روزنامه اعتماد : محمدمهدی همت: "وقتی می شنوم فرزند دکتر بهشتی را بازداشت میکنند و هیچ کس هم در این نظام کاری انجام نمیدهد و با 200 میلیون تومان پول نقد او را آزاد میکنند، پس خدا به داد ما برسد، کمااینکه به سراغ من هم آمدند. من اصلاً از این وضعیت تعجب نکردم، چرا که انتظار این اتفاقات و حتی بدتر از این را هم داشته و دارم. من با مسئولان کاری نداشتم. ما پس از شهادت حاج همت از سیاست کنار کشیدیم. برادر من پسر کوچک شهید همت را آنقدر با باتوم زدند که انگار چه جرمی مرتکب شده است. سه بار اقدام به بازداشت او میکنند که دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم یکی از ماموران نیروی انتظامی او را نجات میدهد، به پهلوی مادرم، همسر شهید همت، چنان با باتوم ضربه وارد کردند که ما تا نیمه شب در بیمارستان بودیم تا کلیهاش خونریزی نکند."
- آقای مهدی همت هنگام شهادت پدرتان چند سال تان بود؟
27 ساله هستم و موقع شهادت پدر یک سال و چهار ماه داشتم.
- در این سال ها به عنوان فرزند شهید همت حضوری ملموس نداشتید. علت خاصی داشت؟
در این سال ها کار ما فقط خون دل خوردن بود. برای مثال لشگر 27 محمد رسولالله لشگری است که پدر من تاسیس کرد و نوک پیکان حمله کشور بود، تا این اواخر فرمانده سابق لشگر 27، هر سال مراسمی را برای شهید همت برگزار می کردند و هیچ گاه ما را که خانواده شهید همت بودیم، دعوت نمی کردند. البته من از عملکرد ایشان چیز قشنگی به خاطر ندارم. من همیشه از اخبار می شنیدم و با اتوبوس از اصفهان به تهران می آمدم و در بین مردم در این مراسم حضور داشتم. اما مراسمی که در سال 86 برای پدرم برگزار کردند مایه ننگ ما بود. آنقدر مراسم افتضاح بود که همه می گفتند ما برای مظلومیت حاج همت گریه کردیم.
این مراسم مرا به یاد کسی می انداخت که فقط با دولا راست شدن نماز می خواند و در این نماز خواندن حضور دل ندارد. هر سال تاریخ و مکان برگزاری مراسم مشخص بود اما در آن سال مکان و تاریخ را تغییر دادند. یکی از دوستان می گفت مراسم مادر دوستش گرم تر از این مراسم برگزار شده بود. مراسم هر سال آخرین پنجشنبه یی که به 17 اسفند نزدیک تر بود در سالن دعای ندبه بهشت زهرا (س) برگزار می شد و این روند پس از شهادت هر سال ادامه داشت. اما این بار به جای سالن ندبه، مراسم در یکی از مساجد کوچک مرکز شهر در یک منطقه شلوغ که طرح ترافیک هم بود، برگزار شد و تاریخ برگزاری مراسم هم تغییر کرده بود و بسیاری از کسانی که اطلاع نداشتند، در تاریخ اعلام شده قبلی به سالن دعای ندبه مراجعه کرده بودند در حالی که مراسم بدون اطلاع بعدی در مکانی دیگر برگزار شد. به هر ترتیب مراسم تغییر کرد.
کسانی که می توانند در مورد شهید همت به خوبی صحبت کنند، دعوت نمی شوند و هر سال فقط دو سه نفر هستند و آنها صحبت هایی را مطرح می کنند. پس از آن شکایت کردم و به گوش مسوولان رساندم که اگر قرار است مراسم این گونه برگزار شود، این مراسم را دیگر برگزار نکنید. پس از آن آقای سردار همدانی قائم مقام بسیج کل کشور به جای آقای کوثری آمدند و مراسم را برگزار کردند. آن سالی که آقای همدانی مراسم را برگزار کردند و ایشان برای نخستین بار ما (خانواده شهید همت) را به مراسم دعوت کردند، مراسم خوبی بود. پس از آن هم با توجه به اعتراض من به نحوه برگزاری مراسم در سال 86، در سال 87 مراسمی را در سالن وزارت کشور برگزار کردند. مراسم باشکوهی بود و سالن وزارت کشور تا آن موقع چنین جمعیتی را به خود ندیده بود. البته قرار بود سخنران آن مراسم نیز آقای احمدی نژاد باشد که با مخالفت های ما این امر صورت نگرفت.
- این گلایه ها...
