نغمه های سیمرغ: اپرت زال و رودابه

نغمه های سیمرغ: اپرت زال و رودابه

حمید متبسم آهنگساز، نوازنده تار و سه تار و بنیان گذارگروه دستان نوشتن یک اپرت بزرگ به نام سیمرغ را پس از سه سال و نیم به پایان برده و امیدوار است با همکاری یک گروه 27 نفره از نوازندگان و خوانندگان ایران، تمرین های گروهی این اثر را به زودی آغاز و این اپرت را برای عموم اجرا کند.

متبسم در نوشته ای که به مناسبت پایان آهنگسازی اثرش منتشر کرده، یادداشتی را که در روز پایانی آن نوشته، بازتاب می دهد و می گوید: امروز 28 ماه اوت سال 2009 برابر با 26 شهریور 1388 شمسی آهنگسازی اپرت سیمرغ در 1371 میزان، 375 صفحه به مدت 59 دقیقه و سه ثانیه با به یکدیگر رسیدن عاشق و معشوق (زال و رودابه) به پایان رسید.

داستان زال در کنار داستانهای پهلوانی که در شاهنامه معمول است به دغدغه های انسانی مانند بخت و سرنوشت و آز و ترس و همچنین دلداگی و عشق و گذشت پرداخته و متبسم بازتاب موسیقایی این داستان را برای شرایط موجود مناسب دیده است.

محسن بنائی مشاور ادبی او در پروژه سیمرغ، داستان زال و رودابه را اینگونه مطرح می کند: "پیش از آنکه سام نریمان، پهلوان پهلوانان ایران زمین بتواند در شادی زادن پسرش زال غوطه ور شود، آگاهی می رسد که فرزند نورسیده سپیدموی است. سام برای گریختن از کنایه بدخواهان پسرش را در دامنه البرز کوه رها می کند، که در آن سیمرغ افسانه ای لانه دارد و در پی شکار کودک شیرخواره را می یابد، ولی او را چون فرزندان خود به مهر می پرود.

آوازه زال که اکنون جوانی برومند و پهلوانی بیمانند است، در جهان می پیچد، سام شرمگین از کرده خود بدنبال پسر می رود و فرزند سپیدموی را که گناه پدر را با جوانمردی پهلوانانه خود بخشیده است، با شکوه فراوان به خانه باز می گرداند. دیری نمی گذرد که زال راهی کابلستان می شود، جایی که عشق سوزان رودابه چشم به راه اوست."

برای اجرای اپرت سیمرغ یک گروه 27 نفره از هنرمندان همکاری خواهد کرد که در مجموع با 28 ساز ایرانی این اپرت یک ساعته را اجرا خواهد کرد. یک خواننده سولیست، دو خواننده سوپرانو و دو خواننده تنور بخش آوازی آنرا به عهده دارند.

در بین همکاران این گروه تا امروز نام هایی آشنا چون محمدرضا درویشی، همایون شجریان، پژمان حدادی و بهنام سامانی به چشم می خورد.

حمید متبسم: تصویر کردن صحنه های جاندار حماسی نیاز مبرمی به تنوع و رنگ در موسیقی دارد

متبسم که دوره سه سال و نیمه فشرده آهنگسازی را پشت سر گذاشته ولی هنوز اجرای این اثر عظیم را پیش رو دارد، دشواری کار در شرایط موجود را به زبان آورده و فاش می کند که چه نیرو و چه انگیزه ای به پیشبرد کار او یاری رسانده است.

گویی پیش از همه، باید همکاران آینده اش این راز را بدانند: "آنجا که نگارش شاهنامه سی سال وقت طلب کرده من و شما حتما می باید برایش سه سال وقت صرف کنیم، برای رسیدن به این قله و درک این زیبائی تنها می توان به پای خود رفت و تنها به قدرت عشق".

اشعار حماسی فردوسی در دهه های رونق موسیقی ایرانی به اندازه اشعار عرفانی حافظ و سعدی و عطار بین اهل موسیقی محبوبیت نیافت اما به نظر می رسد با تشکیل گروه سیمرغ یک کار نو و بزرگ موسیقایی بر روی شاهنامه فردوسی آغاز شده باشد.

در چند سال گذشته شهرام ناظری با خواندن اشعار شاهنامه نوید استفاده بیشتر از آن را در موسیقی خود داد.

