناطق فوق را جزء خاک کشور ایران نمی دانست چه نیازی به انعقاد قرارداد و گرفتن تاییدیه مبنی برواگذاری این سرزمین ها از دولت تضعیف شده ایران آن زمان داشت ؟آیا این مطلب به تنهایی نمی تواند حاکی از ایرانی بودن سرزمین های فوق الذکر باشد ؟
مطلب دیگر این که اگر انعقاد عهدنامه گلستان ،طبق ادعای دولت باکو به منظور تقسیم سرزمینی به نام آذربایجان به دوقسمت جنوبی و شمالی بوده که قسمت جنوبی آن به ایران واگذار شده است چرا در این قرار داد به این موضوع اشاره نشده و اگرعهدنامه گلستان ، قرار دادی برای تقسیم خاک آذربایجان بین ایران و روسیه بوده چرا در این قرار داد هیچ اشاره ای به سهم ایران و حدود جغرافیایی این سهم خیالی نگردیده است؟
حدود تاریخی آذربایجان واقعی کجا است؟
تحریف مهمی که همواره توسط دشمنان ایران بدان دامن زده شده این است که نام سرزمین های جداشده از ایران را در راستای اهداف موهوم خود عوض کنند.بر همین اساس نام تاریخی و ثبت شده اران و شروان در سال 1918 به جمهوری آذربایجان تغییر داده شد، و با ترویج این نام امروزه نام غیر واقعی آذربایجان شمالی را ابداع کرده اند تا به زعم آنان به نتیجه منطقی اطلاق آذربایجان تاریخی به آذربایجان جنوبی و در نهایت هدف شوم تجزیه این منطقه تاریخی از ایران دامن بزنند.
این در حالی است که حدود و ثغور آذربایجان و ارّان (جمهوری کنونی آذربایجان) در متن های تاریخی به دو سرزمین متفاوت و جدای از هم اطلاق می گردند. به نحوی که حدود آذربایجان در این مراجع و کتاب ها هیچ گاه، بخشی از سرزمین های قفقاز دانسته نشده و به هیچ روی در گذشته های دور و نزدیک به سرزمین هایی که در شمال رود ارس واقع هستند "آذربایجان" گفته نشده است.
در منابع معتبر تاریخی و آراء جغرافیدانان و مورخان بزرگ یک مساله مشخص و مبرهن است و آن این که سرزمین های شمال ارس تحت عنوان آلبانیای قفقاز یا اران و شروان غیر از آذربایجان بوده است و آذربایجان صرفا به سرزمین های جنوب ارس اطلاق می گردیده است .
اصطلاح آلبانیای قفقاز در نوشته های جغرافی نگاران مختلف به شکل های مختلف آمده است،مورخان و جغرافی نگاران یونانی و بیزانسی این سرزمین را آلبانیا ، جغرافی نگاران ارمنی نام این سرزمین را آغوان و آلران و جغرافی نگاران مسلمان نام آن را الران و اران نامیده اند .
"استرابون" مورخ و جغرافی نگار معروف چنین می نویسد : ‹‹ آلبانیا سر زمینی است که از جنوب رشته کوه های قفقاز تا رود کر و از دریای کاسپین تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب سرزمین ماد آترو پاتن محدود است .››
از این نوشته یک نکته مسلم می گردد و آن این که آلبانیای قفقاز عنوان آذربایگان (آذربایجان) نداشته و با آن نیز یکی نبوده است .
2-کتاب "البلدان"، از ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی که از جغرافی دانان مشهور بود و در 290ه ق، این کتاب را تالیف کرد. در ترجمه مختصر حسن مسعودی از البلدان از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ،سال 1349هجری خورشیدی، در صفحات 128 و 130 به طور آشکار و صریح آمده است:
"آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می شود."
3-" اصطخری "که از جهانگردان قرن های سوم و چهارم هجری قمری بود و در سال 346هجری قمری در گذشت به هنگام یاد کردن از آذربایجان و آران آن ها را جدا گانه نام می برد و در کتاب خود با موضوع المسالک و الممالک بخشی را با عنوان ‹‹ صورت ارمنیه ،اران و آذربیجان ››آورده است .او نیز همانند مورخان وجغرافی نگاران دیگر از قبیل مقدسی ،ابن حوقل و ابن فقیه اران را از آذربایجان جدا می داند و شهرهای آران را چنین می نامد ‹‹بیلقان، ورثان ،بردیج ، (برزنج)، شماخی ، شیروان ، آبخاز ، شابران ،قبله ، شکی ، گنجه ، شمکورا››
4- کتاب "صورة الارض"، نوشته ابن حوقل ابوالقاسم محمد بغدادی، منصوربن نوح سامانی که در نیمه اول سده چهارم هجری نگاشته شده است. ترجمه دکتر جعفر شعار از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سال 1345هجری خورشیدی. در صفحه 82کتاب در نقشه ای که از سرزمین های ارمنستان، آذربایجان و اران ارائه کرده است رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته و می نویسد: "مرز ناحیه ی الران از طرف جنوب رودخانه ارس در ساحل آن شهر ورثان است. "و در صفحه 95، فروانروایان اران را تابعان امیران آذربایجان نوشته است.
