بررسی پرونده قتل های سریالی زنان در کرج ۵
+0
رأی دهید
-0
بررسی پرونده قتل های سریالی زنان در کرج 5
زن معتاد چگونه در چنگ جانی زنجیره یی گرفتار شد
پرونده قاتل سریالی کرج نشان دهنده ریشه ها و انگیزه های امید از کشتار زنان است. در این بین بررسی وضع زندگی برخی مقتولان گویای آن است که این زنان دچار آسیب های اجتماعی بودند و همین موضوع باعث گرفتار شدن آنها در تله جنایتکار زنجیره یی شد. در شماره های قبل، گذشته امید، نحوه دستگیری او، بخشی از اعترافاتش و چگونگی وقوع قتل های اول و دوم توضیح داده شد اما سومین مقتول نسبت به دو زن دیگر شرایط متفاوتی داشت. مطابق محتویات پرونده هشت هزار صفحه یی قتل های سریالی کرج، ساعت 30/12 روز 29 فروردین ماه سال گذشته ماموران نیروی انتظامی از طریق مرکز 110باخبر شدند جسد زنی در حد فاصل خیابان فرهنگ و جاده قزل حصار در انتهای خیابان منبع آب پیدا شده است. کارآگاهان زمانی که به آنجا رفتند خود را در برابر جسد نیمه عریان زنی حدوداً 31 ساله دیدند که هیچ مدرک شناسایی همراه نداشت. این زن با جسمی نرم و قابل انعطاف خفه و سپس پیکرش در چادر مشکی زنانه و ملحفه آبی - سفید چهارخانه با گل های قرمز پیچیده و به آن مکان منتقل شده بود. از آنجا که جسد کفش و مانتو نداشت پلیس اطمینان یافت این زن در مکانی مسقف به قتل رسیده و جانی یا جانیان توانسته اند او را در فرصتی مناسب چنان غافلگیر کنند که امکان دفاع از خودش را نداشته باشد. در محل کشف جنازه ردپایی از قاتل یا قاتلان وجود نداشت به همین خاطر پیکر زن ناشناس به پزشکی قانونی منتقل شد و کارآگاهان سعی کردند سرنخی از این جنایت به دست بیاورند. در این مرحله از تحقیقات بود که احتمال سریالی بودن جنایت ها مطرح شد چراکه مقتول سوم نیز همانند رقیه و مبارکه - دو کشته شده قبلی- در مکانی مسقف خفه شده بود و همه اجساد نیمه عریان بودند. علاوه بر این رد لاستیک یک خودرو در هر سه صحنه وجود داشت و هر سه جنازه بدون کفش رها شده بودند. گروه سنی مقتولان و محدوده جغرافیایی کشف اجساد نیز به این فرضیه دامن می زد. به این ترتیب تیمی ویژه مامور بررسی این جنایت ها شد. نکته یی که در پرونده سوم به یک معما تبدیل شد هویت مقتول بود. خانواده هیچ زنی با مشخصات جسد، اعلام مفقودی نکرده بودند و پلیس از چگونگی گرفتار شدن این زن در دام قاتل اطلاعی در دست نداشت اما مسجل شده بود این قربانی نیز مانند دو نفر قبلی به عنوان مسافر سوار یک خودرو و سپس اغفال یا ربوده شده بود. بعدها پس از دستگیری امید او به کشتن این زن نیز اقرار کرد و پس از آن بود که خانواده پدری مقتول جنازه را شناسایی و اعلام کردند او مریم نام دارد.