برخوردها و رفتارهای مسوولان علت اصلی انزوای ماست. در واقع نوع برخوردها، نوع توقعات، نوع نگاه ها و ارزش ها تغییر کرده اند. مسائلی که از طرف مدعیان انقلاب ارزشمند بود، اکنون تبدیل به ضدارزش شده است و در واقع مسائلی که برای ما ارزشمند است، اکنون برای دیگران ارزشمند نیست. برخی دوستان گاهی می گویند چرا هیچ گاه صحبت نمی کنی؟ چرا سکوت کرده یی؟ می گویم اگر آبرویی هم اکنون برای حاج همت نزد مردم وجود دارد به دلیل سکوت ماست. چیزی نگفتم که بعداً تهمتی به فرزندان شهید همت نزنند و حاج همت را بدنام نکنند.
- نحوه برخورد مسوولان در سال های اخیر و به خصوص حوادث پس از انتخابات را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من اتفاقاتی که هم اکنون پیش آمده، نتیجه برنامه ریزی ها و سرمایه گذاری های سال های قبل است که اکنون برداشت می شود. اکنون مردم فکر می کنند من به عنوان فرزند شهید همت از زندگی و رفاه بالایی برخوردارم و از بانک مرکزی کانالی به منزل ما باز شده است. در حالی که این گونه نیست. مثالی برایتان عنوان می کنم. من در دوران دبیرستان در مدرسه تیزهوشان قبول شدم اما به دستور بنیاد شهید اصفهان از ثبت نام من ممانعت به عمل آمد. زمانی که من در دانشگاه قبول شدم آقای سلیمانی با هماهنگی آقای فروزنده رئیس وقت دانشگاه آزاد از ثبت نام من جلوگیری کردند.
دلیلی عنوان نکردند فقط یکسری مشکلات را مطرح کردند. در واقع به گونه یی عمل کردند که من نتوانستم ثبت نام کنم. چهار پنج سال بعد با آقای جاسبی مساله را مطرح کردم. آنها بلایی سر ما آوردند که می خواهند ما را با ارزش های پدرم و امام بد کنند. در سال های گذشته این مسائل به صورت پنهانی وجود داشت اما این اقدامات علنی شده است. وقتی می شنوم فرزند دکتر بهشتی را بازداشت می کنند و هیچ کس هم در این نظام کاری انجام نمی دهد و با 200 میلیون تومان پول نقد او را آزاد می کنند، پس خدا به داد ما برسد کمااینکه به سراغ من هم آمدند. من اصلاً از این وضعیت تعجب نکردم چرا که انتظار این اتفاقات و حتی بدتر از این را هم داشته و دارم. من با مسوولان کاری نداشتم. ما پس از شهادت حاج همت از سیاست کنار کشیدیم.
- در این سال ها آیا مسوولان در کنار شما و خانواده تان حضور داشتند؟
در این سال ها به جز آقایان کروبی، محسن رضایی، آقای دهقان رئیس سابق بنیاد شهید و تا حدودی آقای خاتمی، هیچ یک از مسوولان سراغی از ما نگرفتند. البته برخی ها نیز هستند که نسبت به ما ارادت دارند اما تحت فشار و محدودیت هایی هستند. از ما عذرخواهی می کنند که نمی توانند بیشتر در کنار ما باشند.
- جریان اینکه در حوادث اخیر به سراغ شما هم آمدند، چیست؟
من خواب بودم که مادرم با نگرانی آمد و گفت نیروهایی بی سیم به دست آمده اند تو را ببرند. من متاسفم که به عنوان فرزند شهید همت در نظام جمهوری اسلامی مجبور به انجام این کار شدم و آن روز فرار کردم. این فرار تا بعدازظهر ادامه داشت. می دانستم با این فرار به اصطلاح آب در لانه مورچه ها ریخته ام اما به مادرم گفتم هر اتفاقی بیفتد، دیگر مهم نیست و من می خواهم به خانه برگردم. آن روز به هر نحوی قضیه فیصله پیدا کرد. زمانی که جویا شدم متوجه شدم آن افراد از غ...ف آمده بودند. البته بعد یکی از مسوولان وزارت اطلاعات با من تماس گرفت و به من گفت اتفاقی برایم نخواهد افتاد. آنها عنوان کردند آن افراد از وزارت اطلاعات نبودند. پس از آن دادستانی هم عنوان کرد کار نیروهای آنها هم نبوده است. به این ترتیب همه حاشا کردند و مشخص نشد آنها چه کسانی بودند.