5- در "نزهة القلوب" از حمدلله مستوفی به اهتمام دکتر دبیر سیاقی، تهران، 1336 هجری خورشیدی ، ص35، نام شهرهای آذربایجان چنین آمده است:
"تبریز، اوجان، طسوح، اردبیل، خلخال، دارمرزین، شاهرود، انار، مشکین آباد، ارجاق، اهر، تکلفه، خیاو ، درآورد، قلعه کهران، کلیبر، گیلان، فصلون، مردان قم، نوذر، خوی، سلماس، ارومیه، اشنویه، سراو(سراب)، میانج(میانه)، کومرود، مراقه، دهخوارقان، نیلان، مرند ، دزمارزنجان، زنور، آزلو، ماکو." ص 85 و 132
6- کتاب "احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم" به زبان عربی تالیف شمس الدین ابو عبدلله محمد بن احمد بن ابی بکر البناء البسار مقدسی (چون در بیت المقدس متولد شده به مقدسی شهرت یافته است)، تولد 345ه.ق. وفات 375 یا 381 ه. ق. ،سیاح و جغرافی نویس دوره سامانی، چاپ لندن، 1906میلادی، در صفحه 259 نوشته است:
"اران سرزمینی است جزیره مانند، میانه ی دریای خزر(کاسپین) و رود ارس که رودخانه ی نهرالملک (رود کورا) از طول آن را قطع می کند. مرکز آن بردعه و شهر های آن تفلیس، قلعه، خنان، گنجه، شمکو، بردبج، شماخی، شیروان، شابران، دربند، قبله شکی و ملازگرد (بلاش کرت)".
7- کتاب "المسالک والممالک". نوشته ی ابوالاسحاق ابراهیم اصطخری، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1347 هجری خورشیدی ، در صفحه 176 آورده است: "میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند. آن چه در شمال و مغرب این دو رود نهاده است از "اران" و آن چه در سوی جنوب قرار گرفته است از اذربایجان است."
8- در کتاب "المعجم البلدان" نوشته شهاب الدین ابو عبدلله یاقوت ابن عبدالله حموی بغدادی، مشهور به یاقوت ابن عبدالله حموی، وفات 626ه ق، چاپ لایپزیک آمده است:
"اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است و رود ارس میان آذربایجان و اران است." صفحه183
9- کتاب "تقویم البلدان"، در جغرافیا، اثر ابوالفداء اسماعیل ابن علی ابن محمود ابن عمر ابن شاهنشاه ابن عیوب، ملقب به عماد الدین، مورخ و جغرافیا دان (تولد دمشق 672 ه.ق. ؛ وفات 722ه.ق.).
در صفحه 376می نویسد:
"اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است."
10-"یاقوت حموی" که در قرن هفتم هجری قمری زندگی می کرده است در کتاب معجم البلدان در خصوص اران چنین نوشته است : "اران نامی است ایرانی ،دارای سرزمینی فراخ و شهرهای بسیار که یکی از آنها جنزه است و این همان است که مردم آن را گنجه گویند و بردعه و شمکور و بیلقان (از شهرهای دیگر اران است) و میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند آنچه در شمال و مغرب این رود نهاده است از اران و آنچه در جنوب قرار گرفته از آذربایجان است" .
11- "برهان قاطع" نوشته محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان، به اهتمام شادروان دکتر محمد معین. در جلد1، از چاپ دوم، سال 1361هجری خورشیدی، صفحه 96، در قرن یازدهم هجری قمری می نویسد: "ارس به فتح اول و ثانی و سکون سین بی نقطه، نام رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و ما بین آذربایجان و اران می گذرد."
12- " تاریخ عالم آرای عباسی"،نوشته اسکندر بیک منشی، که در روزگار صفویان می زیسته است. در صفحات 1 تا 16 از آذربایجان ،جداگانه نام برده است و از "شروان، اران و گرجستان" جداگانه یاد کرده است. او این کتاب را در 1308ه ق به پایان رسانیده است.
13- در همین رابطه "احمد کسروی" در کتاب "شهریاران گمنام" می نویسد: "...ندانسته ایم که برادران ارّانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده و می خواستند نامی بر آنجا بگذارند، برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایجان دراز کرده اند و چه سودی را از این کار شگرف خود امیدوار بودند؟ با این امر، برادران ارّانی ما در آغاز زندگی ملی و آزاد خود، پشت پا به تاریخ گذشته ی سرزمینشان می زنند و این خود زیانی بزرگ است و آنگاه تاریخ چنین کار شگفت سراغ ندارد." ص 265، انتشارات امیرکبیر،1335هجری خورشیدی
14- استاد "بارتولد" دانشمند روس که مدتی ازعمرش را در وزارت امور خارجه روسیه و خدمت در کارهای سیاسی گذراند به صراحت این نکته را اعتراف کرده که نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها پس از انقلاب ( انقلاب بولشویکی روسیه در سال1917میلادی )به کار گرفته شده است.
هم چنین ایشان پیرامون علت گذاردن نام آذربایجان بر قفقاز چنین می نویسد : ‹‹ نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد که گمان می رفت با برقراری جمهوری آذربایجان ؛ آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند ».“Bartold v.v., Sochinenilia, Tom ,chast 1 .moskva,izdatolstvo vostachnoi literatury,) 1983,) str, .782
پیامد های تغییر نام اران و شروان تاریخی
اران و شروان تاریخی که از سال جدایی از ایران(1813 میلادی) به مدت 105 سال با نام persidesky یا منطقه ایرانی نشین نامیده می شد به یکباره در سال 1918 میلادی به نام یکی از بزرگ ترین و مهم ترین ولایات ایران نامگذاری شد که از همان آغاز شایبه توطئه چشمداشت به سرزمینهای ایرانی را برای اندیشمندان دور اندیش ایرانی به همراه داشت به گونهای که بلافاصله با واکنشهای تند همراه با نگرانی بزرگانی میهندوست چون ملکالشعرای بهار و علامه دهخدا روبهرو شد.
