بخش اول
من خاینین را می شناسم قبل از اینکه خودشان بدانند. (صدام حسین)
این بخش فیلم با نشان دادن پیام جرج بوش در جنگ عراق سال 2003 آغاز میشود و بعد به سراغ انقلاب ایران میرود، صدام در یک تحلیل به این نتیجه می رسد که با آمدن خمینی، آمریکا به یک متحد قوی در منطقه احتیاج دارد و از سوی دیگر خمینی بدنبال صدور انقلاب از طریق شیعیان جنوب عراق است و دراز کردن دست دوستی به سمت او نیز فایده ندارد , خمینی می خواهد انقلابش را صادر کند. از همین رو کودتا کرده و پس از یک تصفیه سازمانی قدرت را بدست میگیرد. برادر زن صدام که فرمانده ارتش عراق است می داند که صدام در فکر جنگ با ایران است ولی می خواهد سعی کند که آنرا به تاخیر بیاندازد. بمب گذاریهایی در عراق صورت میگیرد که اسناد طارق عزیز که آن موقع وزیر کشور بوده نشان می دهد که این کار به دست گروه محمد باقر صدر انجام شده و او نیز از دینباله روهای خمینی است . اینجا جنگ آغاز میشود. خرمشهر توسط نیروهای ایران آزاد می شود و صدام بدنبال تزغیب بیشتر مردم به مشارکت در جنگ و پایداری در آن ، اقدام به سفرهای استانی میزند. در سفر به روستایی او مورد سو قصد قرار می گیرد و جان سالم بدر می برد، در عوض او دستورمی دهد که روستا را با خاک یکسان کنند (که فکر می کنم همین داستان یکی از موارد دادگاه صدام بود). فیلم در اینجا در مجلس عروسی دختر صدام با برادرزاده علی المجید ( شیمیایی) پایان میپذیرد.
در بخش اول چیز دیگری هم که جالب است رابطه صدام با مادر خود است، مادری که به غایت مستبد است و صدام حرف شنو. به نظرم کارگردان به ذکر بعضی از وقایع از دوران بچگی صدام سعی در این دارد که نشان دهد چگونه شخصیت او شکل گرفته است. صدام وقتی شروع به مخالفت با مادرش می کند که خود از لحاظ استبداد در مقام مادرش می نشیند. در لحظه ای که مادر در حال مردن است صدام در ظاهر بیشترین فاصله ، اما در روان خود نزدیکترین فاصله را با او پیدا می کند، انگاری روح مستبد مادر با مرگ از تن او خارج شده و در صدام پسرش خانه می کند.
بخش دوم
قانون هر چیزی است که من بر روی یک تکه کاغذ مینویسم. (صدام حسین)
این بخش با پایان جنگ ایران و عراق آغاز و تا پایان جنگ اول آمریکا و عراق ادامه پیدا میکند. صدام هم مانند ایران اعلام پیروزی میکند. شاید در صحنههای مختلف دیدهاید که در بغداد دو شمشیر به هم پیوسته به شکل سردروازه است. اینها به فرمان صدام به یاد قربانیان جنگ و به نام پیروزی ساخته شدهاند. در این بخش علت جنگ عراق با کویت تا حدودی مشخص میشود. داستان از این قرار بوده که جنگ تمام شده بوده و صدام به پول نفت احتیاج داشته تا هم خرج ارتش بزرگ به جا مانده خود را بدهد هم اینکه عراق را بازسازی کند. کویت افزایش تولید می دهد و قیمت نفت سقوط می کند. عراق از کویت میخواهد که چنین نکند، آنان نیز گوششان بدهکار نیست. عراق در سوییس مدعی میشود که کویت با تکنولوژی غربی در حال برداشت از دخایر نفتی عراق می باشد. صدام با امیر کویت ملاقات خصوصی می کند و این نکته را متذکر میشود که بیایید به عنوان دو عرب مساله را حل کنیم وگرنه ما از شرفمان دفاع خواهیم کرد، فایده نمیکند. صدام و طارق عزیز با سفیر آمریکا ملاقات می کنند سفیر آمریکا میگوید: دولت ما عقیده خاصی در مورد مسایل عرب با عرب از جمله مسایل مرزی ندارد، هر چند که ما خواهان صلح و ثبات در منطقه هستیم. به این ترتیب صدام برداشت می کند که آمریکا احتمالن در صورت جنگ بیطرف خواهد بود و جنگ آغاز می شود.
در این مجموعه مراحل سقوط دیکتاتور نشان داده میشود. اینکه صدام چگونه یک به یک آدمهای لایق خود را نابود می کند و جای آنان را نالایقان و چاپلوسان پرمیکنند (شهره آغداشلو در یک دیلوگ آنرا به او متذکر میشود). در این بخش صدام ژنرال عدنان را فرمانده ارتش عراق در جنگ با ایران و هم بازی خرد سالی اش و برادر زنش بوده را می کشد و جای او جوانی (ژنرال حسین المجید) را که از بستگان علی المجید (شیمیایی) و داماد او است مینشاند (المجید ها ظاهرن فامیل پدری صدام بودند). در فیلم اینگونه نشان می دهد که او در واقع یکی از پشتیبانان جنگ کویت بوده است. یک نکته جالب دیگر هم این بوده صدام در طی جنگ اول خلیج فارس پنهان نمیشده بلکهدر خانه های مردم معمولی شب را می گذرانده است و اینکار را بخاطر شجاعت می کرده و اینکه لقب فراری نگیرد تا از طرفی بعدن بتواند ادعای پیروزی کند.
