میرزا حسن رشدیه , بنیانگذار آموزش نوین در ایران

میرزا حسن رشدیه ,  بنیانگذار آموزش نوین در ایران

 

میرزا حسن تبریزی (۱۲۳۰ تبریز - ۱۳۲۳ قم) مشهور به رشدیه از پیشقدمان نهضت فرهنگی ایران در سده قبل بود. وی نخستین موسس مدارس جدید در تبریز و تهران بود،‌ او را پدر فرهنگ جدید ایران نامیده‌اند.

حاجی میرزا حسن رشدیه با توصیه و مشورت پدرش که از روحانیان بود تصمیم گرفت که به جای رفتن به نجف و خواندن درس طلبگی روانه استانبول و مصر و بیروت گردد و آموزگاری نوین را یاد بگیرد. او به بیروت رفت و در آن جا سبک نوین آموزش الفبا و دروس جدید مانند حساب و هندسه و تاریخ و جغرافیا را آموخت. سپس در تفلیس مشغول به کار شد.

هنگام بازگشت ناصرالدین شاه از سفر فرنگ، رشدیه طرح‌های آموزشی خود را ارائه کرد و شاه او را مامور کرد که به ایران آمده و همین سبک را در شهرهای ایران راه اندازی کند اما سپس از این تصمیم پشیمان شد و راه اندازی مدارس جدید را به وقتی دیگر موکول کرد.

او پدر شهناز آزاد بود[۱].

تأسیس مدارس جدید

حاجی میرزاحسن رشدیه در سال ۱۲۶۸ خورشیدی به زادگاه خود تبریز بازگشت و در مسجدی در محله ششکلان تبریز مدرسه‌ای به شیوه جدید راه اندازی کرد که به دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی در آن تدریس می‌شد. تخته سیاهی جلوی شاگردان آویخت و الفبای آسان شده را به سرعت به آنها آموخت، از کتاب‌های آسان حکایت‌ها را خواند و نظم و انضباطی را در میان شاگردان حاکم کرد. پس از چندی تابلوی مدرسه رشدیه را بر سر در مکتب خانه ششکلان تبریز آویزان کرد.

گروهی از روحانیون آن روز این شیوه نوین آموزشی را که با اصول قدیم آموزش متفاوت بود، برنتافتند و هر روز بر علیه وی شایعاتی درست می‌کردند. متحجران زنگ مدرسه وی را ناقوس کلیسا می‌نامیدند و اعلام می‌کردند که کسانی که فرزند خود را به مدرسه می‌فرستند کافرند. رشدیه برای آرام کردن اوضاع تصمیم گرفت دیگر از زنگ مدرسه برای صف بستن و... استفاده نکند و به‌جای آن یکی از دانش‌آموزان با صدای بلند شعر زیر را که سروده خود او بود می‌خواند:

هر آنکه در پی علم و دانایی است                 بداند که وقت صف آرایی است     

البته این کار نیز فایده‌ای نداشت و پس از آن برخی طلاب تحریک شده به مدرسه رشدیه حمله کرده، تابلوی آن را پایین آورده و تخته سیاه آن را آتش زدند و میرزاحسن رشدیه را از مسجد ششکلان بیرون راندند.

میرزاحسن رشدیه چندی بعد حیاط مسجد شیخ الاسلام در تبریز را بازسازی کرده و اتاق‌های آن را سامان داد تا به عنوان کلاس درس از آنها استفاده کند. دوباره مردم به این مدرسه جدید اقبال نیکویی نشان دادند و مدارس سنتی قدیم از رونق افتاد.

ولی وی سرانجام تکفیر شد و فتوای انهدام مدارس جدید صادر شد. به دنبال آن عده‌ای به مدارس جدید حمله کردند که و شروع به تخریب اموال مدرسه کردند، دانش‌آموزان را زخمی کردند و حتی چند تن از دانش‌آموزان نیز در این واقعه کشته شدند. جالب اینجا بود که در هنگام تخریب یکی از این مدارس وی می‌خندید و می‌گفت: «این جاهلان نمی‌دانند که با این اعمال نمی‌توانند جلو سیل بنیاد کن علم رابگیرند. یقین دارم که از هر آجر این مدرسه، خود مدرسه دیگری بنا خواهد شد. من آن روز را اگر زنده باشم، خواهم دید»