این بزرگان ایران دوست، در حالی که دولتمردان آن روز ایران در خواب غفلت بودند، با هوشیاری و با آینده نگری صحیح در مقالههای متعددی در روزنامههای معروف آن عصر ایران همچون ((رعد»، «نوبهار» و «ایران» در فاصله سالهای 1296 تا 1298 خورشیدی یاد آور می شدند که مصادره نام یکی از ولایات ایران{آذر بایجان} در آن سوی مرز و به منطقه ای که از نام دیگری در طول تاریخ بر خوردار بوده، در آینده تمامیت ارضی آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز را در معرض تهدید جدی قرار خواهد داد و تاریخ برای ما اثبات کرد که این گونه نیز شد.
با تشکیل حزب فاشیستی پانترکیست با نام «کمیته مساوات» در باکو، فعالیتهای ضدایرانی دولت باکو با حمایت دولت عثمانی شکل جدیدی به خود گرفت. با این حال، سران این حزب که در آغاز فعالیت های خودبه دنبال یافتن جایگاهی منطقهای بودند، با عوامفریبی کوشیدند نگرانی ایرانیان را برای اطلاق نام جمهوری آذربایجان به اران و شروان تاریخی بیمورد نشان دهند.
اینگونه بود که محمدامین رسولزاده، از سران کمیته مساوات، در پاسخ به اعتراض ایرانیان در 90 سال پیش نوشته است:"... از ما چرا ظنین هستید؟ باید تصور کنیم چنین گمان کردهاند که از گرفتن نام آذربایجان که اسم یک ولایت ایران است، به مسمای آن [منظور آذربایجان واقعی در ایران] نیز ما چشم داریم ... دعوی مختاریت آذربایجان به هیچ وجه به جنوب ارس راجع نیست. باز بالفعل این را اثبات میکنیم ... "
(روزنامه ایران،شماره439ـتاریخ26ثور(اردیبهشت)1298خورشیدی)
رخدادهای بعدی اما این را نشان داد که رهبران ضدایرانی باکو از این تغییر نام، تنها و تنها هدف توسعهطلبانه و جدایی آذربایجان واقعی از ایران را با نام جعلی و ساختگی آذربایجان جنوبی در سر میپروراندهاند و درواقع به رغم ادعاهای رسولزاده، پیش بینی های امثال دهخدا و ملک الشعرای بهار درست از آب در آمدو تاریخ اثبات کرد که آن ها:
)بالفعل اثبات کردند)که با جعل نام آذربایجان به (مسمای آن){یعنی معنی و مفهوم تغییر نام آذر بایجان} نیز چشم داشتهاند.
پس از جا انداختن نام جعلی جمهوری آذربایجان در آن سوی مرز های ایران درسال های پس از 1918 میلادی،در مرحله بعدی تبیین و تبلیغ تئوری تجاوز کارانه و توسعه طلبانه «آذربایجان واحد» از سوی دشمنان ایران زمین مورد توجه جدی و سرمایه گذاری قدرت های بیگانه قرار گرفت.
آن ها با اجرای این طرح اهداف داخلی و خارجی متعددی را دنبال میکردند که بیشتر این اهداف هنوز هم دنبال می شوداز جمله:
1- جایگزین کردن احساسات ضد ایرانی به جای احساسات ضد روسی در بین مردم مناطق جدا شده از ایران و به ویژه مسلمانان قفقاز. کمونیستها (روس ها و کارگزاران آن ها در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی) به شیوههای مختلف از جمله جعل و تحریف گسترده تاریخ، این فکر ساختگی را تبلیغ میکردند که طی قراردادهای گلستان و ترکمان چای «آذربایجان واحد!» بین تزارها و فارسها تقسیم شد و برای بهرهگیری و برخورداری مردم آذربایجان [واقعی در ایران] از مزایای زندگی کمونیستی و اشتراکی، باید آذربایجان ایران به آذربایجان شمالی (جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی) ملحق شود!
2- اجرای بخشی از استراتژی کلان روس ها جهت فراهم کردن زمینه نزدیک تر شدن قدم به قدم به آب های گرم خلیج فارس با تصرف و جدا سازی آذربایجان واقعی از خاک ایران.
3- ایجاد تغییرات فرهنگی در قفقاز و ایران شمالی به سود فرهنگ روس و بر ضد فرهنگ اسلامی و ایرانی . مانند مبارزه همه جانبه با زبان و واژگان فارسی ، نابودی مدارس دینی و پیشگیری شدید از ترویج معارف اسلامی و تربیت دین شناسان، تغییر الفبا و بیگانه کردن نسل جدید مسلمانان قفقاز از تاریخ و پیشینة فرهنگی و دینی ایرانی و اسلامی خود و هویت سازی دروغین برای آنان.
4- ایجاد گسست فرهنگی میان ایران و قفقاز و به خصوص میان ایران و مسلمانان آذری جدا شده از ایران که علی رغم جدایی جغرافیایی، از لحاظ مذهب، زبان، فرهنگ و پیشینه ادبی وتاریخی جزیی از ملت ایران محسوب میشدند و شاعران بزرگی مانند نظامی گنجوی و خاقانی شروانی در میان آن ها برخاسته است. نکته قابل تأسف این که در سایه تغییر الفبا و سیاستهای جدایی فرهنگی اعمال شده از سوی روس ها، امروز مردم ایران شمالی حتی توانایی روخوانی اشعار این بزرگان را که به زبان فارسی است ندارند!
5- مشغول کردن مقامات و مسوولان ایرانی به رفع خطر تجزیه مجدد ایران و به انفعال کشاندن آنان در قبال سرنوشت مردم ایران شمالی و باز پس گیری سر زمین های جدا شده از ایران.
6- استفاده از اندیشه «آذربایجان واحد!» والبته تجزیه ایران به عنوان اهرم فشار برای اخذ امتیازهای اقتصادی و سیاسی از ایران به ویژه در دوران جنگ سرد و رژیم پهلوی که حکومت ایران متکی به آمریکا بود.
