زن و شوهر قتل پرستار را گردن هم انداختند

زن و شوهر قتل پرستار را گردن هم انداختند

زن و شوهری که با همکاری هم زن پرستاری را به قتل رسانده و اموال او را به سرقت برده بودند، در جلسه محاکمه همدیگر را مقصر این ماجرا معرفی کردند.

به گزارش خبرنگار ما این زن و شوهر که چند ماه بعد از قتل از هم جدا شدند، ادعا کردند از موضوع جنایت خبر نداشتند.

در ابتدای جلسه محاکمه محمد شادابی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت؛ اوایل سال 85 به ماموران پلیس خبر دادند جسد زنی به نام ربابه در خانه اش پیدا شده است. زمانی که پلیس در محل حاضر شد جسد این زن را در حالی که ملحفه پیچ شده بود و دست و پای او را بسته بودند، پیدا کرد. کبودی های صورت و آثار جراحات شدید روی گلوی مقتول نشان می داد او خفه شده است. به دستور بازپرس برای مشخص شدن علت دقیق مرگ جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت.

در ادامه بررسی ها نشان داد این زن که پرستار بود، تنها زندگی می کرد و فرزندانش در شمال کشور هستند. همچنین مشخص شد ربابه کارگری داشته که چند روز قبل به خانه وی رفته و کارهایش را انجام داده بود.

شادابی ادامه داد؛ به هم ریختگی های خانه نشان می داد از خانه مقتول سرقت نیز شده است. اما از آنجایی که هیچ سر و صدایی از منزل او شنیده نشده بود، پلیس دریافت احتمالاً عاملان این قتل آشنا بوده اند.

هیچ سرنخی از این قاتلان وجود نداشت تا اینکه شهریورماه سال 86 در حالی که بیش از یک سال از تحقیقات پلیس می گذشت، تلفن همراه مقتول روشن شد و پلیس با همکاری شرکت مخابرات موفق شد مردی را که از این تلفن استفاده می کرد، شناسایی کند. این مرد مدعی شد تلفن را از خواهرزاده اش مهدی که متهم ردیف اول پرونده است، دریافت کرده و از قتل زن پرستار هم خبر نداشته است. با کمک این مرد مهدی دستگیر و مشخص شد همسر سابقش فاطمه نیز در این قتل با او همکاری داشته است.

شادابی ادامه داد؛ این زن و شوهر در جلسات بازپرسی توضیح دادند ربابه را چطور به قتل رسانده و اموالش را به سرقت برده اند و اکنون من به عنوان نماینده دادستان تهران با توجه به تقاضای اولیای دم و مدارک موجود در پرونده تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.

بعد از نماینده دادستان فرزندان مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای قاتل مادرشان تقاضای قصاص کردند. پسر بزرگ مقتول گفت؛ مادر و پدرم مدتی بود از هم جدا شده بودند و من با مادرم زندگی می کردم اما بعد از اینکه در کنکور قبول شدم به شهری که پدرم در آنجا سکونت داشت، رفتم. از آن به بعد مادرم تنها زندگی می کرد و من خبر ندارم اموالی که از او به سرقت رفته چه بوده و چقدر ارزش داشته است و هر چه خود متهمان بگویند من می پذیرم.

سپس مهدی متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. وی اتهام قتل را قبول نکرد و گفت؛ من از مدتی قبل با مقتول کار می کردم. بیشتر کارهای خانه او را انجام می دادم و حقوقی هم می گرفتم. تا اینکه یک روز به من اصرار کرد همسرم را به آنجا ببرم البته من و فاطمه در آن زمان با هم نامزد بودیم. من هم با توجه به اصرار ربابه او را با خودم بردم بعد از اینکه ناهار خوردیم ربابه به من گفت می خواهد خرید کند و از من خواست اجازه بدهم همسرم همراهش برود. من هم که می خواستم موتورم را درست کنم قبول کردم و خودم بیرون رفتم. چند ساعت بعد همسرم با من تماس گرفت و با گریه خواست به خانه ربابه برگردم. زمانی که آمدم دیدم همسرم با ناراحتی روی صندلی نشسته و گریه می کند. از او پرسیدم چه شده است که به من گفت یکی از آشنایان ربابه به او پیشنهاد داده با هم رابطه داشته باشند.

