می گویند رضایت شغلی با شادکامی ارتباط مستقیمی دارد. این در حالی است که عوامل مختلفی به عنوان منابع فشارهای روانی در محیط کار وجود دارند که گاهی تحمل آن ها از عهده فرد خارج است و به اصطلاح فرد به درد آن کار نمی خورد.
گاهی هم شخص قادر به مقابله با این عوامل استرسزا نیست و دچار عوارض متعدد جسمی و روانی میشود که طولانی شدن این فشارهای روانی به ایجاد فرسودگی شغلی منجر می شود و پیامد آن، کسالت، بی تفاوتی، عدم تصمیم گیری صحیح، عدم ثبات، ناکامی، خستگی مفرط و دلسردی در فرد است.
گفتگوی زیر با دکتر مجید صادقی، روان پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در این خصوص می باشد.
خستگی روانی ناشی از کار یا همان فرسودگی شغلی، از پا افتادگی و رخوت فرد شاغل به خاطر فشار روانی ناشی از کار است که شخص بنا به دلایلی نتوانسته با آن مقابله کند.
هم عوارض جسمی دارد و هم عوارض روانی. فرد حالت بی تفاوت پیدا می کند و یا برعکس خیلی حساس می شود. حالت های تحریک پذیری، بی حوصلگی، بد اخلاقی و عصبانیت پیدا می کند، معمولا تصمیمات درست نمی گیرد و ثبات خود را از دست می دهد و یا حتی وقتی تصمیم می گیرد مطمئن نیست و تصمیماتش را دایم تغییر می دهد و گاهی شرایط را به حال خود رها می کند و دچار افت کارایی می شود و انگیزهای برای کار کردن ندارد.
از نظر جسمی هم فرد دچار سردرد، تپش قلب، تنگی نفس، بی خوابی، دردهای عضلانی و حتی گاهی اسهال، پرخوری و کم خوری می شود.
تغییر در روابط کاری و خانوادگی و حتی افسردگی از دیگر پیامدها است.
افرادی که کار یکنواختی دارند، افرادی که شغل های حساس دارند، کارکنان در بخش مشاغل سخت، مدیران ارشد و ... بیشتر از بقیه در معرض خطر هستند. اما گاهی خانم ها و آقایان شاغلی که این شرایط را هم ندارند، دچار فرسودگی شغلی می شوند.
اول از همه سیستم شغلی، باید شرایطی را برای کارمندان فراهم کند که احساس بی ثباتی شغلی و بیهودگی نداشته باشند و مطمئن شوند که کارشان بازده مثبتی دارد و در حقیقت عضو کارآمدی محسوب می شوند. افراد شاغل باید در کنار کارهای روزمره، برای بهداشت روانی خود و برخوداری از شرایط مطلوب عاطفی و جسمانی از ارتباطات مثبت اجتماعی و خانوادگی بهره بگیرند و برای کارهایی که به آن ها علاقه دارند و از انجام آن ها احساس رضایت و نشاط می کنند، وقت کافی را در نظر بگیرند.
بسیاری از سیستم ها برای این که کارمندانشان دچار افسردگی شغلی نشوند، آنها را وادار به گرفتن مرخصی اجباری می کنند و هر چند وقت یک بار از طریق پرسشنامه های خاصی شرایط کارکنان خود را مورد ارزیابی قرار می دهند.
در عین حال ایجاد شرایط مطلوب در محیط کار و خانواده، ورزش، خواب و تغذیه مناسب، ایجاد انگیزه در شغل و مدیریت صحیح زمان از جمله مواردی است که با رعایت آن ها، به ندرت خستگی روانی ناشی از کار به سراغ فرد می آید.
البته عواملی هم هستند که اگر فرد از آن ها بی اطلاع باشد، مستعد فرسودگی شغلی می شود.
برای مثال ناآشنا بودن افراد با هدف های سیستم، شیوه های رهبری و مدیریتی در محل کار، سخت و غیرقابل انعطاف بودن قوانین کار، عدم توان و استعداد کافی برای کار انتخابی و یا عدم بهرهگیری از کل آن، مبهم بودن نقش فرد در سیستم، فقدان امکانات لازم برای رشد و انجام اهداف از پیش تعیین شده، ناراضی بودن فرد از سیستم یا از شغل خود، فشارها و استرس های موقت کاری، واگذاری پست های شغلی به افراد نالایق، تفاوت گذاشتن میان افراد مختلف در سیستم و.... از جمله ی این عوامل هستند.
خوشبختانه پاسخ این سوال مثبت است و با ایجاد تغییراتی، فرد به شرایط عادی خود برمی گردد.
معمولا برای درمان، باید شرایط محیطی و یا برداشت فرد از محیط تغییر کند.
اگر از میزان فشارهای روانی و گاهی مالی وارد بر افراد کاسته شود، اگر افراد مبتلا به فرسودگی شغلی مورد حمایت سرپرست محل کار خود، همکاران، دوستان، آشنایان و خانواده قرار بگیرند، اگر فرد برای خود تفریحات سالم و سرگرمیهای خارج از محل کار داشته باشد و نگرش مثبتی نسبت به کار خود پیدا کند، بدون شک به شرایط سابق و مطلوب بازمی گردد.
توصیه ما این است که فرد با پی بردن به علایم این فرسودگی شغلی، به یک روان پزشک مراجعه کند تا هر چه زودتر مشکلش حل شود و این فرسودگی به افسردگی تبدیل نشود.
نباید این جمله را فراموش کرد که "محیط ، خود را با شرایط ما وفق نمی دهد، بلکه این ما هستیم که باید خودمان را در کمال آرامش با شرایط محیط وفق دهیم."
|
|
|