سند زیر، یکی از صدها سند تاریخی مربوط به فعالیت های انجام شده توسط ضد ایرانیان آن سوی ارس برای تشکیل به اصطلاح آذربایجان واحد است که در کتاب«اسناد روابط ایران و شوروی در دوره رضاشاه / 1304 ـ 1318 هـ. ش» توسط سازمان اسناد ملی ایران به سال 1374 چاپ شده است.
این سند گزارش کنسولگری ایران در ایروان به اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه ایران است که در تاریخ 14 آذر 1305 هجری خورشیدی نوشته شده و در صفحات 12 و 13- کتاب ، متن این سند بدین قرار است:
اداره دویم سیاسی، سواد راپرت قنسولگری ایروان، 14 آذر 1305{ خورشیدی}، نمرة 1810
"از قرار اطلاع خصوصی که به این قنسولگری رسیده، چندی است در آذربایجان قفقاز کمیتهای تشکیل شده که مرام آن ها یکی نمودن آذربایجان ایران با آذربایجان قفقاز است. به عبارت اخری کمیتة مزبور در تحت این عنوان که چون اهالی آذربایجان ایران و قفقاز هر دو از طایفة مغول [؟!] بوده، قومیت و ملیت آنها یکی است و به کلی از ملت فارس مجزا میباشند. لذا میبایستی این دو قسمت باهم متحد گشته، یک حکومت جمهوری شوروی تشکیل دهند و برای نیل به این مقصود هم کمیتة مزبور مشغول عملیات شده، در هر یک از حکومتهای متحده قفقازیه مثل تفلیس، ارمنستان، نخجوان و غیره شعبه تشکیل داده، همه وقت مبلغین نیز با وجه به تبریز اعزام میدارند.
چندی قبل هم شخصی موسوم به "کریم کریم اف" را با یک نفر زن یهودیه و مقداری وجه برای تبلیغ به تبریز اعزام داشته بودند که مشارالیه چندین کرت به تبریز رفته و مراجعت کرده است. نظر به اهمیت موضوع حسب الوظیفه مراتب را به عرض رسانده..."
پیشینه تاریخی علائق بازگشت به مام میهن
با وجود تبلیغات فراوان و وارونه نمایی های تاریخ در آن سوی ارس گرایش مردمی به ویژه شیعیان آن سامان همواره رو به ایران بوده است و استنادات تاریخی زیادی در این علائق وجود داشته که چند نمونه آن در پی می آید:
1-پس از جنگ های ایران و روس ، شیعیان قفقاز همواره آرزو داشتنه اند به ایران بپیوندند و در جمع خانواده قدیم خویش زندگی کنند . به همین منظور در جریان نهضت مشروطیت در ایران شور و شعفی فوق العاده ابراز داشتند ؛ متفکران ،شاعران و نویسندگان قفقازی گرایشی فراوان نسبت به مشروطیت از خود نشان دادند و حتی گروهی از رزمندگان پای در میدان نبرد گذاردند و با مستبدان به پیکار برخاستند که متاسفانه با شکست نهضت مشروطیت آرزوی آنان در خصوص پیوستن مجدد به ایران بر آورده نشد.
2-در طی جنگ جهانی اول(1918-1914) ، مردم نخجوان با امضاء ده ها هزار نفری طوماری از ایران خواستند که نخجوان به ایران ملحق گردد که متاسفانه با کارشکنی انگلیس از طرح این موضوع توسط دولت وقت ایران در مجمع سران کشور های جهان جلو گیری شد. این مورد نشان دهنده تجربه تاریخ زندگی اهالی آن دیار در سایه حکومت ایران قبل از اشغال روسیه می باشد.
3-در فاصله سقوط نظام امپراتوری روسیه و استقرار نظام جدید کمونیستی، و به ویژه با وعده لنین مبنی بر الغای قرار دادهای استعماری دوره تزاری (از جمله قرار دادهای گلستان و ترکمان چای) فرصت تاریخی برای بازگشت ایران شمالی به میهن عزیز ما فراهم آمد، ولی در غفلت سران بیکفایت قاجار برای بازپسگیری این منطقه، این میدان، عرصه تاخت و تاز امپراتوری عثمانی قرار گرفت و گروهی از اندیشمندان و آزادی خواهان قفقازی، با حمایت و پشتیبانی قدرتهای منطقهای، حکومتی با نام جمهوری آذربایجان در منطقه اران و شروان تاریخی راهاندازی کردند.
4-در سال 1918 میلادی (1297هجری خورشیدی) هنگامی که عمر حکومت تزاری پایان یافت و حکومتی با نام جمهوری مستقل آذربایجان در ایالت آران وشروان تشکیل شد زمانی که گروهی از تهران برای پی ریزی روابط روانه باکو شدند بسیاری از دولتمردان و چهره های متنفذ جمهوری نو پا پیشنهاد کردند که این کشور به صورت کنفدراسیون در ترکیب جغرافیای سیاسی ایران قرار گیرد که متاسفانه در آن مقطع عملی نشد..
5-فرصت تاریخی دیگر بازپسگیری سرزمینهای آن سوی ارس به مام میهن، در آستانه فروپاشی شوروی سابق در ژانویه 1991میلادی بود که متأسفانه این بار هم ایرانیان از این فرصت تاریخی استفاده نکردند؛ واقعه معروف 31 دسامبر 1990میلادی و سرازیر شدن مسلمانان آذری از آن سوی ارس به سوی مرزهای ایران ، تبلور آرزوی تاریخی مردم مظلوم ایران شمالی بود . ایرانی تبار های های آن سوی ارس گروه گروه در کنار مرزهای ایران وکرانه ارس تجمع کرده و با شعار های الله اکبر ، لا اله الا الله همبستگی خود را با ایرانی ها ابراز داشتند . صدها تن از عاشقان ایران بی واهمه خود را به امواج سرد ارس می زدند تا بوسه بر خاک ایران بزنند و با برادران دینی خود در این سوی ارس هم آغوش شوند فرصتی بسیار مهم که متاسفانه جدی گرفته نشد.....