مریم متاهل و دارای دو فرزند بود اما چون خود و شوهرش به مواد مخدر اعتیاد داشتند مریم فرزندانش را نزد مادرشوهرش که در شهری دیگر زندگی می کردند فرستاده بود. مریم و همسرش در باغی در طاوسیه کرج سرایدار بودند و زن جوان به عنوان نظافتچی در خانه های مردم کار می کرد و از این راه هزینه مواد مخدرشان را تامین می کرد. بعد از افشای هویت قربانی شوهر او تحت بازجویی قرار گرفت و درباره اینکه چرا ناپدید شدن همسرش را گزارش نداده بود، گفت؛ «آن روز من خواب بودم که مریم از خانه بیرون رفت. موقع خروج او پرسیدم کجا می رود که مریم جواب داد برای نظافت خانه مردم باید بیرون برود. من دیگر توضیح بیشتری نخواستم. وقتی هم که برنگشت زیاد نگران نشدم چون قبلاً هم یکی دو بار به مدت یک یا دو ماه مفقود شده و دوباره برگشته بود و این موضوع برایم تازگی نداشت.»
از طرفی امید در بازجویی ها نحوه شکار مقتول سوم را چنین شرح داد؛ «او را در کمال شهر سوار کردم و در همان نگاه اول متوجه شدم اعتیاد دارد. سر او بوی سیگار می داد. با پیشنهاد من به سمت خانه ام به راه افتادیم. همسرم آن زمان در منزل نبود. در خانه با دیدن النگوهای مریم برای سرقت وسوسه شدم و به او گفتم طلافروشی را می شناسم که طلا را به دو برابر قیمت می خرد. هدفم این بود که او را فریب بدهم و جواهراتش را از چنگش درآورم اما مریم گفت حاضر به فروش آنها نیست. دیگر حرفم را پی نگرفتم و حین رابطه او را با شلوار و کمربند خفه کردم. بعد از آن بود که دیدم النگوهای او بدلی است و 10 هزار تومان هم بیشتر ارزش ندارد. من کفش و مانتوی آن زن را برداشتم و سپس جسدش را در ملحفه پیچیدم و در بیابان های جاده قزل حصار رها کردم.»
مریم متاهل و دارای دو فرزند بود اما چون خود و شوهرش به مواد مخدر اعتیاد داشتند مریم فرزندانش را نزد مادرشوهرش که در شهری دیگر زندگی می کردند فرستاده بود. مریم و همسرش در باغی در طاوسیه کرج سرایدار بودند و زن جوان به عنوان نظافتچی در خانه های مردم کار می کرد و از این راه هزینه مواد مخدرشان را تامین می کرد. بعد از افشای هویت قربانی شوهر او تحت بازجویی قرار گرفت و درباره اینکه چرا ناپدید شدن همسرش را گزارش نداده بود، گفت؛ «آن روز من خواب بودم که مریم از خانه بیرون رفت. موقع خروج او پرسیدم کجا می رود که مریم جواب داد برای نظافت خانه مردم باید بیرون برود. من دیگر توضیح بیشتری نخواستم. وقتی هم که برنگشت زیاد نگران نشدم چون قبلاً هم یکی دو بار به مدت یک یا دو ماه مفقود شده و دوباره برگشته بود و این موضوع برایم تازگی نداشت.»
از طرفی امید در بازجویی ها نحوه شکار مقتول سوم را چنین شرح داد؛ «او را در کمال شهر سوار کردم و در همان نگاه اول متوجه شدم اعتیاد دارد. سر او بوی سیگار می داد. با پیشنهاد من به سمت خانه ام به راه افتادیم. همسرم آن زمان در منزل نبود. در خانه با دیدن النگوهای مریم برای سرقت وسوسه شدم و به او گفتم طلافروشی را می شناسم که طلا را به دو برابر قیمت می خرد. هدفم این بود که او را فریب بدهم و جواهراتش را از چنگش درآورم اما مریم گفت حاضر به فروش آنها نیست. دیگر حرفم را پی نگرفتم و حین رابطه او را با شلوار و کمربند خفه کردم. بعد از آن بود که دیدم النگوهای او بدلی است و 10 هزار تومان هم بیشتر ارزش ندارد. من کفش و مانتوی آن زن را برداشتم و سپس جسدش را در ملحفه پیچیدم و در بیابان های جاده قزل حصار رها کردم.»
|
|
|