بخش سوم
دست انقلاب میتواند به دشمنانش در هر جا که پیدا شوند برسد. (صدام حسین)
این بخش اختصاص دارد به تحولات سیاسی عراق بعد از جنگ اول خلیج فارس. عراق تحریم شده است و در حال نابودی است. شرط برداشتن تحریم هم همکاری کامل با سازمان ملل است که صدام نمیپذیرد یا اگر میپذیرد با اشکالتراشی همراه است. در این بین عدی پسر صدام که بسیار عیاش است با شوهر خواهر خود ژنرال حسین المجید به نقطهآی میرسند که دیکر نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند. حسین به اردن پناهنده میشود و اسناد سلاحهای شیمیایی و میکروبی و غیره را نیز با خود میبرد. او ادعا می کند که میتواند جانشین صدام باشد و در ازای دادن اطلاعات خود از سی آی ای درخواست کمک میکند. صدام هم تلاش میکند که او را برگرداند، نمی تواند. صدام هم برای آنکه ژنرال حسین را به مهره سوخته تبدیل کند تمام مدارکی را که حسین از آنها با اطلاع بود و دفن کرده بودند را در یکی از مکانهای متعلق به ِنرال حسین قرار داده و بازرسان سازمان ملل را به انجا برده مدارک را به آنها نشان میدهند. ژنرال حسین هم که دیگر میبیند بیفایده شده است تصمیم میگیرد که برگرددبه بغداد…
در جنگ اول خلیج فارس بعد از اینکه آمریکاییها از ساقط کردن صدام دست برمیدارند و عقب نشینی می کنند صدام آن را تعبیر به خواست الهی می کند . اصولن در این بخش صدامی هست که دیگر کمتر سرکش است , مذهبی شده است. می رود شجره نامه خود را در می آورد و مدعی میشود که با خاندان پیامبر نسبت دارد. شروع به کتابت قرآن با خون خود میکند و … در فیلم اینگونه برداشت میشود که مذهبی شدن صدام پیامد جنگ اول خلیج فارس است ولی شاید بتوان گفت با توجه به وضع بد اقتصادی بیشتر وسیلهآی بوده برای تحمیق توده.
بخش چهارم – پایانی
اگر من بمیرم , شما یک انگشت به جا مانده ازمن پیدا نخواهید کرد و شما همه با من خواهید مرد. (صدام حسین)
بخش چهارم این مجموعه با نمایش اولتیماتیوم جرج بوش در تلویزیون آغاز شده و شروع آخرین جنگ عراق آغاز شده و با اعدام صدام تمام می شود. در این قسمت آمریکا حمله می کند خانمهای خانواده صدام در ابتدا در سوریه پنهان می شوند . عدی و قصی و مصطفی پسر نوجوان عدی در موصل به دام می افتند. آنان در برای دوشب در خانه یکی از بستگان پناه گرفته بودند که او آنان را می فروشد و آنان در یک زد و خورد متقابل کشته می شوند.
صدام در کلبه ای در کنار فرات زندگی میکند. در مجموع نشان داده می شود که 3 نفر هستند که وظیفه مراقبت از او را دارند(?). با گسترش عملیات دستگیری, نیروهای آمریکایی به سراغ بستگان درجه چندم صدام می روند و در این میان یکی از نیروهای محافظ دستگیر شده و به زندان ابوغریب انتقال داده می شود. محل اختفا صدام مشخص می شود و نیروها به آنجا میروند صدام هم خود را در چاله ای که در زمین به همین منظور حفر کرده بودند پنهان می کند ولی به طور خیلی ساده, نیروهای آمریکایی از روی جعبه فن تهویه که همان دور و بر پیدا کردند می فهمند باید چاله ای در کار باشد و او را می یابند. صدام از تاریکی وحشت داشته بعد از باز شدن در چاله و شلیک چند گلوله, صدام دستانش را بالا می گیرد وبیرون میاید.
درحالی که با ذلت درازش کرده اند و صورتش بر روی خاک است (عکس واقعی در پایین) , آمریکاییان می خواهند دستش را از پشت ببندند که صدام میگوید:
من رییس عراق هستم, می خواهم مذاکره کنم.
به نظر خودم بخش های اول و دوم فیلم بسیار پرمایه تر و جذاب تر بوده است. هم از نظر تاریخی و از نظر حضور اشخاص تاریخی بیشتر. البته این سرنوشت دیکتاتور ها است که آخرش تنها می مانند.چیزی که مشهوده اینه که به نظرم کارگردان زیادی توجه کرده که در بخش اخر قهرمان سازی نکند.
منبع : وبلاگ majnown.wordpress
|
|
|
|
|
|
|