سخن پایانی
سخن پایانی این که آذربایجان به عنوان سر ایران و قفقاز به عنوان تاج ایران در طول تاریخ همواره نقشی سترگ در حفاظت و بقای هویت و ملیت و مذهب ایران زمین در بر داشته اند و آگاهی کامل و دفاع به موقع از هویت و یاد آوری پیشینه واقعی تاریخی منطقه می تواند دشمنان ایران را در ایفای توطئه های تجزیه طلبانه خود و اربابانشان مایوس نماید.
آذری های ایرانی که از میان آنها مردان بزرگی مانند شیخ محمد خیابانی، ثقه الاسلام، ستارخان،باقر خان، شهید باکری و … برخاسته و تا پای جان از اسلام و تمامیت ارضی ایران و آزادی آن دفاع کرده اند، می توانند نزدیکی هرچه بیشترایرانی تباران آن سوی ارس را که تا 196 سال پیش شهروندان ایران بودند، با ایران قدرتمند موجب شوند.
با وجود تلاش روس ها در ادوار مختلف جهت حذف و تحریف آثار تاریخی تمدن ایرانی و به فراموشی سپردن هویت ایرانی آن سامان که این تلاش ها حتی بعد از استقلال از اتحاد جماهیرشوروی نیز ادامه یافته هنوز می توان آثاری از هویت و فرهنگ و حتی معماری ایرانی را در آن سامان مشاهده نمود. از همان زمان جدایی ، حرکت ایران گرایانه آن مردم در ادبیات و شعر شاعران آن سو و این سوی ارس انعکاس داشته است . این حرکت در ادبیات و آثار نخبگان آذری ایرانی نیز انعکاس داشته است . چنان که در اشعار مرحوم استاد شهریار نیز ابیات فراوانی در توصیف قفقاز و باکو ، پیوستن سرزمین های جدا شده به ایران ،و درباره دعوت از مردم غیور قفقاز برای قیام علیه کفر و استبداد وجود دارد . متاسفانه این حرکت فقط در ادبیات و کتاب های تحقیقی و تاریخی بازتاب و بروز داشته و به صورت یک حرکت عملی و اجتماعی فرصت ظهور نیافته است.با این حال پس از تبلیغات همسایه شمالی علیه ایران مردم ایران طرح ابطال قرارداد استعماری گلستان را مطرح کردند و آشکارابه هم میهنان آن سوی رود ارس این چنین پیام دادند :
"آذری هم وطن نرمیز باکی دا , نخجواندا , شیرواندا , گنجه , دربند , قره باغ یا شیانتار بیر زمان قرارداد گلستان 99 یاشی بیز تحمیل اولمشدی , کوتاردی وبیر قرن گچیب , الان اوزمان گلیب که گیند قدیم زمان نار کمین باهم اوز وطنیمیز ایراندا بیربیر یمیزین یانوندا اولاخ و قدیم حد و حدود استعماری مرزلر گوتراخ بیزیم گجا سرزمین گوزلری یولدا و منتظردی بیزیم اوشاقلار هر دیلینن هر فرهنگ و هر دینین بیر بیرن یتیش سین . عزیز وطنمیز گوزلری یولدا . "
( هم میهنان آذری زبان ساکن باکو , نخجوان , شیروان , گنجه , دربند , قره باغ و . . . پس از اتمام قرارداد تحمیلی 99 ساله گلستان و دوری این یک قرن گذشته اکنون زمان آن فرا رسیده است که باردیگر همچون گذشته در میهن خود یعنی ایران در کنار یکدیگر باشیم و مرزهای استعماری گذشته را برداریم . سرزمین کهن ما در انتظار پیوند دگرباره فرزندان هم کیش و هم فرهنگ خود است. وطن ما چشم به راه شماست . )
منبع : شهریار بادکوبه , سایت تابناک
نظرات کاربران سایت تابناک
نظرات بینندگان:
تو این بلبشوی مملکت ما قورباغه هم هفت تیر کش شده!!!!!!!!!!!!!!
بگیر بشین بابا ..... ایرانی هرچی باشه ایرانیه ..... همچین یه لقمتون کنیم ..خودتون هم نفهمید ....
وقتی خودمون داریم اسم پادشاهان قدیمی تاریخ ایاران رو تو کتاب ها حذف می کنیم از بقیه چه انتظاری می ره؟؟؟؟؟بیشتر از همه تقصیر خودمون است! منظورم کسانی که مسئول پیگیری این جور قضایا هستند!
درج کن تابناک جون، درج کن......
اتفاقا نظامی در اقبال نامه هم گفته که من اهل تفرشم.درسته گنجه دنیا اومده اما پدر و مادرش اهل تفرشن.شما که میگین نظامی اذریه یه بیت شعر ترکی در اینجا بیرین .
آذربایجان جزیی از خاک ایران است. کافی است تاریخ را بخوانید. بی کفایتی قاجاریه را روزی فرزندان ایران زمین جبران خواهند کرد.
آقایان حفظ تمامیت ارضی ایران از هر چیز واجب تر است .حتی شده باید به چنان مرحله ای برسیم که مثل کشورهای اروپایی به اتحاد با همسایگان برسیم.
