این همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم برای جنگی که بود برای تن های تکیده در لباسهای خاکستری برای آرامش مادرانم در آوار بمب برای هیجان پدرانم در آشوب مرگ . این همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم برای آفتابی که بی نیاز از دلیل بود .
از جنگ که برگشتم پیراهن خاکستریم را آویختم به دیوار خاطرات و به زندگی با مردمی سلام گفتم که عطر شناسنامه هایشان در مشام جانم بود و اسمم در میان اسمهایشان بالید و کم کم بزرگ شد .با گریه هایشان گریستم و با خنده هایشان خندیدم .
و امروز کنار من بودی و بی گناه سیلی خوردی از کسی که لباس خاکستری مرا پوشیده بود مقابل چشم حیرت زده ی من سیلی خوردی در بی پناهی و ناچاری وخدایی که تنها دوستت بود دید که بی گناه سیلی خوردی از حشره ای که در لباس من خزیده بود همان لباسی که من به دیوار خاطراتم آویخته بودم.
و آن لحظه اندیشیدم کاش پس از جنگ سوزانده بودمش تا تنپوش بلایی چنین نمی شد.
پسرم
به تن های تکیده ای که در لباس من سالهای پیش جنگیدند شک نکن . به قهرمانان قصه های من شک نکن . به رودخانه های خون آلود اروند و کارون شک نکن به تن های مجروح تنگه ی چزابه شک نکن به بدنهای خاک آلود دشتهای مهران شک نکن فقط به حشره ای شک کن که در لباس من خزیده بود .
عبدالجبار کاکایی
منبع : وبلاگ سالهای تاکنون ( اشعار و ترانه های عبدالجبار کاکایی)
2007kati - ایران - میانه |
آدمهایی که این روزها بی گناه سیلی می خورند تعدادشان زیاد شده. روزی خواهد رسید که دستهایی که سیلی می زنند از ته قطع خواهند شد. |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
mehdy_pooya - ایران - کرج |
هر هفته هر جمعه ساعت 3 بعد از ظهر حرکت بسوی ازادی
عین 25 خرداد
لطفا همه توی کامنتها تکرار کنید تا معمول بشه |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
sahar21 - انگلند - لندن |
با سلام . برادرم هیچکس به ارمانهایت شک نمیکند ارمانهای درست حتا با گذر زمان استوار و پا بر میمانند ولی انچه که اشتباهی بزرگ است اینکه به خود اجازه دهیم که به جای خداوند بنشینیم و مردمان را قضاوت کنیم و انگاه مجازات. مگر ما کیستیم؟ سیلی زدن به کسی چه بی گناه چه ب گناه خود جرمی نا بخشودنیست |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
garfild - ایران - تهران |
بسیار اسرار و نوشته های ایشان را دوست دارم همچنین آرامش لحن و چهره ایشان را ُ او احساس بسیارررررررررررررر لطیفی دارد که سیلی زدن از او بعید است !؟! |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
sasaniran - ایران - تهران |
عزیزم : مطمئن باش همه به همان حشره سیاه وکثیفی که گفتی شک میکنند نه به پاکی لاله هایی که در آن دشت ها پرپر شدن همان لاله هایی که امروز در سنگفرش خیابانهامان پرپر میشوند . به امید روزی که سیاهی از ایران عزیزمان بیرون رود .( خرابی که از حد بگذرد آباد گردد ) |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
حامی موسوی - ایران - تبریز |
بسیار زیبا بود واقعا اشکم در اومد بسیار عالی دستتون درد نکنه |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
rezanaderi - ایران - آبادان |
همیشه آدم باید یه چیزو یادش باشه و اون این مثله که میگه از لونه گرگ که گوسفند بیرون نمیاد و یا بین یه گله گرگ یه گوسفند نمیتونه دوام بیاره نقل حکومتیه ماهم نقل گله گرگهای درنده خوییه که از بین گلشون مهره ها انتخاب و جابجا میشن و اگه کسی بخواد حکم گوسفندی در این گله گرگ رو داشته باشه مثل سعید امامی و احمد خمینی و دیگران یه شبه از گله اخراج میشن تا مایه عبرت دیگران بشن این آیت الله شاهرودیم مثل بقیشون اگه گرگ نبود پست نمیگرفت پس ما بیام خودمونو گول نزنیم و به فکر از بین بردن این گرگها باشیم نه رام کردن یا به اصطلاح اصلاح این گرگها
رضا از آبادان |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
ehsan_2nd_time - یو کی - لندن |
تو برو شکر کن که پسرت فقط یه سیلی خورده ! |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
darya_r - انگلستان - لیورپول |
بسیار روان وزیبا بود |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
ariobarzan - انگلستان - اکسفورد |
زیبا بود ولی دوست نویسنده کمی دیر با واقعیت اشنا شدی. من لباس سبز تیره ام رو سال 71 سوزوندم حتی غرامتش رو هم دادم ولی سوزوندمش و این تنها چیزی نبود که سوزوندم و کافر !!!!!! شدم. |
شنبه 20 تیر 1388 |
|
mitra.d - المان - هانوفر |
کسی به تو مبارز شکی نمیکند.جز انسانهایی پوسیده و شکاک. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
abadan147 - انگلستان - بیرمینگهام |
همیشه گیمیاگران در انچه که از دست رفته حسرت نمیخورند زیرا فقط چیزی
را از دست میتوان داد که غیرواقعی است.همه چیز را از دست بدهید انچه
راستین است همچنان برجا خواهد ماند. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
hormoz1351 - شپقهزش - پخیثسفخ |
ای مردم ریشه اخوند و مذهب را در خانوادهایتان بخشانید شاید وارثان ما بعد از 50 سال نسل اسلام را از ریشه قطع کنند.مرگ بر اسلام ضد انسان. |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|
amirbidgoli - ایران - کاشان |
ariobarzan - انگلستان - اکسفورد
زیبا بود ولی دوست نویسنده کمی دیر با واقعیت اشنا شدی. من لباس سبز تیره ام رو سال 71 سوزوندم حتی غرامتش رو هم دادم ولی سوزوندمش و این تنها چیزی نبود که سوزوندم و کافر !!!!!! شدم.
تو از همان اول با خودت مشکل داشتی |
یکشنبه 21 تیر 1388 |
|