جمهوری اسلامی به فشار خود بر رسانهها ادامه میدهد و میکوشد کار اطلاعرسانهای را دشوار سازد. تا چه حد این اقدام موثر است و پیامدهای آن برای جامعه چیست؟ مصاحبه با محمدرضا معینی، مسئول بخش ایران گزارشگران بدون مرز.
دویچه وله: آقای معینی، دیروز نشاندهندهی نقطهی تعادلی بود بین تلاش حکومت برای کنترل و تلاش معترضان برای انتشار اخبار، و عملاً نشان داده شد که بُرد با معترضان است. آیا شما بهعنوان متخصص رسانهها با این ارزیابی موافقید؟
محمدرضا معینی: کاملاً. یعنی در اصل طی تمام این مدتی که جمهوری اسلامی در خاموش کردن صداها، بویژه اطلاع رسانی، سعی کرده است و علیرغم همهی خسرانهایی که وارد کرده است، اما عملاً نتوانسته است جلوی اطلاعرسانی را بگیرد.
|
محمدرضا معینی |
اخیراً باز تعدادی روزنامه را بستند و جلوی سایتهای اینترنتی را گرفتند. با وجود اینکه حکومت میبیند نمیتواند با این اقدامها به نتیجهای برسد، به نظر شما چرا به این کار ادامه میدهد؟
من فکر میکنم که عملاً از روی ناچاری است. یعنی واقعیت این است که دستکم طی دوازده سال گذشته این بازی را جمهوری اسلامی همیشه با عنوان سرکوب، توقیف، بازداشت روزنامهنگاران انجام داده و همیشه هم ناموفق بوده است. من گفتم، خسران و در اصل فشارهایی که به جامعه میآید را جمهوری اسلامی نمیبیند. نمیبیند که مثلاً با توقیف «حیات نو» یا بستن سایت «آینده» چه ضرباتی به مسئلهی اصلی جامعه، یعنی اطلاعرسانی در جامعهی خودش وارد میکند. اما از سوی دیگر از روی ناچاری است. یعنی واقعیت این است که نمیشود با اطلاعرسانی در جهان امروز با این شکل سانسورهایی که حکومتهایی مثل جمهوری اسلامی به شکل عقبمانده با توقیف، با بستن دهانها، با زندانیکردن، به پیش میبرد، عملاً ناموفق بوده، اما همچنان ادامه میدهد و همانگونه که گفتم، بیشتر از روی ناچاری است.
شما این حس را ندارید که اعمال کنترل و واکنش به اعمال کنترل، این پیامد را دارد که نشود وزن خبرها را سنجید و در ارزیابی از خبرها غلو شود؟
باید به این نکته تأکید کنم که ماهها است در ایران عملاً روزنامهنگاری حرفهای کنار گذاشته شده است. یکی از خسرانها و ضرباتی که این گونه اطلاعرسانی وارد میکند، همان بحثی است که متأسفانه برخی از رسانهها به عنوان شهروند − روزنامهنگار طرح میکنند که بسیار خوب است و در عرصهی اطلاعرسانی وظیفهی هر شهروند است که کمک کند، اطلاعرسانی کند. این همواره بوده، اما عملاً همین شهروند − خبرنگار جایگزین خبرنگار به عنوان متخصص حرفهای، به عنوان کسی که کارش همین کشف حقیقت و اطلاعرسانی است نمیشود. به همین دلیل هم ازجمله آسیبهایی که جامعهی ما میخورد، این است که مجموعهای از خبرها و در اصل با کمک رسانههای دولتی، به عنوان خبر طرح میشود و جدا کردن این دو از هم تخصص خبرنگار است که متأسفانه خبرنگاران ما یا مجبور به ترک ایران شدهاند، یا در زندانها هستند یا تحت فشار قرار دارند. در اطلاعیهای که دیروز به همین مناسبت ما طرح کردیم، بر این مسأله تأکید کردیم که لغو امتیاز روزنامهها، بازداشتروزنامهنگاران، خروج روزنامهنگاران از کشور ضربهای است که در آینده به جامعهی ایران زده میشود.