سپس در تظاهرات سکوت که در روزهای نخست اعتراضات برگزار شد، مادر و برادرم در تظاهرات حضور داشتند. بعداً شنیدم یکی از بی سیم به دستان خانواده شهید همت را در میان جمعیت شناسایی کرده و می پرسد دستور چیست و دستور می آید که بزنید و ببرید. برادر من پسر کوچک شهید همت را آنقدر با باتوم زدند که انگار چه جرمی مرتکب شده است. سه بار اقدام به بازداشت او می کنند که دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم یکی از ماموران نیروی انتظامی او را نجات می دهد و به پهلوی مادرم همسر شهید همت چنان با باتوم ضربه وارد کردند که ما تا نیمه شب در بیمارستان بودیم تا کلیه اش خونریزی نکند. به یکی از دوستان هیاتی می گفتم همیشه به هیات می رویم، روضه پهلوی شکسته حضرت فاطمه را گوش می کنیم اکنون به پهلوی مادر خودمان این گونه ضربه وارد می کنند. البته تهدیدات دیگری نیز صورت گرفت اما هنوز به صورت جدی همانند پسر شهید بهشتی به سراغ ما نیامده اند.
- گلایه های خود را در مورد تمامی این سال ها بگویید.
اولین کتابی که در مورد شهید همت نوشته بودند کتاب حکایت سرخ است. یکی از انتقادات من این مساله است. کتاب حکایت سرخ به نویسندگی حجتی از ابتدا تا انتها پر از تحریف و دروغ در مورد پدرم است. این کتاب با هزینه بیت المال در مدارس کل کشور پخش شد و ما هر چه سعی کردیم، نتوانستیم جلوی انتشار و پخش این کتاب را بگیریم. زمانی که من به دنیا آمدم، پدرم با آن همه مشغله برای دیدن من سریع خودش را رساند طوری که دوستانش می گفتند گویا به دنیا آمدن تو به او الهام شد و سجده شکر به جا آورد. او به اصفهان آمد و از مادرم تشکر کرد و با اینکه پدربزرگم در گوش من اذان گفته بود، مجدداً اذان گفت و با من اتمام حجت کرد. پدر من این میزان لطافت و محبت از خود نشان داد اما این کتاب در تحریفی کامل عنوان کرده زمانی که مهدی به دنیا آمد هر چه به شهید همت گفتیم بیا، نیامد. هر چه از او خواستیم، شش ماه شد نیامد و نامه داد چقدر می گویید بیا و این کتاب عنوان کرده پدرم گفته پسرم را لباس رزم بپوشانید و همانند علی اصغر حسین به جنگ بفرستید. شما ببینید تحریف تا چه حد؟ زمانی که مردم عادی این کتاب را می خوانند تصور بسیار بدی از این شخصیت در ذهن آنها نقش می بندد.
پس از آن زمانی که دیدند شهید همت بی کس نیست، از انتشار این کتاب ها جلوگیری به عمل آمد. تنها خانواده شهید همت نبود که فراموش شدند بلکه مردم و تمامی این ارزش ها بود که فراموش شدند. هیچ گاه چون پسر حاج همت بودم نه احساس غرور کردم و نه ناراحت شدم. افتخار این نام را برای خودم داشتم و یک زندگی سخت در اجتماع. بسیاری از کسانی که مرا می شناسند، می ترسند به من نزدیک شوند. می گویند پسر همت است. دردسرساز است. برخی دیگر هم که نزدیک می شوند به این امید می آیند که سوءاستفاده یی کنند.
به سختی دوستان واقعی و ثابتی وجود دارند که بدون ترس و سوءاستفاده دوست باشند. این مساله زندگی ما را سخت تر می کند. گاهی چنان تبلیغات منفی علیه ما شکل می گیرد که مردم فکر می کنند ما چگونه زندگی می کنیم. خدا را شکر که در این مدت مشخص شد ما تفاوتی با سایرین نداشتیم و حتی وضعیتی بدتر از مردم داشتیم. شما اکنون مشاهده می کنید کسانی در مناصب کشوری قرار می گیرند که نه در انقلاب و نه در جنگ هیچ بهایی نپرداختند. ما کسانی هستیم که پیش از این امتحان خود را پس داده ایم. آنقدر که ما به این خاک و نظام علاقه مندیم، هیچ کدام از کسانی که ادعا می کنند و نان این نظام را می خورند، علاقه مند نیستند.