وی ادامه داد؛ همسرم برایم تعریف کرد مردی که به عنوان راننده آژانس آنها را برای خرید برده بعد از بازگشت به خانه به او پیشنهاد رابطه داده است. من که به شدت عصبانی شده بودم با ربابه درگیری لفظی پیدا کردم. او را هل دادم، به زمین خورد بعد گفتم پول مدتی را که کار کرده ام بده من می خواهم بروم. ربابه قبول نکرد و به من گفت پولم را نمی دهد من هم عصبانی شدم. از فاطمه کمک خواستم او دهانش را گرفت و من هم با ملحفه دست و پا و گلویش را بستم زمانی که من این کار را می کردم ربابه نفس می کشید و من او را نکشتم شاید زمانی که فاطمه دهان او را گرفته برایش اتفاقی افتاده است.

متهم ادامه داد؛ من بعد از بستن مقتول 75 هزار تومان پول و یک گردنبند طلا و گوشی موبایلش را به سرقت بردم و چیز دیگری برنداشتم.

مهدی در مورد علت جدایی از همسرش گفت؛ زمانی که این حادثه اتفاق افتاد ما دو هفته بود که با هم نامزد کرده بودیم. دو ماه بعد هم من فاطمه را به عقد خودم درآوردم. از آنجایی که خانواده هایمان به این وصلت راضی نبودند، مرتب با هم درگیر می شدیم و سرانجام بعد از سه ماه از هم جدا شدیم.

در ادامه فاطمه که متهم ردیف دوم پرونده است برای دفاع از خود پشت تریبون قرار گرفت. وی که زنی 24ساله است، اتهامش را قبول نکرد و گفت؛ روز حادثه مهدی به من نگفته بود ما کجا می رویم، قرار بود به جمکران برویم که در راه به من گفت می خواهد از صاحب کارش پول بگیرد. من فکر می کردم کارش چند دقیقه بیشتر طول نمی کشد اما ربابه اصرار کرد و من هم به درخواست او و مهدی وارد خانه شدم. تا آن زمان فکر می کردم صاحب کار مهدی یک مرد است اما دیدم او برای یک زن کار می کند. البته مشکلی با این موضوع نداشتم. قرار بود ما فقط چند دقیقه یی آنجا باشیم. ربابه وسایل پذیرایی آورد و از من پذیرایی کرد من هم همچنان منتظر بودم که کار مهدی تمام شود و برویم. بعد از چند دقیقه به دستشویی رفتم. وقتی برگشتم مهدی نبود. ربابه گفت مهدی برای تعمیر موتورش رفته و اجازه داده من همراه او برای خرید بروم. من هم قبول کردم او با آژانس تماس گرفت. ما سوار ماشین شدیم خرید کردیم و برگشتیم مرد راننده هم وارد خانه شد و من برایش آب آوردم اما او هرگز به من نگاه بد نکرد و هیچ پیشنهادی هم نداد. مرد راننده که رفت مهدی آمد. ما کمی غذا خوردیم. ربابه مهدی را به اتاق فراخواند بعد از چند دقیقه صدای جروبحث بالا گرفت مهدی فریاد می زد و می گفت پولم را بده اما ربابه جواب می داد پولی بدهکار نیست. مهدی او را هل داد و روی زمین انداخت. من به شدت ترسیده بودم. نمی دانستم باید چه کنم فقط فریاد زدم و به ربابه گفتم تو را به خدا جیغ نکش. بعد از آن مهدی دست و پایش را بست و روی بدن ربابه نشست و آنقدر دستانش را روی گلوی او فشار داد که زن بیچاره جان باخت.

متهم ادامه داد؛ من خیلی ترسیده بودم و مرتب فریاد می کشیدم اما نمی دانم چرا همسایه ها با خبر نشدند بعد هم مهدی پول ها و طلاها را برداشت و با هم فرار کردیم.

با توجه به دفاعیات متهمان و پس از پایان آن هیات قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.