این بار دیگر اوضاع بر میرزاحسن چنان تنگ شد که وی از ایران به قفقاز رفت و در همانجا به آموزش پرداخت. وقتی که امین الدوله به والی‌گری آذربایجان منصوب شد رشدیه را به تبریز فراخواند و دوباره دبستانی در ششکلان تبریز برپا شد. در این دبستان جدید شاگردان مدت طولانی تری را در مدرسه می‌ماندند و علاوه بر پوشیدن لباس‌های یک شکل، ناهار نیز به آنها داده می‌شد.

وقتی امین الدوله در سال ۱۲۷۶ به تهران آمد، میرزاحسن خان رشدیه نیز به پشتوانه او به تهران آمده و مدارسی را به نام مدارس رشدیه در تهران بنیانگذاری کرد.

«سالی بسر آمد. پایان سال رشدیه جمعی را به مسجد دعوت می‌کند تا مجلس امتحانی بر پا کند و از حاصل کار سخن بگوید و حمایت دعوت شدگان را جلب کند. در مجلس امتحان «عمق تغیر» آقایان برملا می‌شود. «با کلنگ نجوی و اشارات» برای «برهم زدن مدرسه» ، «چاه» می‌کنند. به گفته رشدیه «یکی از آقایان که مقامش عالی تر از لیاقتش است خودداری نتوانست. گفت: اگر این مدارس تعمیم یابد یعنی همه مدارس مثل این مدرسه باشد بعد از ده سال یک نفر بی سواد پیدا نمی‌شود. آنوقت رونق بازار علما به چه اندازه خواهد شد معلوم است. علما که از حرمت افتادند اسلام از رونق می‌افتد… صلاح مسلمین در این است که از صد شاگرد که در مدرسه درس می‌خوانند یک دو تا شان ملا و با سواد باشند و سایرین جاهل و تابع و مطیع علما باشند.» [۲]

میرزا حسن مدیر مدرسه رشدیه پس از آنکه در تبریز برای ایجاد مدارس زحمت کشیده بود به تهران رفت. «فریاد مقدسین بلند شد که آخرالزمان نزدیک شده‌است که جماعتی بابی و لامذهب می‌خواهند الف و با را تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آنها یاد بدهند.» شیخ فضل الله نوری در جلسه‌ای به ناظم‌الاسلام کرمانی درباره مدارس جدید می‌گوید: «ناظم الاسلام، ترا به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟» [۳]

وی تالیفات متعدد دارد از جمله: بدایة‌التعلیم، نهایة‌التعلیم، وطن دیلی (به ترکی آذربایجانی)، تاریخ شفاهی، شرعیات ابتدایی، جغرافیای شفاهی و غیره. در زمانی نیز که در تهران بود روزنامه طهران را انتشار می‌داد.

وی در ۲۹ آذر ۱۳۲۳ در قم در سن ۹۷ سالگی درگذشت.


پانویس ها

[۱].شهناز رشدیه (شهناز آزاد) (۱۲۸۰–۱۳۴۰) روزنامه‌نگار و یکی از پیشگامان جنبش زنان در ایران بود. او سردبیری نامه بانوان را برعهده داشت.

شهناز در خانواده‌ای فرهنگی و طبقه متوسط رو به بالا زاده شد. پدرش حاج میرزا حسن رشدیه مردی تحصیل کرده و مدرسه‌ساز بود. در جوانی با ابوالقاسم آزاد مراغه‌ای ازدواج کرد که روزنامه‌نگار بود. خود نیز در ۱۲۹۹ قبل از سن ۲۰ سالگی اقدام به انتشار نامه بانوان برای آگاهی زنان نمود. این نشریه مقالاتی درباره حقوق زنان، حجاب، اخبار ملی و بین‌المللی چاپ می‌کرد و همه مقاله‌هایش به قلم زنان بود. شهناز آزاد و همسرش در کنار آزارها، زندان و تبعید، با کمبود سرمایه و مشکلات مالی برای چاپ روزنامه‌هایشان نیز روبرو بودند.

شهناز آزاد در سن ۶۰ سالگی در سال ۱۳۴۰ درگذشت.