محمد رضا لطفی نیز در کنگره بزرگداشت فردوسی ارتباطی بین داستانهای شاهنامه و ردیف های موسیقی را گوشزد کرده بود: "بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم وقتی از ردیف موسیقی ایران صحبت می‌کنیم، حفظ آن خیلی به شاهنامه شباهت دارد. خانه‌ها و قسمت‌های ردیف‌ها با شاهنامه خیلی شباهت دارد و ما باید از آن عبور کنیم تا به روشنایی ازلی (که فردوسی خیلی به نور توجه داشت) برسیم که چیزی جز آیین مهر و قلب روشن نیست".

اینک با تشکیل گروه سیمرغ، آهنگسازی سه سال و نیمه حمید متبسم و راهی که این گروه در پیش رو دارد، می توان منتظر حضور هر چه بیشتر و مستمرتر اشعار حماسی، پر پند و اندرز و وطن دوستانه حکیم طوس در موسیقی ایرانی بود.

گروه سیمرغ باید قابلیت های موسیقایی جدیدی در اشعار فردوسی کشف کرده باشد که با خوی و طبیعت فرهنگی سرزمین ایران هماهنگی دارد، چرا که فردوسی و شاهنامه او نیز در دامن همین سرزمین و همین فرهنگ پرورش یافتند و شاید امکانات فردوسی برای آفرینش شاهنامه در آن زمان بسیار کمتر از امروز بود.

با وجود کم اقبالی اشعار شاهنامه در راه یافتن به موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی در شعر فردوسی جزیی جدا نشدنی است. در وزن متقارب که در شاهنامه معمول است هجاهای بلند کمترازهجاهای کوتاه است. این مسئله موجب شده که جنبه حماسی شاهنامه، که پیش از همه در موسیقی شعر آن متبلور است چند برابر شود. با کمک همین موسیقی خاص شاعر با اشعار خود حوادث را در مقابل چشم خواننده به تصویر می کشد و بدین شکل او را در مرکز حادثه قرار می دهد.

در خود شاهنامه هم جشن و سرور و در کنار آن ساز و آواز تصویر می شود، برای نخستین بار در جشن پیوند زال و رودابه، همان داستانی که گروه سیمرغ برای اثر موسیقایی خود انتخاب کرده است، ابزار موسیقی در شاهنامه تصویر می شوند:

بفرمود تا زنگ و هندی درای

زدند و گشادند پرده سرای

چه آوای نای و چه آوای چنگ

خروشیدن بوق و آوای زنگ

خصوصیت حماسی اشعار و داستانهای شاهنامه موجب شد که معدودی از آهنگ سازان و موسیقی دانان ایرانی قالب موسیقی کلاسیک اروپایی را برای داستانهای شاهنامه بر موسیقی سنتی ترجیح دادند و آثاری مانند بیژن و منیژه حسین دهلوی آفریده شد.

حمید متبسم می گوید "تصویر کردن صحنه های جاندار حماسی نیاز مبرمی به تنوع و رنگ در موسیقی دارد"، به همین دلیل گروه سیمرغ کار خود را ترکیبی از هر دو موسیقی می بیند: مضمونی ایرانی با ترکیبی از موسیقی ارکستری با سازهای ایرانی. حاصل این تلاش شاید یک "اپرت ایرانی" باشد.

خود آهنگساز می گوید فرمی که در اجرا آفریده خواهد شد، به هیچ کدام از فرم های موجود چه ایرانی و چه غیر ایرانی شبیه نیست، تنها می توان گفت نزدیک ترین فرم به آن اپرت خواهد بود و ادامه می دهد: چه انگیزه ای از این بهتر و چه افتخاری از این بالاتر که بزرگترین حماسه ملی جهان که به زبان فارسی است به زبان موسیقی ایرانی تصویر شود.

شاید به همین دلیل است که با وجودی که نیمی از هنرمندان سیمرغ در خارج از ایران زندگی می کنند، تهران به عنوان مرکز آفرینش اجرایی سیمرغ در نظر گرفته شده است، هم بدلیل نزدیک بودن به فضای جغرافیایی شاهنامه و وطن زال و رودابه و فردوسی و هم به دلیل آنکه امکان جمع آوری این تعداد نوازنده ایرانی تنها در یک شهر و تنها در تهران میسر است.

آفرینش یک اثر ارکستری مانند سیمرغ که مستلزم تمرین های فشرده در زمانی طولانی است، معمولا از طرف موسسات و سازمانهای فرهنگی حمایت می شود. اما دست اندرکاران پروژه سیمرغ با تاسیس یک بنیاد به همین نام در هلند و به همکاری گرفتن دوستان علاقمند به سیمرغ در زیر سقف این انجمن می خواهند این حمایت سازمانی را به حمایتی مردمی تبدیل کنند، تا اتفاق زرهای سیم شده محمود غزنوی تکرار نشود.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.