ما روزگار بسیار سختی را گذراندیم که شاید هیچ وقت کسی نفهمد خانواده سرلشگر شهید همت بودیم. شاید مادرم راضی نباشد که این مساله را مطرح کنم اما ما در سال 76 پول خرید یک بخاری را نداشتیم. ما در خانه هایی زندگی کردیم که آن خانه در نداشت، گاز نداشت، فاضلاب نداشت. اینها واقعیات زندگی ما است و در مقابل تفکرات مردم چیز دیگری است. اما امیدوار بودیم برای سایرین اوضاع خوب باشد که این گونه نیز نبود. الان اوضاع به گونه یی شده است که هر کس به اصول و ارزش ها، ارزش قائل نباشد بیشتر به پیشرفت و ترقی رسیده است. به نظر من بازماندگان جنگ که اکنون حضور دارند و دارای مقامی هستند، مقصرند. بچه هایی که در جنگ مخلص و خوب بودند همه به حاشیه رانده شده اند. درد ما این است.
مثالی برای شما عنوان می کنم. از افراد مختلفی که در جنگ حضور داشتند؛ کسی که فرمانده و رشید و فداکار بوده و کسی که فقط در جبهه ها خرابکاری می کرده و کاری از دستش برنمی آمده است اکنون شغل آن فرمانده رشید و تلاشگر راننده تاکسی شده است و شغل آن کسی که در واقع هیچ کاری در جنگ نکرده اکنون فرمانده لشگر شده است. اینها کوچک ترین اتفاقاتی است که برای ما پیش آمده و من بسیاری از مسائل را عنوان نمی کنم. می گویند صدام بد بود. اما همان صدام جنایتکار تمامی فرزندان فرماندهان خود را برای تحصیل به اروپا می فرستاد. اگر پدر ما وفادار بوده، پس خود ما هم وفاداریم. پس حتماً دلیلی یا ترسی وجود دارد که با ما این گونه رفتار می کنند. من با بسیاری از کسانی که صحبت می کنم، چنان متعصب و جاهلانه رفتار می کنند و از مسائل بی ارزش حمایت هایی می کنند که جاهلانه است. تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که در این اتفاقات در کنار مردم باشیم. افتخار می کنم که مردم در تهران می گویند بسیجی واقعی همت بود و باکری... مردم ما می فهمند.
- هم اکنون اتوبان همت به نام پدرتان است. فکر می کنید این دست اقدامات در حق شهید والایی چون شهید همت کافی است؟
آقای موسوی در بیانیه شماره 12 خود بسیار زیبا عنوان کرده بودند «حرمت هر شخص به فرزند اوست.» اصلاً از اینکه بزرگراه به نام پدرم است، خوشحال نیستم. هر کس یک دهم پدر من معروف بود، هزاران سوءاستفاده از این نظام می کرد. من یک شرکت ساده با حداقل درآمد در اصفهان دارم. بسیاری از افرادی که از طرف آقایان به عنوان بی حجاب و عدم پایبندی به ارزش اسلامی لقب می گیرند، بیشتر برای شهدا و جانبازان ارزش قائلند. اما برخی مدعیان برای شهدا ارزشی قائل نیستند. برخی مثلاً خودی هایی که مرا نمی شناسند، بارها جلوی خودم شروع به بدگویی راجع به من کرده اند. دروغ های فراوانی را در مورد من مطرح می کنند. حتی مراسم برگزار می کنند و می گویند خانواده شهید همت منحرف شده اند. برخی ها روزی عنوان کردند مهدی همت به دلیل اینکه بزرگراه را به نام پدرش کرده اند، شکایت کرده و پنج میلیارد تومان پول دریافت کرده است. من از مسوولان تشکر می کنم. روزی به آنها گفتم از زمانی که خودم را شناختم شما بلاهایی بر سر ما آوردید که من غم پدر نداشتن را احساس نکردم.
- از خاطراتی که مادرتان از پدرتان، شهید همت، برایتان نقل کرده، بگویید.
یکی از مسائلی که پدرم به مادرم عنوان کرده بود، این بود که از مادرم عذرخواهی کرده و گفته بود متاسفم روزی خواهد آمد که از هر هزار مرد، یک مرد به معنای واقعی در جامعه وجود نخواهد داشت. تنها کسی که بعد از شهادت حاج همت همیشه به ما محبت کرد و همیشه در کنار ما بود آقای مجتبی صالح پور بود. با اینکه همیشه بلاهای مختلفی بر سر او آمده است اما باز هم در کنار ما بوده است. ایشان تنها کسی بودند که پدرم بیش از چشم هایش به او اعتماد داشت.
- از روزهای سختی که گذرانده اید، از فراز و نشیب های زندگی بگویید.