 [۲]م. آجودانی، مشروطه ایرانی، انتشارات فصل کتاب، لندن ۱۳۶۷، ص ۲۶۰ و ۲۶۱

[۳]ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول ج اول، رودکی

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
نمیفهمم که چرا حتی ان دسته از روشنفکران ایرانی که برای ازادی و دموکراسی و حقوق بشر یقه میدرند و شعر میخوانند؛ به نام بهائیان و بهایی که میرسند؛ صدایشان میگیرد و عقب عقب میروند. مثلا همین ارسال کننده محترم؛ مستقیم در توضیح بیوگرافی میرزا حسن رشدیه؛ از عنوان اینکه نامبرده بابی و بهایی بوده است خودداری کرده اند. با چنین ملت؛ روشنفکر و چنین ترس چیره و عمیقی که در ما وجود دارد؛ همچنان در الف اول ازادی؛ و دال دموکراسی سرگردان دور خواهیم زد. شادباشید.
شنبه 7 آذر 1388

shorideh - ایران - یزد
i.am.the.world جانا سخن از زبان ما می گویی
شنبه 7 آذر 1388

sma2009 - المان - المان
خانم و یا اقای اش چه فرقی میکند که بهای بوده و یا نبوده ! مگر ازادی به این معنی است که چون فلان اقا بهای بوده چنان و چنین کردند ! نه- مگر با انها که مسلمان بودند نکردند .
شنبه 7 آذر 1388

sepher - استرالیا - سیدنی
والله من 4 سال بهایی رو مطاله کردم هیچ فرقی با نظریه ولایت فقیه ندارد.بابی هم که همان حجته است. در کل هیچ فرشته ای در جهنم دنیا نیامده.
شنبه 7 آذر 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
سما جان از المان: متاسفانه مطلب را نخوانده؛ نفهمیده؛ و به میان پریده اید. اینطور نیست؟ این شور و میل پاسخگویی؛ و اظهار فضل درمیان ما ملت حکایتی است. شاد باشید.
شنبه 7 آذر 1388

arashbehdin - امریکا - اتلانتا
ملاها همواره در راه پیشرفت ایران و مدرن شدن کشور سنگ انداخته و مانع تراشی کرده اند. روشنفکرانی در زمان قاجاریه ، چه زن چه مرد، با رنج و زحمت فراوان مدارس امروزی را پایه گزاری کردند که با عکس العمل و مخالفت شدید ملایان همراه بود. ملایان مردم بیسواد و عامی را وادار به شورش میکردند تا مدارس را تخریب کنند. مدرنیزه ساختن آموزش در ایران روندی خونین و پر دردسر بوده است. ملایان همواره خواهان بیسوادی توده مردم بوده تا بر آنها حکمفرمایی کنند. خائن ترین موجودات به ایران و ایرانیان ملاها و اقشار مدهبی هستند.
شنبه 7 آذر 1388

arashbehdin - امریکا - اتلانتا
این مخالفتها در رابطه با آموزش دختران شدیدتر بوده است. چند بانوی فرهیخته ایرانی با پایه گذاری مدارس و مراکز آموزشی دخترانه به آموزش آنها پرداخته ولی از گزند ملایان در امان نبوده اند. آموزش زن مانند تیر خلاص به روحانیان بوده است. نقش اقلیتهای دینی مانند ارامنه در مدرنیزه کردن ایران در زمان قاجاریه و بویژه ناصرالدین شاه نیز برجسته بوده است. ارامنه به دلیل مسیحی بودن با اروپاییان رابطه نزدیکی داشته و به وارد کردن صنایع روز آنزمان مانند عکاسی و فیلمسازی و .. به ایران پرداخته اند.
شنبه 7 آذر 1388

surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش مشکل جامعه ما نداشتن آزادی بیان و عقیده است. قسمتی از این آزادی توسط حکومت سلب میشود و قسمتی هم از طرف جامعه.مثلا در این سایت بوضوح دیده میشود که بعضی از کاربران حتی تحمل شنیدن اسم اسلام را ندارند و شدیدا ابراز انزجار میکنند . در مورد بهایی ها هم چنین است و بعضی روشنفکران !! هم از ورود به این مقوله اجتناب میکنند تا مورد هجوم واقع نشوند. ما فاصله زیادی با یک جامعه آزاد ومردمی آزاداندیش داریم و سالها طول میکشد تا به آن برسیم. در حال حاضر ما فقط شاهد تندروی ها هستیم که این هم نتیجه استبداد حاکم بر ایران است. فقط آگاه شدن و آگاهی دادن راه نجات ماست. شاد باشی
شنبه 7 آذر 1388