میتوانید برای ما آماری بدهید؟ اطلاعی دارید که تا چه تعداد روزنامهنگاران از ایران خارج شدهاند؟
این تعدادی را که گزارشگران بدون مرز در ارتباط با روزنامهنگارانی که با سازمان ما تماس گرفتند و ما پیگیر کارهایشان شدیم، بیش از ۶۰ روزنامهنگارند که از ایران خارج شدهاند که ما برایشان پرونده تشکیل دادهایم و پیگیر کارهایشان هستیم. اما این آمار بدون شک باید بیشتر باشد، چون تعداد زیادی هستند که هنوز با ما تماس نگرفتهاند یا هنوز نتوانستهاند و این امکان برایشان فراهم نیامده است. اگر اجازه بدهید فراخوانی که گزارشگران بدون مرز نسبت به این قضیه و در رابطه با همیاری با روزنامهنگاران داده است تأکید کنم که این هموطنان و این همکاران ما به عنوان رسانههایی که صدای ما را میشنوند، در وضعیت نابسامانی بسر میبرند و ما همگان را دعوت کردهایم که در این رابطه به ما کمک کنند که بتوانیم حداقل در حدی که شأن یک روزنامهنگار است، وضعیت روبهراهی برای این هموطنانمان که مجبور به ترک کشور، من دوباره تأکید میکنم، مجبور شدهاند که کشور خودشان را ترک کنند، بتوانیم کاری انجام دهیم.
منظورتان از همگان که اشاره کردید چیست؟
همهی هموطنانی که در خارج از کشور هستند، همهی کسانی که صدای ما را میشنوند. ما در سایتمان این فراخوان را گذاشتهایم. این فراخوان از کمکهای مالی است... واقعیت این است که برای این روزنامهنگارانی که آمدهاند، باید هتل آماده کرد، بلیط هواپیما داد. همهی اینها نیاز به کمک دارند. ما در حد خودمان از بودجهای که داشتهایم، بسیار بسیار فراتر اقدام کردهایم. ولی از روی ناچاری مجبوریم که همگان را دعوت کنیم. هر کسی که میتواند در این رابطه به ما کمک کند.
شکلات - ایران - تهران |
سلام . شکلات دوست دارین ؟ من تازه اومدم اینجا . راستش مدتهاست که می یام و خبرهای سایت رو میخونم و جالبه که بگم من نظرات شما رو خیلی دوست دارم و گاهی وقت ها از ته دل میخندم وقتی بعضی ها به اونهای دیگه که مثلا حرف مخالف عقیده شون زدن تیکه می ندازن . خلاصه بعد از چند ماه تونستم بالاخره عضو این سایت بشم . اما همیشه با خودم میگم که چقدر ساده هستم من که دلم دنیایی بدون جنگ و سراسر صلح و آرامش می خواد . ما توی این دنیای مجازی هم گاهی با هم میجنگیم چه برسه به دنیای واقعی . راستی اسم من (( رویا )) هست و همه شما رو دوست دارم |
چهارشنبه 18 آذر 1388 |
|
shila123 - انگلستان - لندن |
واقعا باید دید از این 60 خبرنگار چند تاشون واقعا اونقدر مهم و تاثیر گذار هستند که تو ایران در خطر باشند . اگر به اخبار هم مراجعه کنیم میبینیم که بیشتر اشخاص درگیر با حکومت افراد اسم و رسم دار هستند و یا دانشجوها . این قضیه انتخابات هم فرصتی دست یک عده فرصت طلب داد برای درست کردن کیس پناهندگی .. بابا بذارین اونایی که واقعا در خطر هستند شانس بیشتری برای زندگی داشته باشند . |
چهارشنبه 18 آذر 1388 |
|
kaveh52 - ایران - تهران |
واقعا به نظر میاد جمهوری اسلامی میخواد به هر طریقی فقط همه رو ساکت کنه میدونه اگر ادامه پیدا کنه کارشون تمومه . به نظرم حسابی ترسیده اند توی این 30 سال ندیده بودم نقابشون رو کنار بزنند ولی الان به غیر از مزدوران خودشون برای بقیه چهره وحشی و خونخوارشون رو به نمایش میگذارند بلکه از کتک و تیر و باتوم و زندان و تجاوز بترسند بمونند خونه شون |
چهارشنبه 18 آذر 1388 |
|
قلدر - ایران - تهران |
هیچ چیز نمیتونه جلوی معترضان رو بگیره فقط خدا. |
چهارشنبه 18 آذر 1388 |
|
kereshmeh - دانمارک - یلینگ |
دنبال بهانه بودن پناهنده سیاسی بشن ،برید حال کنین . همتون پیروز میشید. |
چهارشنبه 18 آذر 1388 |
|
i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش |
شعار بدید؛ اواز بخونید؛ ملت احساساتی و کژدم! بیست سال پیش به گنجی گفتیم: اقا جای موندن نیست؛ باید رفت؛ بشر بشره؛ ایرانی و فرانسوی و امریکایی نداره؛ وانگهی مگه چقدر میخواهیم عمر کنیم که ماشه و شیشه عمرمونو بدیم دست فلاحیان و ادمخوراش. اکبر اقا گفت: من از ایران پا بیرون نمیذارم! گفتیم: خواهیم دید. ابراهیم نبوی هم همین حکایتو داشت. شفیعی کدکنی هم همین داستان شد. تازه سیمین بانو بهبهانی هم که شعر؛ بروید تا بمانم؛ بروید تا بمانم را سروده بود؛ همین چند وقت پیش؛ با چشمهای تاربین و ضعیفش؛ قصد همیشه رفتن داشت. حکایت غریبی است. این همه گریز از مستقیم دیدن و درک شفاف در بین مردم ما واقعا تراژدی حیرت اوریست. ایران جای زندگی نیست؛ این یک واقعیت است. اگر اهل شعار و توهم ملی نباشید؛ این واقعیت را با همه وجود میبینید. ایران به روزگار سیاه و بسیار سختی دچار خواهد شد. شما دوست دارید در شعار و خیالبافی قلت بزنید؛ بنده اهلش نیستم. اینها ایران را به جنگ و خون و جنون میکشند. خواهید دید. شادباشید. |
چهارشنبه 18 آذر 1388 |
|
UniQue_persian - انگلیس - منچستر |
من که خییییییییییلی شکلات دوست دارم.رویا جان خوش اومدی. |
چهارشنبه 18 آذر 1388 |
|
mardawij - المان - دورتموند |
شکلات - ایران -تهران -خوش اومدی |
پنجشنبه 19 آذر 1388 |
|
شکلات - ایران - تهران |
UniQue_persian - انگلیس - منچستر /mardawij - المان - دورتموند مرسی دوستهای نازنین و مهربونم . ایرانی های با محبت و هموطن های خوبم . شکلات اسمیه که اونی که دوسش داشتم روی من گذاشته بود و میگفت وقتی مهربونی شکلات شیرین و وقتی که بداخلاقی dark شکلاتی . اون هم درست مثل شما از من خیلی دور بود و سالهای سال ، تقریبا به اندازه عمر من خارج از ایران بود . خیلی دوستم داشت اما من هیچوقت نفهمیدم که چه نازنین و مهربونه و قدرش را ندونستم و حالا در به در دنبال این هستم که از سفارت اون کشور ویزا بگیرم و به دیدنش برم . به دیدن قلبم که الان چند ماهیه صداشو نشنیدم و برای خودش آروم آروم زیر خاک خوابیده . انگار نه انگار که یه روز می گفت شکلاتو خیلی دوست داره . |
پنجشنبه 19 آذر 1388 |
|
شکلات - ایران - تهران |
دلم آتیش گرفت دیشب وقتی که دیدم هنوز اسمش جزو اعضای سایت هست و وقتی چند تا از کامنت هایی که نوشته بود را خوندم . حالم بد شد و اونقدر گریه کردم که چشام قرمزه و هنوز هم دارم در حین کار اشک میریزم و به همکارام گفتم فکر کنم دارم سرما میخورم . تا از اتاق می رن بیرون اشکی که به زور نگهش داشتم میریزه پایین و با دستمال پاکش می کنم و اونها هم فکر می کنن سرما خوردم . برام دعا کنید که بتونم به دیدنش برم . دلم به اندازه همه دنیا براش تنگ شده . نمی زارن برم اونجا |
پنجشنبه 19 آذر 1388 |
|
UniQue_persian - انگلیس - منچستر |
شکلات - ایران - تهران....الهی دختر تو که با این حرفات تموم غم دنیا رو یکجا گذاشتی توی ل من.هر لحظه که یادم میاد برات دعا میکنم.درست میشه ناراحت نباش خدا خیلی بزرگه:-( |
پنجشنبه 19 آذر 1388 |
|
mardawij - المان - دورتموند |
شکلات -ایران -تهران - میدونم تو ایران سخته ولی سعی کن شکلات شیرین باشی |
پنجشنبه 19 آذر 1388 |
|
شکلات - ایران - تهران |
UniQue_persian - انگلیس - منچستر / منو ببخش دوست عزیز . نمیخواستم ناراحت بشی . اما برام خیلی دعا کن تا کارم درست بشه . متاسفانه اون در اسپانیا دفن شده و سفارت این کشور به هیچ عنوان به اونایی که زیر 35 سا هستن و مجرد ، ویزا نمی ده . دفعه آخر که بهم گفتن باید مدرک معتبر بیاری ، زدم زیر گریه و گفتم آخه چه مدرکی بالاتر از اینهمه اشکی که من میریزم ؟ به خدا زود برمیگردم ، . mardawij - المان - دورتموند . مرسی دوست خوبم از اینکه برای من با قلب پاکو ایرانی ت دعا می کنی . راستی دیروز هم رفتم سر خاک ندا و از طرف همه ایرانی های خوب دنیا بهش مثل همیشه یه سلام گرم و صمیمی رسوندم . هوا بارونی و سرد بود خیلی نتونستم اونجا بمونم . دسته گل مریم با یه شاخه رز قرمز از طرف همه شما روی قبر پر از گل ندا گذاشتم و اومدم . |
شنبه 21 آذر 1388 |
|