سه سال اول شهادت حاج همت مشکلات زیادی داشتیم. که به لطف و محبت آقای کروبی مشکلات تا حدودی برطرف شد. اواخر دهه 60 و تمام دهه 70 را با سختی فراوانی گذراندیم. بیماری داشتم که پزشکان از درمان من ناامید شده بودند. من در بخش مردان بستری بودم و مادرم در کنار من حضور داشت و در بیمارستان بر سر او فریاد می زدند که باید از بخش بیرون بروی و همسرت برای همراهی پسرت در بخش باشد. خب مادر من که نمی توانست بگوید همسرش شهید شده است. بنابراین همه این غم ها را در درون خودش پنهان می کرد. شاید ما نسبت به دیگر خانواده های شهدا، سختی ها و مشکلات بیشتری را متحمل شده باشیم.
- پدرتان برای حفظ نظام و حفاظت از مرزهای کشور، دفاع از مردم و برای ادامه آرمان های امام خمینی و انقلاب جنگیدند و به شهادت رسیدند. فکر می کنید اگر پدرتان اکنون حضور داشت، چه عکس العمل و دیدگاهی در مورد حوادث این روزها و نحوه رفتار با خانواده اش داشت؟
به نظر من این اتفاقات از همان سال های اول برنامه ریزی شده بود. ایمان دارم که حاج همت این روزها را دید که آن روزها طلب مرگ از خدا کرد و طلب بخشش از مادرم داشت. زمانی که شهید همت به مکه رفت، سه آرزو از خداوند داشت؛ اولین آرزویش این بود که در سرزمینی نباشد که نفس امام خمینی در آن نباشد. دومین درخواستش از خدا این بود که جانباز و اسیر نشود. او از خدا خواسته بود فقط شهید شود، آن هم زمانی که از اولیاءالله شده باشد. می گویند خودشناسی، خداشناسی می آورد. می گفت اگر جانباز یا اسیر شوم، ممکن است ایمانم را از دست بدهم. سومین درخواستش هم مادرم بود. او مادرم را از خدا خواست و یک جفت پسر می خواست که ادامه دهنده راهش باشند. به همین دلیل قبل از تولد من و برادرم به مادرم می گفت بچه ها، پسر هستند. پدرم به تمامی آرزوهای خود رسید.
حاج همت از آن دست فرماندهانی نبود که فقط در ماشین بنشیند. حاج همت خودش همیشه در کنار بسیجی ها بود. در کدام جنگ در جهان، فرمانده عملیات خودش برای شناسایی می رود. حاج همت خودش در کنار بچه ها در صف اول حضور داشت. او هیچ گاه خودش و ایمانش را دور نزد. عشق مردم به او به دلیل اخلاص اش بود. حتی برخی از همرزمان پدرم تعریف می کنند که «خمپاره در دو قدمی حاج همت منفجر می شد و پدرم سالم می ماند و ما تعجب می کردیم که حتی یک ترکش به حاج همت اصابت نمی کند،» همین مساله است که نشان می دهد به آرزوهایش رسید. او نه جانباز شد و نه اسیر. درست در همان زمانی که از خدا خواست، شهید شد. من واقعاً خوشحالم که او نیست که این روزها را ببیند. من دعا می کنم که حاج احمد متوسلیان هم زنده نباشد.
روزی یکی از دوستان پدرم که جانباز شیمیایی است و پس از جنگ برای درمان به کانادا رفت و خانواده اش اجازه ندادند برگردد، با من تماس گرفت. او در آنجا مدرسه دارد و خودش هم تدریس می کند. گفت می خواهد برگردد. می گفت می خواهد به ایران که مذهب تشیع در آن وجود دارد، برگردد. به او گفتم وضعیت آن گونه نیست که بتوانی برگردی، حداقل زندگی ات را نفروش. یک سفر بیا بعداً اگر خواستی بمان. اما او قبول نکرد و حتی مرا سرزنش کرد که «تو از راه پدرت منحرف شده یی و مایه ننگ پدرت هستی.» زندگی اش را فروخت و به ایران آمد. فردی که شیمیایی بود و در آنجا یک قرص هم مصرف نمی کرد، به محض ورود به ایران، به دلیل خونریزی معده در بیمارستان بستری شد. پس از اینکه به ایران آمد، دیگر با من تماس نگرفت. مدتی گذشت و زمانی با من تماس گرفت که روی پله های هواپیما در حال بازگشت به کانادا بود.