arashbehdin - امریکا - اتلانتا
مقاله کامل: . https://www.iran-newspaper.com/1384/840414/html/special1.htm.
شنبه 7 آذر 1388

odin - بلژیک - انتورپن
ممنون از نوشتن این اطلاعات. کتابهای اقای ماشالله اجودانی هر کدام یک دنیا اطلاعات و اگاهیست. امیدوارم به این بزرگ و همینطور خدمات استاد یار شاطر هم توجه کنید و مطالبی را برای اشنایی بیشتر با این بزرگان در اختیار من و ما قرار بدید. باز هم ممنون از سایت.
شنبه 7 آذر 1388

saeed1 - کانادا - تورونتو
i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش. دوست عزیز بابیت و بهاییت و وهابیت و مارکسیسم و بسیاری از مکاتب دیگر که توسط فرد خاصی ساخته شده اند همه داستان مشترک دارند!
شنبه 7 آذر 1388

arashbehdin - امریکا - اتلانتا
surena1611 - آلمان - اشتوتگارت . دوست گرامی من هم با آزادی عقیده و دموکراسی موافقم اما درباره نفرت از اسلام باید به درستی اندیشید که دلیل چیست. دین اسلام به ویژه نوع شیعی به دلیل قوانین جزایی عقب مانده و بربرگونه اش و عدم به رسمیت شناختن حقوق برابر برای باورمندان به دینها و باورهای دیگر، تحقیر زنان در حد یک موجود بچه زا، سر ستیز داشتن با دانش و پیشرفت و سواد و.. مورد نفرت طیف گسترده ای شامل اقلیتهای دینی، زنان، روشنفکران و اهل علم میباشد. این دین اسم خدا را یدک میکشد اما خود مروج ستم، آدمکشی، بیسوادی و نژادپرستی است.
شنبه 7 آذر 1388

Hoja Verde - ایران - تهران
یاد کسروی بخیر که به واسطه ی همین با ملایان در افتاده بود. خدا پیشگامان دانش و زدودن خرافات را بیامرزد.
شنبه 7 آذر 1388

arashbehdin - امریکا - اتلانتا
تندروی و عدم آزاداندیشی از و استبداد خود از نتایج مستقیم باورهای اسلامی است. این حکومت بهمراه قاجاریان و صفویان از پیروان سرسخت اسلام بوده و قوانین آنرا اجرا نموده اند. دین اسلام هیچ باوری به جز آنچه رسول اله میگوید را مجاز نمیشمارد و فرمان کشتن ناباوران را صادر نموده است.
شنبه 7 آذر 1388

Larkiden - لوکزامبورگ - لوکزامبورگ
i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش. هموطن گرامی و همشهری خارج از ایران. اگر شما این دیدگاه را دارید خواهشمندم همین پرسش را از جامعه بهایت بفرمایید... و همچنین پرسشهایی که من اینجا برای شما مطرح میکنم. مگر نه اینکه وحدت در عین کثرت شعار و پیام آیین بهایت است؟ . مگرنه این است که همین نامگذاری ها باعث عقب افتادگی و عدم بوجود آمدن این وحدت عالم انسانی میباشد؟. بپذیرید که تا زمانی که خودمان خودمان را در مسیر شعارهایمان قرار ندهیم هیچگاه حتی به شعارهای خود نیز نمیرسیم. به بیان دیگر تا زمانیکه من خود را زرتشتی و شما خود را بهایی و دیگری خود را مسلمان و هریک خود را برتر بدانیم .. همه با هم اشتباه میکنیم. اینطور نیست؟. باید بدانیم که ما همه ایرانی هستیم.
یکشنبه 8 آذر 1388