(سلام تابناک , خوبی ؟ از وقتی دوباره نظراتم را گذاشتی باهات آشتی کردم .)در رابطه با کشور های تازه استقلال یافته از استثمار شوروی سابق که اکثرا پاره های جدا شده از کشور ایران هستند در زمان حکومت کومونیستی تلاش بسیاری شد تا با تحریف واقعیت تاریخ و عملا سفسطه اینطور به خورد نسل های بعدی القا کنند که اینان قبل از تسلط ایران خود دارای حکومت و فرهنگ مستقل بوده اند . آنچه که در این این فضاحت تاریخی را به یک سفسطه تبدیل می کند به اختصار به شرح ذیل است :
1- این قبل از تسلط ایران معلوم نیست دقیقا چه زمانی و چه دوره تاریخی بوده است ؟ و اگر کمی دقت شود با دست کاری تاریخ به دوره ایی قبل از ورود آریایی ها اشاره میکنند و فراموش می کنند که خود اینان از نسل آریایی ها هستند و ربط دادن بابک و مزدک که از بزرگان ایران و ایرانی بودند به غیر ایران بی معنی است .
2- همه ما به درستی می دانیم که از نظر نژادی هم بین اهالی ترکیه و اساسا ترک نژادها و مردم مردم آذربایجان رابطه ایی وجود ندارد , چراکه مردم آذربایجان از نژاد مادی و آریایی و مسلما ایرانی هستند در حالی که ترکان از نژاد های همسایگان شرق ایران و نزدیک به مغولان بوده اند و حتی مردم ترکیه امروزی که به اشتباه خود را ترک می نامند از نژاد رومی هستند که باز هیچ ربطی به هم ندارند .
3- ریشه زبان آذری از گویش های زبان فارسی است و هر چند با زبان مردمان امروز ترکیه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و روابط تاریخی شباهت هایی دارد ( مانند شباهت های زبان فارسی و اردو ) اما باز ترک خواندن مردم آذربایجان با نیت اینکه آنها را جدای از سایر اقوام آریایی و ایرانی خواندن خطاست و سفسطه .
3- سخن اخر اینکه امروز ما بر شاهان قاحار لعنت می فرستیم بابت بی لیاقتی در از دست دادن قسمتی از خاک ایران و اگر امروز ما خود در رفع اینگونه جسارت ها و لشگرکشی های های نرم از خود شجاعت و لیاقت نشان ندهیم آیندگان در فردایی که می آید بر ما لعنت خواهند فرستاد .روی صحبت من در وهله اول با دستگاه سیاست خارجی کشور است و فکر میکنم باید بیشتر بر مبنای منافع ملی تاکید کرد تا هر چیز دیگر .
اون قرارداد واگذاری 99 ساله این آذربایجان کجا رفت ؟!!
سلامهمه فرمایشاتون به فرض صحیح . فقط من نمی دونم نظامی گنجوی (گنجه ای) چطور میتونه اهل تفرش باشه !!!
لطفا تحت تاثیر اندیشه پان ایرانیسم ننویسید .
محض اطلاع شماکه اطلاعات تاریخیتون کمه خاقانی و گنجگوی ترک زبان بودن و خود گنجوی زاده شهر گنجه واقع در اذرباجان فعلی است
با سلام به همه هموطنان ترک ها از قرن دوم هجری در سرزمین اذربایجان در مناطق شمال غرب ایران ساکن شدند همچنین مناطق بالای رود ارس در هیچ کجای تاریخ با نام اذربایجان نبوده و از زمان استالین با توجه به سیاست توسعه ارضی شوروی مناطق اشغالی بالای رود ارس با نام آذربایجان خوانده شده است نژاد و زبان این مردمان چه در بالای رود ارس و چه در پایین رود ارس تا قبل از قرن دوم هجری ایرانی بوده است . مطالعه کتاب های بجا مانده از ابن مقفع عربی که ما او را به علت ترجمه کتاب کلیله و دمنه به زبان عربی می شناسیم مفید فایده خواهد بود
اراضی فراسوی ارس مال ایران بوده و انشا الله به ایران باز خواهد گشت. کمی صبر و غیرت می خواهد.الیس الصبح بقریب.
از حساسیتی که در این ارتباط بخرج داده اید صمیمانه تشکر می نمایم. این بخشی از قضیه و فاجعه ای است که ما با آن روبرو هستیم. هم اکنون بسیاری از باستان شناسان معتبر جهانی که قبلا در ایران کار می کردند هم اکنون با آغوش باز جمهوری آذربایجان در آن کشور مشغول کاوش هستند و به تبیین تاریخ بر اساس خواست دولت مردان آن کشور می پردازند. آیا بخود اندیشیدیم که بعلت عدم درک شرایط جهانی و طرد بسیاری از اندیشمندان جهان چه بر سر خود آوردیم. اینجانب اطمینان دارم که بعلت استفاده فراوان دولت مردان آذربایجان از شرایط روز کشور همانند دیگر کشورهای همسایه سعی خواهند کرد تا تاریخی دروغین و جعلی برای کشور خود درست کنند. بایستی بهوش باشیم و برای استانهالی مرزی کشور برنامه های وسیع فرهنگی تدارک ببینیم و وحدت فرهنگی و غرور ملی کشور را از طریق تدوین دقیق تاریخ کشور تحکیم ببخشیم. بطور مثال هم اکنون در بلوچستان پاکستان پژوهش های بسیار گسترده ای توسط غربی ها در جریان است و بیم آن می رود که از منظر فرهنگی بلوچهای ایران بعلت مطالعات دقیق فرهنگی در بخشهای ایرانی بلوچستان این خلاء را در کشور همسایه پر نمایند (چقدر کتاب در این زمینه چاپ شد و ما بی خبریم: بلوچستان شناسی). لذا اینکه فقط انفعالی برخورد کنیم و شکوه نمائیم دردی را دوا نمی کند. همه می دانیم !!! در چند ساله اخیر یکی از کشورهای همسایه نه فقط در حد ادعا اعلام نمود که بنیان گذار سلسله پارت (ترکمن ها می باشند و چندین جلد کتاب نوشت و سمینار بین المللی برگزار کرد). آیا در این رابطه یک جمله نوشتیم و یا برای بازنویسی تاریخ پارت چه کردیم!.... درد زیاد است ولی امید است که با اندیشه پاکی که در ضمیر آگاه مسئولین تابناک است بطور جدی این موضوع پی گیری و به دولت مردان ایران اطلاع رسانی شود.با تشکر
آذر آبادگان پاره جدا مانده از سرزمین آریایی ‘ به مام میهن باز خواهی گشت .