sara_shiraz_iran - ایران - شیراز |
سلام بچه ها دوستون دارم.خامنه ای احمدی مرگ به نیرنگتان...خون جوانان وطن میچکد از چنگتان...... |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
شب قطبی - امارات - دبی |
معلوم نیست چه بلایی سر این جوان اورده اند که اینچنین مینالد.این دولت فردای قیامت چه جوابی به شهیدان میدهد؟خدا رحمت کند شهید همت را.خدا رحمت کند شهید باکری را.این شهیدان بودند و جنگ اینچنین تمام شد اگر شهیدان نبودند به چه شکلی تمام میشد؟این دولت هم رسم ادب و وفاداری به شهدا را هم خوب ادا کرده است.اگر با خانواده یکی از اسطوره های دفاع مقدس به این شکل رفتار میشود.آنهای دیگر که جای خود دارند. این دولت پایدار نیست.چون مشروع نیست.چون مقبول نیست. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
baas - هلند - روتردام |
بسیجی چه پ...ه که واقعی و غیر واقعی باشه. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
ایران همیشه سبز - ایران - تهران |
فرزندان و خانواده شهید همت و خود ان بزرکًوار برای ما همیشه محترم و با ارزشند! |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم |
روان ات پاک واقعا شهید این خاک و طنی شماها از زمین تا اسمانها با این بسیجیهای جنگ ندیده جنایتکار فرق میکنید/ هرکه در راه این خاک وطن شهید شده درود بر روانش / هروقت میرم تهران و سری به بهشت زهرا برای زیارت قبرهای بستگانم با پدر و عمو ام همیشه اکثر وقتتو بهشت زهرا به مزار شهدای جنگ 28 سال پیش میرم واقعا باید بهشون افتخار کرد |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
sami_rad - انگلیس - لندن |
ننگ بر رژیم کثیف اخوندی.لعنت بر پدر خایمنه ای چلاغ. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
TOMCAT2007 - اسرائیل - تلا اویو |
مرد بزرگی بود، خدا رحمتش کنه، یه آشنایی دور ا دور باهاش دارم. ولی دیگه کار از این حرفا گذشته، البته چرا این سایت فقط داره موضوعتی در این موردو چاپ میکنه؟!! یعنی هیچ چیز خوب در طرف مقابل نیست و ۱۰۰% همه چیز بده؟!!! یه کم شاید بی انصافی باشه ولی اصلا با عقل جور در نمیاد بابا!!!. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
parsaus - امریکا - لوس انجلس |
من تو لشکر 27 بودم و لشکر 10 سید الشهدا هم بودم . ما در دوکوهه بودیم .حاج همت یکی بود تاریخ دیگر همچین انسانی به خود نخواه دید .اسم حاجی رو هر کس بیاره و صلوات نفرسته گناه کبیره کرده .این اخوندا تو جبهه با ماشین میومدند و میرفتند اما یکی رو تو ماشیناشون سوار نمیکردن .ما رفتیم گفتیم حاجی این ماشینا میرن اهواز ما رو سوار نمیکنن .حاجی همان موقع تو لشکر گفت هر ماشین که خالی بود به چرخاش شلیک کنید و بگین حاج همت گفته .از نیم ساعت بعدش یکی تو شلمچه تکی رانندگی نمیکرد .این اخوندهای مفت خور کجا بودن زمان شلمچه .مملکت رو موسوی میچرخوند جبهه رو حاج همت .روحش شاد . |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
مسلمان ایرانی - ایران - شیراز |
خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر علیه شما بشورند. ( دکتر سروش ) |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
*پسر شجاع* - ایران - تهران |
واقعا این حکومت کثیف اینهمه از نام شهدا سواستفاده میکنه ولی خانواده اکثر شهدا با این حکومت مخالف هستند ... |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
darius mis - انکلستان - لندن |
خبــــــــــر مــــــــا که رساند به چمــــن ؟چــــــــون صـــــــیاد بــــال مــــــــا بـــــستــــ و بــه مـــــا رخصـــت فــــــریاد نداد. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
مسلمان ایرانی - ایران - شیراز |
عکسهایی از تاسیسات جدید اتمی ایران توسط شرکت گیوآی . https://news.cnet.com/8301-30685_3-10362358-264.html |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
abadan147 - ان - بیرمینگهام |
خدا رحمت کند شهید همت را ولی متاسفم که برای یک مشت گرک . جان خود را فدا کرد. الان به کشور عراق بهتر از بچه های شهید همت میرسند . عراق شده کشور دوست و همسایه. حیف ان خونهای شهیدان که در راه وطن ریخته شد. الان احمقی نزاد و امثال اون دارند خواهر مملکت را سرویس میکنند. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم |
بازی دربی/ 5 دقیقه شروع نیمه اول و دوم ایستاده و سکوت به احترام شهدای جنبش سبز |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
IranBozorgMehr - ایران - اهواز |
اگر الله شما آرزوهای پدران شهید شما را بر آورده کرده و میکند، چرا ایران و ایرانی را روز به روز به سوی خاری می کشاند. الله ۲ فرزند به پدر تو داد تا از سوی حکومت اسلامی سرکوب شوند و خارشان کنند. الله همسران آن شهیدان را بیوه کرد تا دیگر مردمانی که اسلام او را باور ندارند از آن یتیمان و بیوه ها نگهبانی کنند و پشتیبان مالی و معنوی آنان باشند. چرا این الله همه ی کارهایش نیمه کار می ماند؟ شما را می گیرند یا خود برای بقای اسلام ننگینتان اینگونه تبلیغ میکنید. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
چقدر ناراحت کننده است. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
amir irani - انگلیس - بیرمنگام |
IranBozorgMehr - ایران - اهواز..عقاید خودت را برای خودت نگهدار اگر بئ خدایی برای خودت باش . رها کن با خدایان را.اگر امثال همت ها نبودند تمام زنان خوزستان بچه های عراقی داشتند.مگر تجاوز نکردند صدامیان به زنان سوسنگرد و حامله نکردن پرستاران بیمارستان خرمشهر را. مگر عربهای خوزستان گاو قربانی نکردند جلوی صدامیان.همین مسلمانان خواهر و مادرانتان را از شر انان رها کردند. نه بئ خدایان |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
masih - ایران - تهران |
من بعنوان یک ایرانی هیچوقت حساب این نامردها رو به پای مردهایی همچون همت ننوشته ام وانشاءالله نخواهم نوشت .امید وارم حداقل ما مردم لیاقت خونهای ریخته شده را داشته باشیم.خدا لعنت کند این رهبر دجال را |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
blueberry64 - ایران - تهران |
این بیچاره و خانواده اش واقعا قابل ترحم هستند که از طرفی مردم عادی باهاشون بد رفتاری میکنند که شما مفت میخورید و مفت زندگی میکنید و از سهمیه ها استفاده میکنید. از طرفی هم مسئولین از یاد بردنشون. البته اگه نیان و بگن که اینم خطش با خط رجوی و امثالهم یکی شده. از اینا بدترم خانواده خمینی هستن (هرچند با انقلابش . زد تو کشور با اینکه اونم اینو نمیخواست به اینجایی که الان هست برسیم) ولی اونارم خوب طردشون کردن و حسابشون نمیکنن. اون که مثلا رهبرشون بود با خانواده اش چه ها که نمیکنن دیگه چه انتظاری از رفتار خوب با خانواده های شهدا میشه داشت. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
بهدین - آمریکا - نشویل |
همینها هم اگر کشته نشده بودند امروز دوش به دوش مجتبی به سرکوب خیابانی مردم می پرداختند. بسیجی و طرفدار جمهوری اسلامی سروته یه کرباسه |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
blueberry64 - ایران - تهران |
. baas - هلند - روتردام. بسیجی چه پ...ه که واقعی و غیر واقعی باشه.////// شهید همت یا مردای دیگه که اینجا منظور هست از این بسیجی هویجی های الان نبودن. مرد واقعی بودن و شرف داشتن. انسانیت و از خودگذشتگی داشتن. غیرت و وطن دوستی داشتن. به خاطر کشور و مردمشون جنگیدن و از خونشون گذشتن. نه اینکه مثل خیلی مسئولین و بسیجی های الان با مردمشون بجنگن و خون هموطنشون رو بریزن به خاطر هیچ و پوچ این همه جوون رو به کام مرگ و زندان دچار کنن.. شاد باشی |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
sabzezar - ایران - تهران |
خدا به شما صبر ایوب عطا کند |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
شیدای تو - هندوستان - بنگلور |
خیلی سخته .. یعنی باورش سخته .. آخه چطور میشه به خانواده شهدایی که از جان و مال و زندگیشون گذشتن بی احترامی کرد .. یادشان گرامی باد. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
aghozdar - ایران - تهران |
به بهترین پیشنهاد برای اسمی جهت جایگزینی اسم اتوبان شهید همت جایزه میدهیم. شهید احمد خاتمی--شهید مصباح یزدی--شهید احمد جنتی--شهید احمدی نژاد ویا.......... |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