nasim1 - انگلیس - لندن
بهاییت انگی بود که علمای شیعه به انجناب چسباندن تا از رونق کار ایشان بکاهند. به هر حال ارزش کار ایشون هیچ ربطی به مذهبشان نداره.فیزیک شیمی ریاضی...و به طور کلئ علم نوین به هیچ وجه بر امده از اذهان بیمار هیچ دین و مذهبی نیست.
یکشنبه 8 آذر 1388

darius mis - انکلستان - لندن
از خواندن این مقاله خیلی غمگین شدم.چه فاجه ای بدتر از این که آدمهای روشن فکری مثل استاد رشدیه آنهمه زحهمت و جان فشانی کردند که ملت و جامعه را آگاهی و رشد دهند .آنوقت بعد از 100 سال ملت ما ملایان ارتجاعی و فاسد را حلوا حلوا کردند و بر سر شان و بر مسند قدرت نشاندند.دریغا که ملت ما حافظه تاریخی ندارد .و از گذشته درس نمی گیرد .و این آغاز فاجه است.به امید آن روزی که جوانان امروز از اشتباهات نسل انقلاب 57 درس عبرت بگیرند و ایران را از چنگال دین و ملا برای همیشه ازاد سازند .
یکشنبه 8 آذر 1388

ark98 - نیوزیلند - اکلند
با سلام . من مدرسه رشدیه درس خواندم.اسمش دبستان گروه فرهنگی رشدیه بود و در خیابان شاه قبل از چهارراه باستان بود. یادش بخیر.اکلند
یکشنبه 8 آذر 1388

baas - هلند - روتردام
فقط انسان باشید نه....و.....و....و.....و...و....و
یکشنبه 8 آذر 1388

surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
arashbehdin - امریکا - اتلانتا با سلام بر شما هموطن عزیز. متاسفانه همه ادیان و یا مکتب های غیر الهی نیز وقتی حکومت کنند به بیراهه میروند. مواردی که شما ذکر کردید در اروپای قرون وسطی نیز به چشم میخورد و مختص اسلام نیست. ادیان مثل یک چاقو میتوانند مفید باشند و یا کشنده. ما نمیتوانیم ادیان را نابود کنیم ولی میتوانیم در راه درست از آنها استفاده کنیم. آگاهی دادن به مردم با توهین به عقاید مذهبی آنها میسر نمیشود و نتیجه عکس دارد و تا زمانی که مردم آگاه نشوند مشکل ما نیز حل نخواهد شد. شاد باشی
یکشنبه 8 آذر 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
لارکیدن عزیز و بزرگوار از لوکزامبورگ: نگاهتان کاملا بلند است. شفاف و بیانگر. اما مطلب مورد توجه؛ نوع باور و دیدگاه مذاهب به مقولات زندگی نیست. نگارنده دوگانگی در رفتار و کردار انسانها را به سئوال و چالش گرفته است. اینطور نیست؟ عزیزم اجازه بدهید مطلبی که عنوان کرده اید را اینجانب چنین مطرح کنم: ایا تا وقتی که ذهن من در باور و اعتقاد بسر میبرد؛ میتوانم در صلح و دوستی و همین وحدت عالم انسانی زندگی کنم؟ ایا این امر امکانپذیر است؛ که من رو به قبله ایی در مکه؛ حیفا؛ اورشلیم؛ یا میدان سرخ در مسکو سر خم کنم؛ و از سویی دیگر دوستی؛ عشق به انسانیت و وحدت در کثرت را تبلیغ کنم؟ مسلما نه. اینطور نیست؟ پس ریشه این دوگانگی و بهمریختگی در کجاست؟ چرا انسان خطر باورمندی را نمیبیند؟ (باورمندی در کل؛ چه دینی-چه لنینی) اجازه میخواهم از جمله پایانی شما کمی فراتر بروم..
یکشنبه 8 آذر 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
...نگارنده تعلق داشتن به یک مرز جغرافیایی را خطرناک میداند؛ ذهن میتواند این خطر را ببیند و از ان؛ و امنیت کاذبی که در ملیت احساس میکند خلاص شود. درست به همان وضوح که مار را میبیند و هرگز بدان نزدیک نمیشود. این امر بسیار مسلم است که ملیت و مذهب؛ عامل و علت ویرانی؛ جنایات؛ و وحشیگریهای مکرر و مشمئز تاریخ بشر بوده و هستند. اما متاسفانه انسان انچنان در اجرا کردن خودش و خودخواهیهایش؛ و باورهایش به دام افتاده که هیچ فضای ازادی در ذهن و روانش برای دیدن و درک مستقیم باقی نمانده است. انسان در حال ویران کردن خودش و جهان است. او مرتبا بیشتر میخواهد و این امر سرانجام تلخی ببار میاورد. شاد باشید.
یکشنبه 8 آذر 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
سعید جان از تورنتو: بدون شک همه ساخته پرداخته و انعکاس جستجوهای ناتمام بشر در فرار از مرگ و ترس بوده اند. درست دیده اید. اما حرف نگارنده این مورد نبوده. متاسفانه دوستان مرتبا برای جواب دادن استین بالا میزنند و علاقه یا وقت ندارند که با مطلب بمانند و انرا در خود تخمیر کنند. حتی شراب راباید کمی گذاشت تا لرد بیاندازد و شفاف شود. اینطور نیست؟ شاد باشید.
یکشنبه 8 آذر 1388