تابناک های برای جلب مخاطب برای اخبار هدفمند سیاسی و موج سازی ، هر از چند گاهی باید مطلبی هر چند نادرست در خصوص آذربایجانی ها چاپ نماید .
وای که عهد نامه ترکمنچای چه خاکی بر سر ایران کرد که اینها هم جرات پیداکنند
یاشاسین اذربایجان
باسلام واقعا ما همه چیزمون نوبره ، شنبه شب تو ... برنامه ای بود در ارتباط با وقایع آذربایجان و تشکیل دولت مستقل در زمان شاه ، واقعا لذت بردم از تحلیل دو مهمان برنامه که یکیشون پروفسور احمدی از دانشگاه تهران بود اونجا عنوان شد که آذربایجان ازین شیطنت ها کرده و خواهد کرد اون وقت ...وظیفش اینه یا صداوسیما !!!!!!!!!!
در ویکی پدیا نگاشته اند که :جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی معروف به نظامی گنجوی (۵۳۷ - ۶۰۸ قمری) بزرگترین داستانسرای ایرانی منظومههای حماسی عاشقانه به زبان فارسی است که سبک داستان محاورهای را وارد ادبیات داستانی منظوم فارسی کرد.
نام پدرش یوسف و نام مادرش رئیسه بود. نام جدش «ذکی» و نام جد اعلایش «موید» بودهاست. زادگاه نظامی شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان کنونی) بودهاست و اجدادش را اهل تفرش (در استان مرکزی ایران) گفتهاند.[۱][۲]
پدرش زادهٔ تفرش و مادرش نیز کرد ایرانی بودهاست.[۳] او در سنین کم یتیم شد و داییاش، بزرگش نمود.
99سال ترکمانچای تمام شد شهر یاد شده ودیگر شهره مال ماست
تابناک عجب گیری داده به این آذربایجان
گیلان و مازندران، کهن ترین سرزمینهای خاورمیانه و قفقاز هستند. زبان و نژاد این مردم از قدیمی ترین و اصیل ترین زبانها و نژادهای بومی این مناطق می باشد. به تاریخ نگاه کنید: آران (آذربایجان شوروی)، چند بار مورد تجاوز اقوام و ملتهای دیگر قرار گرفته است و گیلان و مازندران چندبار. ..
همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجلچونکه ایران دل زمین باشد دل ز تن به بود یقین باشد
میانگیز فتنه میافروز کین خرابی میاور در ایران زمین
تو را ملکی آسوده بی داغ و رنج مکن ناسپاسی در آن مال و گنج
شعری از نظامی
دوست عزیز دانشمندی که ادعا دارد زبان آذری یک گویش از فارسی است، چرا از یک مرتد "احمد کسروی" تقلید میکنی. تو خود عقل داری و باید بفهمی که ترکی (نه آذری؟؟؟!!!) اختلاف بسیار زیادی با فارسی دارد، هرچند هیچ مشکلی در ارتباط با زندگی در کنار هموطنان فارس وجود ندارد، ولی باید توجه کنیم ما چیزی به نان آذری و زبان آذری نداریم. اشتراکاتی هم که امروزه امثال شما احساس میکنید، از باب تحمیلها و محدودیتهایی است برای زبان مادری آذربایجان ایجاد شده است. ...
در زمان فروپاشی شوروی سابق،این کشور آذربایجان آنقدر مفلوک شده بود که شبانه و محرمانه به نزد دولتمردان وقت ایران آمدند که آذربایجان را ضمیمه ایران عزیز کنید.که به خاطر برخی مسائل و مصالح ملی طرح سه فوریتی آن در مجلس وقت مسکوت ماند.حالا ببینید چقدر بی حیا شده اند که از آن طرف غش کرده اند. البته من نظر بیننده عزیز سوم را که کامنت گذاشته قبول دارم "از ماست که بر ماست"تاریخ یک مملکت ماهیت و گذشته یک ملت است.چرا باید آن را از بین برد.واین است آثار و تبعات آن...
عزیران من در تابناک، لطفا عکس روی جلد را مشاهده فرمایید، استان های گیلان و مازندران در تصویر روی جلد جزو آذربایجان نیستند. در ضمن، در ارتباط با ایران، آیا اشلا اسمی از کلمه ایران در تاریخ حکومت ها بوده است؟در قدیم حکومت ها به اسم موسسان مثلا هخامنشیان، صفویان و عثمانی شناخته می شدند.
لطفا کذب ننویسید.
اگر راست هم بگن چیزی عوض نمیشه چون آنها هم ایرانی هستند و باید بگویم نه فقط گوشه ای از ایران بلکه همه ایران با هم متحد بوده ،فقط مدتی است کشور آذربایجان از ما جدا شده است و باید به سرزمین اجدادی برگردد
خوشم میاد بدجور حالتون گرفته ست
تقریبا" همه شما یک تنه به قاضی رفته اید . حقیقت این است که کمونیست ها از این خلق الله عزیز ما فرهنگ زدائی کرده آنها را به سراب کمونیسم برده اند . پس از بازگشت ، به جای بازجستن اصل خویش ، خسته و کوفته و تشنه به چند کتاب « هیستوری » غربی دست یافته اند که هم معنی « تاریخ » می دهد و هم معنی « قصه » و افسانه! این است که به سبب کمبود اطلاع کافی به جای تاریخنویسی به افسانه بافی دست زده اند ! حال آنکه در حقیقت میبایست به روزگار وصل خویش فکر می کردند . انتقاد ندارد ، باید راهنمائی شوند...