vahid22 - آلمان - هامبورگ |
amir irani - انگلیس - بیرمنگام . IranBozorgMehr - ایران - اهواز نگفت بیخداست میگه الله شما از یه بت ضعیفتره!بیسواد برو کتاب جهان آنگونه که من میبینم اثر انیشتین رو بخون تا بفهمی این الله خدا نیست!فقط کارگزار محمد بوده |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
hosein_3456 - ایران - سینقان |
شما واقعا خجالت نمی کشید؟؟؟ چطور شد بسیجی حالا خوبه که شما قراره به زن و بچه اش و حرفاشون اویزون بشید ولی جای دیگه بسیجی یعنی .................خیلی چیزا؟؟ خجالت نمی کشید از شهدا میگید؟؟؟ خجالت نمی کشید از شهید میگید وقتی کاربراتون به قران میگن تازی نامه؟؟ این شهید و شهادت بر اساس موازین اسلامی و قرانیه . شما که از بیخ با اسلام مخالفید از خودتان شرم نمی کنید از شهدا میگید؟ |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
albalooo - ایران - تهران |
امیدوارم که همشون نابود بشند اخوندهای کثافت لجن |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
zorro.ir - ایران - تهران |
hosein_3456 - ایران - سینقان . یه کمی اگه چشمت رو باز کنی میبینی کسی که داره شکایت میکنه فرزند شهید همت هستش و راجع به کتک خوردن مادرش یعنی همسر شهید همت بدست بسیجی هاست پس تو خجالت بکش و بسیجی ها و خودت رو به شهدای بزرگوار نچسبون شهدا اگه راهشون جدا از این حکومت ظلم نبود الان مثل خیلی ها پست و مقام داشتند من برادر شهید هستم و از طرف خودم میگم شهدا بخاطر خاک ایران جنگیدن و شهید شدن نه به خاطر ریاست عنتر یادت باشه همسر شهید رجائی فرزندشهید بهشتی و خیلی های دیگه که این رژیم از اسمشون استفاده کرده در بند بودنند و هستن. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
sooratak - مالزی - کوالالامپور |
بهدین - آمریکا - نشویل. خجالت بکش ٬ رفتی تو ده کوره ها ی آمریکا نشستی و به کسی که رفته جونشو برای دفاع از خاک وطنش داده این جوری توهین می کنی. واقعا که بی شرمی هم حدی داره. متاسفم برات. نمک نشناس بی فکر |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
بهدین - آمریکا - نشویل |
. sooratak - مالزی - کوالالامپور . ظرز نوشتار بی ادبانهات را نادیده میگیرم تنها یادآوری میکنم کمی کنار بروی و بگذاری که باد بوزد. |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران |
بهدین - آمریکا - نشویل//چرا حرف بی خود می زنی؟ مگه کدوم یک از این مزدوران که این روزها مردم رو توی خیابونها میزنن سابقه حضور در جبهه رو دارن؟ اگر شما هم اینجا تشریف داشتید ملاحظه می کردید که اکثر اونهایی که مشغول سرکوب تجمعات مردم هستن، نه حتی زمان جنگ بلکه؛ بعد از جنگ بدنیا امده اند(محصولات جهوری اسلامی و اسلام ناب محمدی).حیف و صد حیف همه اونایی که رفتند و وای بر ما که هنوز هم قدر اونها رو نمیدونیم! |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
amir irani - انگلیس - بیرمنگام |
vahid22 - آلمان - هامبورگ . تو اگر بدونی سواد من چقدره مو به بدنت سیخ میشه .تو یا منافقی یا جزو کفار .درود بر مردم ازاده ایران .سبز باشید ازاده گان |
سهشنبه 7 مهر 1388 |
|
زندگی زیبا - ایران - آبادان |
من از نزدیک همسر شهید همت میشناسم زن شجاعی است یادم وقتی اجحاف وکمبودی برای خانواده شهیدی پیش میآمد چنان با بنیاد شهید در می افتاد یکبار حقوق این خانم زیاد کردند قوبل نکرد گفت یا حقوق همه یا من تنها خانمش دانشجوی رشته شیمی بود و الان دبیر است تمام بنیاد شهیدهای از دست حق خواهی هاش در عذاب بودندخانمش میتونستند از لحاظ مالی میتونست بهترین زندگی داشته باشه اخه خانم از خونواده درست حسابی داشت و الان میتونست تو امریکا زندگی انچننی داشته باشه اما بخاطر عقایدش از همه چی گذشت |
چهارشنبه 8 مهر 1388 |
|
shahin.sabz - اتریش - لینز |
bluestar ایران چرا جواب ندادی چرا ایه نخوندی!اینم از هنرنمایهای پسرخاله هات. فقط جوابت 3کلمه بود.اونا رفتن جونشونو دادن.شما موندین شکم گنده کردین |
چهارشنبه 8 مهر 1388 |
|
بهدین - آمریکا - نشویل |
mohsen_raja - ایران - تهران. تو طرفدار جمهوری اسلامی هستی؟ |
چهارشنبه 8 مهر 1388 |
|