بررسی پرونده قتل های سریالی زنان در کرج ۳

بررسی پرونده قتل های سریالی زنان در کرج 3

پرونده هشت هزار صفحه یی قاتل سریالی زنان به زودی گشوده می شود. پلیس و مقامات قضایی از سال گذشته تاکنون تحقیقات زیادی را درباره امید جنایتکار زنجیره یی انجام داده و زمینه را برای محاکمه او مهیا کرده اند. 

 امید پس از آنکه در پلاژی در رامسر بازداشت و به کرج منتقل شد ابتدا سعی کرد خودش را بی گناه معرفی کند اما بعد از چند روز به کشتن هشت زن در کرج و چندی بعد به قتل دو زن در شمال کشور اقرار کرد.

این متهم 23ساله در اولین بازجویی ها گفت تنها نگرانی اش همسرش مریم است. او تاکید کرد مریم هیچ نقشی در این قتل ها نداشته است. امید سپس شرح داد که چطور زنان کرجی را سوار ماشین اش می کرده و آنها را به قتل می رسانده است.

اولین زنی که در کرج کشته شد مبارکه نام داشت. پلیس جسد این زن را 22 بهمن ماه سال 86 زمانی پیدا کرد که شهروندان خبر دادند پیکر بی جان زنی نیمه عریان را در کنار اتوبان تهران- کرج در ورودی فاز چهار مهرشهر دیده اند. پلیس دقایقی بعد از این خبر در محل حاضر شد. آثار بر جای مانده در اطراف جسد نشان می داد تقریباً یک روز از مرگ مقتول گذشته است. اما هیچ اعلام مفقودی در آن تاریخ به پلیس گزارش نشده بود. چند روز بعد از این حادثه زنی به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد مادرش به طور ناگهانی گم شده است. مشخصاتی که او از مادرش ارائه می داد خیلی شبیه به جسدی بود که پلیس پیدا کرده بود. به همین خاطر زن جوان به پزشکی قانونی رفت. دیدن صورت جنازه کافی بود تا وی اعلام کند جسد متعلق به مادرش است.

زن جوان گفت مقتول مبارکه نام دارد و در آخرین تماسی که با خانه گرفته، گفته بود تا 10 دقیقه دیگر به منزل می رسد. بازجویی از دختر مبارکه مشخص کرد این زن 21 بهمن ماه برای دیدار یکی از دوستانش از خانه خارج شده بود.

دختر مقتول گفت؛ مادرم تا تیر (سال 86) در کاشمر به همراه پدرم زندگی می کرد. من هم ازدواج کرده ام و به اتفاق شوهرم در کرج ساکن هستم. پدر و مادرم همیشه اختلاف داشتند تا اینکه در یکی از روزهای تیرماه مادرم قهر کرد و پیش من آمد. او دیگر نمی خواست با پدرم زندگی کند. در این مدت مادرم فقط در خانه ما بود تا اینکه 21 بهمن ماه یکی از دوستانش با او تماس گرفت و گفت می خواهد وی را ببیند. مادرم تا ساعت 30/17 در خانه بود. بعد دوستش شقایق به خانه ما آمد و با مادرم بیرون رفتند. مادرم به ما گفته بود تا یک ساعت دیگر بازمی گردد. ساعت 15/18 من با مادرم تماس گرفتم. او گفت در راه است و تا 10 دقیقه دیگر می رسد. من منتظر ماندم اما مادرم نیامد. چند دقیقه بعد با مادرم تماس گرفتم. تلفن همراهش خاموش بود و دیگر نتوانستم با او صحبت کنم.

فرزند مقتول ادامه داد؛ ساعت ها با تلفن همراه مادرم تماس گرفتم اما همچنان خاموش بود. ما شب را به انتظار او نشسته بودیم. وقتی خبری نشد تصمیم گرفتم به پلیس گزارش بدهم.

گزارش تیم تجسس حاکی از آن بود که قتل جای دیگری انجام گرفته و سپس جسد در کنار اتوبان رها شده است. در این گزارش آمده است؛ از آنجایی که جسم مقتول نیمه عریان کشف شده است و لباسی هم کنار جسد نیست بنابراین قتل در مکانی مسقف اتفاق افتاده است. همچنین رد لاستیک اتومبیلی که احتمالاً جسد از داخل آن به بیرون گذاشته شده در چند متری جسد پیدا شده است. این لاستیک مارک خاصی دارد و معمولاً برای پیکان استفاده می شود. رد لاستیک عمیق نیست و به نظر می رسد سرنشین آن یک نفر بوده است. نکته دیگر اینکه کفش های مقتول پیدا نشده است.

امید بعدها پس از دستگیری درباره قتل مبارکه به ماموران گفت؛ این اولین قتلی بود که در کرج مرتکب شدم. شرایط روحی خوبی نداشتم. نمی دانم چرا اصلاً به فکرم رسید این زن را بکشم. آن روز سوار پیکان قهوه یی رنگم بودم. مدل خودروام پایین بود اما من هزینه زندگی ام را با آن تامین می کردم. حدود منطقه پیشاهنگی بود که این زن را دیدم. تنها ایستاده بود و کمی هم آرایش داشت. بوق زدم، او هم سوار شد. البته به عنوان مسافر سوار ماشینم شد.

امید ادامه داد؛ سر صحبت را باز کردم و همین طور که داشتیم حرف می زدیم به سمت خانه ام رفتم. منزل من در خرمدشت بود اما او از من نپرسید چرا مسیر را تغییر دادم. همسرم در خانه نبود و من می دانستم در غیاب او راحت می توانم کاری که می خواهم انجام دهم. می خواستم با آن زن رابطه برقرار کنم. با ماشین وارد خانه شدم. افکار شیطانی به سرم زده بود. به هیچ چیز جز کاری که می کردم فکر نمی کردم. درحالی که می خواستم با مبارکه رابطه برقرار کنم، دستم را از پشت دور گردنش حلقه کردم و فشار دادم. آن زن نیمه جان بود. بعد روسری را دور گردنش پیچیدم و آنقدر فشار دادم تا مرد. چند دقیقه که گذشت به حالت عادی برگشتم. لباس هایم را مرتب کردم و جسد زن مسافر را دور پارچه یی پیچیدم و در صندوق عقب ماشین قرار دادم و به سمت اتوبان تهران- کرج راه افتادم. در نزدیکی فاز چهار مهرشهر بود که دیدم همه چیز مهیا است. جسد را همان جا رها کردم و به راه افتادم.

امید در مورد اینکه کفش های مقتول را چه کرده است، گفت؛ کفش هایش را یادگاری برداشتم. می خواستم برای همیشه در ذهنم بماند که چه کرده ام.

farjade shab - فرانسه - پاریس
تف توی ذاتت بیاد انگار مردم دیوانه شدند قلب ادم درد می گیره
سه‌شنبه 21 مهر 1388

sadafi - المان - مونیخ
این جانیارو باید اعدام کنن نه بهنود و دلارام رو
سه‌شنبه 21 مهر 1388

jack2244 - ایران - اصفهان
اخر زمونه
سه‌شنبه 21 مهر 1388

BEST_LIFE1364 - ایران - عسلویه
به نظر من زنها خودشون هم مقصرن که سوار ماشین شخصی میشن اینقد از این حوادث تو روزنامه ها -مجلات میگن باید توجه کرد
چهار‌شنبه 22 مهر 1388

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.