arashbehdin - امریکا - اتلانتا
surena1611 - آلمان - اشتوتگارت. شما به نکته خوبی اشاره کردی. مطابق قوانین قرون وسطایی در اروپای مسیحی به شدید ترین شکل پیروان باورهای غیر از کلیسای کاتولیک را سرکوب یا به شکل فجیعی مجازات میکردند. مجازاتهایی مانند سوزاندن ، سر بریدن، تکه تکه کردن و ... و جالب اینکه هیجکدام در کتاب عیسی مسیح یافت نمیشود و در انجیل هیچ قانونی برای مجازات وضع نشده است. با آغاز دوران رنسانس و کم شدن قدرت کلیسا، هم مردم به آگاهی رسیدند هم کلیسا پی برد باید قوانین وحشیانه را ملغی سازد. اکنون کلیسا دین مسیحیت را اصلاح نموده و قوانین بربرگونه را حذف نموده است. در میان یهودیان نیز قوانین بدوی کشتار و مجازات و سنگسار اجرا نمیشود و انها دین خود را با شرایط روز وفق داده اند.
یکشنبه 8 آذر 1388

arashbehdin - امریکا - اتلانتا
اما معلوم نیست چرا روحانیان اسلام تا این حد سخت و انعطاف ناپذیرند و هیچ دگرگونی را نمیپذیرند. صحبت و نقد کردن یک ایدئولوژی به معنی توهین به عقاید افراد نیست، بلکه باید راه دیالوگ باز باشد و مردم بتوانند نقد کنند. در باره اسلام متاسفانه هیچ انتقادی قابل تحمل نیست و قوانین آن هنوز با شکل ابتدایی دوران بدوی اجرا میشود. نمیشود در زمان مدرن زیست و به روابط و قوانین هزاران سال پیش باور داشت. این دو با هم جور در نمی اید.
یکشنبه 8 آذر 1388

Larkiden - لوکزامبورگ - لوکزامبورگ
i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش . دوست گرامی. ابتدا از پاسختون سپاسگذاری میکنم.. ولی تناقضات زیادی در این جا وجود دارد که از حوصله این بحث خارج است. پس شاید این پرسش کوچک بتواند کمی منظور اصلی من را در مورد جمله آخر مشخص کند. اتحاد تمام مردم دنیا بسیار زیباست اما در این برهه از زمان اصرار بر این کار به این میماند که از کودک دبستانی بخواهید معادلات چند مجهولی را حل کند. گاهی بهتر است از خودمان آغاز کنیم و پیش از پریدن بیاموزیم راه رفتن را.
یکشنبه 8 آذر 1388