بعد میگن ارمنستان توسعه طلب بوده و سودای ارمنستان بزرگ را در سر می پروراند.
حالا که هرکسی میتواند دست در نقشه کشورها ببرد من فکر میکنم بهتر است اصلآ ایجاد یک کشور ایرانی تبار بشود که علاوه بر اذربایجانها کل مناطق کرد نشین افغانستان ایزان تاحیکستان و ترکمنستان را شامل شود وبنام ایالات متحده ایران نامیده شود چی میشود
وقتی خودمان تاریخمان را ارج نمی دهیم ونسبت به آن بی تفاوت وحتی مایع ننگ می دانیم از دیگران چه انتضااری دارید؟
جناب تابناک ، خوب دروغ می گی ها ، چند تا دکتر مثل دکتر کریم زاده تبریزی و ... از خودتون در آوردین و دارین بر علیه آذربایجان دروغ بافی می کنین ! کجای نقشه گیلان و مازندران جزء آذربایجان است ؟اگه راست میگی کامنتم رو درج کن !
سرزمین کردها هم جزو آذربایجان شده. شیطان می گوید....
ایرانیان قاجارها و خیانتاشون یادشون نمیره.
درجواب دوستی که گفته نظامی یک بیت هم شعر ترکی نداره میگم شما رفتی دنبالش و پیدا نکردی؟ در ضمن با این اسندلال باید به اعراب حق بدین که ابن سینا و فارابی و ......رو عرب بدونن!!!!
تاریخ رو هر کس باب میل خودش مینویسه. تاریخ واقعی اصلا وجود نداره. ما باب میل خودمون نوشتیم اونا هم همین کارو کردن. نمیشه گفت همش راسته یا همش دروغه
من آذربایجانی ام و ساکن تبریز. نام تاریخید جمهوری آذربایجان ، اران است که به لحاظ تاریخی بخشی از ایران بزرگ محسوب میشود.به لحاظ حقوقی هم قراردادهای گلستان و ترکمنچای لغو شده اند.رژیم سوسیالیتی شوروی این قراردادها را لغو کرده
بحرین ، اذربایجان ، قفقاز همه اینها بخاطر بی کفایتی قاجار و پهلوی از ایران جدا شد اگر انقلاب نمیشد شاید الان جنوب کشور هم از ایران جدا شده بودنظرات بینندگان:
آفرین بسیار علمی و واقعی بود و در این جو ضد ایرانی و حجم سنگین دروغ های تاریخی و انکار علم نژاد شناسی بسیار به جا بودوقتی عرب سیاه پوست سودان با عرب بور و زاغ لبنان احساس همبستگی دارد و با هم اتحادیه اعراب را درست می کنند
وقتی ترک زردپوست سین کیانگ با ترک زبان بور و زاغ استامبول احساس همبستگی دارد
حتما ایرانی تباران هم نژاد از پشتو و تاجیک تا کرد و ارمن و آذری هم می توانند با هم اتحادیه تشکیل بدهند
درود بر تابناک و نویسنده میهن پرست این مقالهخیلی مطلب مفید و جالبی بود که با دلیل و سند محکم در این مقاله اثبات شد که آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز است و دولت باکو در محدوده اران و شروان تاریخی قرار دارد.چقدر خوب است باز نگری در این نام گذاری صورت پذیرد چون یونان هم از شناسایی رسمی مقدونیه به این دلیل که معتقد است بخش اصلی مقدونیه در خاک یونان قرار دارد استنکاف کرده و گفته این نام را به رسمیت نمی شناسد تا سرزمین یونان در آینده مورد تهدید مقدونیه قرار نگیرد.
پاینده ایران بزرگ،یاشاسین آذربایجان
نگرانی های هم وطنان فارس ایران از آرزوهای آذربایجانیان قابل درک است. مطالب هم کم و بیش درست است ولی اگر طالبید که نظر آذربایجان ایران را نیز بدانید بایستی اجازه ارائه حرفهای آنها را هم بدهید وگرنه خودتون گفتید و خودتون شنیدید.اشتباه شما و ما اینه که فکر می کنیم آذربایجان نام جغرافیایی است و می دانید از کجا ناشی شده است؟ از آنجا که ایران را بنام یک قوم مصادره کردیم اجبارا بقیه نامهای هم اینگونه شده اند. میدانم در حد شما حرف نزدم پس بیخیال
ترکی نوشتنتون هم افتضاح بود. معلومه نصف کلاس اول ابتدایی هم ترکی بلد نیستید. ترکی فقط زبان محاوره نیست بی سواد! هاهاها
حد اقل با انصاف یادی هم از ارتش ان زمان ایران میکردی .
از این بررسی دقیق و مستند سپاسگزارم، زنده باد ایران
نام استان اردبیل را به استان آذربایجان شرقی و آذربایجان شرقی را به آذربایجان مرکزی به مرکزیت تبریز تغییر دهیم تا نام آذزبایجان واقعی در ایران شکل کامل و واقعی خود را پیدا کند.
آخه عزیزم به کتابهای درسی دیگران چکار داریمترکهای آذربایجان ایران هیچوقت تجزیه طلب نبوده و نخواهند بود زیرا آنها خود را ایرانی و ایران را از آن خود میدانند
بیخود بحث تجزیه طلبی ترکها را دامن نزنید ترکهای ایران فقط خواستار حفظ زبان و فرهنگ و آداب و رسوم خود هستند و اینکه عنصر ترک هم جزیی از موجودیت این کشور است و باید در تاریخ و فرهنگ ایران جایگاهش به رسمیت شناخته شود
یک ترک ایرانی
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|