nima13591111 - ایران - تهران
i.am.the.world . . shorideh - ایران - یزد . آقایان محترم بهایی و بابی هم تحفه ای نیستند. شماها چقدر دگم هستید که هنوز دنبال مذهب هستید. بهایی گری و بابی گری ورژن عقب مانده اسلام هستند. بهتره به فکر اصلاح فکر باشین تا تبلیغ مذهب. آقای رشدیه هم نه بابی بوده نه بهایی بلکه یک روشنفکر سکولار بوده.
دوشنبه 9 آذر 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
نازنین دوست از لوکزامبورگ: درود وسلام: بنده پرسش کوچکی که اشاره کرده اید ندیدم؛ اما عزیزم در کدام برهه از زمان انسانها به عدم تفاوت دروتی و سیکولوژیشان پی باید ببرند؟ هزاران سال است میگوئیم؛ انروز خواهد امد! شما این برهه را مناسب نمیدانید؛ خوب جه برهه ایی مناسب است؟میبینید؛ با این سئوال به دام ایده گرایی و توهم میافتیم. اگر این مطلب را امروز نبینیم؛ هزارسال دیگر هم نمیبینیم؛ و همچنان بر کوره رقابت؛ مقایسه؛ جاه طلبی و هرج و مرج کنونی خواهیم دمید. عزیز گرامی: نه گاهی اوقات؛ بلکه تنهاراه ممکن در زندگی؛ چراغ راه خود بودن است. انسان فقط و فقط باید از خودش اغاز کند؛ راه دیگری نمیتواند باشد. و اگر باشد؛ یک اتوریتی کور کننده انرا مشخص و تعیین میکند. اینطور نیست؟ شادباشید.
دوشنبه 9 آذر 1388

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
Larkiden - لوکزامبورگ - لوکزامبورگ. برای من هم همیشه همین سوال بود!!! چرا کسانیکه این همه دم از وحدت جامعه انسانی می زنند پس چرا خود نیز مانند بقیه ادیان برای خویش معبد خاص و روش و زبان دعای خاص و تبلیغات مذهبی دارند. اگر قرار باشد وحدت عالم انسانی با بهایی شدن همه بشریت رخ بدهد، این که اندیشه نوینی نیست. روشن است که اگر همه انسان ها مسیحی یا اگر همه بشریت مسلمان و بودایی شوند نیز وحدت نوع بشر محقق شده است. پس چه چیز نوینی در بهاییت نهفته است؟ ضمن آنکه اندیشه تقدس یعنی برتر دانستن فرد یا افراد خاصی بر اثر ارتباط با متافیزیک به نسبت بقیه نوع بشر دقیقا به همان شکل که در ادیان سامی هست در این دین هم مطرح است پس حتی در نگاه نگرش به معنویات انسان نیز تفاوتی بین بهاییت با دین های پیش از خود نیست. گذشته از آن پیامبر ایشان امکان پذیرفتن دعوت جدیدی را به سوی حق تا هزار سال پس از خود رد کرده است. :-))) در واقع انجماد و بستگی ذهن در بهاییت نیز تفاوت چندانی با اسلام و یهودیت ندارد. هر چه فکر می کنم هیچ معنویت و کرامتی در این آیین یافت نمی شود که نقطه برتری آن نسبت به بقیه ادیان سامی باشد.
دوشنبه 9 آذر 1388

Larkiden - لوکزامبورگ - لوکزامبورگ
i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش. دوست گرامی در اینجا ضمن اینکه بابت مطرح نکردن پرسشم ازتون عذر میخوام خواستم اشاره کنم که شما در آخرین پست خودتون پاسخ پست نخستین خودتون رو دادید و این همون چیزی بود که من میخواستم با هم بهش برسیم . i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش . نمیفهمم که چرا حتی ان دسته از روشنفکران ایرانی که برای ازادی و دموکراسی و حقوق بشر یقه میدرند و شعر میخوانند؛ به نام بهائیان و بهایی که میرسند؛ صدایشان میگیرد و عقب عقب میروند - از عنوان اینکه نامبرده بابی و بهایی بوده است خودداری کرده اند/. انسان فقط و فقط باید از خودش اغاز کند؛ راه دیگری نمیتواند باشد. و اگر باشد؛ یک اتوریتی کور کننده انرا مشخص و تعیین میکند. اینطور نیست؟
دوشنبه 9 آذر 1388

i.am.the.world - لوگزامبورگ - اش
متاسفانه همدیگر را در این گفتگو ندیدیم. برایتان ارزوی شادی و تعطیلات خوبی در زمستان دارم. سال جدید میلادی شاد و با شکوه باد.
سه‌شنبه 10 آذر 1388

+1
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.